eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
17.4هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقای روحانی! آمریکا برجام را پشتگرم به شما زیر پا گذاشت ♦️حسن روحانی رئیس دولت مدعی تدبیر گفت: فشار حداکثری علیه ایران را ترامپ کلید زد اما کسانی از داخل به او چراغ سبز نشان دادند. 🔹او در دیدار جمعی از اعضای دولت خود گفت: ما سال ۱۳۹۷ تحت فشار ترامپ قرار گرفتیم. ترامپ مشکلات فراوانی ایجاد کرد. اما چه کسی به ترامپ چراغ سبز نشان داد؟ چه کسانی باعث شدند که ترامپ به خودش جرأت بدهد و به این نتیجه برسد که اگر فشار حداکثری به ما وارد کند، در همان سال ۹۷ انقلاب ما سرنگون می‌شود. ترامپ که نمی‌خواست ما صرفا تحریم شویم. اطرافیان ترامپ به صراحت اعلام کردند مردم و مسئولان در ۲۲ بهمن جشن پیروزی انقلاب را نخواهند دید. هدف آنها سرنگونی نظام و انقلاب بود. همه برنامه‌ریزی‌ها بر این مبنا بود. توطئه بیرونی بود اما علامت داخلی هم دادند. اردیبهشت ۹۷ حاصل دی ۹۶ بود. پس مشکل از داخل است تا بیرون. ♦️از آنجا که آقای روحانی سابقه دیرینی در امر تحریف دارند، یادآوری چند نکته درباره سخن وی ضروری است. 🔹نخست اینکه ترامپ را شخص آقای روحانی - و نه هیچ کس دیگر- به زدن زیر توافق برجام و اعمال فشار حداکثری گستاخ کرد. براساس گزارش 22 اردیبهشت 1397 نشریه پولیتیکو، فدریکا موگرینی(مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا)، در کنفرانس این اتحادیه خبر داد: «من از روحانی تضمین گرفتم حتی در صورت خروج آمریکا از توافق و برگرداندن تحریم‌ها، ایران به برجام پایبند بماند». وقتی روحانی از طریق اروپایی‌ها به ترامپ تضمین داده بود که یکطرفه در برجام می‌ماند و بیگاری می‌دهد، چرا طرف آمریکایی نباید زیر تعهداتش درباره لغو(تعلیق) تحریم‌ها نزند؟! چراغ سبز از این روشن‌تر و وقیح‌تر؟! ♦️نکته دوم؛ آقای روحانی که برجام را فتح‌الفتوح قرن وانمود می‌کرد و صاحب‌نظران منتقد را مورد اهانت قرار می‌داد، چگونه توافقی را منعقد کرده بود که دولت‌های دموکرات و جمهوری‌خواه آمریکا توانستند هرطور که خواستند بخشی یا تمام آن را زیر پا بگذارند و از همان دولت اوباما، روند افزایش تحریم‌ها را آغاز کنند؟! 🔹سوم؛ تمام اظهار عجز و ناله‌هایی که روحانی و ظریف و برخی حامیان سیاسی و رسانه‌ای دولت مدعی تدبیر، درباره خالی بودن خزانه و ناتوانی نظامی ایران در مواجهه با آمریکا و... تکرار می‌کردند، چیزی جز علامت ضعف و استیصال و دعوت به تشدید فشارها به ایران بود؟! این دولت و رئیس آن چه پالس‌هایی برای دشمن فرستاده بودند که جرأت کردند تحریم‌های ویزا و آیسا و سیسادا و کاتسا را پشت سر هم تصویب و اجرا کنند و حتی منصوب ویژه روحانی برای نمایندگی سازمان ملل(حمید ابوطالبی معاون سیاسی دفتر روحانی) را پس بزنند و مانع از انجام ماموریت وی شوند؟! ♦️نکته چهارم؛ برخی حامیان سیاسی روحانی تصریح کرده‌اند روحانی حتی در دوره ترامپ، هرکاری که می‌توانست انجام داد و تشنج و بی‌ثباتی در کشور درست کرد تا بتواند (به هر قیمت) با آمریکا مذاکره کند. از ماجرای موهن سبد کالا و زیر دست و پا ماندن افراد که خبرآنلاین تاکید کرد عمدی بود، تا ماجرای غافلگیر کردن مردم با قیمت 3 برابر شدن بنزین و تحلیل علی مطهری متحد روحانی؛ «حوادث آبان 98 که بیشتر ناشی از بی‌تدبیری دولت بود، این خیال را در سر تندروهای آمریکایی پدید آورد که پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی کاهش یافته و وقت مناسبی برای ترور سردار سلیمانی است. قبل از آن، به خود جرأت این کار را نمی‌دادند. 💢روزنامه کیهان💢 ✍ محمد_ایمانی @Emam_kh
⭕️پاسخ پهلوان اصیل و ریشه داری به نام محمد بنا به تازه به دوران رسیده ای به نام علی کریمی @Emam_kh
🔰حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، عامل پیروزی حادثه 🔺رهبرانقلاب: انسان زینب کبری را مشاهده میکند که با یک عظمت خیره‌کننده و درخشنده‌ای در عرصه ظاهر میشود؛ کاری میکند که دشمنی که به حسب ظاهر در کارزار نظامی پیروز شده است و مخالفین خود را قلع و قمع کرده است و بر تخت پیروزی تکیه زده است، در مقر قدرت خود، در کاخ ریاست خود، تحقیر و ذلیل شود؛ داغ ننگ ابدی را به پیشانی او میزند و پیروزی او را تبدیل میکند به یک شکست؛ این کارِ زینب کبری است. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‼️گذاشتن دست روی زانو هنگام رکوع 🔷س ۶۰۶۷: آيا هنگام ركوع، قرار دادن دست روی زانو لازم است؟ برای کسی که طبق وظیفه اش نشسته نماز می خواند، چطور؟ ✅ج: احتياط واجب آن است که در حال رکوع، دستها را بر زانو بگذارد، ولی اگر نشسته نماز می خواند، مراعات این احتیاط لازم نیست. 📕منبع: leader.ir @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋 ای در دام عنکبوت ۱۲۷ 🎬 امروز صبح که رفتم دانشگاه,از طرف رییس دانشگاه من راخواستند خیلی نگران شدم,یعنی چه خبر شده؟ من:سلام استاد,من هانیه الکمال هستم,مثل اینکه با من امری داشتید؟ المشفق: بله...بله...شما همسر اقای هارون الکمال هستید؟ من:بله ,درسته... المشفق:خوشحالم که همچین یهودیان مستعدی به اسراییل امدند,راستش چندتا نامه از طرف دانشگاه عبری اورشلیم, دانشگاه من گوریون,دانشگاه حیفا وحتی دانشگاه صنعتی اسراییل برای همسرتان امده,وچون دسترسی به,شما راحت تر بود ,به شما میدیم تا به دستشون برسانید. من:اخه برای چی؟ المشفق لبخندی زد وگفت:خبر استنداپ زیبای ایشون به همه جا رسیده ومثل اینکه همه خواستار,برگزاری همچین جلسه ای داخل دانشگاهشون شدند,البته بگم...حاضرن هزینه هم پرداخت کنن ودوباره لبخندی زد وادامه داد:از قول من به همسرتان بگید,بارسفر به شهرهای اسراییل ببنده وبره از نزدیک اساتید این دانشگاه ها را زیر نظر بگیره تا بتونه همونطور که حرکات ماراتقلید کرد ,حرکات انهم هم دربیاره.... وقتی نامه ها رابه علی دادم ,یه نگاهی بهشون کرد وباانگشت زد روشون وگفت:اگر مثل این اسراییلیا پول ندارم که سینمای هالییوود رابخرم تا بافیلمهای مبتذلی که نشان میدهند همگام بااهداف اسراییل پیش بروند وجامعه های,اسلامی ودنیا را به سوی فسادی ویرانگر ببرند,اما خدا این استعداد را درونم قرار داده تادر قالب یک یهودی اسراییلی,مقامات این لانه ی,عنکبوت را بین خود شهروندان وروشنفکرانش به تمسخر بگیرم. واین شد سر اغاز کار علی والحق که علی,استعدادی,شگرف در این راه داشت. از دانشگاه شروع شد وحتی به مراکز شهر وسالنهای بزرگ استانهای ناصره,حیفا,رمله,تل اویو,اورشلیم وجنوب هم کشیده شد ,به قول علی....مقامات دولتشان را به سخره بگیر وپول پارو کن. البته از طرف ابوصالح هم به علی گفته بودند,کارش را ادامه دهد ولی باشیب ملایم...کم کم....وطوری نباشد که مقامات احساس,خطرکنند وقصد جان علی را بنمایند... من هم مشغول کتاب ودرس و... هستم ,حتی اموزش زبان فارسی هم شروع کردیم,هیچ خبری از طرف اسحاق انور نشده تااینکه.... ادامه دارد...
🦋 ای در دام عنکبوت ۱۲۸ 🎬 دو ماه از زمانی که فرمول ایدز را به اسحاق انور دادم میگذرد اما انور یاانگاری یادش نیست,یا مخصوصا به روی خودش نمیاره یااینکه واقعا کارش زیاده که کلا فراموش کرده,اما هرچه هست برخوردش بامن خوبه وکلا برخوردش بامن نسبت به بقیه ی دانشجوها عالیه,چرا؟نمیدونم والااا امروز با اسحاق انور کلاس داریم. من:علی,امروز برای اون فرموله به انور بگم؟یاداوری کنم؟ علی:نه عزیزم,توخودت را سخت مشغول درس بگیر شاید میخواد ازت مطمین بشه که کاسه ای زیر نیم کاسه ات نباشه,بزار به موقع خودش اشاره میکند,راستی سلما اون گردنبنده را یادت نره... علی یه گردنبد برام گرفته بود البته گردنبدنش مخصوص بود چون داخلش یک میکروفن ویه دوربین بسیار ریز تعبیه شده بود,برای مواقعی که با انور کلاس داشتیم گردنم مینداختم تا هم صداش ضبط بشه وهم اگر زمانی مورد خاصی بود بافشاردادن زایده ی بسیار ریزی کنار مدال گردنبند,عکس بگیرم. همینجور که داشتم قفل گردنبد را میبستم ,گوشی موبایلم زنگ خورد... علی:سلما ,ببین کیه.. شماره ای که افتاده بود ناشناس بود بااحتیاط دکمه رافشار دادم:الو بفرمایید ......:الو خانم الکمال من:بله بفرمایید,شما؟ .....:دانشجوی مستعد من ,نشناختی؟؟استادانور هستم. همین الان خودت رابرسان جلوی دانشگاه ,کار فوری دارم,فقط به همسرت بگو شاید شب نتونی بیای,بگو داخل بیمارستان کار داری,یه بهانه بیار,به کسی نگی پیش من میای....زود خودت رابرسون. علی متعجبانه نگاهم کرد وگفت:کی بود سلما؟! من:انگار موی سرتاسش را اتیش زدند,انور بود,میگه زود بیا جلو دانشگاه کارت دارم,میگه شاید شب نتونی بری خونه وکسی نباید بفهمه بااون هستم،علی,چکارکنم برم؟ علی متفکرانه گفت:اگه نری,مطمینا کلکت رامیکنه چون انور خیلی عقده ای وکینه ای هست ,با توکل بخدا برو,گردنبند راببند میکروفن هم هست که من صداتون را دارم,به بچه ها(مجاهدان فلسطینی وافراد ابوصالح)میسپرم که سایه به سایه باهات بیان .... ادامه دارد...