‼️ احکام نماز جماعت
🔷افرادی که هنگام برپایی نماز جماعت، اقدام به خواندن نماز فرادی میکنند، اگر این عمل تضعیف نماز جماعت و اهانت و بیاحترامی به امام جماعتی که مردم اعتماد به عدالت او دارند محسوب شود جایز نیست.
📕منبع: رساله آموزشی امام خامنهای
@Emam_kh
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 122
- اینجوری هم نگاهم نکن. من به همه ی آدم هایی که خودشون رو دوست ندارند و اذیت میکنند میگم دیوونه! چرا چیزی رو که خبر نداری ازش برای خودت تصویرسازی می کنی؟! تو خودت پزشک زنانی، نیاز نیست من بهت توضیح بدم هزار و یک دلیل وجود داره که یه زن بعد از زایمان افسردگی بگیره و این همسرشه که باید آرومش کنه و مادر تو، همسرش رو کنارش نداشته. من بیمار هایی با شرایط خیلی خیلی بهتر از مادر تو داشتم که دست به کشتن فرزندشون هم زده بودند! چرا یک طرفه به قاضی میری؟! تو فقط عشق مادر و فرزندی رو می بینی، چرا نمی خوای مادرت رو و شرایطش رو درک کنی؟! از علت کاری که مادرت کرده فقط خدا آگاهه. جای خدا حکم نده و قصاص نکن. مرخصی بگیر، یه مدت نیاز نیست بری بیمارستان تا به این درک برسی که همه زائو ها درد می کشند. مادر تو هم استثنا نبوده تو این روند... کاش درد زایمان کشیده بودی تا بفهمی برای یک زن درد زایمان در برابر درد بی مهری شوهر هیچه. تو فقط نشستی بالای سر بیمار و ظاهر قضیه رو می بینی. یه زن وقتی جیغ می زنه یعنی امید به رهایی و خلاص شدن داره ولی وقتی رها می کنه و بی سر و صدا میره، یعنی خورده به ته خط، خورده به بن بست، یعنی دردش انقدر عمیق و ریشه داره که نخواد دیگه ادامه به تلاش و جیغ زدن برای رهایی بکنه. من نمی خوام کار مادرت رو توجیه کنم. من خودم به شخصه اگه از گرسنگی هم بمیرم گوشت تنم رو می کنم میدم بچه م بخوره ولی رهاش نمی کنم پس فکر نکن من مرد هستم و زن ها و عواطفشون رو درک نمی کنم. بزرگترین گناه از دید من اینه که با بی تدبیری بچه ای رو به دنیا بیاری و بعد رهاش کنی، حالا به هر دلیلی!
من کاری به مادرت ندارم، دارم راجع به تو حرف می زنم اینکه بذار مادرت خودش جواب کارش رو پیش خدا بده، تو کنار بیا، تو بگذر، گذشت مهمترین عامل آرامشه. گذشته رو به گذشته ببخش و به آینده فکر کن. کینه ی آدمی رو که ندیدی از دلت پاک کن. آدمیزاد جایزالخطاست. مادر تو هم معصوم نبوده، به تمام دردهایی که کشیده خطای بزرگش رو ببخش. به خودت فکر کن.
با به صدا درآمدن گوشی حرفش را با گفتن 《به حرف هام فکر نکن، درکشون کن》 تمام کرد و گوشی اش را روی فرمان روی اسپیکر زد.
-جونم فرهاد؟
- عسل با توئه؟ خوبه؟
صدوهشتاد درجه با احمد پزشک دو دقیقه پیش فرق و نگاهی با شیطنت سمتم کرد.
-خوبه بابا. مثل اینکه از قیافه زایوش خوشش نیومده، زده بیرون از بیمارستان.
با تمام شدن حرفش نگاهش در پارکینگ چرخید. برای فرهاد دستی تکان داد و دکمه قطع ارتباط را زد و نگذاشت فرهاد حرف دیگری بزند.
به فرهاد که کنار ماشین پارک شده اش ایستاده بود نگاه کردم.
با یک حرکت ماشینش را کنار ماشین فرهاد جا داد. فرهاد سریع سمت من آمد و از شیشه خم شد و نگاهم کرد.
-عسل خوبی؟
قبل از اینکه دهان باز کنم احمد در حینی که کمربندش را باز می کرد رو به فرهاد گفت: عسل خوبه. گیر بهش نده.
نمیدانم چه حرف هایی میانشان بود که احمد با همین یک جمله آب روی آتش نگرانی فرهاد شد و فقط نگاهم کرد و سوالی نپرسید.
لب زدم: خوبم.
لبخندی زد و در را برایم باز کرد.
تمام مدتی که در رستوران بودیم و در جایگاه اختصاصی با فرهاد و احمد به گفت و گو نشسته بودیم، فکرم مشغول حرف هایش بود، حرف هایش همه در ظاهر ساده بود ولی برای کسی که فقط شنونده باشد! شاید به به و چه چه هم برایش راه می انداختند ولی انجامش برای منی که باید خودم را از ته چاه بیرون می کشیدم سخت بود.
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد...
🌺🍃🌸🍃🌺
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 123
حرفهای احمد همه از روی منطق و دانایی بود ولی برای من نادان که سالها آن افکار مالیخولیایی را در ذهنم پرورانده بودم، سخت بود یک شبه تغییر مسیر دهم، با بدرقه ی احمد از رستوران خارج شدیم و داخل ماشین نشستیم. قبل از بستن در احمد دستش را به چهارچوب تکیه داد. نگاه نافذش را به چشم هایم دوخت.
- می دونم سخته هضمش برات ولی قول بده امشب بعد از خوردن قرصت بری تو تخت خواب و به کلمه کلمه حرفهایی که زدم فکر کنی، فردا عصر ساعت چهار با کسی قرار نذار میام دیدنت.
با قدردانی نگاهش کردم.
- ممنون باعث زحمتتم.
- این چه حرفیه! منو مثل برادر خودت بدون.
لبخندی به محبت اش زدم. در راه بست و دستی برای فرهاد تکان داد.
-برو داداش به سلامت.
فرهاد هم مردانه دستی تکان داد.
-قربونت برم، یا علی.
عینک آفتابی اش را زد و با یک دست فرمان را هدایت کرد.
- خوب خانم خانما کجا بریم؟
با عینک جذابیتش صدبرابر شد، در دلم اعتراف کردم، دلم می خواهد خیلی زود حال دلم را آماده ی جبران تمام محبت هایش کنم.
سرش را نرم و با حالت دلبرانه ای سمتم کج کرد، دسته ای از موهایش روی پیشانیش ریخت.خودش توجهی نکرد ولی دل من را بیش از پیش هوایی کرد...
نوازش نکردن موهایش در آن دم زجرآورترین خودداری بود.
- کجا؟
به جای جواب دادن همان طور خیره اش بودم که عینکش را به سمت موهایش هول داد.
- اینجوری نگام نکن پس می افتما!
شیطنتم گل کرده بود خیرگی نگاهم را با کج کردن ملایم سرم سمتش بیشتر کردم
نیم نگاهی به خیابان کرد، خیالش که راحت شد برگشت و گوشه ی شالم را به دست گرفت و کشید.
سرم به سمتش کشیده شد. نه تنها لب هایش که چشم هایش هم با اشتیاق لبخند عاشقانه اش را به تنم نوش می کرد.
با زیبا ترین آواها لب زد: یعنی عاشقتم به خدا.
مانده بودم تا کی برای فرهاد باید قلبم فرو میریخت! یواش یواش داشت دلم برای قلب بیچاره ام می سوخت با این شدتی که ریزش میکرد...
لبخندم از روی شوق جمله اش بود. شالم را از دستش کشیدم و 《دیوونه》 ای آهسته زمزمه کردم و صاف در جایم نشستم.
چشمی در اطراف گرداند.
- بریم دور دور؟
حالم خوب بود، یعنی حالم خوب شد ...
-اوم... بریم.
طبق معمول پخش را روشن کرد و صدای شاد موسیقی در اتاقک ماشین پیچید. خودش هم روی فرمان ضرب گرفت.
-یه هدیه می خوام برات بخرم اگه قبول نکنی ناراحت میشم.
- اذیت نکن فرهاد همین جوریش هم زیادی خجالت زده ت هستم.
واقعا برام سنگ تموم گذاشتی.
ضربه ای با کف دست به فرمان زد و پوفی کشید.
- باز این دختر همسایه شد!
خنده ام گرفت.
-خیلی خوب. قاطی نکن اخلاق نداری ها! حالا هدیه ت چیه؟
ذهنم سمت هدیه های روزهای تولدم کشیده شد. همه ی کادو های فرهاد را نگه داشته بودم و چقدر برایم عزیز بودند.
- نمیشه که همش بشینی تو خونه. بیمارستانم که تا اطلاع ثانوی تعطیل است.
منظورش از ثانوی 《احمد》 بود! از حالت بیانش خنده ام گرفت.
ادامه داد: ماشینت رو هم که فروختی. بدون وسیله هم که میدونم قدم از قدم بر نمی داری.
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد......
🌺🍃🌸🍃
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫
الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿
@Emam_kh
انتظار یعنی یاریرساندن به ولی
💟 #ولایت داشتن نسبت به #ولی_مطلق_الهی این است که ما #برنامه و #هدف او را بشناسیم و او را در آن هدف #یاری کنیم. این ولایته!
🛑 صِرف ابراز #محبت و ابراز #ارادت و #دعا و اینها ولایت نیست. در ولایت حتما باید ولی را یاری کرد.
👈 و انتظار یعنی همین: یاری رساندن به ولی.
☑️ البته ولی را یاری کردن معنایش این نیست که ولی احتیاج به یاری ما دارد! قرآن میفرماید: إن تنصروا الله... یعنی چی؟ مگر ما میتوانیم خدا را یاری کنیم؟ یعنی چه این حرف؟ یعنی حکمت بالغهی الهی بر این تعلق گرفته که
👈 #اهداف_دین توسط شما محقق بشه!
🔸این یعنی یاری خدا. و الا خودش که میتواند هر کاری که میخواهد بکند! میخواهد که ما #رشد کنیم و بهجایی برسیم. نصرت ولی هم به همین معناست.
🌺استاد_عینیزاده_موحد
📚 برگرفته از کتاب «دکترین انتظار و مبانی قرآنی آن» 📖 ص ۶۴
🌺 یا مهدی علیه السلام ادرکنی 🌺
🌺 یا مهدی علیه السلام مددی 🌺
❣اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣
🌿🌺﷽🌿🌺
🌻اگر کسی بخواهد دردسرهایش کم شود و بسیاری از گرفتاریهایش حل شود باید زبانش را کنترل کند
📛پیامبر فرمودند هیچ کس از گناهان در امان نیست ،جز اینکه زبانش را در کام کشد.
🍂و در روایتی دیگرمی فرمایند
بالاترین صدقه حفظ زبان است.
👌بسیاری از بزرگان برای رشد و نزدیکی به خداوند توصیه به سکوت می کنند.
✨سه نکته مهم در ارتباط با دیگران رعایت کنید
✅به موقع سخن گفتن
✅حفظ زبان کردن
✅و زیبا سخن گفتن
💐برای معجزه در ارتباطاتتان دو مورد را همیشه در نظر بگیرید
🤔 ایا این حرف ، موجب رضایت خداوند است ؟
🤔ایا اگر شخص دیگری همین کلمات و ادبیات را در برخورد با ما استفاده کند ،ناراحت میشویم یا خوشحال؟!
⚠️ما اجازه نداریم در برخورد با دیگران هرکلمه ای را انتخاب کنیم.
💟اینکه کی و کجا وچگونه صحبت کنیم یک هنر بزرگ است
💫به یاد داشته باشید یک شوخی ،یک دلی را گرم کردن با حرفتان،از هزار نماز مستحبی بالاتر است.
استادمحمدشجاعی
@Emam_kh
نوشیدنی شبانه برای سمزدایی از کبد و لاغری 👌
☕️ مصرف شبانه این نوشیدنی باعث بهبود عملکرد کبد در ساعات بین ۱ تا ۳ بامداد میشود. اگر قبل از خواب مواد مغذی موجود در این نوشیدنی رو به کبد برسونید باعث بهبود سوخت ساز و کاهش سموم بدن میشه.
🔸 دمنوش بابونه
- سایر خواص: بهبود هضم غذا، خواص ضدالتهابی و کاهش استرس
روش تهیه و استفاده
🔸یک لیوان آب رو بجوشونید و زمانی که جوش اومد زیر شعله رو خاموش کنید. یک قاشق معادل ۱۰ گرم گل بابونه رو اضافه کنید و بگذارید ۱۰ دقیقه بمونه و بعد بنوشید. این کار رو هر شب به مدت ۲ هفته انجام بدید.