🍃🌸از خواجه عبـدالله انصـاری
پرسیدند #عبادت چیست؟فـرمــود: خدمـت کـردن بـه خلقعبادت است. پرسیدند
چگونه؟
گفت اگر هر پیشه ای که به
آناشتغال داری رضای خداو #مردم را در نظـر داشـته باشی نامــش عبـادت است
پرسیـدند: پس نماز و روزه و خمس. اینها چه هستند؟
گفت: اینها اطاعـت هستندکه بایـد #بنده برای نزدیک
شـدن به خــدا انجـام دهـد
تا انوار حق بگیرد.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مجلس اراده کنه، پوست رئیس جمهور رو میکنه
#استاد_رائفی_پور
📝البته نه این مجلس که بی خیال و وکیل الدوله هست. فقط ۱۵ روز مانده است تا انتخابات مجلس.
#درست_انتخاب_کنیم
#مجلس_انقلابی
@Emam_kh
🇮🇷شرکت زن در راهپیمایی
🔷س 2420: با توجه به این که زن جهت شرکت در راهپیمایی میبایست از منزل خارج شود، آیا واجب است از شوهر اجازه بگیرد؛ و اگر شوهر به همسرش بگوید من به هیچ عنوان راضی به شرکت در راهپیمایی نیستم، تکلیف زن چیست؟
✅ج: در مواردی که شرکت نکردن در راهپیمائی موجب تضعیف نظام اسلامی شود، منوط به اذن شوهر نیست.
@Emam_kh
نورالمبین:
یه روز یه ترکه میره سبزی فروشی تا کاهو بخره
عوض اینکه کاهوهای خوب را سوا کند ، همه کاهو های نامرغوب را سوا میکنه و میخره
ازش می پرسند چرا اینکار را کردی میگه: صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست
مردم همه ی کاهوهای خوب را میبرند و این کاهوها روی دست او میمانند
و من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم اینها را میخرم، اینها را هم میشود خورد این ترکه کسی نبود جز عارف بزرگ آقا سید علی قاضی تبریزی(ره)
..........................................................................................
یه روز یه ترکـــه میره جبهه، بعد از یه مدت فرمانده میشه
یه روز بهش میگن داداشت شهید شده افتاده سمت عراقی ها اجازه بده بریم بیاریمش
جواب میده کدوم داداشم؟ اینجا همه داداش من هستن
اون ترکـــه تا زنده بود جنگید و به داداش های شهیدش ملحق شد; اون ترکـــه کسی نبود جز مهدی باکری
..........................................................................................
به یه ترکه گفتند کتابی بنویس
ترکه برای تالیف آن کتاب حدود چهل سال تحقیق و مطالعه کرد
و بیش از ده هزار کتاب را تمام خواند و به حدود صد هزار کتاب، مراجعه مکرر داشت
او برای یافتن منابع و کاوش در کتاب خانه های هند، ترکیه، ایران، عراق و ..
سفرهای متعدد انجام داد و بالاخره یک کتاب یازده جلدی نوشت
این ترکه کسی نبود جزعلامه امینی و اون کتاب نفیس"الغدیر"بود
تعریف کردن جوک حواسمون باشه چه کسانی رو به سخره میگیریم
..........................................................................................
یه لره میشه شهید بهنام محمدی. اولین نوجوان 13 ساله شهید راه وطن
یه لره هم میشه دکتر ملک حسینی تنها پزشک پیوند کبد در آسیا
یه لره میشه سردار بی بی مریم بختیاری فرمانده سپاه بختیاری
یه لره میشه بانو قدم خیر رهبر مبارزان عشایر در مقابل انگلیس
یه لره میشه آیت الله العظمی بروجردی مرجع بزرگ شیعیان
یه لره میشه پرفسور کرم زاده استاد جهانی ریاضی
یه لره میشه سردار اسعد بختیاری فاتح تهران
یه لره میشه مهرداد اوستا نویسنده و شاعر
یه لره میشه اریوبرزن فرمانده ارتش داریوش
یه لره میشه دکتر عبدالحسین زرین کوب
یه لره میشه پرفسور جعفر شهیدی
یه لره میشه قیصر امین پور
یه لره میشه کریم خان زند
یه لره میشه باباطاهر
یه لره میشه علی مردان خان که به ارتش رضا خان میگه
هر عقابی بخواهد از آسمان این کشور عبور کند باید پرهایش را باج بدهد
و،،،،
..........................................................................................
یه روزی یه ترکه، یه عربه، یه قزوینیه، یه آبادانیه، یه اصفهانیه، یه شمالیه، یه شیرازیه، بوشهریه و ...
مثل مرد جلوی دشمن وایستادن تا کسی نگاه چپ به خاک و ناموسمون نکنه
لره...........شهید محمد بروجردی بود
ترکه.......... شهید مهدی باکری بود
عربه......... شهید علی هاشمی بود
قزوینیه...... شهید عباس بابایی بود
آبادانیه...... شهید طاهری بود
اصفهانیه.... شهید ابراهیم همت بود
شمالیه...... شهید شیرودی بود
شیرازیه...... شهید عباس دوران بود🍀🌺🌹☘
ویک کرمانی میشود سید شهدای مدافع حرم وشهدای انقلاب به اسم سرباز ولایت حاج قاسم سلیمانی🍀🌺🌹☘
@Emam_kh
💙درمان تپش قلب
❤تخم ریحان ۱۰گرم
❤گلاب ۱۰۰گرم
❤نبات خرد شده ۲۰گرم
🍃تخم ریحان را به مدت ۱ساعت در گلاب بخیسانید سپس نبات را به آن اضافه کرده و روزی ۲وعده ۱ساعت بعد از غذا میل کنید
@Emam_kh
⭕️ چرا از وقتی که گفتیم #تاانقلاب_مهدی همه با ما دشمن شدن؟؟؟!
@Emam_kh
#سرگذشت_ارواح_درعالم_برزخ
قسمت_بیست_وسوم
🔵آن شخص گفت به ما اجازه عبور نمیدهند.میگویند تا اینجا توانستید بیایید ولی برای رد شدن از اینجا به شفاعت احتیاج دارید.
🌹در همان لحظه نیک صدایم کرد و گفت: بیا برویم وقت را تلف نکنیم.
در راه از نیک پرسیدم:
تکلیف اینها چیست؟
🔷گفت به فکر آنها نباش،در اینجا هرکس به نوعی انتظار شفاعت دارد. عده ای مثل تو شفا میخواهند و عده ای نیز اجازه عبور میخواهند و ...حتی یک مومن هم میتواند اینها را شفاعت کند اما لیاقت شفاعت ندارند.
🍂اینها در دنیا خدا را فراموش کرده بودند و شفاعت را انکار میکردند،در خواندن نماز هم کاهلی میکردند و نماز را سبک میشمردند.
⚡️حالا که کارشان گره خورده یاد خدا و شفاعت افتاده اند.
🍃هنوز داشتیم قدم میزدیم که به نیک گفتم:
کاش انسانها در دنیا به قدری خوب بودند که در آخرت نیازی به شفاعت کسی نداشتند.
نیک نگاهی به من انداخت و گفت: نه اینطور نیست،همه ی انسانها نیاز به شفاعت محمد و آل او 💚هستند،گروهی برای وارد شدن به بهشت و گروهی برای رسیدن به درجات بالاتر...
از این سخن غرق در حیرت شدم و دیگر هیچ نگفتم.
❄️پس از لحظه ای سکوت دوباره نیک ادامه داد: بخی از آنها عذر برادران ایمانی خود را نمیپذیرفتند،بعضی به نیازمندان غذا و طعام نمیدادند و گروهی در دنیا همواره مشغول لهو و لعب بودند. چطور کسی اینها را شفاعت کند؟ مگر اینکه مدتی در عذاب🔥 بمانند تا تا شاید رحمت الهی شامل حال آنها هم بشود...
✨سرانجام وادی شفاعت را پشت سر گذاشتیم و با شادی بیشتری به راه خود ادامه دادیم.
🔵دروازه ی ولایت
احساس میکردم سبکتر از همیشه قدم برمیدارم. گویا میخواستم پرواز کنم و خودم را به وادی السلام برسانم. نگاهی به بالا کردم،اثری از اتش نبود.گاه گداری گیاهان سبز و زیبایی در راه به چشم میخوردند.با سرعت هرچه بیشتر به راهمان ادامه میدادیم و به اطرافمان کمتر توجه داشتیم..
رفتیم تا از دور دروازه ای دیدیم که جمعیتی پشت آن ایستاده بودند و ماموران قوی هیکل در اطراف دروازه به نگهبانی مشغول بودند. بی اختیار روبه روی دروازه ایستادم و به اطراف نگاهی انداختم.
🌸گاه گاهی افرادی با دادن برگه ی سبزی،از دروازه رد میشدند. سرم را به سمت نیک که پشت من ایستاده بود چرخاندم و گفتم:اینجا چه خبر است؟
نیک گفت: اینجا مرز سعادت یعنی اخرین نقطه ی برهوت است.
اینجا دروازه ولایت💚 است هرکس از آن عبور کند به سعادت ابدی رسیده است.
گفتم دروازه ی ولایت چیست؟
گفت: فقط افرادی میتوانند وارد دار السلام بشوند که در دنیا دل به ولایت و محبت علی و اهل بیت محمد صلی الله علیه و اله💞 سپرده باشند.به چنین افرادی برگه ی ولایت میدهند تا براحتی از این دروازه عبور کنند و به دروازه های وادی السلام نزدیک شوند..
✴️با اضطراب به نیک گفتم: من در دنیا شیفته ی اهل بیت بودم ولی برگه ی ولایت ندارم!
نیک به سمت راست اشاره کرد و گفت: باید به آن چادر سبز بروی. با عجله و شتاب خودم را به چادر رساندم. مرد سفیدپوش و خوش سیمایی گوشه ای نشسته بود و یکی از اهالی برزخ با او صحبت میکرد.
💥گویا شخص از برگه ی ولایت محروم بود و میخواست با التماس برگه را دریافت کند.
🌺سفید پوش خطاب به برزخی گفت: حرف همان است که گفتم، توباید به وادی شفاعت برگردی تا شاید فرجی شود وگرنه کار تو و آنهایی که بیرون اینجا ایستاده اند حل شدنی نیست.
❄️آن مرد با نازاحتی از آنجا رفت. من پس از عرض سلام روبه روی آن شخص بزرگوار نشستم. جواب سلامم را داد و بدون اینکه درخواستم را بگویم ،دفتری را که در پیش رو داشت ورق زد .
⚡️ از شدت اضطراب دست و پایم می لرزید.. اما طولی نکشید که دست مرد همراه با یک برگ سبز 💚به طرفم دراز شد و با لبخند گفت:تو به سعادت رسیذی،این سعادت بر تو مبارک باد..از خوشخالی حرفی نتوانستم بزنم و به این ترتیب ما دروازه ی ولایت را پشت سر گذاشتیم و ماموران و جمعیت بی ولایت را پشت سر گذاشتیم.
🔵دروازه های وادی السلام
💠نگاهم به بالا افتاد، هرچه بود نور بود و نور بود و هرچه جلوتر میرفتیم به شدت آن افزوده میشد.زمین صاف و همه جا سبز و 🌱با نشاط بود.شادی امانم را بریده بود. به نیک نگاهی انداختم که از همیشه خوشحالتر و غرق سرور و 🌟شادی بود. بی اختیار از نیک جلو افتادم و دوان دوان به مسیر ادامه دادم.
💫از دروازه ولایت خیلی دور نشده بودیم که جاده به هشت قسمت تقسیم شد..
نمیدانستم چه کنم و از کدام طرف بروم. ایستادم تا نیک آمد .دستش را روی شانه ام گذاشت و با لبخند گفت: بهشتی 💐که روز قیامت بر پا میشود هشت دروازه دارد...
🔴 #سرگذشت_ارواح_درعالم_برزخ
قسمت_بیست_وچهار
🌹نیک گفت:بهشتی که روز قیامت برپا خواهد شد شامل هشت دروازه هست، یکی مربوط به پیامبران و صدیقین،
یکی برای شهدا و صلحا،
دیگری برای مسلمانانی که بغض و دشمنی با اهل بیت نداشتد
و پنج دروازه هم برای شیعیان و دوستداران اهل بیت میباشد.
🌼وادی السلام آیین ی ضعیف و قطعه ی کوچکی از بهشت است...
🌱آنگاه به یکی از مسیرها اشاره کرد و گفت: مسیر ما این است،عجله کن برویم.
چیزی نرفته بودیم که نسیم روح بخشی وزیدن گرفت و هوای معطر و نسیم لطیفی را استشمام کردم.
🌷صورت زیبای نیک را که شاد و خندان بود جلوی صورتم دیدم و با تعجب گفتم: چه شده که اینگونه مرا نگاه میکنی؟
🌼 نیک با شادی گفت: این بوی خوش بهشت است که از سوی وادی السلام وزیدن گرفته
💥 و نشان از این است که به مقصد نزدیک شده ایم و من باید بروم.
♨️ناگهان خنده از صورتم محو شد و با اضطراب پرسیدم کجا بروی؟مگر قرار نیست من و تو با هم باشیم؟؟
🔆نیک لبخندزنان گفت: چرا ترسیدی؟ قرار نیست از هم جدا شویم بلکه من باید زودتر از تو بروم و دار السلام را که برایت در نظر گرفته اند آماده سازم.
✅با خوشحالی پرسیدم: دارالسلام کجاست؟
نیک گفت: هر مومنی در دار السلام جایگاهی دارد که خانه ی امن و اسایشگاه اوست و آن منزل همان دارالسلام است.
✨از شادی وجودم لبریز شد. لبخند زنان گفتم: من چه کنم؟ صبر کنم تا برگردی؟ نیک همان طور که به راه افتاده بود گفت:
تو آهسته به راهت ادمه بده وقتی نزدیک دروازه رسیدی مرا خواهی دید. نیک به سرعت دور شد و من آرام به راهم ادامه دادم تا اینکه کم کم دروازه های وادی السلام مشخص شد.
💥سرعتم را بیشتر کردم.صبرم را از دست دادم و شروع به دویدن کردم. ناگهان گروهی از ملائکه را دیدم که پرواز کنان به پیشوازم آمدند.
❄️به احترام آنها ایستادم.
🍀همگی بالای سرم قرار گرفتند و گفتند: سلام بر تو ای بنده ی خوب خدا،بهشت و راحتی بر تو مبارک باد.
🌻من در جواب گفتم: خدا را سپاس که مرا از نعمت بهشت بی بهره نکرد.فرشتگان خداحافظی کردند و رفتند .
🌳من هم با سرعت بیشتری به راهم ادامه دادم تا سر انجام به دروازه ی دار السلام رسیدم...
🔵مراسم استقبال
🔶وقتی چشمم به درون وادی السلام افتاد؛ ناخوداگاه از حرکت ایستادم و غرق دیدن آن منظره ی باورنکردنی شدم...
♻️نمیدانم چه مدتی در آن حال بودم که ناگهان دستی به شانه ام خورد. رویم را برگرداندم نیک را دیدم که لبخند زنان به من نگاه میکرد.
💟 از اینکه او را دوباره کنار خودم میدیدم خوشحال و ذوق زده شدم و او را در آغوش کشیدم.
🔅نیک گفت: گروهی از مومنین به استقبالت آمده اند.
🌟از نیک جدا شدم و گروهی از مومنین را دیدم با صورتهای خندان کناری ایستاده بودند.وقتی به انها رسیدم همگی سلام کردند و خوش آمد گفتند. من هم تک تکشان را در آغوش کشیدم و تشکر کردم.
❄️بعد از آن ،یکی از مومنین حال برادرش را پرسید، گفتم : هنوز در مزرعه ی دنیا مشغول کشت اعمالش است.
⚡️دیگری از فلان شخص سوال کرد،گفتم :
او سالها قبل از آمدن من به عالم برزخ،دنیارا ترک گفته بود.
شخص سوال کننده سرش را بزیر انداخت و گفت:خدا به فریادش برسد.
گفتم چرا چی شده؟ گفت: آخر او هنوز به اینجا نیامده است.
☄فهمیدم که آن شخص یا در راه گرفتار شده یا در وادی العذاب است...
🍃پس از ان مومنی جلو آمد و از احوال یکی از ستمکاران🔥 پرسید،گفتم او هنوز زنده است و مشغول ظلم و ستم به مردم...
مومن گفت : نگران نباش. خداوند از روی خیر و مصلحت به کافران و ظالمان طول عمر نمیدهد بلکه با این کار زمینه ی گناه بیشتر را برایشان فراهم میکند تا بعد از مرگ عذاب دردناکش را به انها بچشاند...
🌸در این هنگام مراسم استقبال تمام شد و آنها آماده ی رفتن شدند. من که به آنها انس گرفته بودم دوست نداشتم از ایشان جدا شوم ولی نیک گفت: نگران نباش،باز آنها را و حتی سایر مومنان را ملاقات خواهی کرد.
🍀 چون اینجا مومنین با هم دیدار میکنند اما مدت و زمان این دیدار بستگی به مقام و درجه ی هریک از آنها دارد.
🌸سپس دستم را گرفت و گفت: بیا برویم که خانه ات را برایت آماده کرده ام...
ادامه_دارد...
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂
🕊 صـلوات_خاصه ( امام_رضا_علیه السلام) ✵به نيت خشنودي آن حضرت ✵و بر آورده شدن حاجات✵.
بِسْمِ_اللّٰهِ_الرَّحْمٰنِ_الرَّحیٖم
•❥•➼═❧═───┄✧✦
۩﷽• اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ ๑۩﷽
•❥• بارالها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسنديده پيشواى پارسا و منزه
•❥•➼═❧═───┄✧✦
۩﷽• وَحُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ ๑۩﷽
•❥• وحجت تو بر هر كه روى زمين است و هر كه زير خاك بسيار راستگو و شهيد
•❥•➼═❧═───┄✧✦
۩•﷽ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِك َ๑۩﷽
•❥• درود و رحمتى فراوان و كامل و با بركت و متصل و پيوست و پياپى و دنبال هم همچون بهترين رحمتى كه بر يكى از اوليائت فرستادى.
•❥•➼═❧═───┄✧✦
✵ خدایازیارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان
❁ الهـے آمیݧ التمـاس دعـا❁
صلوات
@Emam_kh
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 45
چرا نماز اول وقت انقدر اهمیت دارد❓
🌸🍃استاد پناهيان؛
غربیه تا اخرش رفته بدبخت شده...
حاضره با سگ 🐩و گربه🐈 و موش 🐁زندگی بکنه ،
با مردش🧔 یا زنش👱♀ ، حاضر نیست زندگی بکنه...
همه بهم خائنند...
👈 هیچ کس به هیچ کس نمی تواند محبت💞 بکند .
💢 این بلاییه که یهودیهای صهیونیسم نامرد، سر مسیحیهای بدبخت ، آوردند.
محبت کجاست ❤️❓
تو دلی ❤️ میتونی محبت پیدا بکنی که ، علیه خود قیام کرده باشه .
تو دلی ❤️ میتونی عشق 💘 پیدا بکنی که ،علیه هوس خود اقدام کرده باشه .
تو دلی ❤️ میتوانی وفا و صفا پیدا بکنی که علیه خود اقدام کرده باشه.
حداقل اقدام علیه خود ، نماز اول وقت خوندن مودبانه است ، بی کم گذاشتن از نماز .🌸
آقا ببخشید میتونیم وسط سخنرانی سوال بکنیم ❓ نه نمیشه ، به هیچ وجه ...❌
🗣 اینجا سخنرانی یکطرفه اس.
🔴⛔️⛔️
💮 حاج آقا ... آخه ، این سوال تو گلومون گیر بکنه ،این گلو ، درد میگیره .😖
👈 حالا ، چون شما انسان محترمی هستی سوال کن .
حاج آقا .... نمیشه ما جای دیگه ای غیر از نماز باخودمون مبارزه با نفس بکنیم ❓
🔴🔶
که آدم اهل عشق و صفا و محبت باشیم❓
📌 خیلی جاها تو دنیا هست ، تو زندگی ما هست ،که ما تو اون جاها باخودمون مبارزه می کنیم .
⛔️✅
وقتی با خودمون مبارزه کردیم ، وقتی با هوای نفس خودمون مبارزه کردیم.
🔴🔴
👈 اونوقت اون هوا پرستیمون کم میشه ، عاشق پیشه میشیم ❣، میتونیم به کسی محبت کنیم.
ادامه دارد...
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂