4_327849576851570841.mp3
2.11M
آیه ۱۵۵ ازسوره بقره
🌹استاد قرائتی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️راه حل شیطان در آخرالزمان، درگیر کردن مومنین با همدیگه است...
🎙بهروایت حجتالاسلام پناهیان
@Emam_kh
🔴سردار سلامی: ۱۴۰۱ سال ایستادگی مردم ایران بود
🔻فرمانده کل #سپاه: این حجم از دشمنی و فشار در طول تاریخ بشر بیسابقه است؛ اگر فقط یکی از عملیاتهای متعدد دشمنان در طول این ۴۴ سال علیه یکی از کشورهای قدرتمند دنیا انجام میشد، آن کشور از هم میپاشید.
🔻سالی که گذشت سال ایستادگی مردم ایران در مقابل دشمنان بود و حضور مردم در صحنه دشمن را مایوس کرد.
🔻اگر امروز ایران توانسته ماهواره به فضا ارسال کند، واکسن، #موشک و هر پدیده علمی دیگری تولید کند و طرحهای بزرگ عمرانی را به بهرهبرداری میرساند در سایه همین خودباوری حاصل از تحریم و ایستادگی برابر استکبار است.
#مردم_هوشیار_باشید
@Emam_kh
⁉️رهبر انقلاب چند بار به #راهیان_نور رفتند؟
۲-یادمان شلمچه/ یک سرزمین مقدس
🔻سفر آیتالله خامنهای در هشتم فروردین سال ۷۸ به یادمان شلمچه که یادآور عملیاتهای بزرگی نظیر بیتالمقدس، رمضان و پشتیبانی والفجر۸، کربلای ۴ و ۵ و کربلای ۸ است.
🔻معظمله با بیان اینکه ملت ایران در دوره معاصر، هر چه عظمت و عزت در دنیا دارد، به برکت خون رزمندگانی است که در این سرزمینهای خونین حضور یافتند، ابراز داشتند:
🌷" من این سرزمین را یک سرزمین مقدس می دانم. اینجا نقطهای است که ملائکهی الهی که شاهد فداکاری مخلصانهی این شهدای عزیز بودن، به آن تبرک می جویند. اینجا متعلق به هر کسی است که دلش برای اسلام و برای قرآن می تپد. اینجا متعلق به همهی ملت ایران است. دلهای همهی ملت ایران، متوج این نقطه، این بیابان و همهی این مناطقی است که شاهد فداکاریهای جوانان بوده است. آمدن شما و احترام به این نقطه، بسیار به جا و بسیار کار صحیحی است. بنده هم خواستم به ارواح طیبهی شهیدان و به نفسهای معطر جوانان مومن، تبرک بجویم و به این عزیزان احترام کنم؛ لذا آمدم در جمع شما شرکت کردم".
ادامه دارد..
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجْ
🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماشاءالله به حسین طاهری😍😍😍😍😍
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@Emam_kh
اگر مستضعفی دیدی؛
ولی از نان امروزت
به او چیزی نبخشیدی
به انسان بودنت شک کن!
اگر گفتی خدا ترسی
ولی از ترس اموالت
تمام شب نخوابیدی
به انسان بودنت شک کن!
@Emam_kh
دختر_شینا
#قسمت_32
در روستا، پاییز ڪه از راه می رسد، عروسی ها هم رونق می گیرند. مردم بعد از برداشت محصولاتشان آستین بالا می زنند و دنبال ڪار خیر جوان ها می روند.
دوازدهم آذرماه 1356 بود. صبح زود آماده شدیم برای جاری ڪردن خطبه عقد به دمق برویم. آن وقت دمق مرڪز بخش بود. صمد و پدرش به خانه ما آمدند. چادر سرڪردم و به همراه پدرم به راه افتادم. مادرم تا جلوی در بدرقه ام ڪرد. مرا بوسید و بیخ گوشم برایم دعا خواند. من ترڪ موتور پدرم نشستم و صمد هم ترڪ موتور پدرش. دمق یڪ محضرخانه بیشتر نداشت. صاحب محضرخانه پیرمرد خوش رویی بود. شناسنامه من و صمد را گرفت. ڪمی سربه سر صمد گذاشت و گفت: «برو خدا را شڪر ڪن شناسنامه عروس خانم عڪس دار نیست و من نمی توانم برای تو عقدش ڪنم. از این موقعیت خوب بهره ببر و خودت را توی هچل نینداز.»
ما به این شوخی خندیدیم؛ اما وقتی متوجه شدیم محضردار به هیچ عنوان با شناسنامه بدون عڪس خطبه عقد را جاری نمی ڪند، اول ناراحت شدیم و بعد دست از پا درازتر سوار موتورها شدیم و برگشتیم قایش. همه تعجب ڪرده بودند چطور به این زودی برگشته ایم. برایشان توضیح دادیم. موتورها را گذاشتیم خانه. سوار مینی بوس شدیم و رفتیم همدان.
عصر بود ڪه رسیدیم. پدر صمد گفت: «بهتر است اول برویم عڪس بگیریم.»
ادامه دارد...✒️
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
دختر_شینا
#قسمت_33
همدان، میدانِ بزرگ و قشنگی داشت ڪه بسیار زیبا و دیدنی بود. توی این میدان، پر از باغچه و سبزه و گل بود. وسط میدان حوض بزرگ و پرآبی قرار داشت. وسط این حوض هم روی پایه ای سنگی، مجسمه شاه، سوار بر اسب، ایستاده بود. عڪاس دوره گردی توی میدان عڪس می گرفت. پدر صمد گفت: «بهتر است همین جا عڪس بگیریم.» بعد رفت و با عڪاس صحبت ڪرد. عڪاس به من اشاره ڪرد تا روی پیت هفده ڪیلویی روغنی، ڪه ڪنار شمشادها بود، بنشینم. عڪاس رفت پشت دوربین پایه دارش ایستاد. پارچه سیاهی را ڪه به دوربین وصل بود، روی سرش انداخت و دستش را توی هوا نگه داشت و گفت: « اینجا را نگاه ڪن.» من نشستم و صاف و بی حرڪت به دست عڪاس خیره شدم. ڪمی بعد، عڪاس از زیر پارچه سیاه بیرون آمد و گفت: «نیم ساعت دیگر عڪس حاضر می شود.» ڪمی توی میدان گشتیم تا عڪس ها آماده شد. پدر صمد عڪس ها را گرفت و به من داد. خیلی زشت و بد افتاده بودم. به پدرم نگاه ڪردم و گفتم: «حاج آقا! یعنی من این شڪلی ام؟!»
پدرم اخم ڪرد و گفت: «آقا چرا این طوری عڪس گرفتی. دختر من ڪه این شڪلی نیست.»
عڪاس چیزی نگفت. او داشت پولش را می شمرد؛ اما پدر صمد گفت: «خیلی هم قشنگ و خوب است عروس من، هیچ عیبی ندارد.»
عڪس ها را توی ڪیفم گذاشتم و راه افتادیم طرف خانه دوست پدر صمد. شب را آنجا خوابیدیم.
ادامه دارد...✒️
دختر_شینا
#قسمت_34
صبح زود پدرم رفت و شناسنامه ام را عڪس دار ڪرد و آمد دنبال ما تا برویم محضر. عاقد شناسنامه هایمان را گرفت و مبلغ مهریه را از پدرم پرسید و بعد گفت: «خانم قدم خیر محمدی ڪنعان! وڪیلم شما را با یڪ جلد ڪلام الله مجید و مبلغ ده هزار تومان پول به عقد آقای...» بقیه جمله عاقد را نشنیدم. دلم شور می زد. به پدرم نگاه ڪردم. لبخندی روی لب هایش نشسته بود. سرش را چند بار به علامت تأیید تڪان داد.گفتم: «با اجازه پدرم، بله.»
محضردار دفتر بزرگی را جلوی من و صمد گذاشت تا امضا ڪنیم. من ڪه مدرسه نرفته بودم و سواد نداشتم، به جای امضا جاهایی را ڪه محضردار نشانم می داد، انگشت می زدم. اما صمد امضا می ڪرد.
از محضر ڪه بیرون آمدیم، حال دیگری داشتم. حس می ڪردم چیزی و ڪسی دارد من را از پدرم جدا می ڪند. به همین خاطر تمام مدت بغض ڪرده بودم و ڪنار پدرم ایستاده بودم و یڪ لحظه از او جدا نمی شدم.
ظهر بود و موقع ناهار. به قهوه خانه ای رفتیم و پدر صمد سفارش دیزی داد. من و پدرم ڪنار هم نشستیم. صمد طوری ڪه ڪسی متوجه نشود، اشاره ڪرد بروم پیش او بنشینم. خودم را به آن راه زدم ڪه یعنی نفهمیدم. صمد روی پایش بند نبود. مدام از این طرف به آن طرف می رفت و می آمد ڪنار میز می ایستاد و می گفت: «چیزی ڪم و ڪسر ندارید.»
ادامه دارد...✒️
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
دختر_شینا
#قسمت_35
عاقبت پدرش از دستش عصبانی شد و گفت: «چرا. بیا بنشین. تو را ڪم داریم.»
دیزی ها را ڪه آوردند، مانده بودم چطور پیش صمد و پدرش غذا بخورم. از طرفی هم، خیلی گرسنه بودم. چاره ای نداشتم. وقتی همه مشغول غذا خوردن شدند، چادرم را روی صورتم ڪشیدم و بدون اینڪه سرم را بالا بگیرم، غذا را تا آخر خوردم. آبگوشت خوشمزه ای بود. بعد از ناهار سوار مینی بوس شدیم تا به روستا برگردیم. صمد به من اشاره ڪرد بروم ڪنارش بنشینم. آهسته به پدرم گفتم: «حاج آقا من می خواهم پیش شما بنشینم.»
رفتم ڪنار پنجره نشستم. پدرم هم ڪنارم نشست. می دانستم صمد از دستم ناراحت شده، به همین خاطر تا به روستا برسیم، یڪ بار هم برنگشتم به او، ڪه هم ردیف ما نشسته بود، نگاه ڪنم.
به قایش ڪه رسیدیم، همه منتظرمان بودند. خواهرها، زن برادرها و فامیل به خانه ما آمده بودند. تا من را دیدند، به طرفم دویدند. تبریڪ می گفتند و دیده بوسی می ڪردند. صمد و پدرش تا جلوی در خانه با ما آمدند. از آنجا خداحافظی ڪردند و رفتند.
با رفتن صمد، تازه فهمیدم در این یڪ روزی ڪه با هم بودیم چقدر به او دل بسته ام. دوست داشتم بود و ڪنارم می ماند. تا شب چشمم به در بود. منتظر بودم تا هر لحظه در باز شود و او به خانه ما بیاید، اما نیامد.
ادامه دارد...✒️
🌿🌺﷽🌿🌺
🪴برای رهایی از غم، ذکر «لا إلهَ إلاّ أنتَ سُبحانَكَ إنّی كُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» را بگوئید
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید
🍃من تعجب میکنم از كسى كه اندوهگین مىشود و به این سخن خداوند عزّ و جلّ پناه نمىبرد: «معبودى جز تو نیست، منزّهى تو، راستى كه من از ستمكاران بودم»
🪴زیرا شنیدم كه خداوند عزّ و جلّ به دنبال آن مى فرماید: «پس [دعاى] او را برآورده كردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را این چنین نجات مى دهیم».
🐳این ذکر برای حضرت یونس است که در دل ماهی خواند: «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین».
✅«لا اله الا انت سبحانک»، یعنی خدایا! من گرفتار عمل خودم هستم، ما بندهایم، ما معصوم نیستیم، ظلم کردیم، اشتباه کردیم، خطایی کردیم. برای پاک شدن و نجات از گرفتاریها این ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» را زیاد بخوانیم.
👌کلمه «کذلک» هر وقت در قرآن ذکر می شود، یعنی فرمول و قاعدهی خلقتی میخواهد بگوید و آن این است که این ذکر فقط برای حضرت یونس علیه السلام نبود. «و کذلک» یعنی همین طور شما مومنین که اهل ایمان هستید را هم نجات می دهیم.
❤️🍃پس به جای اینکه بنشینیم و به خدا اعتراض کنیم، این ذکر را بگوئیم. خدا حلش می کند. حتی آنجائی که خودت هم مقصر بودی و خراب کاری کردی، باز هم از خدا کمک بخواه.
✅پس خدا قاعده به دست ما میدهد. همان طور که برای درمان بیماری پیش دکتر میرویم و دارو مصرف میکنیم. برای درمان #غم هم خدا دستور میدهد که دارویش این ذکر است: «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین فستجبنا له ونجیناه من الغم و کذلک ننجی المومنین».
🌹استادمحمدشجاعی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 خبر آمد خبری در راه است..
🔹 وعده دیدار ما با ولی امر مسلمین جهان ۱۴۰۲/۰۱/۰۱ ، رواق امام خمینی«ره»
@Emam_kh
🔹وقتی معاویه نماز جمعه را چهارشنبه خواند ، میدانست که مردمِ جاهل دنبال حرف او میآیند و پیرو او خواهند بود!
🔸امروز هم وقتی رسانههای معاند در اتفاقات ناگوار فریاد «#کار_خودشونه» سر میدهند مطمئنند که افرادی هستند که جاهلانه از آنها و روایت فاسدِ آنها پیروی میکنند!
🔹«روی جهل مردم حساب ویژهای باز کردن» ویژگی معاویه صفت بودن است!
#رسانههای_شیطانی
✍ میلاد خورسندی
@Emam_kh
🔹الهام علیف رئیس جمهور بادکوبه: نظامی گنجوی یک شاعر آذربایجانی است!!
یکی به این عروسک خیمه شب بازی صهیونیست ها بفهماند: آن عربستان سعودی که هم پولش از شما بیشتر بود هم قدرتش و هم قدمتش، مجبور شد در برابر عظمت #ایران کرنش کند شما که تکه ای جداشده از ایرانید که باید هر چه زودتر به مام میهن بازگردید ...
✍ "قاسم اکبری"
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 این چی میگه ؟ نه به حجاب اجباری ؟ 😁😂
‼️ فقط بخش دوم ویدئو ، با حجاب کامل نشستن جلوش به حرفاش گوش میدن... ! کسی تا حالا یه عضو این فرقه رو بدون حجاب دیده؟
#ایران_تیوی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 دکتر_عباسی
⭕ تابحال یک اصلاح طلب شهید شده؟!
ننگ جاسوسی رو از چهره خودتون حذف کنید،شهادت پیشکش...
@Emam_kh
پرچم آسیدعلی آقا.mp3
2.2M
پرچم آسیدعلی آقا رو خدا میخواد برافراشته کنه۰
@Emam_kh