eitaa logo
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
6.8هزار دنبال‌کننده
41.2هزار عکس
11.7هزار ویدیو
541 فایل
با به اشتراک گذاشتن لینک کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ثواب نشر مطالب شریک باشید ./کپی مطالب با ذکر صلوات/ لینک کانال ایتا👇 @Emam_Zamaan_313 تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAEHGwvGjppToruRpFw @iemeHdi تبادل 👇👇 @KhadamY
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ 🍃✨دوباره صبح و دوباره سلام دوباره دل سپردن به خورشید گرم حضورتان... دوباره پرکشیدن در آبیِ مهرتان... دوباره آرام شدن در سایه‌ی یادتان... دوباره سیراب شدن از زلال نامتان... دوباره صبح و دوباره دوست داشتنتان...🍃 ⚘وَ ثَبِّتْنِي عَلَى طَاعَةِ وَلِيِّ أَمْرِكَ الَّذِي سَتَرْتَهُ عَنْ خَلْقِكَ وَ بِإِذْنِكَ غَابَ عَنْ بَرِيَّتِكَ وَ أَمْرَكَ يَنْتَظِرُ و به طاعت ولى امرت ثابت قدم بدار آن ولى امرى كه از چشم خلق پنهان داشته اى و به اذن تو غايب از مردم گرديده و در ظهور و قيامش منتظر فرمان توست⚘ 📚مفاتیح الجنان، دعای عصر غیبت ‌‌‌ 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
4_5791793128419625721.mp3
21.59M
.. ❀❀ با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذار و هــر روز بخون... ❀❀ 🎙با صدای آقای الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج 🌐https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313 ┄┅═✧❁✧═┅┄
✨﷽✨ ❤️أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ❤️ خدا برای آرامش دلم کافیست❤ 🍂هرگز دلت را به روزگار مسپار نتيجه اش نا اميدى است🍂 🧡دلت را به خدا بسپار او درياى بى كران اميد است...🧡 صبح دوشنبه تون پر امید 🧡 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
4_6046207410278763168.mp3
12.54M
۴۶ 👣 دو قدم برای نزدیک شدن به اهل آسمان وجود دارد که به اندازه یک عمر عبادت، انسان را جلو می‌برد ؛ - قدم اول، خیالبافی کردن با معشوق است. - و قدم دوم، که قدم اول را محکمتر و حقیقی‌تر می‌کند... قدم دوم چیست؟ 🎤 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
[🌸🍃] ﷽ ۞‹ وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ.. › هر کھ از یاد خدا رویگردان شود، زندگے‌ِ سختے‌ خواهد داشت‼️' ۞﴿ طه‌/١٢٤﴾ ﹏﹏﹏❀﹏﹏﹏ سنگینے‌ دنیا را زمانے‌ احساس میکنے‌ کھ خدا را از یاد بردھ باشـے‌ !♥️ ➛ 🍃 🦋https://eitaa.com/joinchat/3441623169C9f835af91f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🔵↻لزوم #آمادگی_قبل_از_ظهور 🔻قسمت اول ۩؎یک مؤمن، کسی که از خواب غفلت بیدار می‌شود، باید این همّت
✔ 🔵قسمت دوم دعا و درخواست ما تعجیل در امر فرج است ولی نوع عملکرد ما مانع فرج شده است!!! کسی که می خواهد یاور امام زمان باشد ولی هنوز جلوی چشمش را نتوانسته بگیرد، آقا با این چکار کنند؟! امام صادق علیه السلام می فرمایند: یاران قائم ما مانند ستونهای فولادی هستند که اگر به کوه بزنند، کوه را از میان بر می دارند. "اینقدر محکمند". نه اینکه انسان به یک نامحرم می رسد، وا برود!!! تا فرصت دارید کارهایتان را یکسره کنید، از این بلاتکلیفی و مردد بودن بیرون بیایید. تک تک شما می توانید در زمره اصحاب و سربازان امام زمان ارواحنا فداه و جزء بهترینها باشید. فقط یک خرده همت کنید، امتحانهای نزدیک ظهور شما را جدا نکند. 🔰استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده حفظه الله تعالی 🌐 https://eitaa.com/Emam_Zamaan_313
کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
✨﷽✨ ❤ ✍ [نشسته خاڪ مرده اے بـه این بھار زار من] ( !) صبح پدرم تماس گرفت که وسایلم را جمع کنم، قرار شد ظهر به دنبالم بیاید. خانه را تمیز کردم، ظرفها را شستم، كل اتاق ها را جاروبرقی کشیدم، روی مبل ها را ملافه سفید انداختم. موقعی که داشتم برای شصت روز لباس ها و کتاب هایم را جمع می کردم خیلی اتفاقی دفتر یادداشت حمید را دیدم. یک شعر برای پوتینش گفته بود، با این مضمون که پوتینش یاری نکرده که تا آخر راه را برود، آن روز فکرش را هم نمی توانستم بکنم که چند روز بعد چه بر سر همین پوتین و پاهای حمید خواهد آمد. ساعت یک بود که زنگ خانه به صدا در آمد، پدرم بالا نیامد، طاقت دیدن خانه بدون حمید را نداشت، کتاب ها و وسایلم را داخل پاگرد جمع کردم. وقتی می خواستم در را ببندم نگاهم دورتادور خانه چرخید، برای آخرین بار خانه را نگاه کردم. دسته گلی که حمید برای تولدم گرفته بود روی طاقچه نمایان بود، مهرهای نماز که روی اوپن گذاشته بود، قرآنی که دیشب خوانده بود و گوشه میز گذاشته بود. گوشه گوشه این خانه برایم تداعی کننده خاطرات همراهی با حمید بود، در را روی تمام این خاطرات بستم به این امید که حمید خیلی زود از سوریه برگردد و با هم این در را برای ساختن خاطرات جدید باز کنیم. وسایلم را برداشتم و پایین رفتم، حاج خانم کشاورز با گریه به جان حمید دعا می کرد، گفت: «مامان فرزانه مراقب خودت باش، ان شاء الله پسرم صحیح و سالم بر می گرده، دلمون براتون تنگ میشه، زود برگردید». با حاج خانم خداحافظی کردم، پدرم سرش را روی فرمان گذاشته بود، وسایل را روی صندلی عقب گذاشتم و سوار شدم. سرش را که بلند کرد اشک هایش جاری شد، طول مسیر هم من هم بابا گریه کردیم. شرایط روحی خوبی نداشتم، حمید با خودش گوشی نبرده بود، دستم به جایی بند نبود که بتوانم خبری بگیرم. علی و فاطمه مثل پروانه دور من می گشتند تا تنها نباشم، دلداریم می دادند تا کمتر گریه کنم. .... التماس دعا🤲🏻🌹 ┏ ♡︎ ⃟🍃♡︎ ⃟ 🍃┛