💕حاج اسماعیل دولابی میگفت «وقتی به خدا بگویی خدایا من غیر از تو کسی را ندارم؛ خدا غیور است و خواستهات را اجابت میکند»
خدایا! گرههای زندگیمون رو باز کن
🎀 @Emam_Zamaan_313
#حکایتـــــ👇🌸🍃
🍁درویشی تهیدست از ڪنار باغ ڪریم خان زند عبور میڪرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او ڪرد. ڪریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند.
🍂ڪریم خان گفت: «این اشارههای تو برای چه بود؟»
🍁درویش گفت: «نام من ڪریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. #آن ڪریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»
کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»
🍁درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت.
🔻درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت: «نه من کریمم نه تو. کریم فقط #خداست،
ڪه جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»👌
❤️کانال امام زمان (عج)👇👇👇
🎀 @Emam_Zamaan_313
✔️داستانی جالب .... حتما بخوانید:
🍃💔🍃روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش ڪند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
💠مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:
شما دو توهین به من کردید;
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ،
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
🍃💔🍃مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخورده بودند .
📚الکافی، ج ۸ استقامت در ولایت به معنای واقعی
#اللهمعجلالولیکالفرج
❤️کانال امام زمان(عج)👇👇👇
🎀 @Emam_Zamaan_313
✨﷽✨
#مناجاتـ_با_امام_زمان
✍مرحوم آیتـ الله میلانی میفرمودند:
هر روز بنشینید یڪ مقدار با امام زمان درد و دل ڪنید.
خوبــ نیستــ شیعه روزش شبــ شود و
شب اش روز شود واصلاً به یاد او نباشد.
بنشینید چند دقیقه ولو آدم
حال هم نداشته باشد مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند
با همین زبان خودمان
سلام و علیڪی با آقا ڪند
با حضرتــ درد و دلی ڪند.♥️
🍃 آیتــ الله بهجت می فرمود:
بین دهان تا گوش شما ڪمتر از یک وجبــ است. قبل از اینڪه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسیده است.
او نزدیڪ استــ ...
درد و دلها را میشنود، با او
حرف بزنید و ارتباط برقرار ڪنید.👌🏻
در زمان حضرت امام هادی علیه السلام شخصی نامهای نوشتــ از یکی از شهرهای دور، نامهای نوشتــ که آقا من دور از شما هستم، گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم، به هر حال چه ڪنم؟
✨ حضرتــ در جواب ایشان نوشتند:
«إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک»
لبت را حرڪت بده، حرف بزن، بگو.
ما از شما دور نیستیم.
📚بحارالانوار
@Emam_Zamaan_313
🌷
💠ازعزرائیل پرسیدند:
تابحال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟
عزرائیل جواب داد:
یک بارخندیدم،
یک بارگریه کردم
ویک بارترسیدم.
♥️️" #خـــنــــدهام"♥️
زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم، اورا در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت: کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم.
♥️" #گـــریـــهام"♥️
زمانی بود که به من دستور داده شد جان زنی رابگیرم، او را دربیابانی گرم و بی درخت و آب یافتم که درحال زایمان بود.. منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم.
دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.
♥️" #تـــرســـم "♥️
زمانی بودکه خداوندبه من امرکرد جان فقیهی
را بگیرم نوری از اتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد.و زمانی که جانش
را می گرفتم ازدرخشش چهره اش وحشت زده شدم.. دراین هنگام خداوند فرمود:میدانی آن عالم نورانی کیست؟..او همان نوزادی ست که جان مادرش را گرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن، موجودی در جهان بی سرپناه خواهد بود..
@Emam_Zamaan_313