﷽
🌹پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله⇩
🌺 محبـوبترين بنـدگان خـدا
نـزد خـداوند ڪسى است ڪه
بہ حـال بنـدگانش سـودمنـدتر
و در اداے حـق خـدا ڪوشاتر باشد
همانان ڪه خـوبى وانـجام ڪارهاى نیڪ محبـوبشان است.
📗تحـف العقـول، صفحه ۴۹
#کرونا_را_باهم_شڪست_میدهیم
🌸سلام
🌸صبـح را بـا نـام خـدایی
💗ڪه محتـاج یـاری
🌸و رحمـت او
💗توجه و عشـق او
🌸گذشـت و عفـو او هستیم
💗آغـاز میکنیم
🌸رحمـت خـدا شامـل حالتـون
🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸
@Emam_kh
روزی حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد ؛ دلم میخواهد یکی از بندگان خوبت را ببینم. خطاب آمد در صحرا برو ؛آنجا مردی هست که در حال کشاورزی کردن است. او از خوبان درگاه ماست. حضرت آمد و دید مردی در حال بیل زدن و کار کردن است. حضرت تعجب کرد که او چطور به درجه ای رسیده که خداوند میفرماید از خوبان ماست ... از جبرییل پرسید. جبرییل عرض کرد الان خداوند بلایی بر او نازل میکند ببین او چه میکند...
بلایی نازل شدکه آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش را از دست داد
فورا نشست ؛ بیلش را هم جلوی رویش قرار داد.
گفت : مولای من تا تو مرا کور میپسندی ؛
من کوری را بیش از بینایی دوست دارم.
اشک در دیدگاه حضرت حلقه زد ؛
رو کرد به آن مرد و فرمود : ای مرد من پیغمبر خدا هستم و مستجاب الدعوه ؛ میخواهی دعا کنم تا خداوند چشمانت را دوباره بینا کند ؟
مرد پاسخ داد : نه . حضرت فرمود چرا؟
گفت : آنچه پروردگارم برای من اختیار کرده
بیشتر دوست دارم تا آنچه را
که خود برای خود میخواهم...
خدایا راضیم به رضایت و
تفسیر بندگی و عشق جز این نیست
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بار دیگر شرارت وهابیت پنهان در ایران علیه مدارس دینی شیعه
⏪مولوی عبدالحمید یا سخنگوی عربستانِ سعودی در ایران!
مولوی عبدالحمید (۲۳ اسفند۹۸):
▪︎طلاب چینیِ جامعه المصطفی عامل شیوع کرونا در ایران است.
▪︎فعالیت جامعه المصطفی برخلاف وحدت است.
▪︎ویروس کرونا ثابت کرد که شفادهنده فقط خداست!
پی نوشت: چندهزار طلبهی خارجی در حوزه تحت نظر مولوی عبدالحمید در حال تحصیل هستند، آیا اینهه عامل تفرقه نیستند؟!
▪︎آن روی سکهی شیعیان انگلیسی که ضریح را لیس میزنند، جریانِ مولوی عبدالحمید است که کرونا را به جامعه المصطفی ربط میدهد و میگوید کل مردم ایران باید بابت کرونا توبه کنند، چون به صحابه پیامبر احترام نگذاشتند.
جریان افراطی در شیعه و اهل سنت، دو لبهی یک قیچی هستند و عموما اتاق فکر مشترک در خارج از مرزها دارند.
اما نکته مهم ماجرا زمانی انسان را به تامل بیشتر سوق میدهد که میبینیم در چندسال گذشته جریان فاسد و خائن و ضد دین اصلاحات از یک سو و شبکه امنیتی منحرف منافقین نام آشنا از سوی دیگر تلاشهای فراوانی برای تخریب وجهه مدرسه جامعه المصطفی به بهانه های مختلف داشته اند....
@Emam_kh
‼️غسل های مستحب در ماه های مبارک رجب، شعبان و رمضان
🔷#غسل_های_مستحب ماه رجب:
غسل در اول و وسط و آخر و بيست و هفتم (روز مبعث) ماه رجب مستحب می باشد.
🔷غسل مستحب ماه شعبان:
غسل شب #نيمه_ماه_شعبان مستحب ميباشد.
🔷#غسل_های_مستحب_ماه_رمضان:
✅ انجام غسل در شبهای فرد #ماه_رمضان، - شب اول و سوم و پنجم و به همين منوال- به ویژه نیمه ماه و شبهای ۱۷، ۱۹، ۲۱، ۲۳، ۲۵، ۲۷ و ۲۹؛ همچنین تمامی شبهای دهه آخر مستحب است.
🔺وقت غسل شبهاى ماه رمضان تمام شب است و بهتر آن است كه اول شب نزديك غروب باشد ، مگر ده شب آخر ماه رمضان که بهتر است بین نماز مغرب و عشا انجام شود.
🔷در خصوص شب 23 ماه رمضان، افزون بر غسل اول شب، غسل دیگری در آخر شب (نزدیک اذان صبح) مستحب است.
#اعمال_مستحبی #غسل_های_مستحبی
@Emam_kh
🔴 بوروکراسی و بی تدبیری؛ مانع توزیع ماسک ها و وسایل احتکار شده!
🔻برای توزیع ماسک های احتکار شده، باید تصمیم جنگی گرفته شود
🔹احتمالاً برای شما هم این سؤال مطرح است که اجناس و کالاهایی که احتکار شده اند و مقامات مسئول مدام از کشف انبارهای آن ها خبر می دهند، چگونه وارد بازار می شوند که مردم نمی بینند؟ چرا با ورود این اجناس و کالاهای احتکار شده، بازار تکانی نمی خورد؟ قیمت ها پائین نمی آید؟
🔸بطور مثال؛ خبر کشف 36 هزار کولر دوتیکه و پنجره ای در انبار بزرگی در اهواز برای اصحاب رسانه و مردم خبر خوشحال کننده ای بود آن هم در شرایطی که قیمت کولر در گرمای 60 درجه اهواز دو برابر شده بود؛ اما چه اتفاقی افتاد؟ چرا نتیجه برای مردم خوشحال کننده نبود؟ چرا آخر کار مشخص نشد که آن کولرها به چه کسانی و یا ارگان ها و مجموعه هایی داده شده؟
🔸یا مثال دوم؛ اخبار کشف انبارهای بزرگ با ده ها میلیون ماسک و دستکش و مواد ضدعفونی کننده و غیره، طی چند هفته اخیر بارها از صداوسیما و سایر رسانه ها توسط مراجع مسئول منتشر شده است. اما مردم را خوشحال نکرد و نتیجه مطلوبی هم در بازارها و داروخانه ها و منازل مردم و مراکز درمانی نداشته است!
در حال حاضر مردم در منازل و کف خیابان ها به ماسک و دستکش و ... نیاز دارند و اخبار کشف انبار میلیون ها ماسک فقط اعصاب و روان آنها را بهم می ریزد! اما به راستی چرا؟
🔹سیر بوروکراسیِ عمده کالاهای قاچاق و احتکار شده بدین گونه است که در مرحله اول باید اداره صنعت، معدن و تجارت(وزارت صمت) برای انبار کالاهای قاچاق و احتکار شده تشکیل پرونده داده و پرونده را به اداره تعزیرات حکومتی ارجاع دهد.
🔹البته تعزیرات می تواند نسبت به گزارش هر کدام از دستگاه های ذیل اقدام نماید: گزارش سازمانهای بازرگانی، اتحادیه و واحدهای بازرسی و نظارت مجامع امور صنفی، انجمنهای حمایت از حقوق مصرفکنندگان، سازمان بازرسی کل کشور و سایر مراجع قضایی و دولتی و انتظامی و شکایت اشخاص حقیقی یا حقوقی.
🔹خیلی خلاصه بگویم؛ روند بررسی گزارش ها و پرونده های احتکار یا گرانفروشی و...، اعم از اخذ گزارش کارشناسی از سازمان های بازرگانی، صدور رأی بدوی، واخواهی، تجدیدنظر خواهی و تجدیدنظر در شعبات عالی مجموعاً چندین ماه طول می کشد تا بخواهد حکمی اجرا شود و کالای احتکار شده در بازار توزیع شود!
🔹به نظر شما بعد از این چندماه چه اتفاقی می افتد؟! بازار تنظیم خواهد شد؟ آن کالای احتکار شده با قیمت روز اول به دست مردم می رسد؟ سهم دخالت ها، فشارها و نفوذ مافیا، سرمایه داران، اصناف، مسئولین صمت و بازرگانی و ... در روند پرونده ها چقدر است؟!
🔹به دلیل اینکه این روند و پروسه پرونده ها، زمان بر است و چند ماه طول می کشد و قوانین تعزیرات مربوط به سال 67 است و بعد از 30 سال جوابگو مسائل جدید نیست و همچنین رسیدگی به این پرونده ها ذیل وزارت دادگستری است و دولتمردان و مسئولین صمت و اصناف براحتی می توانند در روند رسیدگی ها دخالت نمایند، بهتر است مسئله کشف کالاهای احتکار شده و قاچاق به یکی از اولویت های اصلی مجلس جدید تبدیل شود.
🔹مجلس آتی باید برای این پروسه طولانی و بوروکراسی ناامید کننده فکری اساسی کند. بروز کردن قوانین تعزیرات، حذف و اضافه مواد و تبصره ها، طرح یک ایده نو، شفافیت این روند، گردش آزاد اطلاعات پرونده ها، تغییر و تحول شبکه توزیع کالا، شفافیت شبکه توزیع و ... جزو مسائلی است که مجلس یازدهم باید بطور اساسی آنها را حل نماید.
🔻اما تا تشکیل مجلس آتی چه باید کرد؟ به نظر می رسد شورای عالی هماهنگی اقتصاد یا همان شورای هماهنگی سران سه قوه، می بایست یک #تصمیم_جنگی برای این شرایط جنگی اتخاذ کنند.
🔹بطور مثال اکنون که با بحران #کرونا روبرو هستیم انتظار می رود مقادیر بزرگ ماسک و دستکش و سایر اقلام احتکاری کشف شده به صورت فوری و رایگان و با ساز و کاری شفاف از طریق شبکه های توزیع مردمی و دولتی(نه انحصاری!) بین مردم و مراکز درمانی توزیع شوند. تشکیل پرونده و بررسی و صدور رأی و ... برای شرایط عادی است، در شرایط جنگ هیبریدی هیچ مدیر عاقلی تصمیمات عادی نمی گیرد! شرایط جنگی، تصمیم جهادی، انقلابی و فوری می خواهد!
✅ داود_مدرسی_یان:
@Emam_kh
🔴 تیتر های جالب روزنامه وطن امروز از عملکرد متفاوت دو روحانی در دو روز پشت سر هم
🔹 کدام روحانی واقعی است؟!
✅ ایستاده در قم
⛔️ نشسته در کاخ
#کرونا_را_شکست_میدهیم
@Emam_kh
👐رفع_خشکی_دست
✋برای برگشت رطوبت به دستها که اینروزها با ضدعفونیهای مکرر و استفاده از شوینده هایی مثل #وایتکس ایجاد شده و دستها دچار خشکی مفرط شده است کافی است کار زیر را انجام دهید
✋ تکهای #دنبه به میزان یک عدد خرما را برداشته و کف دست گذاشته و روی حرارت کم گاز و یا زیر آب گرم روی دست و کف دستها مالش دهید.
اینکار باعث میشود که چربی عالی دنبه داخل پوست دست شما نفوذ کند و رطوبت و چربی خوبی به دست شما بدهد
@Emam_kh
🔴ده پیشنهاد برای روزهای سخت خانه نشینی
🔺خانه نشینی کرونایی خیلی از ما را به تنگ آورده؛ مخصوصا آن هایی که روزمرگی هایشان غالباً با فعالیت های خارج از خانه تنظیم می شد. زندگی هایمان بر اساس یک کلیشه ی مشخص بود که به هم خوردن آن بدجوری آزارمان می دهد. هیچ وقت فکرش را نمی کردیم روزی برسد که از معمول ترین علایق و مشغولیت هایمان محروم شویم. تفریح و گردش و سفر، خرید، کتابخانه، مسجد و هیأت، زیارت، دید و بازدید عید، رفتن به کتابخانه و رستوران و کافی شاپ، قرارهای دوستانه...
🔹این روزها کار والدین از همه سخت تر است. چون هم باید به خانه نشینی خو بگیرند؛ هم تمام کاری را که معلم ها در مدارس انجام می دادند، عهده دار شوند، هم زمینه مصرف شدن انرژی فراوان بچه ها را که معمولاً بیشتر آن در مدرسه مصرف می شد، فراهم کنند.
🔹پس با این حساب جماعت مجرد یا بدون بچه باید کلی شاکر باشند که حداقل خانه نشینی شان فاقد این مسئولیت سنگین است.
🔹بیایید جور دیگری نگاه کنیم. این موقعیت خسته کننده شاید بتواند بهتر از این بگذرد. نباید اجازه بدهیم سختی شرایط ما را غمگین و افسرده کند.
✅اول: غر نزنید. غر زدن هم خودتان را ضعیف می کند هم اطرافیان را بی طاقت. کمی تلقین به شما کمک می کند. امتحان کنید.
✅دوم: پیگیری ساعتی اخبار کرونا را کنار بگذارید. باور کنید به اطلاعاتی بیشتر از آنچه تاکنون از کرونا شنیده اید، نیاز ندارید. مسوولان موظفند مرتب اخبار و آمار را اعلام کنند. آیا ما هم مجبوریم از ریز وقایع مطلع باشیم؟ در صورت نیاز به دانستن اطلاعاتی نظیر مقررات منع رفت و آمد دسترسی آنی به اطلاعات راحت است. رعایت «رژیم مصرف رسانه ای» روان شما را از فشار اطلاعات راست و دروغ در امان می دارد.
✅سوم: به سراغ سرگرمی هایی که تابحال تجربه نکرده اید، بروید. کاشت سبزیجات در باغچه های کوچک پلاستیکی قابل حمل یا شیرینی پزی بسیار جالب است.
✅چهارم: کارهای عقب افتاده را لیست کنید. کتاب هایی که همیشه دوست داشته اید بخوانید، مستندهایی که هیچ وقت نوبت تماشایشان نمی رسید، فیلم هایی که همیشه یادتان می رفت... صد گیگ نت رایگان جناب وزیر هم باید مصرف شود دیگر.
✅پنجم: برقرار کردن ارتباط مجازی با دوستان و اقوامی که مدت هاست به علت مشغله از آنان بی خبر هستید.
✅ششم: ختم قرآن. خیلی از ما متاسفانه به علت مشغله روزانه از تلاوت روزانه قرآن خود را محروم می کنیم. چه فرصتی ازین بهتر که این عادت پسندیده را در خود تقویت کنیم. سعی کنیم تلاوت همراه با ترجمه یا تفسیر را تجربه کنیم.
✅هفتم: نوشتن خاطرات مهم یا جالب گذشته. خاطره نویسی از تکنیک های جذاب تقویت نویسندگی ست که از عهده همه افراد بر می آید و حتی می تواند شروعی برای ورود به وادی نویسندگی باشد. امتحان کنید. شاید خانه نشینی کرونایی از شما یک نویسنده ی حرفه ای ساخت.
هشتم: مطالعه سرگذشت بزرگان برای همه ما مفید است. مخصوصا جوان ترها. ما گاهی چنان گرفتار خودمحوری و خود عقل کل پنداری (اصطلاح ابداعی) می شویم که بارها در مقاطع گوناگون زندگی با سر زمین می خوریم. به تجربه می گویم مطالعه سرگذشت بزرگان(علما، دانشمندان، شعرا...) این روحیه را به اعتدال نزدیک می کند.
✅نهم: ورزش از برنامه هایی است که همیشه قرار است از شنبه شروع کنیم. امروز همان شنبه است.یک عالمه ورزش های خانگی وجود دارد که می توانید فیلم هایش را دانلود کنید. اینترنت هم که رایگان😉
✅دهم: از اعمال ماه مبارک رجب و شعبان غافل نشویم. شاید خداوند این روزها وقت ما را خالی کرده فقط و فقط برای خودش و خودمان. این روزها و شب های عزیز در آغوش خدا حال و ساعات ناب تری را تجربه کنیم.
📝 رها_عبداللهی
@Emam_kh
❓چرا بالاترین میزان مرگ و میر ناشی از کرونا ویروس متعلق به کشور "ایتالیا" است؟
محققان دلیل این مطلب را رِنج سنی ایتالیایی ها می دانند.کشور ایتالیا یکی از پیرترین کشورهای دنیاست
🔻متوسط سن ایتالیایی ها ۴۷/۳ است که از این لحاظ کشوری پیر محسوب می شود.
#کرونا_را_شکست_می_دهیم
#جنگ_بیولوژیک
#جهاد_فرزندآوری
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 استاد پناهیان
🔺 منتظر مقدمات نباشید،
بخدا در آستانهی ظهوریم.
🌸 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج
#مدافع_عشق
#قسمت۴۱
یک نان تست برمی دارم. تند تند رویش خامه می ریزم و بعد مربای آلبالو را به آن اضافه
می کنم. از آشپزخانه بیرون می آیم و با قدم های بلند سمت اتاق خواب می دوم. روبه روی آینه ی دراور ایستاده ای و دکمه های پیراهن سفید رنگت را می بندی. عصایت زیر بغلت چفت شده تا بتوانی صاف بایستی. پشت سرم محمدرضا چهار دست و پا وارد اتاق می شود. کنارت می ایستم و نان را سمت دهانت می آورم.
– بخور بخور!
لبخند می زنی و یک گاز بزرگ از صبحانه سر سری ات می زنی.
– هووووم! مربا!
محمدرضا خودش را به پایت می رساند و به شلوارت چنگ می زند. تلاش می کند تا بایستد. زور می زند و این باعث قرمز شدن پوست سفید و لطیفش می شود. کمی بلند می شود و چند ثانیه نگذشته با پشت روی زمین می افتد. هر دو می خندیم. حرصش می گیرد. جیغ می کشد و یک دفعه می زند زیر گریه. بستن دکمه ها را رها می کنی. خم می شوی و او را از روی زمین بر می داری. نگاهتان در هم گره می خورد. چشم های پسرمان با تو مو نمی زند.
محمدرضا هدیه همان رفیقی است که روبه روی پنجره فولادش، شفای بیماری ات را تقدیم زندگی مان کرد. لبخند می زنم و نون تست را دوباره سمت دهانت می گیرم. صورتت را سمتم بر می گردانی تا باقیمانده صبحانه ات را بخوری که کوچولوی حسودمان ریشت را چنگ می زند و صورتت را سمت خودش بر می گرداند. اخم غلیظ و بانمکی می کند و دهانش را باز می کند تا گازت بگیرد. می خندی و عقب نگهش می داری.
– موش شدیا!
با پشت دست لپ های آویزان محمدرضا را لمس می کنم.
– خب بچه ذوق زده شده داره دندوناش در میاد.
– نخیرم موش شده!
سرت را پایین می آوری و روی شکم پسرمان می گذاری و قلقلکش می دهی.
– هام هام هام هااااام… بخورم تو رو!
محمدرضا ریسه می رود و در آغوشت دست و پا می زند. لثه های صورتی رنگش شکاف خورده و سر دو تا دندان تیز از لثه های فک پایینش بیرون زده. آن قدر شیرین و خواستنی است که گاهی می ترسم نکند او را بیشتر از من دوست داشته باشی. روی دو دستت او را بالا می بری و می چرخی، اما نه خیلی تند. در هر دور، لنگ می زنی. جیغ می زند و قهقهه اش دلم را آب می کند. حس می کنم حواست به زمان نیست. صدایت می زنم.
– علی! دیرت نشه!؟
رو به رویم می ایستی و محمدرضا را روی شانه ات می گذاری. او هم موهایت را از خدا خواسته می گیرد و با هیجان، خودش را بالا و پایین می کند.
لقمه ات را در دهانت می گذارم و بقیه دکمه پیراهنت را می بندم. یقه ات را صاف می کنم و دستی به ریشت می کشم. تمام حرکاتم را زیر نظر داری و من چقدر لذت می برم که شمارش نفس هایم بازرسی می شود در چشم هایت.
تمام که می شود عبایت را از روی رخت آویز برمی دارم و پشتت می ایستم. محمدرضا را روی تختمان می گذاری و او هم طبق معمول غرغر می کند. صدای کودکانه اش را دوست دارم. زمانی که با حروف نامفهوم و واج های کشیده سعی می کند تمام احساس نارضایتی اش را به ما منتقل کند.
عبا را تنت می کنم و از پشت، سرم را روی شانه ات می گذارم… “آرامش”
شانه هایت می لرزد. می فهمم که داری می خندی. همان طور که عبایت را روی شانه ات می اندازم، می پرسم: چرا می خندی؟
– چون توی این تنگی وقت که دیرم شده، شما از پشت می چسبی بهم! بچه ات هم از جلو با اخم بغل می خواد.
روی پیشانی می زنم و می گویم: آخ وقت!
سریع عبا را مرتب می کنم. عمامه مشکی رنگت را بر می دارم و مقابلت می آیم. لب به دندان می گیرم و زیر چشمی نگاهت می کنم.
– خب این قدر سید ما خوبه که همه دلشون تند تند عشق بازی می خواد.
سرت را کمی خم می کنی تا راحت تر عمامه را روی سرت بگذارم.
– چقدر بهت میاد!
ذوق می کنم و دورت می چرخم. سر تا پایت را برانداز می کنم. تو هم عصا به دست سعی می کنی بچرخی. دست هایم را بهم می زنم.
– واااااای سید جان عالی شدی!
لبخند دلنشینی می زنی و رو به محمدرضا می پرسی: تو چی می گی بابا؟ بهم میاد یا نه؟ خوشگله؟….
او هم با چشم های گرد و مژه های بلندش خیره خیره نگاهت می کند. طفلی فسقلی مان اصلاً متوجه سؤالت نیست!
کیفت را دستت می دهم و محمدرضا را در آغوش می گیرم. همان طور که از اتاق بیرون می روی نگاهت به کمد لباسمان می افتد، غم به نگاهت می دود. دیگر چرا؟…
چیزی نمی پرسم. پشت سرت خیره به پای چپت که نمی توانی کامل روی زمین بگذاری، حرکت می کنم.
سه سال پیش پای آسیب دیده ات را شکافتند و آتل بستند. میله ی آهنی بزرگی که به برکت وجودش نمی توانی درست راه بروی. سه سال عصای بلندی رفیق شبانه روزی ات شده!
دیگر نتوانستی به جنگ بروی و مدافع حرم بشوی. زیاد نذر کردی… نذر کرده بودی که بتوانی مدافع بشوی!…امام رئوف هم طور دیگر جواب نذرت را داد. مشغول حوزه شدی و بالاخره لباس استادی تنت کردند. سرنوشتت را خدا از اول جور دیگر نوشته بود.
#رمان_مدافع_عشق
#قسمت_آخر
جلوی در ورودی که می رسی”لا حول ولا قوه لا باالله” می خوانم و آرام سمتت فوت می کنم.
– می ترسم چشم بخوری به خدا! چقدر بهت استادی میاد!
– آره. استاد با عصا.
می خندم و می گویم: عصاش هم می ترسم چشمن بزنن…
لبخندت محو می شود.
– چشم خوردم ریحانه!… چشم خوردم که برای همیشه جا موندم… نتونستم برم! خدا قشنگ گفت جات اونجا نیست…کمد لباسو دیدم… لباس نظامیم هنوز توشه…
نمی خواهم غصه خوردنت راببینم. بس بود یک سال نماز شب های پشت میز با پای بسته ات… بس بود گریه های دردناکت…
سرت را پایین می اندازی. محمدرضا سمتت خم می شود و سعی می کند دستش را به صورتت برساند. همیشه ناراحتی ات را با وجودش لمس می کرد. آب دهانم را قورت می دهم و نزدیک تر می آیم…
– علی!.. تو از اولش قرار نبود مدافع حرم باشی… خدا برات خواسته… برات خواسته جور دیگه خدمت کنی!… حتماً صلاح بوده. اصلآً… اصلاً..
به چشمانت خیره می شوم. در عمق تاریکی و محبتش…
– اصلاً تو قرار بوده از اول مدافع عشقمون باشی… مدافع زندگیمون!…مدافعِ…
آهسته می گویم: من…
خم می شوی تا پیشانی ام را ببوسی که محمد رضا خودش را ولو می کند در آغوشت. می خندی.
– ای حسود!
معنا دار نگاهت می کنم.
– مثل باباشه.
– که دیوونه مامانشه؟
خجالت می کشم و سرم را پایین می اندازم. یک دفعه بلند می گویم: وااای علی کلاست!
می خندی.. می خندی و قلبم را می دزدی.. مثل همیشه.
– عجب استادی ام من! خداحفظم کنه…
خداحافظی که می کنی به حیاط می روی و نگاهم پشتت می ماند…
چقدر در لباس جدید بی نظیر شده ای.. سیدِ خواستنی من! سوار ماشین که می شوی، سرت را از پنجره بیرون می آوری و با لبخند دوباره خداحافظی می کنی.
– برو عزیز دل!
یاد یک چیز می افتم… بلند می گویم: ناهار چی درست کنم؟
از داخل ماشین صدایت بم به گوشم می رسد: عشق.
بوق می زنی و می روی. به خانه بر می گردم و در را پشت سرم می بندم. همان طور که محمدرضا را در آغوشم فشار می دهم سمت آشپزخانه می روم. در دلم می گذرد که حتماً به خاطر دفاع از زندگی بوده. بیشتر خودم را تحویل می گیرم و می گویم: نه. نه. دفاع از من.
محمد رضا را روی صندلی مخصوصش می نشانم. بینی کوچکش را بین دو انگشتم آرام فشار می دهم.
– مگه نه جوجه؟…
آستین هایم را بالا می دهم. بسم الله می گویم. خیلی زود ظهر می شود. می خواهم برای ناهار عشق بار بگذارم.
* پـــایــان *
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫
الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿
@Emam_kh
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 79
🌹استاد پناهیان
💠 نماز ، اول نماز مودبانه است .
خدایا ، من ادب رعایت میکنم تا ابهت تو در دلم بنشینه ،
ادب رعایت میکنم تا انانیت من از بین برود ،
♨️⭕️♨️
نماز را خدا به گونه ای قرار داده است که اکثرا هنگام اذان دلمون نمیخواد همون لحظه بلند شیم نماز بخونیم ،
❌⭕️❌
اگه پا رو دلت گذاشتی بخاطر خدا ، کم کم سنگ دلت باز میشه ،
یه مدتی شروع کن نماز مودبانه بخون ،
دقت در نماز داشته باش ،
⭕️ نمیخواد بری تو معانی نماز ،
بگو خدایا ، ببین چه خوشگل نماز میخونم ،
🌺✅
ببین دستم و تکون نمیدم ،
حالا امام جماعت داره الحمدالله ، بسم الله و....هر چی میفرماید ، بفرماید ،
خودت هم هر چه عرضه میداری عرضه بدار درخانه خدا .
🙏🙏
فقط خوشگلی نمازت و دقت کن ،
فدات بشم ، 💖💖
بگو خدایا ، من بخاطر تو قرائت نمازم و درست کردم و الا حرف فارسیمم، درست درمون نمیزنم ،
خیلیا نمیفهمن چی میگم ،
میخوام مثل سرباز که تو پادگان نظم نظامی رو رعایت میکنه تا ابهت فرمانده بشینه تو دلش ،
میخوام عظمت تو ، تو دلم بنشینه ،
🔰✅
صورت که گذاشتی به خاک به این سادگی برندار ،
بگو ،
خواستی صورت به خاکم بنگری
بهر مویت در هلاکم بنگری
هان ببین افتاده ام از پا برت
زمین خوردم 😭😭
بیا ، سجده کردم
دو بار سجده میکنم در یک رکعت ،
🙏🙏
من نه بی قدرم که عالم در سجود
از برای من به خاک افتاده بود
😢
من الان صورت در خونه تو گذاشتم ،الان خیلی مهمم ها...
ابلیس برای اینکه به من سجده نکرد بیچاره شد ،
🔥🔥🔥
من قیمت دارم پیشت
ولی زمین خورده تم دیگه ،
ببین صورتم و گذاشتم رو خاک ،
✅☝️
نماز مودبانه آثاری داره که ذکر کردیم
این یه اشاره ای بود به شبهای قبل .
سعی کن اول نماز مودبانه بخونی
ادامه دارد....
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂
🍃🌹فرهنگ ناب🌹🍃
در حالیکه مردم کشورهای درگیر کرونا به قفسه های فروشگاهها حمله کردند و اونجا را خالی کردند!!!!
سفیر برانداز انگلیس از ثبات و آرامش فروش در فروشگاههای ایران تعجب کرده
این هم بماند در کنار تمام زیبایی های فرهنگمان....
#کرونا
#کرونا_را_شکست_میدهیم
@Emam_kh
🔴 كیوی را حلقه كرده و خشک كنید و بجای چیپس، كیوی خشک شده میل كنید 😋
🔺 كیوی از غلظت خون میكاهد و از تنگ شدن عروق و بروز انواع سكتهها جلوگیری میکند
#شیرینی_قیفی
#وانیلی
روغن جامد 75گرم
آرد 125گرم
سفیده تخم مرغ 35گرم
پودر قند 45گرم
وانیل 1/4قاشق چایخوری
پودر قند و روغن را بزنید تا کرم رنگ و لطیف شود سپس سفیده و وانیل را اضافه کنید
و مخلوط کنید
آرد را کم کم اضافه کرده و با همزن مخلوط کنید تا یکدست شود
سپس مایه شیرینی را درقیف با ماسوره شکوفه ریخته و در سینی قیف بزنید
در فر 180درجه گرم شده
به مدت 10تا15دقیقه قرار دهید
بعد از خنک شدن با پودر شکر و مارمالاد تزیین کنید
@Emam_kh
☎️زنگ عبرت:
❤️چرا به توصیه حضرت آقا توجه کافی نمی کنیم
♦️اگه فلان عالم تو فلان زمان گفته
الان همه دارن دست به دست میکنند که بخونند
♦️چرا به عالم ترین عالم دنیا
و صحبتشون توجه لازم را نداریم؟
🌹هر کس به حاج قاسم سلیمانی ارادت داره دقت کنه
♦️حاج قاسم سلیمانی می گفت:
در جنگ ۳۳ روزه لبنان و اسرائیل، آقا( رهبری) گفتن به بچههای حزب الله لبنان بگو دعای جوشن صغیر بخونن.
♦️از رادیو و تلویزیون حزب الله و منارههای مساجد و حتی کلیساهای ضاحیه جنوب، راه به راه، این دعا هر روز پخش می شد و در نهایت، حزب الله بر اسرائیل پیروز شد!
♦️در مملکت خودمون بعد از توصیه آقا به خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه برای برطرف شدن بیماری کرونا چه اتفاقی افتاد؟؟!!!
چرا پیام آقا تبدیل به پویش نشد ؟؟
# دعای هفتم صحیفه سجادیه