#قــسمــتــــ_پنجـــاه_نهم
♥️عـــشــــق پـــایـــــدار♥️
در با صدای تیزی باز شد مردی که چهره اش برایم غریبه بود اما نگاهش گرمی خاصی داشت وارد شد....
انگار که خانه خودش بود نه یاالله ای گفت ونه حرفی اما همینکه در را بست و سرش را بالا گرفت نگاهش به من افتاد سریع سرش را پایین انداخت انگار که خجالت کشید ،منم که هول شده بودم از جا بلند شدم وبا لکنت گفتم:س سلام ....
سرش پایین بود خیلی آرام جواب سلامم را داد و بلندتر گفت:یا الله...صاحبخونه...مهمون دارین؟
خاله وما در بااین صدا متوجه هال شدند مامانم درحالیکه سینی چای دستش بود زودتر آمد بیرون تا چشمش به تازه وارد افتاد انگار بهتش زد زیر لب زمزمه کرد جلال!!و سریع سرش را پایین انداخت و لرزش دست اش کاملا مشهود بود حالا میفهمیدم این مرد روبروم پدرم جلال هست ،حال خودم دگرگون بود اما حال مادرم از من بدتر بود ،به طرفش رفتم سینی چای را از دستش گرفتم وگفتم:بشین مامان راحت تری...
مامان همانطور که سرش را تکان میداد بی اراده همونجا که ایستاده بود روی پتوی کناره ای بغل دیوار نشست.
تازه متوجه حال غریب بابا شدم،بابام انگار خیلی دلش نازک بود بیشتر از ما محو مادر مبهوت میهمانان نورسیده شده بود ،اون هم آرام آرام روبروی مادرم روی زمین نشست وگفت:مریم......تو.....کجا بودی؟دنیا را دنبالت زیرورو کردم وناگاه انگار تازه متوجه من وشباهتم به مادر شده بود گفت:این...این دختر خانم،دخترته؟وخودش را جم کرد وادامه داد:یعنی شما ازدواج کردین؟...
محو حرکاتشان بودم و منتظر جواب مادرم که خاله صغری گفت....
ادامه دارد...
#قـــسمتــ_ شصتم
♥️عــشــق پـــایـــدار♥️
خاله صغری همونطور که دست به کمر وارد هال میشد گفت:خدا را شکر گمگشته مان بعداز سالها پیدا شد,جلال ببین دختر مریم عین خودشه...
بابا با تحکمی درصداش وبدون اینکه نگاهی به من یا مادرم کنه گفت:با کی ازدواج کردی؟چی شد که یاد ما افتادی؟مگه من چه بدی در حقت کرده بودم که یکهو بدون اینکه خبری بدی غیبت زد؟؟؟وارام تر ادامه داد,حالا هم دخترت را برداشتی اومدی به رخم بکشی...
مادرم همانطور که سرش پایین بود با صدایی لرزان گفت:ش ش شما اشتباه میکنید من بعداز جدایی با کسی ازدواج نکردم,این معصومه دخترم....دختر خودته....وبااین حرف انگار تمام انرژیش خالی شده باشه هوفی کرد وسردرگریبان برد...
پدرم ناباورانه نگاهم میکرد,خاله صغری برخلاف سنش وآخ وتیفهای,قبلش مثل قرقی خودش را به من رساند ودوباره سرورویم را غرق بوسه کرد واینبار بوسه هاش ابدارتر ومحکم تر وبا محبت تر بودند...
بابا پلک نمیزد,یه نگاه به من یه نگاه به مادرم وگفت:امکان نداره...اخه تو که....
مادرم که انگار بعد از سالها عقده ی دلش وا شده بود شروع به گلایه کرد:من که چی؟؟من که عقیم بودم اره؟؟؟همون موقع که,شما خونه جدا خریده بودید ودر تدارک عروسیتان بودید وبراتون مورد برای ازدواج زیر سر میکردند....همون موقع که نامزدی شدید....همانموقع که مثل اب خوردن از من جدا شدید....من باردار بودم ونمیدونستم واشاره کرد به من وگفت:اینم دخترت ,سرومرووگنده,سالم وسلامت ,مثل چشمام ازش محافظت کردم و اگرم دیدی یکدفعه غیب شدم وخبری,از خودم بهت ندادم ,فقط وفقط برای این بود که آرامش زندگیت بهم نخوره,اخه خواهرت فاطمه میگفت نامزدی شدی,میگفت میخوای,عروسی بگیری,میگفت خونه جدا خریدی....و بداخلاقیهای روزهای اخر زندگی باشما هم ,همش نشانه ای برای,صحت گفته های خواهرت بود....
پدرم که با هر حرف مادر متعجب تر وبرافروخته تر میشد به اینجای,حرف مادرم که رسید طاقت از کف داد وبا صدای بلند گفت:………
ادامه دارد....
نویسنده.....حسینی
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت77 ( 2 )
🔹 دنیا شناسی
⏪ 2⃣ در بخش دوّم از حکمت ۷۷ ، نوع برخورد مولا علی (علیه السلام) با دنیا را مشاهده میکنیم :
💠 « قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلاَثاً لاَ رَجْعَةَ فِيهَا » ؛
" من تو را سه بار طلاق دادم که دیگر هیچ راه بازگشتی در آن نیست. "
🔰 مولا علی (علیه السلام) در نهج البلاغه ، با عبارات عجیب کوبنده و تحقیر آمیزی غالباً دنیا را خطاب قرار داده اند.
🔻دوبار در نهج البلاغه از عبارت « إِلَيْكِ عَنِّي » ؛ " از من دور شو" استفاده کردند :
🔸 ۱. یکی در همین حکمت ۷۷ است،
🔸۲. دیگری در نامه ۴۵ است .
🔻 در حکمت ۸۳ ، دنیا را این گونه توصیف میکنند که آب دنیا تیره و گل آلود است ، منظره اش دلفریب، ولی سرانجامش خطرناک .
🔻 در خطبه ۱۲۸ نهج البلاغه میفرمایند: " من دنیا را با صورت به زمین کوبیدم و او را سرجای خودش نشاندم و با چشمی درست به آن نگاه کردم. "
🔻 در نامه ۶۸ نهج البلاغه، دنیا را به ماری خوش خط و خال تشبیه می کنند که « لَيِّنٌ مَسُّها قاتِلٌ سَمُّها » ؛ " دست کشیدن بر آن لذّت بخش و نرم است، اما سمّ درونش کشنده است. "
🔻در خطبه ۳ نهج البلاغه، دنیا را بی ارزش تر از آب بینی بُز معرفی کردند.
🔻در خطبه ۲۲۴ ، دنیا را پست تر از برگهٔ درختی که در دهان یک ملخی جویده شده باشد توصیف می کنند.
🔻 و بالاخره در حکمت ۲۳۶ ، دنیا را در چشم خودشان پست تر از استخوان خوکی در دست بیمار جذامی معرفی فرمودند.
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 اکسیر مقاومت
🔻 رهبر انقلاب: اکسیر علاج مشکلات کشور این است: احساس مقاومت، روحیهی مقاومت. خب دنیا، دنیای زورگویی است؛ همه زور میگویند، هر که بتواند زور بگوید زور میگوید؛ بزرگ و کوچک هم ندارد، شرق و غرب هم ندارد؛ باید یک ملّت بتواند در مقابل زورگوییها مقاومت بکند؛ این را باید از بچّگی یاد بگیریم، این از نوجوانی باید در ما نهادینه بشود. ۱۴۰۱/۰۲/۲۱
🇮🇷 @Emam_kh
🔴 لاشخورهای همیشگی
حدود ۱۵ سال پیش یک بازیگر خانم غلطی انجام داد و دوستان پست و نامردش ، فیلمش را پخش کردند.
بعد آن خانم ترجیح داد به خارج از کشور رفته و در آنجا زندگی کند.
سوال اساسی این است که چرا الان یک عده لاشخور سیاسی ، فحش و کنایه این کثافت کاری ها را نثار جمهوری اسلامی می کنند؟!! ...
#جنگ_شناختی
#جریان_تحریف
#نفوذ
✍"قاسم اکبری"
@Emam_kh
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️🎥دروغ آبادان از صدام تا متروپل!
🔴تو دهنی محکم به شبکه ها و رسانه های غربی
#متروپل
#آبادان_تسلیت
#جنگ_شناختی
👤داود پورآقایی
@Emam_kh
🇮🇷🍃🌹🍃🇮🇷
📱مجموعه | استوری
⁉️ضد انقلاب برای خنثی سازی اجتماع #سلام_فرمانده چه کرد⁉️
#سلام_فرمانده
@Emam_kh