❗تقصیر شماست 🪴
🪴 امروز به خاطرات بسیار جالب توجه و خواندنی برخورد کردم حيفم آمد آنرا تواین گروه نزارم
پیشنهاد می کنم با قدری تأمل مطالعه فرمایید.
🛑 *تقصیر شماست.......*
در زمان دانش آموزی معلمی داشتیم به نام آقای سید مهدی موسوی كه در آمریكا تحصیل كرده و تازه به وطن بازگشته بود و از همین روی گاه و بیگاه خاطرات و تجربه هایی از سالهای زندگی در ایالت اوهایو نقل می كرد و این گفته ها به اقتضای دوره نوجوانی به دقت در ذهن ما ثبت و ضبط می شد.
ایشان می گفت: “یك روز در دانشگاه اعلام شد كه در ترم آینده مشاور اقتصادی رییس جمهوری سابق آمریكا -گمان می كنم *ریچارد نیكسون* - قرار است درسی را در این دانشگاه ارائه كند و حضور آن شخصیت نامدار و مشهور چنان اهمیتی داشت كه همه دانشجویان برای شركت در كلاس او صف بستند و ثبت نام كردند و اولین بار بود كه من دیدم برای چیزی صف تشكیل شده است.
به دلیل كثرت دانشجویان كلاس ها در آمفی تئاتر برگزار می شد و استاد كه هر هفته با هواپیما از واشنگتن می آمد دیگر فرصت آشنایی با یكایك دانشجویان را نداشت اما گاهی به طور اتفاقی و بر حسب مورد نام و مشخصات برخی را می پرسید.
در یكی از همان جلسات نخست به من خیره شد و چون از رنگ و روی من پیدا بود كه شرقی هستم از نام و زادگاهم پرسید و بعد برای این كه معلومات خود را به رخ دانشجویان بكشد قدری در باره شیعیان سخن گفت و البته در آن روزگار كه كمتر كسی با اسلام علوی آشنا بود همین اندازه هم اهمیت داشت، ولی در سخن خود قدری از علی علیه السلام با لحن نامهربانانه و نادرستی یاد كرد.
این موضوع بر من گران آمد و برای آگاه كردن او ترجمه انگلیسی نهج البلاغه را تهیه كردم و هفته های بعد به منشی دفتر اساتید سپردم تا هدیه مرا او برساند.
در جلسات بعد دیگر فرصت گفت و گویی پیش نیامد و من هم تصور می كردم كه یا كتاب به دست او نرسیده و یا از كار من ناراحت شده و به همین دلیل تقریبا موضوع را فراموش كردم.
روزی از روزهای آخر ترم در كافه دانشگاه مشغول گفتگو با دوستانم بودم كه نام من برای مراجعه به دفتر اساتید و ملاقات با همان شخصیت مهم و مشهور از بلندگو اعلام شد، با دلهره و نگرانی به دفتر اساتید رفتم و هنگامی كه وارد اتاقش شدم با دیدن ناراحتی و چهره درهم رفته اش بیشتر ترسیدم.
با دیدن من روزنامه ای كه در دست داشت به طرف من گرفت و گفت می بینی؟ نگاه كن! وقتی به تیتر درشت روزنامه نگاه كردم خبر و تصویر دردناك خودسوزی یك جوان را در وسط خیابان دیدم.
او در حالی كه با عصبانیت قدم می زد گفت: می دانی علت درماندگی و بیچارگی این جوانان آمریكایی چیست؟ بعد به جریانات اجتماعی رایج و فعال آن روزها مانند هیپی گری و موسیقی های اعتراضی و آسیب های اخلاقی اشاره كرد و سپس ادامه داد: همه اینها به خاطر تقصیر و كوتاهی شماست!
من با اضطراب سخن او را می شنیدم و با خود می گفتم: خدایا، چه چیزی در این كتاب دیده و خوانده كه چنین برافروخته و آشفته است؟
او سپس از نهج البلاغه یاد كرد و گفت: از وقتی هدیه تو به دستم رسیده در حال مطالعه آن هستم و مخصوصا فرمان علی بن ابیطالب به مالك اشتر را كپی گرفته ام و هر روز می خوانم و عبارات آن را هنگام نوشیدن قهوه صبحانه مرور می كنم تا جایی كه همسرم كنجكاو شده و می پرسد این چه چیزی است كه این قدر تو را به خود مشغول كرده است؟
بعد هم شگفتی و اعجاب خود را بیان كرد و گفت: من معتقدم اگر امروز همه نخبگان سیاسی و حقوقدانان و مدیران جمع شوند تا نظام نامه ای برای اداره حكومت بنویسند، نمی توانند چنین منشوری را تدوین كنند كه قرنها پیش نگاشته شده است!
دوباره به روزنامه روی میز اشاره كرد و گفت: می دانی درد امثال این جوان كه زندگی شان به نابودی می رسد چیست؟ آنها نهج البلاغه را نمی شناسند!
آری، *تقصیر شماست كه علی را برای خود نگهداشته اید و پیام علی را به این جوانان نرسانده اید!*
دلیل آشوب و پریشانی در خیابانهای آمریكا، محرومیت این مردم از پیام جهان ساز و انسان پرور نهج البلاغه است.”
این داستان را در سن دوازده سالگی از معلم خود شنیدم، اما سالها بعد از آن وقتی كه برای جشنواره “باران غدیر” در تهران میزبان مرحوم پروفسور دهرمندرنات نویسنده و شاعر برجسته هندی بودیم چیزی گفت كه حاضران در جلسه را به گریه آورد و مرا به آن خاطره دوران نوجوانی برد.
پیرمرد هندو در حالی كه بغض كرده بود و قطرات اشك در چشمانش حلقه زده بود از مظلومیت علی بن ابی طالب یاد كرد و با اشاره به مشكلات گوناگون اجتماعی در كشورهای مختلف جهان گفت: “شما در معرفی امام علی و نهج البلاغه موفق نبوده اید! *باید پیام های امام علی را چون سیم كشی برق و لوله كشی آب به دسترس یكایك انسانها در كشورها و جوامع مختلف رساند !*
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
ما برای معرفی امیرالمومنین علیه السلام چکار کردیم ؟؟؟؟؟؟؟
⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️
#غدیر
@Emam_kh
🔸حکایت شنیدنی
🌹📚مرحوم کافی نقل می کرد که:
شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.می خواست کمکش کنم
لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین
رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه را خواب دیدم
فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟
آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه به من دارند
وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی
ولو به جواب دادن سوال رهگذری.
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌷 آیه 263 سوره بقره
🌸 قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذىً وَاللَّهُ غَنِىٌّ حَلِيمٌ
🍀 ترجمه:گفتار پسندیده (با نیازمندان) وگذشت(از تندی آنان) از صدقه اى كه به دنبال آن آزارى باشد، بهتر است. و خداوند بى نیاز بردبار است.
🌸 پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله فرمودند: اگر نیازمندی نزد شما آمد، به یكى از این دو روش عمل كنید؛ « یا چیزى كه در توان دارید به او عطا كنید، یا به طرز شایستهاى او را ردّ نمایید. همچنین فرمود: اگر با مال نمىتوانید به مردم رسیدگى كنید، با اخلاق برسید.
🔹 پیام های آیه263سوره بقره 🔹
✅ آبرو و حفظ شخصیّت فقیر، با ارزشتر از حفظ شكم فقیر است. «قول معروف... خیر من صدقة»
✅ فقیر را با محبّت و دلسوزى به كار مفیدى كه زندگى او را تأمین كند، راهنمایى كنید. «قول معروف»
✅ انفاق باید همراه با اخلاق باشد. «قول معروف... خیر من صدقة»
✅ گفتگوى خوش با فقیر، موجب تسكین او و عامل رشد انسان است. «قول معروف... خیر من صدقة»
✅ اگر فقیرى به خاطر فشار وتنگدستى، ناروایى گفت او را ببخشید. «مغفرة»
✅ رعایت عرف جامعه، در سخن و عمل لازم است. «قول معروف»
✅ خداوند آزار رسانى به فقیر را پاسخ مىدهد، ولى نه با عجله. «حلیم»
آیه 263🌹ازسوره بقره🌹
قَوْلٌ: گفتاری
مَعْرُوفٌ :پسندیده
وَ مَغْفِرَةٌ :وگذشت
خَيْرٌ : بهتر است
مِنْ:از
صَدَقَةٍ:صدقه ای که
يَتْبَعُها :درپی آن باشد
أَذىً:آزاری
وَ اللَّهُ :والله
غَنِيٌّ: بی نیاز
حَلِيمٌ :بردباراست
🌹🍃🌹🍃🌹
4_5850728905878538389.mp3
1.46M
آیه ۲۶۳ ازسوره بقره
🌹استاد قرائتی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر بار که با قرآن نشست
و بـرخواست کنید...😊☝️🏻
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 این 16 ثانیه به شکل ویژه ای مورد توجه کاربران شبکه های اجتماعی به ویژه کاربران عرب قرار گرفته است
حتما ببینید
راز این اتفاق عجیب چیست؟
اصلا آیا عجیب است یا در موارد دیگری هم پر تکرار و پر شمار تجربه شده؟
پرچم بالاست ✌️🇮🇷
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙حجت الاسلام مؤمنی
🔸 قلبی که مشغول به مولاست...
👌کوتاه و شنیدنی
ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
@Emam_kh
‼️معنای قبول نشدن نماز شارب خمر
🔷س 1765: آیا مقصود از این گفته که «شارب خمر تا چهل روز نماز و روزهاش نماز وروزه نیست»، این است که در این مدت بر او واجب نیست نماز بخواند و بعداً باید آنها را قضا کند؟ یا اینکه مقصود جمع بین قضاء و ادا است و یا آنکه قضای آنها بر او واجب نیست بلکه ادا کافی است، ولی ثواب آن از نمازهای دیگر کمتر است؟
✅ج: منظور اين است که شرب خمر مانع از قبول نماز و روزه است، نه اينکه با شرب خمر وجوب اداى نماز و روزه ساقط شود و قضاء واجب گردد يا جمع بين ادا و قضاء لازم شود.
📕منبع: leader.ir
@Emam_kh
23.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این فیلم رو دیدم یاد روضه های حضرت زهرا افتادم. و مظلومیتی که تو کوچه و پشت درب در مقابل فرزندش داشته.
اولین واکنش برخی مذهبی ها بدون بررسی، این هست که حتما تقصیر خانم محجبه هست. و میگن شما ها حساسیت ایجاد کردید شما تذکر می دهید شما قانون گذاشتید...
نمی دونم ولی فکر میکنم شاید اگه برخی از این افراد، همزمان با حضرت زهرا بودند. احتمالا به حضرت زهرا میگفتن، حالا که بخش قابل توجهی از جامعه همراه شما نیست، به انتخاب و آزادیشان احترام بگذارید. در حالی که نه انتخابی هست و نه آزادی و نه بخش قابل توجهی ...
پ.ن: فیلم روایت کشیدن چادر از سر یک خانم در گیلان در روزهای اخیر از زبان خودش است.
🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ببینید:| نقل روایت فـــوق الـــعاده استاد عالی از امام محمد باقر(علیه السلام) درباره ایران و ظهور امام زمان(علیه السلام)
پ.ن: دوستانی که کمی دلشون سست میشه حتما ببینند...!
@Emam_kh
یوزارسیف
قسمت۶۳:
بلند شدم,سجاده را گذاشتم رو میز,عسلی کنار تخت ونشستم روتخت,مادرم اومد کنارم نشست دستهام را تودستاش گرفت از سردی دستام انگار تنش لرزید,رد نگاهم را که خیره بود به دسته گل رز سرخ که خشک شده گوشه ی اتاق اویزانش کرده بودم,گرفت لبخندی زد وگفت:زری جان مگه عروسها نگفتند امشب مهمان داریم اونم چه مهمانی...خواستگار برای گل دخترم...پاشو پاشو غمبرک نزن پاشو خدا را چی دیدی شاید دوای درد دل توهم ,به دستت رسید,پاشو یه اب به سرو روت بزن یه لباس قشنگ بپوش که الاناست مهمانها بیان...
عه مادرم چی میگفت؟؟چرا سربسته حرف میزد وچرا همه ی اعضای بدنش حتی صداش,هم انگار میخندید...
نکنه؟!!...
سریع پیراهن سفیدم با پاپیونهای صورتی سر استین وپیلی های زیبا دوطرف پهلوم را پوشیدم وشال صورتیم هم سرکردم وچادر سفیدم را انداختم روش,با صدای ایفون در که خبراز امدن میهمانها میداد خودم را چپاندم تواشپزخونه...یه حس غریبی داشتم یه حس زیبا...
با صدای یاالله الله به خودم امدم وفوری پشت یخچال فریزر پناه گرفتم,از اینجایی که ایستاده بودم ,امدن میهمانها را میدیدم ,بدون اینکه انها متوجه حضور من بشن...
اولین نفر که وارد شد پشتم یخ کرد...حاج محمد...پشت سرشم خانمش وبعدشم علیرضا...همینجورکه تو بهت بودم یکهو قامت زیبای یوزارسیف با یه دسته گل رز سرخ پدیدار شد...وای وای...تمام بدنم رعشه گرفت...فک کنم صورتم گر گرفته بود ومثل دسته گل سرخ دست یوزارسیف سرخ سرخ بود...
عروسهابرای راحتی ما رفته بودند بالا خونه بهرام,اما بهمن وبهرام وپدر ایستاده بودند وبااحترام خانواده حاج محمد ویوزارسیف را تعارف به نشستن میکردند...
دل توی دلم نبود از برخورد بهرام میترسیدم وای اگر این بار هم یوزارسیف را با حرفهای صدمن یه غازش خرد کنه خیلی بد میشه اخه اینبار تنها نیست که....
دلم مثل گنجشک میلرزید که...
ادامه دارد..
📝نویسنده...ط,حسینی
یوزارسیف
قسمت۶۴:
من اینقدر تو بهت بودم که تا میخواستم به خودم بجنبم ویه جا دوراز نگاه مهمانان بنشینم ,میهمانها جاگیر شده بودند ومن بیچاره با کوچکترین حرکتی دیده میشدم,خصوصا دیگه نمیدونستم کی, کجا نشسته ,پس اروم بغل یخچال چمپاته زدم تا مامان بیاد وبتونم در پناه مامان پاشم ویه جا درست بشینم که انتظارم به درازا کشید و بعداز تعارف وتکلف های معمول صحبت پیرامون همه چیز دور زد الا خواستگاری واز حاجی سبحانی از همه چیز سوال میشد الا قصد وغرضش از تشریف فرمایی به خانه ما,جو جلسه کلا با اون خواستگاری غریبانه ی دفعه ی قبل فرق داشت وهمه چیز,حاکی از صمیمیت بود,دیگه داشت حوصله ام سر میرفت ولجم در میامد انگار مامان هم من را فراموش کرده بود که با حرف علیرضا,همه متوجه قصد اصلی این مهمانی شدند...
اخه بهمن از علیرضا ویوزارسیف درباره ی شرکتشان وکار شرکت سوال کرد که علیرضا پیش دستی کرد وبحث را به خواستگاری کشاند وگفت:به به چه عجب یکی از کار داماد پرسید...مثل اینکه همه دور همیم تا یه امرخیر,صورت بگیره اخه یه نفر بغل دست من هست که بس نطق غیر ضروری کرده از نفس افتاده وقلبش برا اون نطق اصلی تاپ تاپ میکنه...
بااین حرف علیرضا همه زدند زیر خنده,باخودم گفتم اگر سمیه را برا علیرضا خواستگاری کنن ,انصافا دروتخته باهم جورند...
که درهمین حین کلام حاج محمد افکارم را از هم پاره کرد وگفت:حقیقتش اقای قربانی همونطور که قبلا به اطلاع رساندیم ,حاج اقا سبحانی خاطر خواه دخترخانم شما شدند ,خداییش خودتون بهتراز من میدونید,این جوان پاک وصادق ومومن وصدالبته مرد زندگی ست ,خداشاهده اگر حاجی ,دختر من را خواستگاری میکرد من سجده ی شکر به جا میاوردم ,حالا بااین تفاسیر نظر شما چیه؟؟
بااین حرف حاج محمد,لرزه به تنم افتاد ,میترسیدم بهرام به قول معروف پابرهنه بپره وسط,یه حرفی بزنه که بی احترامی بشه,ولی درکمال تعجب همه ساکت بودند وسکوت بود وسکوت ,بابا سعید سینه ای صاف کرد وگفت:راستش رابخوایین...
که یکدفعه باصدای بسیار,بلندی که از,برخورد دو شی باهم از توکوچه امد,همزمان صحبت بابا ناتمام ماند وبرقها هم قطع شدند وهمه جا تاریک تاریک شد...
اووووف چه شانسی...کم کم همهمه از داخل هال بلند شد,احتمالا اتفاق ناگواری افتاده بود ,انگار همه از جاشون بلند شده بودند وبه سمت حیاط میرفتند تا ببینند توکوچه چه خبر شده....
کم کم صداهای داخل خونه خوابیدواز,بیرون حیاط وتوکوچه صداهایی میامد,بااینکه برق رفته بود همه جا تاریک بود وانگار کسی هم داخل هال نبود بازم جراتم نمیشد پاشم که یکدفعه....
ادامه دارد...
📝نویسنده...حسینی
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
🔹گویند: شبی ابراهیم ادهم همۂ تاج و تخت و پادشاهیاش را برای رسیدن به خدا از دست داد و درویشی بیاباننشین شد. تابستانی روزی گرم به میدان شهر رفت تا او را شاید کسی برای لقمهای نان به کارگری برد.
آنقدر گرسنگی بر تن خود داده بود که بسیار لاغر و نحیف شده بود و کسی او را برای کارگری هم نمیبرد. جوانی دلش به حال او سوخت او را با خود به مزرعهاش برد و بیل به دستش داد تا زمین را شخم زند، ابراهیم از فرط گرسنگی و ضعف زمین خورد ولی از خدای خود شرم کرد که لقمهای نان از او بخواهد. جوان گرسنگی او را چون دید، لقمهای نان به او داد و چون ابراهیم قوّت گرفت به سرعت کار کرد.
🔹نزدیک غروب، جوان دستمزد او حاضر کرد اما ابراهیم نگرفت و گفت: دستمزد من لقمهای نان بود که خوردم و تا دو روز مرا سرپا نگه میدارد. جوان گفت: با این حال نحیف در شگفتم در حسرت این باغ من نیستی؟
⁉️ابراهیم گفت: به یاد داری بیست سال پیش این باغ را چه کسی به تو هدیه داد؟ آن کس امیر لشگر من و تو سرباز او بودی و این باغ یکی از دهها هزار باغهای ابراهیم ادهم بود و من ابراهیم ادهم هستم.
🔹بدان! زمانی پادشاهی داشتم ولی خدا را نداشتم، هر چه سرزمین فتح میکردم سیر نمیشدم چون میدانستم برای من نیست و روزی کسی که مرا سرنگون میکند همۂ آنها را از من خواهد گرفت. نفسام هرگز سیر نمیشد.
🔹 اکنون که همۂ باغ و ملک و تاج و تخت را رها کردهام و خدا را یافتهام، هر باغ و کوهی را که مینگرم آن را از آنِ خود میدانم.
☝️بدان! هر کس خدا را داشته باشد هر چه خدا هم دارد از برایِ اوست و هر کس خدا را در زندگیاش ندارد، اگر دنیا را هم فتح کند سوزنی از آن، مال او نیست.
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
@Emam_kh
🔴 یک بیان قاطع و فصل الخطاب از سوی رهبری به طرفداران مثلاً جذب حداکثری❗️
🔰رهبر معظم انقلاب:
"نظام اسلامی نمی تواند با گناه #کنار بیاید، عده ای الآن به همین خاطر با این نظام مخالفند. ما #هرگز سعی نکرده ایم دوستی اینها را جلب کنیم.
واقعاً در میان روشنفکرها و نویسنده ها خیلی کسانی هستند که ما ها را دوست می دارند، به شرطی که ما، به تعبیر آنها «آخوند بازی» در نیاوریم!
اینها از کارها و مواضع و حرف های ما خیلی خوششان می آید، منتها می گویند: «اینها اُمل و مقدس مآبند !». ما به این #اُمّلی همیشه افتخار کرده ایم، انشاءالله بعد از این هم خواهیم کرد و پای این مواضع می ایستیم و نمی خواهیم دوستی آنها را جلب کنیم، اما بالاخره باید مردم را به سمت تدین حرکت داد.
🔖منشور حوزه و روحانیت، ج10،ص 679؛ انتشارات انقلاب اسلامی (وابسته به موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای)
✍پ.ن:
🔻با وجود اینکه ایشان می فرمایند که افراد مذکور ما را دوست دارند اما باز هم با قاطعیت بیان می کنند که «نمی خواهیم دوستی آنها را جلب کنیم». یعنی محکم پای مواضع خودمان در مورد حرکت دادن جامعه به سمت تدین و کنار نیامدن با گناه ایستاده ایم. برچسب هم بخوریم به آن افتخار می کنیم!
👈 آنگاه در فتنه اخیر، برخی از خواص و مسئولین، به نام جلوگیری از #دو_قطبی شدن !!! و با توجیهات سطحی قصد داشتند که از #حجاب– به عنوان یکی از نمادهای مهم جامعه اسلامی –کوتاه بیایند!
◀️ جالب این است که هنوز هم برخی از آنها به انقلابیونی که مقابله قاطع با ولنگاران را مطالبه می کنند، حمله می کنند.
@Emam_kh
786.5K
💬سوال مخاطبین : سلام. میتونید از دکتر کرمی بخواید در مورد ماده E471 که در برخی مواد غذایی ما مثل خامه های پاستوریزه به کار میره توضیح بدن؟در سایت ها خوندم که گویا #منشا_خوکی داره این ماده ولی خب به سایتها و کانال های فضای مجازی اعتماد بالایی ندارم در این زمینه!
🎙توضیحات پرفسور علی کرمی دربارهی این سوال
📍پ.ن : مطالبهگری قسمت آخر این صوت مبنی بر پاسخگویی سازمان استاندارد و سازمان غذا و دارو ، مربوط به مردم است ، پس بی تفاوت از کنار این مسئله عبور نکنید!
#مطالبه_گری
#انتشار_حداکثری
@Emam_kh
🔴 فرمانده نیروی دریایی سپاه: هر کشتی بخواهد از تنگه هرمز عبور کند، باید به زبان فارسی خود را معرفی کند
🔹 سردار تنگسیری:
در زمان طاغوت در آبراه تنگه هرمز اجازه نداشتیم کنترلی را انجام دهیم ولی هماکنون هر کشتی، هر ناو و هر قایقی که بخواهد از این تنگه عبور کند باید به زبان فارسی به معرفی خود بپردازد و ملیت، محموله و مقصد را باید به ما اعلام کند که اگر این کار را انجام ندهد قطعا به سراغش میرویم.
🇮🇷 @Emam_kh
🔴 زنده باد آیت الله اراکی
مدتی است آیت الله محسن اراکی با شجاعت و احساس مسئولیت در موضوع مسکن و شهرسازی وارد میدان شده و با پشتوانه قوی علمی و فقهی، مطالبات بسیار صحیحی چون لزوم ارائه زمین رایگان به متقاضیان مسکن و پرهیز از تراکم سازی و بلندمرتبه سازی را پیگیری می کنند.
نمونه بارز حوزه و عالم حوزوی تراز انقلاب اسلامی همین آیت الله اراکی عزیز هستند که دعا می کنیم خدای متعال این گونه علما را زیاد کند ...
✍ "قاسم اکبری"
@Emam_kh
تکنیک ساخت ترکیبی که قاتل سنگ کلیه و سنگ مثانه است
▫️مخلوط آب کرفس و عرق بهار نارنج برای دفع سنگهای کلیه و مثانه و خرد کردن آنها بسیار کارآمد و مفید است.
🍎 🍏🍎🍏🍎
.
جیب تاجر
نان تست یک بسته،سینه مرغ یک عدد،خیارشور،ذرت،
پیازچه،شوید تازه ،سس مایونز،سس خردل،نمک وفلفل،تخم مرغ ۱ عدد،شیر ۳ ق غ خ،پودر سوخاری
سینه مرغ پخته و ریش ریش میکنید با ذرت،خیارشور،شوید،پیازچه،سس،نمک و فلفل مخلوط میکنیم و داخل یخچال میذاریم تا طعم مواد به خرد هم بره(میتونید بجای مرغ از ژامبون هم استفاده کنید یا هردو)نان تستارو گوشه هاشو برش بزنید و دوتاشو روهم بذارید وبا وردنه صافشون کنید وبه وسیله یه لیوان یا قالب گرد برش بزنید و داخل مخلوط شیر و تخم مرغ بزنید و بعد آردسوخاری و داخل قابلمه کوچک با روغن سرخ کنید هردوطرفش رو و بعد که سرد شد از وسط نصف کنید و از موادی که آماده کردیم داخلش رو پر کنید و سرو کنید