شکوفه_های_شکری 🌸
شکر یک فنجان
گلاب یا عرق بهار نارنج 2 تا 3 قاشق غذا خوری
رنگ دلخواه یا زعفران به مقدار لازم
گلاب یا عرق بهار نارنج و قاشق قاشق به شکر اضافه میکنیم تا مثل ماسه بشه و بعد رنگ یا زعفران رو اضافه میکنیم روی کاغذ روغنی پهنش میکنیم
و با قالب های ریز و دلخواه اونا رو قالب میزنیم و توی سینی میچینیم مدت یه شب تا صبح بذارین تو همون سینی بمونه تا مثل قند سفت و محکم بشه .
@Emam_kh
دفع_عفونت
🔻برای دفع عفونت
گیاه پونه را به صورت دم کرده
یا به صورت بخور استفاده کنید
🌱 برای دفع عفونت ها
گیاه آویشن را به مدت ۲۰ دقیقه
دم کرده و میل کنید
♨️بهتر است آویشن شیرازی باشد
@Emam_kh
‼️سجده کردن برای غیر خدا
🔷س 1805: بعضی از زائران ائمه معصومین (علیهم السلام) هنگام ورود به حرم، در آستانه ورودی سجده می کنند؛ آیا چنین عملی جایز است؟
✅ج: سجده کردن برای غیر خداوند متعال حرام است و بعضی از مردم که در آستانهی درب حرم امامان (علیهم السلام) در ظاهر سجده می کنند، اگر به عنوان آستان بوسی باشد یا به قصد سجدهی شکر خدای متعال باشد، فی نفسه اشکال ندارد.
@Emam_kh
⚜❤️⚜💛⚜💚⚜💙⚜💜⚜
سهم_من_از_بودنت 🍃
بخش_چهلوسوم 😍✋
قسمت_3
با دست اشڪ چشمانش را پاڪ مےڪنم و لب مےزنم:توروخدا گریه نڪن باشه؟
با خس خس مےگوید_میعاد،میــعـاااد...
انگشت اشاره ام را روے بینے ام مےگذارم و لب مےزنم:جاانه دلم توروخدا چیزی نگوو،باشه؟؟
باران بے امان مےبارید و اشڪ و خون را با یڪدیگر پیوند مےداد...
چشمانم تار مےدیدند،دستانه یخ ڪرده ام مےلرزید،دستانش را مےگیرم و روے قلبم مےگذارم و با هق هق مےگویم:ببین محنت،این قلبم،وقتے تو باشے میزنه هااا...از من نخوا بدون تو سر ڪنم باشه؟؟
دستش را از روے سینه ام برمیدارد و لرزان به سمت صورتم مےبرد و بریده بریده مےگوید:مررده من نباید گریـ .. گریــہ ڪنـہ...
سریع دستش را مےگیرم و بوسه اے بر ان مےزنم و راهے چشمان بارانے ام مےڪنم...
یڪ ان چشمانش به خون مےنشینند...
با ترس مےگوید:میعاد،مهدیااارم!
به هق هق ميافتد...
سعے در ارام ڪردنش مےڪنم و روبہ بچه ها مےگویم:امبولانس چیشد؟؟
محنا صدایم مےزند،برمےگردم:جانه دلم،توروخدا چیزے نگو...
فقط گوش مےشود و مدام اشڪ مےریزد...
پیشانے ام را به پیشانے اش مےچسبانم و با بغض مےگویم:بخدا هم تو سالم میمونے،هم بچه...نگران چیزے،نبااش،محناا
از او جدا مےشوم و چشم مےدوزم به چشمانش...
محنا به حرف مےاید و با خس خس مےگوید:مثل اینڪہ،داار..داارمـ بـ بـه ارزوم میــر..میــرسم...
داد میزنم:بستههه،چه ارزویے،بس ڪن.
با همان وضع مےخندد
محنا:مگه قول ندادیم بهم...
دستانش را مےفشارم،ارام مےگویم:چرا...
_ازم نخواه ڪہ بخوام برے میشه؟
یڪ ان نفسش مےگیرد،صداے امبولانس نزدیڪ تر مےشود...
سرش کمے از پایم فاصله مےگیرد،حالش بد مےشود و چند بارے عوق مےزند و خون بالا مےاورد...
چهره اش درهم مےرود...
ماموران اورژانس با سرعت به سمتمان مےایند...
سعے در ارام ڪردنش مےڪنم...
براے اخرین بار،خم مےشوم و بوسه اے بر پیشانے اش مےزنم و از عمق جانم مےخوانمش...
_محنا جاان؟
چشمان بےتابش را به چشمانم مےدوزد...
مےخواهد چیزے بگوید ڪہ مےگویم:هیش...فقط نگام ڪن باشه؟
ارام اشڪ مےریزد...
به ما میرسند و محنا را از اغوشم جدا مےڪنند و جسم غرق در خونش را روے برانڪارد مےگذارند و به سمت امبولانس مےروند...
دونفر از بچه ها ڪمڪم مےکنند تا روے پایم بایستم...
نه حرفے مےزدم نه حتے توان حرڪت داشتم...
تنها خیره شده بودم به محنا و امبولانسے ڪہ در حال اماده شدن براے رفتن بود...
+چرا انقد مےلرزے؟سردته؟
سرے به نشانه منفے تڪان مےدهم...
اینها چه میدانستند،جان دادن یعنے چہ؟
تمام وجودم نیمه جان انجا افتاده بود و من اینجا درحال جان دادن بودم...
مدام صدایش در ذهنم مےپیچد...
قلبم مےشڪند و دوباره چشمانم مےبارند...
تو مےروے و این دنیا برایم جهنم مےشود
تو مےروے و من خسر الدنیا و الاخره مےشوم...
تو به خواب شهادتت را دیدے و منه بي لیاقت،حتے بخواب هم ندیدمش...
مراقب من باش،تمام من...
.
.
.
نویسنده:اف.رضوانے
⚜❤️⚜💛⚜💚⚜💙⚜💜⚜
سهم_من_از_بودنت 🍃
قسمت_چهل_چهار
خود را از دست بچه ها ازاد مےڪنم و دوان دوان با همان سرو وضع ژولیده به سمت تختش ڪہ درحال حرڪت بود،مےروم...
نگاه هاے متعجب و پرسشگرانه جمعیت را به جان مےخرم و با نهایت سرعتم به سمت او مےدوم...
نفس نفس زنان به محناے بیهوش افتاده روے تخت مےرسم...پرستار سرعتش را ڪم مےڪند و اشاره مےڪند،براے لحظه اے تخت را نگه دارند...
نگاهے به سرتا پای غرق در خونابه ام مےاندازد و مےپرسد:با این خانوم نسبتے دارے؟
نفس نفس زنان و با صدایے ڪہ از ته چاه بیرون مےامد،مےگویم:همسـرشم...
تخت او را به سمتے هدایت مےڪنند،من هم همراهشان مےروم...
دست سرد محنا را در دستانم گرفته ام و ارام با اوـنجوا مےڪنم...
پرستار نگاهے به محنا مےاندازد و مےگوید:باردارن؟
نگران سرے تڪان مےدهم ڪہ مےپرسد؟تو هفته چندمه؟
ارام لب مےزنم:پنج ماه،فڪر ڪنم هفته بیست و دوم...
دیگر چیزے نمےپرسد و او را به بخشے مےبرند و مانع از امدنم مےشوند...
احساس خفگے مےڪردم...دڪمه اول پیراهنم را باز مےکنم و استینهایم را تا مچ دست بالا مےدهم...
نگاهے به دستان خونے ام مياندازم و بغض امانم نمےدهد...
به سمت صندلے ها مےروم و روے یڪے از انها مےنشینم...
دستانم را درهم قفل مےڪنم و به زیر چانه ام مےبرم و براے لحظه اي چشم از دنیا فرو مےبندم...
صداے محنا مدام در گوشم مےپیچد...
محنا_میعاد؟
چشمانم پر مےشود،ارام زمزمه مےڪنم:جانه دلم...
دوباره تڪرار صدایش و دوباره بارش اشڪها...دوباره دردهایم،دوباره اه...
دیگر توان ماندن در انجا را ندارم،به سمت دکترے ڪہ از ان بخش خارج مےشود،مےروم...
متوجه حال پریشانم مےشود و لحظه اے صبر مےڪند
+جانم،بفرمایید
_همسرم و چند دقیقه پیش اوردن اینجا،اسمش صدیقیه،یعنی محنا صدیقے...
+اهاا،همون خانومے ڪہ ڪتف و ڪمرش تیر خورده بود...
این را ڪہ نمےگوید،قلبم تیرمےڪشد
لبم را مےگزم و سرے تڪان مےدهم...
مرا به سمتے مےڪشاند و با لحن ترحم امیزے مےگوید:اروم باش پسر،توڪلت به خدا باشه،ما تمام تلاش خودمونو مےڪنیم،الانم دارن میبرنش اتاق عمل...فقط اینڪہ...
سرم را به زیر مےگیرم،دیگر تحمل اینهمه درد و فشار را ندارم،با بیحالے مےپرسم:فقط چے؟
دستان لرزانم را در دستانش مےگیرد و مےگوید:نمےخوام اینو بگم تا ناراحتت ڪنم،ولے خیلے خون ازش رفته،احتمال اینڪہ بره ڪما خیلیه...
قلبم براے لحظه اے نمےزند،بے اختیار از او جدا مےشوم و به سمت دیگر سالن قدم برمیدارم،زانوانم مےلرزند،قدمهایم سست ميشود...
در یڪ چشم بهم زدن،پاے چپم مقابل پاے راستم قرار مےگیرد و مرا به زمین مےزند...
.
.
نویسنده:اف.رضوانے
ادامه دارد.......
🔰 سپاه در همه زمینهها آماده به کار باشد
🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار اعضای مجمع عالی فرماندهان سپاه:
🔹️ آمادهبهکاری خودتان را در مواجهه با حوادث بزرگ حفظ کنید. این یکی از خصوصیات سپاه بوده. سپاه از اول که متولد شده، در حوادث بزرگ همیشه در خط مقدم سینه سپر کرده.
در همان دوران اوایل کار که سپاه تازه متولد شده بود، این حوادث گوناگون اطراف کشور، قومیتها و تحریکاتی که میشد، سپاه آنجاها سینه سپر کرد، رفت جلو و آمادهبهکاری خودش را نشان داد.
🔹️ در طول دوران حیات مبارک امام، مسئلهی جنگ تحمیلی پیش آمد، سپاه رفت جلو سینه سپر کرد و آمادهبهکاری خودش را از همان روز اول نشان داد.
🔹️ در حوادث بعد از رحلت امام، حوادث سیاسی اجتماعی، تحریکات گوناگون، هرجایی که هر حادثهای بوده سپاه نشان داده که آمادهبهکار است.
🔹️ نمیخواهم بگویم همهجا عالی عمل شده اما همهجا حضور عالی بوده. این آمادهبهکاری باید در همهی بخشها حفظ بشود، نهفقط در مسائل امنیتی و نظامی؛ در زمینهی اقتصاد مقاومتی، در زمینهی رونق تولید، کمک به محرومین، کمک به مستضعفین؛ اینها مسائل مهم کشور است.
🔺️ سپاه، آمادهبهکاری خودش را بایستی حفظ کند؛ هم در زمینهی خدمترسانی و محرومیتزدایی، هم در زمینهی مقابله با دشمنیها، هم در زمینهی استحکام سازمانی و آمادگیهای علمی و عملی و آگاهیهای سیاسی. ۹۸/۷/۱۰
@Emam_kh
کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود
ثروتمند مغروری به او رسید
و با تکبر گفت:
بکار،که از تو کاشتن است
و از ما خوردن!
کشاورز نگاه معنا داری
به او انداخت و گفت:
دارم یونجه میکارم..
--------------------------
سس_کچاب_خانگی
گوجه یک کیلو( ترش و قرمز و تپل)
پیاز یک عدد
سیر دو حبه
شکر قهوه ای یک قاشق غذا خوری
شکر سفید یک قاشق غذا خوری
سرکه یک استکان
نمک یک قاشق مربا خوری
فلفل سیاه و فلفل قرمز کمی
آرد نشاسته ذرت یک قاشق غذاخوری
آب نصف استکان
ابتدا پیاز را نگینی خرد میکنیم کمی با روغن زیتون یا روغن مایع تفت میدهیم بعد سیر رنده شده را اضافه کرده تفت میدیم تا پیازها سبک شود بعد گوجه رو چهار قاچ کرده و روی پیازها میریزیم در قابلمه رو میزاریم تا گوجه ها نرم و له شوند بعد خاموش میکنیم کمی سرد شود بعد داخل غذساز یا مخلوط کن ریخته کاملا له میکنیم بعد در آبکش فلزی ریخته با دستمون له میکنیم تا پوست گوجه ها رو کاملا جدا کنیم بعد درون الک ریخته تا تخم گوجه ها رو از پوره جدا کنیم حالا پوره ی صاف شده رو درون قابلمه ریخته روی حرارت میزاریم کمی که جوشید شکر قهوه ای و شکر سفید و نمک و فلفلها و سرکه و نیم استکان آب که نشاسته ذرت رو درونش حل کردیم را اضافه میکنیم وتند تند هم میزنیم تا گلوله گلوله نشه اجازه میدیم تا جوشهای ریز بزند و کمی غلیظ شود خاموش میکنیم تا سرد شود
این سس خیلی خوشمزه میشه عین بازاریها حتما درست کنید و خانگیشو استفاده کنید 😋😋
اگه میخواهید سس تند داشته باشید فلفل قرمز زیادی بزنی یا یدونه فلفل چیلی همراه گوجه ها از اول بزا رید بپزه و تندیش رو به سس بده
👈چند نکته در مورد ریشه دار کردن گیاهان در آب
گیاه را بعد از گذاشتن در آب در جای خنک قرار دهید
هفته ای یک یا دو بار اب ظرف را تعویض کنید
آب را به مدت بیست و چهار ساعت کنار بگذارید تا کلر داخل اب ازبین برود و بعد از ان استفاده کنید
اگر از قلمه گیاه برای تکثیر استفاده میکنید
برش انتهای قلمه ساقه حتما بصورت اریب باشد تا گیاه بتواند آب رو راحتتر جذب کند🌱
هر قلمه معمولا باید یک تا سه برگ داشته باشد تا بتواند فتوسنتز کند 😊
قلمه گیری در زمان گلدهی گیاه احتمال موفق شدن قلمه و ریشه زایی گیاه رو کاهش میدهد پس سعی کنید قلمه ها رو در زمانیکه گیاه گلدهی ندارد انجام دهید 😍
@Emam_kh