کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
و خدایی که جبران کننده هر خوبی ست...🌱 ۞؎حدیث_گرافی ↻#مهربانی_خدا🍃✨ #ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج ⓙⓞⓘⓝ↯ 🌐
آنچه نزد خداست، برای شما بهتر است...🌱
#آیه_گرافی
#قرآن 🔍
ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
ⓙⓞⓘⓝ↯
🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
•
.
مبادا این دنیا را آنقدر جدۍ بگیرۍ؛
ڪھ آخــرتت را فـرامــوش ڪنۍ !
#شھید_مھدۍ_باکرۍ🌿
♨️تولی و تبری در زمان غیبت
🔸حفظ #حب و #بغض در زمان غیبت امام زمان علیهالسلام‼️
🔹 به امام صادق علیهالسلام عرض كردند :
هرگاه روز را صبح و شام بر من بیاید و امامى را كه از او پیروى كنم نبینم چه كنم؟
حضرت فرمودند:
🔹آنكه را باید دوست داشته باشى دوست بدار و آنكه را باید دشمن بدارى دشمن بدار [تولى و تبرى را از دست مده وبر آن ثابت قدم باش]
وهر صبح وشام (چشم به راه مولا و) منتظر فرج باش تا خداى عزوجل او را ظاهر كند.
📚 بحارالأنوار ج۵۲ ص۱۴۸
الغیبة، نعمانی ص۱۶۱
کافی ج۱ ص۳۴۲
کمال الدین ص۳۴۸
ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
ⓙⓞⓘⓝ↯
🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
21.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#کلیپ_صوت_مهدوی
🎙آیت الله ناصری
🔸" ما امام زمان داریم"
داستان تشرف شیخ محمد کوفی خدمت امام عصر عجلالله
👌بسیار شنیدنی و تاثیرگذار
👈حتما بشنوید و نشر دهید
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
ⓙⓞⓘⓝ↯
🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؎۩ #نسیم_یار_مهربان
؎۩✨جمعه ها بغض من انگار گلوگیرتر است
؎۩✨ فکر و ذهنم به تو و چشم تو در گیرتر است
✨مثل هر جمعه دلم حس عجیبی دارد
✨حس دیدار تو این جمعه کمی بیشتر است
#اللھمعجݪالولیڪاݪفࢪج
#السلامعلیڪیابقیہاللھ
#فرجمولاصلوات
#اللّهُمَّصَلِّعَلي_مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُــم
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
ⓙⓞⓘⓝ↯
🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
4_6012527127147054867.mp3
4.08M
🔊
🎼 پادڪست بســیار زیــــبا
🎤 استـاد مسعـــود عــالــــے
🔖 سستشدنپیوندخانواده
⏱ 6 دقیــقـہ و 30 ثــــانیـہ
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
✨﷽✨ #یادت_باشد❤ ✍ #فصلچهارم ( #ایامنوروزومشهد) #قسمتــ61 روزهایی که نبود خیلی سخت گذشت. در
✨﷽✨
#یادت_باشد❤
✍ #فصلچهارم
( #ایامنوروزومشهد)
#قسمتـ62
نوزدهم تیر دوره مشهد تمام شد،حمید با نمره عالی قبول شده بود،همه درس ها یا نوزده شده بود یا بیست.
من هم امتحاناتم را خیلی خوب داده بودم،دوباره کلی وسیله وسوغاتی خریده بود.
مخصوصا یک عطر خوشبو گرفته بود که من هیچ وقت دلم نمی آمد استفاده کنم.
این آخری ها خیلی کم می زدم ،می ترسیدم تمام شود،کوچک ترین چیزی هم که به من می داد دوست داشتم دودستی بچسبم.
اوایل به خودم می گفتم من را چه به عشق!من را چه به عاشقی!من را چه به شیفته شدن!
ولی حالا همه چیز برای من شده حمید! با همه وجود حس می کردم عاشق شده ام.
چند روزی از برگشتش نگذشته بود که حمید مریض شد،فکر میکردم به خاطر شرایط دوره این طور شده باشد.
با هم به درمانگاه پاکروان خیابان حیدری رفتیم.
دکتر برایش سرم نوشته بود،پرستار تا رگش را پیدا کند دو سه بار سوزن زد.
این اولین باری که به کس دیگری سوزن می زدند اما من دردش را حس می کردم،این اولین باری بود که کس دیگری مریض می شد ولی انگار من بد حال شده بودم.
از مسئول ترزیقات اجازه گرفتم تا وقتی که سِرُم تمام بشود کنار حمید بنشینم.
از کیفم قرآن درآوردم،بیشتر از حمید حال من بد شده بود،طاقت درد کشیدنش را نداشتم.
شروع کردم به خواندن قرآن،حمید گفت:
خانوم بلند بخون،معنی رو هم بخون،این دارو ها همه بهانه است،شفای واقعی دست خداست.
#ادامه_دارد...
(پایان#فصلچهارم،)
.
ای کاش مهیّای محرم بشود جان و دل من
ای کاش نگاهی کنی از روی کرم، اهل بُکا را
#بوی_محرمش_میاد
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع