دست_تقدیر۲
قسمت_سی_یکم
رؤیا با اینکه برنامه ریزی کرده بود زودتر از همیشه به خانه برسد، دیرتر رسید چون اول هدی را از مهدکودک برداشت و بعد ژاله را به ایستگاه ماشین های مشهد رساند و درست همزمان با محمد هادی به خانه رسید.
مادر و دختر و پسر همزمان وارد خانه شدند و محمد هادی همانطور که هدی را بغل می کرد و داخل ساختمان می شد نگاهی به مادرش کرد و گفت: مامان امروز دیر رسیدی اما به نظرم خیلی سرحال میای هااا
رؤیا لبخندی زد و گفت: مورد داره، اما فعلا چیزی نمی گم بزار بابات بیاد، فک کنم مجبور بشیم بریم یه سر تا مشهد.
محمد هادی گفت: مامان من عصر کلاس زبان دارم هااا، بعدم همین دیروز از مشهد اومدیم، مگه چه خبره اونجا؟!
رؤیا گفت: خیلی خبرا...حالا تو خواستی بمون ما نهایت تا آخر شب میایم دیگه یه ساعت و نیم راه بیشتر نیست که...
محمد هادی گفت: باشه اما شرط داره، شرطشم اینه که...
در همین حین در هال باز شد و چهرهٔ خستهٔ صادق که انگار خسته تر از قبل به نظر می رسید توی چارچوب در ظاهر شد.
هدی بدو خودش را جلوی در رساند و با زبان شیرین کودکی شروع به شیرین زبانی کرد، صادق بر خلاف همیشه که تا هدی جلوش میرفت ،بغلش می کرد و به هوا میدادش و کلی بخند بخند می کردند، دستی روی موهای هدی کشید و گفت: سلام خوشگلم و بعد با صدایی آهسته جواب سلام رؤیا و محمد هادی را داد و یک راست به سمت کاناپه سه نفره رفت و خودش را روی کاناپه انداخت.
وقتی صادق این حال میشد، یعنی یک اتفاق بد افتاده..
محمد هادی با نگاهش از مادر می پرسید چه شده و رؤیا همانطور که شانه ای بالا می انداخت به طرف اتاقش رفت تا لباس عوض کن و با اشاره چشم و ابرو به محمد هادی فهماند که لباسش راعوض کند و بیرون بیاید.
رؤیا خیلی زود از اتاق بیرون آمد به سمت آشپز خانه رفت و قابلمه ماکارونی را از یخچال بیرون آورد و روی گاز گذاشت، زیرش را روشن کرد و شعله را کم کرد و رفت توی هال، کنار کاناپه ای که صادق روی ان خوابیده بود نشست و همانطور که با موهای صادق بازی می کرد گفت: چی شده صادق؟!
صادق چشماش را همچنان بسته نگه داشت و چیزی نگفت...
رؤیا که می خواست صادق را از این حال دربیاره گفت: بیا زودتر آشپزخونه غذا بخوریم به نظرم لازمه یه سر تا مشهد بریم.
صادق مثل فنر از جاش بلند شد و گفت: مامان رقیه موضوع را بهت گفته؟!
رؤیا با تعجب گفت: کدوم موضوع؟!
صادق آه بلندی کشید و گفت: خوب همین موضوع که به خاطرش می خوای بری، اومدن آقا عباس و پیدا شدن نفیسه...
رؤیا با دو دست جلوی دهانش را گرفت و گفت: وای خدایا شکرت، نفسیه پیدا شده؟! یعنی بعد از چند سال پیدا شده؟! وای خدایا شکرت و بعد انگار چیزی یادش بیاد گفت: کمیل چی؟! کمیل هم هست.
صادق که انگار در این عالم نیست مثل یک روح لب زد و گفت: آره استخوان های نفیسه و کمیل تو بغل هم توی یک گور دسته جمعی توی یه روستا نزدیک موصل پیدا شدن...
دنیا دور سر رؤیا شروع به چرخیدن کرد و گفت: وای من! خدا به داد دل آقا رضا و عباس و رقیه برسه...
اشک رؤیا شروع به تکاپو افتاد او یاد نفیسه این دختر زیبای عرب که از اقوام عباس بود و با رضا ازدواج کرده بود افتاد.
دختر مهربانی که زبان فارسی را شکسته اما شیرین صحبت می کرد و توی یه سفر که برای دیدار از اقوامش به همراه برادرش ناصر به عراق رفته بود نا پدید شد و همان موقع گمانه زنی ها این بود که در چنگ داعش اسیر شدند و الان....
رؤیا با شنیدن قصهٔ غصهٔ نفیسه و کمیل، همسر و فرزند رضا، داستان پیدا شدن کیسان را فراموش کرد بگوید و همانطور که اشک می ریخت گفت: نفیسه اینا الان کجان؟!
صادق که مشخص بود بی صدا اشک ریخته، دماغش را بالا کشید و گفت: همونجا توی عراق دفنشون کردن، اما هنوز موضوع را به رضا نگفتن، باید خودمون بریم و کنارشون باشیم.
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
🌷 رهبر انقلاب: از دست دادن عناصر موثر و ارزنده حزبالله بلاشک یک خسارت بود اما استحکام سازمانی و انسانی حزبالله بیشتر از این حرفهاست و پیروزی نهایی با اوست
✏️ رهبر انقلاب ساعتی پیش در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت:
✏️ چون رژیم نتوانسته بر نیروی مقاومت پیروز بشود، ناچار است، ناگزیر است که تظاهر به غلبه بکند با زدن زنها و کودکان و مردم بیدفاع و ماشین در جاده و مدرسه و بیمارستان. پس تا الان هم او شکست خورده.
✏️ بله، ضربه وارد میکنند. کسانی از عناصر مؤثر و ارزنده حزبالله را به شهادت رساندند، بلاشک خسارت بود برای حزبالله. البته در حدی نبود که حزبالله را از پا بیندازد.
✏️ استحکام سازمانی و انسانی حزبالله بسیار بیشتر از این حرفهاست. آنها اقتدارشان، تواناییشان، استحکامشان خیلی بیشتر از این حرفهاست که با این شهادتها ضربه اساسی بخورند.
✏️ البته از دست دادن یک نفر، به خصوص اگر فرمانده باشد و سابقه جهاد فی سبیل را داشته باشد، خسارت است. در این شکی نیست. بنابراین هم تا امروز اینها پیروز شدند، هم به توفیق الهی، به حول قوه الهی، پیروزی نهایی در این نبرد متعلق به جبهه مقاومت و جبهه حزبالله خواهد بود. ۱۴۰۳/۷/۴
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ پیام امامخمینی (ره) به مدعیان برادری با جنایتکاران!
🔹 چرا برای مردم آیه قتال را نمیخوانید؟
دست بردارید از این رحمت هایی که شما توهم میکنید
🔹اینها رحمت نیست اینها مخالفت با خداست.
📌آیه ی قتال هم رحمت خداست
سوره ی برائت را برای مردم بگوئید
@Emam_kh
تیتر یک سایت مقام معظم رهبری:
مقاومت فلسطین و حزبالله تا امروز پیروز نبرد بوده و پیروزی نهایی هم متعلق به آنهاست❌حکم قطعی و شرعی و برهمه واجب است تلاش کنند فلسطین و مسجدالاقصی را به صاحبان اصلی آن برگردانند. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تذکر صریح نماینده قم به رئیس جمهور
🔹محمدمنان رئیسی در نطق یک دقیقهای: از ریاست محترم جمهور میخواهیم تا در انتخاب واژهها و استخدام کلمات دقت بیشتری کنند تا پیامهای اشتباه به جبهه مقاومت صادر نشود. چرا گفتید که حزب الله نمیتواند از خودش دفاع کند؟! مگر حزب الله در جنگ ۳۳ روزه به احسن وجه از خودش دفاع نکرد؟!
🔹اینکه بگوییم ما حاضریم سلاحمان را زمین بگذاریم و یک گروه بینالمللی بیاید و امنیت منطقه را تامین کند به این شبیه است که گویی اینجا (منطقه) مثلاً مدرسه ابتدایی است و ما میخواهیم برایش مبصر انتخاب کنیم تا آن مبصر بیاید و نظم و انضباط اینجا را تامین کند!
👤 دکتر منان رئیسی
🇮🇷 @Emam_kh
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نظم چه جهانی!
«این رو ما باید از بن دندان درک کنیم، بعضی اینو درک نمیکنن»!!
🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 صداوسیما هم از نفوذ مصون نیست
حضرت آقا امروز درباره #نفوذ به ویژه در مسائل فرهنگی و سبک زندگی غربی به دستگاه های مختلف از جمله صداوسیما هشدار دادند
این یعنی احتمال نفوذ و در نتیجه ایجاد اختلال فکری و فرهنگی حتی در صداوسیما هم وجود دارد
قابل توجه آن دسته از دوستان بی انصافی که با مغزهای زنگ زده و منجمد و تک بعدی و با این تحلیل غلط که رئیس صداوسیما منصوب مستقیم رهبری است پس هرگونه انتقاد به آن غیرقابل قبول است، به راحتی هرچه تمام تر به ما انگ ضدولایت می زنند و رسانه ملی را از نقد و انتقاد سازنده که برای هر مجموعه ای حیاتی است محروم می سازند ...
✍ "قاسم اکبری"
🇮🇷 @Emam_kh