eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
18هزار ویدیو
16 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂داستــــانک از لحظه‌ای که در یکی از اتاق‌های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه بی پایانی را ادامه می‌دادند. زن می‌خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می‌خواست او همان جا بماند از حرف‌های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس می‌خواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه‌شان زنگ می‌زد، صدای مرد خیلی بلند بود و با آنکه در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده می‌شد موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمی‌کرد: گاو و گوسفندها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون می‌روید، یادتان نرود در خانه را ببندید درس‌ها چطور است؟ نگران ما نباشید حال مادر دارد بهتر می‌شود به زودی برمی‌گردیم چند روز بعد، پزشکها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه می‌کرد گفت: اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچه‌ها باش مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: این قدر پرچانگی نکن اما من احساس کردم که چهره‌اش کمی درهم رفت، بعد از گذشت ده ساعت، پرستاران زن بی‌حس و حرکت را به اتاق رساندند عمل جراحی با مؤفقیت انجام شده بود مرد از خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت و وقتی همه چیز رو به راه شد، بیرون رفت و شب دیر وقت به بیمارستان برگشت مرد آن شب مثل شب‌های گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بیهوش بود صبح روز بعد زن به هوش آمد با آنکه هنوز نمی‌توانست حرف بزند اما وضعیتش خوب بود، از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد زن می‌خواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد می‌خواست او همان جا بماند همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد هر شب، مرد به خانه زنگ می‌زد همان صدای بلند و همان حرف‌هایی که تکرار می‌شد روزی در راهرو قدم می‌زدم وقتی از کنار مرد می‌گذشتم، داشت می‌گفت: گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید، حال مادر به زودی خوب می‌شود و ما برمی‌گردیم نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست! همچنان با تعجب به مرد روستایی نگاه می‌کردم که متوجه من شد، مرد درحالی که اشاره می‌کرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا اینکه مکالمه تمام شد. بعد آهسته به من گفت: خواهش می‌کنم به همسرم چیزی نگو گاو و گوسفندها را قبلاً برای هزینه عمل جراحیش فروخته‌ام برای اینکه نگران آینده‌مان نشود وانمود می‌کنم که دارم با تلفن حرف می‌زنم در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن‌های با صدای بلند برای خانه نبود! بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بینشان بود، تکان خوردم عشقی حقیقی که نیازی به بازی‌های رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد نداشت، اما قلب دو نفر را گرم می‌کرد. ‌
🌻🌴۰۰۰۰﷽ ۰۰۰🌴🌻 📚⭕️تفسیر قطره ای۰۰۰۰ 💠سوره 49. حُجُرات آیه 2💠 ⤵️یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَا تَرْفَعُواْ أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِىِ‏ّ وَلَا تَجْهَرُواْ لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَن‏ْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَ أَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ‏ ترجمه اى کسانى که ایمان آورده ‏اید! (در گفتگو با پیامبر) صدایتان را بلندتر از صداى پیامبر نکنید و آن گونه که با یکدیگر بلند گفت‏گو مى ‏کنید، با پیامبر بلند سخن مگویید! مبادا (به خاطر این بی ادبى،) اعمالتان نابود شود و شما آگاه نشوید. نکته ها :💬🖍 ⬅️در این آیه، از بلند کردن صدا در حضور پیامبر در گفتار و سخن گفتن نهی شده است ۰۰۰ ✅۰۰۰ در آیه‏ ۶۳ سوره‏ نور نیز سفارش شده که پیامبر را مانند خود صدا نزنید، بلکه با احترام و مؤدّبانه نام ببرید. 🌴🌻حفظ عمل👇 مهم‏تر از خود عمل است. 👈 اعمال ما گاهى از اوّل خراب است، چون با قصد ریا و خودنمایى شروع مى‏ شود، ▫️ گاهى در وسط کار به خاطر عُجب و غرور از بین مى‏ رود ▫️و گاهى در پایان کار به خاطر بعضى از اعمال حبط می شود. 🌴📚به همین جهت قرآن مى‏ فرماید: هر کسى عمل خود را تا قیامت بیاورد و از آفات بیمه کند، ده برابر پاداش داده می شود: 🔹❄️ «مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها» و نمى‏ فرماید: هر کس عملى را انجام دهد، ده برابر پاداش دارد. 🌴✨زیرا میان انجام عمل در دنیا و تحویل آن در قیامت، فاصله‏ ى زیادى است. ✅🌴چنانکه در روایتى رسول خدا فرمود: براى هر ذکرى، درختى در بهشت کاشته مى‏ شود، شخصى گفت: پس ما در بهشت درختان زیادى داریم! حضرت فرمود: بله، ولى گاهى گناه و اعمالى از شما سر می زند که آن درختان را می سوزاند. سپس آیه فوق را تلاوت فرمود۰۰۰۰۰۰ 📚✨تفسیر نور استاد قرائتی جلد ۱۱ص۱۵۲ ⭕️🌾ادامه دارد ۰۰۰۰۰ ⬅️قسمت_پنجم
🔴اگر موقع سرماخوردگى، یک برش پیاز(بااندازه مناسب) درگوش قرار دهید هم سرفه،هم تب قطع میشود( درحد شربت ضدسرفه موثره)! 🔵پیاز را نصف کنید وکف پا بگذارید وجوراب بپوشید!تب را نابود میکند! @Emam_kh ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‼️روش صحيح تيمم 🔷س 2055: آیا در حتما باید بوسیلۀ روی پیشانی کشیده شود یا بوسیلۀ انگشتان هم صحیح است؟ در صورت اول، حکم نمازهای خوانده_شده با تیممی که با انگشتان کشیده شده است، چیست؟ ✅ج: در تیمم باید کف هر دو دست (کف انگشتان جزء کف دست است) را به پيشانی و دو طرف آن، از جایی که موی سر می‌رويد تا زیر ابروها بکشید، سپس کف دست چپ را بر تمام پشت دست راست و کف دست راست را بر تمام پشت دست چپ‌ بکشید و احتياط واجب آن است که پس از آن، بار ديگر دستهای ‌خود را بر زمين بزنید و کف دست چپ را بر پشت دست راست و کف دست راست را بر پشت دست چپ بکشید، در غیر این صورت تیمم صحیح نیست و نمازهایی را که یقین دارید با خوانده اید، لازم است اعاده کنید. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پنج شنبه است و ياد درگذشتگان😔 🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ پنجشنبه و یادآوری عزیزان سفر کرده😔 پنجشنبه و دلتنگی های‌ عجیب💔 پنجشنبه و بغض‌های یواشکی😢 پنجشنبه و خاطرات به جامانده😔 🔸شادی روح رفتگان، پدران و مادران آسمانی بخوانیم فاتحه و صلوات🙏🥀 @Emam_kh
🔴خط حزب‌الله برای اولین بار، اطلاعات جدیدی از اقدامات رهبر انقلاب در مواجهه با آشوب‌های اخیر را منتشر می‌کند 📝هفت صبحِ آشوب 🔰عصر روز شنبه، با گسترش در شهرهای مختلف، جلسه‌ی فوق‌العاده‌ی شورای عالی امنیت ملی برای تصمیم‌گیری درباره‌ی این موضوع برگزار شد. در جلسه‌ی شورا، همه‌ی اعضا متفق‌القول بر این نظر بودند حالا که این طرح کلید خورده، باید اجرا شود، وگرنه عقب‌نشینی از این موضع، شدیدتر شدن آشوب‌ها و ناامنی‌ها را به دنبال خواهد داشت. اما اقناع در این شرایط، فراتر از توان رئیس مجلس بود، برای همین، نظر اعضای شورای عالی امنیت ملی این بود که باید برای حل این موضوع، باید از رهبر انقلاب کمک گرفته شود. 🔶صبح روز یکشنبه، جلسه‌ی برای تصمیم‌گیری درباره‌ی طرح سهمیه‌بندی بنزین برگزار شد. آقای ، رئیس مجلس، در حالی به سمتِ بهارستان رفت که پیغامی کوتاه، از رهبر انقلاب برای نمایندگان دارد: «پیرو اظهارنظر برخی از نمایندگان محترم در باب مصوبه‌ی اخیر سران قوا، لازم است به حضرات محترم نمایندگان گفته شود مقتضی است که هرگونه اقدامی درخصوص این مصوبه در مجلس در چارچوب مصوبات شورای عالی امنیت ملی باشد و از آن تخطی نشود و شرایط حساس کشور مورد توجه قرار گیرد. توفیقات آنان را از خداوند متعال خواستارم.» وقتی پیام رهبر انقلاب در مجلس خوانده شد، مجلس آرام شد. 💢پیش از این البته رهبر انقلاب به صورت مکتوب نیز نظر خود درباره‌ی این موضوع را به گفته بودند. در بخشی از جلسه‌ی چهلم شورای عالی هماهنگی سه قوه به تاریخ 30/6/98، بدون مشخص شدن زمان اجرای این طرح، بحث بر سر اصلاح قیمت شد و در بندهای «الف و ب» صورتجلسه‌ی این تاریخ، مصوب شد که بنزین در کشور به دو صورت سهمیه‌بندی و آزاد عرضه شود. قیمت بنزین سهمیه‌ای از قرار لیتری 1500 تومان، و قیمت بنزین آزاد از قرار لیتری 3000 تومان خواهد بود. در بخشی دیگر نیز درباره‌ی منابع حاصله از افزایش قیمت بنزین بحث شد و نهایتا در بند «ج» به تصویب رسید که این منابع، به مصرف پرداخت به خانوارهای کم‌درآمد و دارای حقوق ثابت تعلق بگیرد. ✅نظر کلی رهبر انقلاب درباره‌ی مدیریت مصرف سوخت، از قبل مشخص بود. حامل‌های انرژی، از جمله ، با توجه به مصرف زیاد و بی‌رویه‌ی آن، یک ضرورت برای کشور است و رهبر انقلاب نیز بارها بر آن تأکید کرده‌ بودند. اما گزارش مکتوب جلسه‌ی فوق که تقدیم رهبر انقلاب شد، ایشان تصمیم‌گیری درباره‌ی قیمت آن، یا چگونگی اجرای آن را برعهده‌ی کار کارشناسی مسئولان و متخصصان،‌ و اجماع نهادند. 🔷با این حال، نظر نداشتن یا موکول کردن رهبر انقلاب به نظر سران قوا، موجب نشد که رهبر انقلاب، نسبت به ناامنی‌هایی که ایران را به بهانه‌ی فوق مورد تهدید قرارداده بود واکنشی نشان ندهند. همه‌ی حرف همین است. دومینوی خطرناکی در حال کلید خوردن بود، از یک طرف امکان اختلاف و چندگانگی میان مسئولان وجود داشت و از طرف دیگر پیاده‌نظام دشمن در خیابان‌ها، جان و مال مردم را مورد هجوم وحشیانه‌ی خود قرار داده بودند. 🔻جالب است در این بین، برخی از که متوجه دقیق ابعاد حوادث اخیر نشده بودند، به رهبر انقلاب پیشنهاد دادند برای تصمیمی که دولت بر اساس اختیارات قانونی گرفته، خود را هزینه نکنند. اما نظر رهبر انقلاب کاملا متفاوت بود. رهبر انقلاب معتقدند «اصلا رهبری وجودش برای همین مواقع است و اعتبار رهبری هم برای استفاده‌ی در همین زمان‌ها است»، یعنی زمان‌هایی که کشور در شرایط خاص قرار دارد و جز با ورود رهبری، مسأله حل نخواهد شد. بنابراین در این مواقع، اساسا رهبری دارند فارغ از آنکه نتیجه‌ی آن به نفع شخص رهبری باشد یا به ضرر او، وارد میدان شده و انقلاب را از خطر اصلی نجات دهند. یعنی درست به مانند سیره‌ی امام خمینی(ره). ایشان بارها ‌فرموده بودند: «من تکلیفم را تشخیص داده‌ام و هر کجا باشم انجام وظیفه خواهم کرد، هرچه پیش آمد، برای من اهمیت ندارد.» یا در جایی دیگر می‌فرمایند: «من کاری به هیاهو و درود گفتن‌ها ندارم، بلکه شخصاً به تکلیف شرعی‌ام می‌پردازم.» @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاشقانه_مذهبی (قسمت اول) علی_باش_فاطمه_ات_میشوم ✍چای را میگردانم و به تو میرسم،سر به زیری،همانطور فنجان چای را برمیداری و زیر لب تشکر میکنی! آرام و باوقار شروع میکنی از خودت و تحصیلاتت میگویی،از خانواده ی مهربان و بافرهنگت!از دین و ایمانت!مال و ثروتی نداری،یک شغل معمولی و یک مدرک دانشگاهی،اما مردانه میگویی نان حلال درمی آوری و تلاش میکنی،خانواده راضی نیست خب دلشان بهترین ها را برای دخترشان میخواهد،اما من دلم میان چشمان معصوم و ریش های مرتبت میگردد،صدای محکم مردانه ات دلم را لرزاند،به اصرار خانواده ی تو به خلوت میرویم تا ببینیم نظر من چه میشود! بلند میشوم،پشت سرم به حیاط می آیی،کنار گلدان های شمعدانی مینشینم،با فاصله کنارم مینشینی و میگویی:نه بابا پولدارم!نه حقوقم میتونه یه زندگی آنچنانی بسازه!اما آدمم!پیرو مولا علی و عاشق حسین!منم و یه مدرک دانشگاهی،شغلم به رشته م میخوره،یه ماشینی هم دارم،خونه هم خدا بزرگه اگه بانو افتخار بدن به برکت وجودتون و لطف خدا میخریم! منظورت از بانو من بودم!اصلا نام علی را آوردی فهمیدم چرا دلم به تو گره خورد!چیزی نمیگویم و ادامه میدهی:اخلاق و رفتارم رو نمیتونم بگم شاید بگید از خودم تعریف میکنم! خنده ام میگیرد چه اعتماد به نفسی داری آقا!خودت هم لبخندی به لب داری! باز ادامه میدهی:نمیتونم عروسی چندصد ملیونی بگیرم اما قول میدم در حد توانم کم نذارم!ماه عسل هم هرجا تصمیم گرفته بشه جز خارج از ایران بچه پولدار که نیستم! بچه مذهبی ام اما معتدل!نماز و روزه م همیشه سرجاشه باهاشون آرامش میگیرم!دنیام هیات حسین!وسعم به این میرسه که هرسال بریم پابوس امام هشتم و جنوب! نظر شما چیه؟منتظر باشم فکر کنید و خبر بدید؟ بلند میشوم،چادرم را مرتب میکنم و همانطور که به سمت جمع میروم میگویم:علی باش فاطمه ات میشوم! 👈نویسنده:لیلی سلطانی
💐🍃🌿🌸🍃🌼 عاشقانه_مذهبی (قسمت دوم) زرنــگـــ_بـــودی_آقـــا! ✍با استرس خودم را در آینه نگاه میکنم،این دفعه فرق دارد!می آیی جواب بله بگیری! چادرم را سر میکنم و وارد سالن میشوم،دوباره سر به زیر نشستی،آرام سلام میکنم و کنار پدرم مینشینم،بحث مهریه و شیربها میشود نظر مرا میخواهند،صحبت ها را با پدر و مادرم کرده ام به سختی رضایت دادند،پدرت دوباره با مهربانی میپرسد که مهریه چه میخواهم؟سرم را بلند میکنم و میگویم:چهارده تا شاخه گل سرخ! سرت را بلند میکنی و با تعجب نگاه میکنی اما نه مرا..... پدرم را نگاه میکنی!همین چشمان پاکت کار دستم داد!همانطور میگویی:این که نمیشه هرچی بخواید حتی جونم رو مهر میکنم! لبخند میزنم زرنگ بودی آقا!هربار دلم را میبردی! خانواده ها به توافق میرسند،برای صحبت های نهایی باهم تنها میشویم،من دختر آرامی نیستم آقا اما جلوی شما اینطور میشوم! لبخندی به لب داری از آن لبخندهایی که بعدها عمیق ترشان کردی و با دلم بازی کردند! میگویی:بریم حیاط پیش همون گلدون های شمعدونی؟! دیدی گفتم زرنگی ک دختر چه میخواهد؟!به سمت حیاط میروم و همان جای قبلی مینشینم،کنارم مینشینی با فاصله درست مثل دفعه ی قبل!دستی به ریش هایت میکشی و میگویی:دفعه ی قبل من پرحرفی کردم شما ساکت بودید،حالا شما صحبت کنید و من گوش میدم! آب دهنم را قورت میدهم و شروع میکنم:خب من چیز زیادی نمیخوام! نمیتوانستم حرف بزنم،دلم نمیخواست متوجه استرسم بشوی! در دل صلواتی میفرستم و ادامه میدهم:بیشتر از مادیات معنویات برام مهمه!نمیگم مادیات اصلا نه!نمیشه که!اما یه زندگی متوسط کافیه!اخلاق و ادب خیلی برام مهمه!درمورد دین هم میخواستم بگم که دفعه ی قبل کامل توضیح دادید و تفاهم داریم! نفسی تازه میکنم و میگویم:حتما میدونید دانشجوم!دلم میخواد مانعی برای ادامه تحصیلم نباشه و همینطور اگه شاغل بشم! سرت را به سمتم برمیگردانی اما باز نگاهت به من نیست!صورتت جدی ست اما چشمانت میخندد! میگویی:چرا باید با درس خوندن و کار سالم مخالف باشم؟! بعداز همه ی این صحبت ها یعنی بله دیگه؟! سرخ میشوم و میگویم:خب جواب معلومه که شما اینجایید! لبخندی میزنی،از آن لبخندهایی که از سر خجالت است!سرت را می اندازی پایین و میگویی:مبارکه! چه هولی تبریک هم میگویی!زندگی منوتو ساده شروع شد،زندگی که نه ما شدنمان! 👈نویسنده:لیلی سلطانی ادامہ_دارد...
السلام‌علیڪ‌یاعلے‌بن‌موسےالرضاعلیہ‌السلام زمزمه کنید صلوات خاصه امام رضا (علیه السلام) را: ✨اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـاالمرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةًمُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ ✨ @Emam_kh