🔆💠🔅💠﷽💠🔅
✅درمان زانو درد
✍برای درمان درد زانو روغن دنبه را با زنجبیل بر روی زانو بگذارید. در کتب طبی از زنجبیل به عنوان مسکّن دردهای مفاصل و ضد انقباض دردناک و گرفتگی عضلات نام برده شده است. طریقه مصرف زنجبیل بدین صورت است که یک قاشق غذاخوری از پودر زنجبیل را در کمی آب جوش خمیر نموده و کمی حرارت می دهند و سپس در محل درد می مالند. این عمل را روزی ۲ یا ۳ مرتبه تکرار می کنند و تا بهبودی کامل ادامه می دهند.
زنجبیل تازه و شربت زنجبیل یا چای زنجبیل در بدن گرما تولید کرده و بدین وسیله مواد سمی و زاید بدن را بصورت عرق از بدن بخار می سازد. زنجبیل بهترین داروی سرماخوردگی و گلو درد می باشد. هنگامی که حس کردید دچار سرماخوردگی شده اید چند بار چای زنجبیل بنوشید و اگر گلو درد دارید علاوه بر آنکه چای آن را میل می نمایید با آن قرقره نیز بکنید.
💥شربت زنجبیل برای زخم معده بسیار مفید است.
📚توصیه های پزشکی عارفان، آیت الله بهجت،ص ۱۲۷
@Emam_kh
🌵کاکتوس
🌵از ریختن آب زیر نور آفتاب خودداری کنید زیرا باعث سوختگی و ایجاد لک بر روی گیاه میشود.
🌵از قرار دادن کاکتوسها در زیر آفتاب مستقیم خودداری کنید.
🌞 آفتاب مستقیم باعث سوختگی کاکتوسها میشود. شاید برایتان سؤال ایجاد شود که چرا در طبیعت زیر نور شدید آفتاب کاکتوس نمیسوزند، زمانی که گیاه از همان ابتدای زندگی در زیر نور آفتاب باشد به مرور خود را با این شرایط تطبیق میدهد و نور آفتاب را تحمل میکنند. 🌵پس برای نگهداری شما نیاز به نور آفتاب فیلتر شده یا ملایم دارید حداقل ۳-۴ ساعت در روز.💥
@Emam_kh
‼️برخی از مستحبات رکوع:
1⃣ پیش از رفتن به رکوع در حالی که ایستاده است تکبیر بگوید.
2⃣ اگر نمازگزار مرد است زانوها را به عقب بدهد و اگر زن است زانوها را به عقب ندهد.
3⃣ سر را پایین نیندازد و مساوی پشت خود نگه دارد.
4⃣ کف دست را به زانوها تکیه دهد.
5⃣ نگاه خود را به میان قدمهای خود بدوزد.
6⃣ پیش از رکوع یا بعد از آن صلوات بفرستد.
7⃣ پس از آن که از رکوع سر برداشت و ایستاد در حال آرامش بدن بگوید: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ».
8⃣ اگر نمازگزار زن است، دست را از زانوها بالاتر بگذارد.
📕منبع: رساله آموزشی امام خامنهای
@Emam_kh
📙 رمان_پناه
◀️ قسمت_بیست_و_یکم
✍🏻با کیان دعوا کرده ام و سردرد بدی دارم . امروز بعد از کلاس بیرون از دانشکده دست در دست دختری که اتفاقا از بچه های ترم بالایی بود دیدمش ... دو سه دقیقه جوری که کیان ببینتم ایستادم تا باهم خداحافظی کردند و بعد با توپ پر رفتم به سراغ کیان ، فکر می کردم از دیدنم تعجب کند که غافلگیرش کردم اما خیلی عادی و مثل همیشه احوالپرسی کرد و باعث شد عصبی تر بشوم و با غیظ بگویم :
_خوش گذشت ؟
+کجا ؟
_نگفته بودی با این دختره می پری
+کی ؟ الی رو میگی ؟
_همین ولی که الان اینجا بود
+خوبی پناه ؟ چرا اعصابت خرابه ؟
_یه سرچی بکنی شاید بفهمی چرا خوب نیستم ...
+والا چیزی به ذهنم نمی رسه
_عجب ! نکنه من بودم الان صدای خندم تا حیاط دانشکده می رسید با دختر مردم ؟
+یعنی چی ؟ به کسی چه مربوطه که ما داشتیم می خندیدیم ؟من محدودیتی نمی بینم تو رابطم با هم دانشگاهی ها یا هر کسی دیگه
_واقعا که کیان
+جو گیری ها پناه ! نکنه فکر کردی چون ده روزه باهم دوست شدیم الان باید آمار گپ و گفت و کارای منو داشته باشی یا اصلا ازت بترسم که تو روی کسی بخندم !
_فعلا که خوب آزادی
+معلومه که هستم ! ببین پناه خوب گوش کن دختر خوب. من و تو فقط دوتا دوستیم نه چیز دیگه ای ! این دوستی هیچ تعهدی نداره نه برای من نه تو پس بیخودی شلوغش نکن .منم آدم انزواطلبی نیستم و
گر گرفته بودم از حرف هایی که تند تند داشت بارم می کرد .پریدم وسط حرفش و گفتم :
_بسه کیان چیزایی که باید می شنیدمو شنیدم و سر و ته حرفات برام خوب روشن شد .منتها ازین به بعد خیلی رو دوستی من حساب نکن ! البته برات نباید مهمم باشه تو که ماشالا انقدر صنم داری که معلوم نیست من کدوم یاسمنم ...
و بدون اینکه منتظر حرف یا عکس العملی از جانب او باشم دربست گرفتم و برگشتم خانه . شاید انقدری که از حرف های تحقیرآمیزش برآشفته بودم از دیدنش با الی ناراحت نبودم !
هنوز سرم سنگین است و انگار کسی دنگ دنگ با چکش درست روی مغزم می کوبد کیفم را زیر و رو می کنم اما هیچ قرص مسکنی نیست که به امید بهتر شدن قورت بدهم ! روسری م را از روی مبل بر می دارم و بدون اینکه تلاشی بکنم برای جمع کردن موها یا پوشاندن دستم که بخاطر آستین کوتاه بودن لباس بدون پوشش مانده، راهی راه پله می شوم . در می زنم و نزدیک یک دقیقه معطل می شوم تا بالاخره باز می کند . خداروشکر فرشته است
_سلام خانوم کم پیدا ، چه عجب این طرفا پناه آوردی ؟
با دیدن لبخند مهربانش نمی توانم خیلی بداخلاقی کنم
+سلام ، ما که دیروز همو دیدیم
_اون که دو دقیقه بود تموم شد رفت ! تازه کمکم نکردی گل بکاری که ...
+حالا بعدا گلایه کن ، سردرد امانم رو بریده ولی مسکن ندارم .داری ؟
_چرا ؟ خدا بد نده
+چمی دونم ، سابقه داره این درد لعنتی
_بیا تو ، هم قرص داریم هم گل گاوزبون که درمون دردته
+نه مزاحمتون نمی شم
_بیا بابا ، من تنهام دارم آشپزی می کنم
دستم را می کشد و در را می بندد ، از تنهایی که بهتر است ! حداقل چند دقیقه از فکر کیان بیرون می آیم و حواسم پرت صحبت های شیرین فرشته می شود ...
+بشین خوش اومدی
چشم می چرخانم توی سالن ، همه جا تمییز و پر از آرامش است ... می نشینم و نگاهم گره می خورد به قاب عکس کوچکی که روی میز تلویزیون است . چطور قبلا عکس شهاب را اینجا ندیده بودم ؟ سرم تیر می کشد ، آخی می گویم و از فرشته می پرسم :
_بقیه کجان ؟
+مامان و بابا رفتن خونه ی عموجان ، بفرمایید اینم قرص . الان برات گل گاوزبان هم میذارم
_مرسی
جلد صورتی قرص را باز می کنم و با آب خنکی که آورده می بلعمش . از توی آشپزخانه داد می زند
+لیمو داشته باشه ؟
_نه ترش دوست ندارم
+دیشب چقدر دیر برگشتی
راست می گفت ، با کیان کمی خیابان گردی کرده بودیم و تا برسم ساعت از 11 هم گذشته بود .
_چطور ؟
می نشیند روی کاناپه و ظرف شیرینی را روی میز می گذارد .
+دلواپست شدم ، آخه شهاب گفت عصر دیدت که داشتی می رفتی بیرون
داغ می کنم ، پس آمارم را داده بود پسره ی فضول ، با لج می گویم :
_خب ؟ خان داداشتون مگه تایمر انداخته بوده برای ورود خروج من ؟
📝نویسنده: الهام تیموری
📙 رمان_پناه
قسمت_بیست_و_دوم
✍🏻فرشته با چشم های گرد شده می گوید:
_باز که ترش کردی زود
+آره چون از جماعت خاله زنک بدم میاد
_من هیچ طرفداری نمی کنم ولی قضیه چیز دیگه ای بود
+جز آمار دادن چی می تونسته باشه ؟
_بابا من داشتم میومدم بالا ، شهاب گفت نرو کسی نیست احتمالا
+همین !
_آره والا همین
+یعنی هیچ حرفی هم در مورد تیپمو اینا نزد ؟
_داداش ما رو قاطی این خاله زنک بازی ها نکن خانوم جان !
می خندد و بلند می شود دنبالش تا توی آشپزخانه می روم
+خیله خب باور می کنم
توی لیوان دسته دار مایع سیاه رنگی می ریزد و تکه کوچکی نبات هم می اندازد و به دستم می دهد.
_تا گرمه بخور ، ببینم سالاد ماکارانی دوست داری ؟
+مرسی چه بوی خوبی داره این آره اهل اینجور غذاهام اصلا
_پس بهت این نوید رو میدم که چند دقیقه ی دیگه یه سالاد ماکارانی عالی باهم می خوریم
انقدر خوب و شاد است که مرا هم سر ذوق می آورد .سفره را روی میز می چینیم ، سردردم آرام تر شده و با اینکه حواسم پرت فرشته و غذای خوش آب و رنگش شده اما باز هم یادآوری دعوای امروز و حرف های کیان اذیتم می کند .
+چه خوب شد اومدی پناه ، وگرنه تنهایی نمی چسبید
_چون نمی چسبید اینهمه تدارک دیدی برای خودت ؟
+مگه خودم دل ندارم ! آدم باید به شخص شخیص خودش احترام بذاره عزیزم
_اوه بله ... خوشمزه شده
+برات می کشم ببری برای شامت
_دست و دلبازیت به کی رفته شما ؟
+آقاجونم اینا ...
از لحن بامزه اش می خندیم ،صدای زنگ در که بلند می شود فرشته هم از روی صندلی بلند می شود و متعجب می پرسد :
_یعنی کیه ؟ تو ادامه بده من الان میام
به دو دقیقه نمی کشد که دست پاچه برمی گردد و می گوید :
+شهاب الدینه
تحت تاثیر هول بودن او من هم مثل شوک زده ها از جا می پرم
_خب چیکار کنیم ؟
+داره میاد بالا ،یه دقیقه بیا
دنبالش تا توی اتاق تقریبا می دوم ! کشوی پاتختی را باز می کند ، چادری را به دستم می دهد و با ملایمت می گوید :اینو بنداز سرت بیا بیرون
تردیدم را می بیند و دوباره می گوید :
+باشه ؟ من دلم می خواد ناهار باهم باشیما صدای سلام بلند شهاب را که می شنود نگاهی به من می کند و بیرون می رود ناراحت شدم ؟! به چادر مچاله شده ی توی دستم خیره می شوم . عطر خوبش را می شود نفس کشید
اما من و چادر رنگی سر کردن !؟ آن هم بخاطر پسری که هنوز هم معتقدم جانماز آب می کشد ؟!
چادر را با اکراه می اندازم زمین ولی
📝نویسنده: الهام تیموری
ادامہ_دارد...
🌼🌸🍀🌼🌸🍀
🔻 دلهای_در_غلاف🔻
⛔️بعضیها هستند، هر جا که دستوراتِ دینی، مخالفِ مِیل و مخالفِ طبعشون باشه، گردنکشی میکنند.. اصطلاحاً استکبار میورزند.. 🙄
👈وقتی هم که میخوای یه کم راهنمایی و نصیحتشون کنی، زود جواب میدن:
😠 دوست دارم،
😠 دلم میخواد،
😇 عشقم میکشه...
✨✨✨
👈 میگی: خانوم حجابت و رعایت کن.
میگه: عشقم میکشه..❌
👈 میگی: آقا، حروم نخور. اینجور کاسبی کردن حرومه.
میگه: دلم میخواد...❌
👈 میگی: برادرِ من، خواهرِ من، با نامحرم چت نکن، این گناهه.
میگه: دوست دارم، دلم میخواد...❌
و...
✨✨✨
✅ قرآن کریم میفرماید، اینجور افراد، قلبهای خودشون رو در غلاف کردن. 😱
👈 به خاطر همینه که هیچ حرف حقّی به دلشون نمیشینه و به گناه خودشون ادامه میدن.‼️😱
قرآن کریم میفرماید اینجور افراد، بخاطر لجاجت و هوای_نفس، مورد لعن خدا و قهر الهی قرار میگیرند:😱👇
🕋 أَفَکُلَّمَا جَاءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَیٰ أَنفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ... (بقره/۸۷)
💢 آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبری چیزی برخلافِ هوای_نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید؟! و از ایمان آوردنِ به او خودداری نمودید.
🕋 وَ قَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ ۚ بَل لَّعَنَهُمُ اللهُ بِکُفْرِهِمْ (بقره/۸۸)
💢 و آنها از روی استهزا گفتند: «دلهای ما در غلاف است. و ما از گفته تو چیزی نمیفهمیم»
💢 همینطور است. خداوند آنها را بخاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته، و لعنت کرده است.
⚠☝️ پس حواسمون باشه.
هر جا که دستوراتِ دینی مخالفِ هوای_نفسِ ماست، به حرف خدا گوش بدیم، نه به حرفِ دلمون و هوای نفسمون.
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂
@Emam_kh
✨امام خامنه ای✨(مدظله العالی)
✅نسل سوم و چهارم امروز پرچم دستشان است و ملقب هستند به افسران جنگ نرم!
🔸چشم ها به او برای انجام ماموریتش دوخته شده !
-----
@Emam_kh
کنترل_ذهن در مسیر تقرب
چرا یک عامل بیرونی مثل موسیقی توجه مارا به خودش جلب میکند....
@Emam_kh
🍒🍒🍒🍒
خواص درمانی دمنوش آلبالو:
* آلبالو، اشتها آور بسيار خوبی است.
* دمنوش آلبالو برای باز شدن رنگ چهره بسیار مؤثر و مفيد است.
* آلبالو دارای فواید گيلاس است و مصرف آن باعث آرامش اعصاب میشود.
* مصرف دمنوش آلبالو برای افراد گرم مزاج و اشخاصی كه چربی زيادی در اطراف شكم خود دارند سودمند است.
* چای آلبالو ضد حالت تهوع، فشار خون می باشد.
* دمنوش آلبالو برای بیماریهای کلیه و مثانه موثر می باشد.
📝طرز تهیه:
یک پیمانه آلبالو هسته گرفته را همراه دو پیمانه آب روی حرارت میگذاریم تا بجوش آید، حرارت را کم کرده و میگذاریم روی حرارت ملایم دم بکشد...
بعد از دم کشیدن همراه عسل یا شکر نوش جان کنید😉
@Emam_kh