eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
27.9هزار عکس
19.3هزار ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️وضو گرفتن با آب معدنی نذری 🔷س 809: آیا وضو گرفتن با آب معدنی که برای زوار اربعین نذر شده و مشخص نشده که برای خوردن است یا کار مشخص دیگر، و نذر عام زوّار می باشد، اشکال دارد؟ ✅ج: در فرض سؤال جایز نیست، مگر این که بداند مالک آب رضایت دارد. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مزار سردار دلها هم اکنون دعاگوی همگی شما
‌✅نماز اول وقت بخوانید تنگ‌دستی شما رفع‌ می‌شود! ✍آیت الله بهجت (ره) : از آقا سید عبدالهادی شیرازی رحمه‌الله که‌ماشاءالله، واقعاً عالم حسابی بود، نقل کرده‌اند که در کوچکی بعد از فوت پدرم میرزای بزرگ تکفّل خانواده به عهده‌ی من بود. می‌گوید: ایشان را در خواب دیدم. از من پرسیدند: آقا سید عبدالهادی، حال شما چطور است؟ می‌گوید در جواب گفتم: خوب نیست. فرمود: به بچه‌ها و اهل خانه سفارش کنید که نماز اول وقت بخوانند، تنگدستی شما رفع می‌شود. 📘در محضر بهجت، ج۳، ص ۱۸۸. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 ⭕️ ⭕️ 👈قسمت 4⃣5⃣ زینب اول نامه هایش این طور می نوشت:به نام او که از اویم. به نام او که به سوی اویم.به نام او که به خاطر اویم.به نام او که زندگیم در جهت اوست.رفتنم به اوست.بودنم به اوست .جانم اوست.با ذره ذره وجود احساسش می کنم.اما بیانش نتوانم کرد.چند نفر روحانی که در بنیاد شهید اصفهان بودند،وقتی این نوشته هارا خواندند.برایشان باور کردنی نبود که یک دختر نوجوان دانش آموز به لحاظ روحی تا این حد بالا رفته باشد.دفترهای زینب بوی بهشت و آسمان می داد .خیلی سخت است وقتی جگر گوشه آدم کنارش نباشد،مادرش بفهمد که دردل وفکر بچه اش چه می گذشته است. با خواندن هر کاغذ ،معصومیت وبی گناهی زینب برایم روشن تر میشد.زینب خانه اش را ساخته و آماده کرده بود تا به جایی برود که به آنجا تعلق داشت. در خانه هر چیزی به او می گفتم ،کافی بود یک بار بگویم.به همه حرف ها توجه داشت و آنقدر افتاده بود که همیشه درهمه چیز کوتاه می آمد. در همه نوشته هایش علاقه به شهادت و شهدا دیده می شد.دریکی از نامه هایش در باره قطعه شهدا این طور نوشته است :تکه شهدا پرشده است.من به دعای کمیل قطعه شهدا رفتم؛سر قبر دوست برادرم حمید یوسفیان ،خیلی گریه کردم، قبرهایی در اطراف او کنده بودند تا دوباره شهید بیاورند.از خدا خواستم که من در آنجا خاک شوم اما هنوز لیاقتش را پیدا نکردم.تکه شهدا بوی خون،بوی عطر بوی عشق می دهد.زینب در یادداشتهایش اشاره ای هم به دیدار با مجروحان در بیمارستان داشت.اونوشته بودکتابهایی راکه می خریده ،به مجروحانی هدیه می کرده که از همه نورانی تر بوده اند.زینب با آنها صحبت می کرده تا توقعات و خواسته های آنها را به دخترهای دبیرستانی بگوید.او خودش را مدیون مجروحان می دید. زینب در دفتر خود سازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت،از نماز به موقع ویادمرگ و همیشه وضو داشتن و خواندن نماز شب ونماز غفیله و نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه تاورزش صبحگاهی و قرآن خواندن بعداز نماز صبح و دعا کردن و کمتر گناه کردن و کم خوردن غذا .جلوی این موارد ستون هایی کشیده و تاریخ هر روز را یادداشت کرده بودوهر شب بعد از محاسبه کار هایش جدول را علامت می زد.من وقتی جدول را دیدم ،به یاد سادگی زینب در خوردن و پوشیدن افتادم،به یاد آن اندام لاغر و نحیفش که چند تکه استخوان بود.به یاد آن روزه های مداوم و افطاری های ساده،به یاد نماز شب های طولانی وبی صدایش ،به یاد گریه های او در سجده هایش ودعاهایی که در حق امام داشت. زینب در عمل تک تک آن جدول خود سازی وخیلی چیز های دیگری را که در آن جدول نیامده بود رعایت می کرد. ادامه دارد.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✍مواظب قویترین‌های زندگیمون باشیم یه گل کاکتوس قشنگ تو خونه‌م داشتم. اوایل بهش می‌رسیدم، قشنگ بود و جون‌دار، کم کم فهمیدم با همه بوته‌هام فرق داره، خیلی قوی بود، صبور بود، اگه چند روز بهش نور و آب نمی‌دادم هیچ تغییری نمی‌کرد؛ منم واسه همین خیلی حواسم بهش نبود به خیال اینکه خیلی قویه و چیزیش نمی‌شه؛ هر گلی که خراب می‌شد، می‌گفتم کاکتوسه چقدر خوبه هیچیش نمی‌شه اما بازم بهش رسیدگی نمی‌کردم ... تا اینکه یه روز که رفتم سراغش دیدم خیلی وقته که خشک شده، ریشه‌اش از بین رفته بود و فقط ساقه‌هاش ظاهرشو حفظ کرده بود. قویترین گلم رو از دست دادم چون فکر کردم قویه و مقاوم ... مواظب قویترین‌های زندگیمون باشیم ما از بین رفتنشون رو نمی‌فهمیم چون همیشه یه ظاهر خوب دارند، همیشه حامی‌اند، پشتت بهشون گرمه اما بهشون رسیدگی نمی‌کنیم، تا اینکه یه روز می‌فهمیم قوی‌ها هم از بین میرن ...! 🌹🌷🌹🌷🌹