فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توصیه حاج حسین یکتا به انقلابیهای متحیر
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹تولدت مبارک سید عزیز
🔆انتشار بمناسبت ۲۳ آذر سالروز تولد آیتالله شهید سید ابراهیم رئیسی
🕊شادی روح بلندش صلوات
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 آیه ۱۱۱ سوره انعام
🌸 وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَآ إِلَيْهِمُ الْمَلَآئِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَىٰ وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوٓا إِلَّآ أَنْ يَشَآءَ اللَّهُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ
🍀 ترجمه: و مسلّماً اگر ما فرشتگان را به سوی آنان نازل می كردیم، و مُردگان با آنان سخن می گفتند، و همه چیز را گروه گروه در برابرشان جمع می كردیم، باز هم ایمان نمی آوردند؛ مگر آنكه خدا بخواهد، ولی بیشترشان نادانی و جهالت می ورزند
🌸 اين آيه در مکه نازل شده است و با آيات قبل مربوط است، هدف اين چند آيه اين است كه روشن سازد جمعى از تقاضا كنندگان معجزات عجيب و غريب در تقاضاهاى خود صادق نيستند و هدفشان پذيرش حقّ نمى باشد، #قرآن در اين آيه با صراحت مى گويد: «وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلاً ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا: و قطعا اگر ما فرشتگان را به سوی آنان نازل می کردیم و مردگان با آنان سخن می گفتند و همه چیز را گروه گروه در برابرشان جمع می کردیم، باز هم ایمان می آوردند» سپس براى تأكيد مطلب مى فرمايد: «إِلاّ أَنْ يَشاءَ اللّهُ: مگر آنکه خدا بخواهد» و بديهى است كه اين گونه ايمان هيچ فايده تربيتى و اثر تكاملى نخواهد داشت. و در پايان آيه اضافه مىكند كه «وَلكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ: ولی بیشترشان نادانی و جهالت می ورزند»
🔹 پیام های آیه ۱۱۱ سوره انعام 🔹
✅ برای دلهای لجوج، هیچ آیه و نشانه ای زمینه ساز ایمان نمی گردد.
✅ خدا اگر بخواهد، می تواند به اجبار، همه را مؤمن سازد ولی این خلاف حکمت اوست.
✅ جهالت، عامل ایمان نیاوردن به آیات الهی است.
آیه 111🌹 ازسوره انعام🌹
وَ لَوْ=واگر
أَنَّنا=که ما
نَزَّلْنا=فرو می فرستادیم
إِلَيْهِمُ=به سوی آنان
الْمَلائِكَةَ=فرشتگان را
وَ كَلَّمَهُمُ=وسخن می گفتندباآنان
الْمَوْتى=مردگان
وَ حَشَرْنا=وگردمی آوردیم
عَلَيْهِمْ=فرا رویشان
كُلَّ=هر
شَيْءٍ=چیزی را
قُبُلًا =گروه گروه
ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا=ايمان نمی آوردند
إِلَّا =مگر
أَنْ يَشاءَ=آنکه بخواهد
اللَّهُ =الله
وَ لكِنَّ=ولی
أَكْثَرَهُمْ=بیشترشان
يَجْهَلُونَ =نادانی می کنند
🌹🍃🌹🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: در پیشرفتها و موفّقیّتها «غرور» سم است؛ در ناکامیها و مشکلات «انفعال» زهر است؛ باید مراقب این دو باشیم
رهبر انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم در سخنان پیرامون تحولات اخیر منطقه:
قرآن میگوید: اِذا جاءَ نَصرُ اللهِ وَ الفَتحُ * وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجًا * فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّک؛ خدا را شکر کن، مغرور نشو! «وَاستَغفِره»؛ از کوتاهیهایی که خودت کردی استغفار کن!
@Emam_kh
⭕️ اتحاد شیطانی
🎙 #امام_خمینی ره: اگر آمریکا و اسرائیل «لا اله الّا الله» بگویند، ما قبول نداریم؛ چرا که آنها میخواهند سرِ ما کلاه بگذارند. آنها که صحبت از صلح میکنند، میخواهند منطقه را به جنگ بکشند. شما متوقعید ما در مقابل آمریکا و اسرائیل و دیگر ابرقدرتها، که میخواهند منطقه را ببلعند، بیتفاوت باشیم؟ نه، ما با هیچ کدام از ابرقدرتها و قدرتها سر سازش نداریم.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یهود(صهیونیست) رو بهتر بشناسید
📹#آيت_الله_العظمی_جوادی_آملی
هشدار قرآن کریم نسبت به خطر صهيونيستها:
وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَيَ خَآئِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمُ:
و تو همواره بر خيانتى از آنان آگاه مى شوى (هر روز توطئه و خيانتى تازه دارند) مگر اندكى از ايشان
#سوره_مائده_آیه۱۳
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍دختران انقلاب
قانون متروک توسط زنان ایرانی؟!!!
👊این یک توهین به من و توست بانو!
✍زنان ایرانی که خودش را زودتر از مردان به تشییع شهدا و حاج قاسم میرسانند....
✍زنان ایرانی که حجاب جزو فرهنگ و آداب و رسوم ملی شان هستند....
✍زنان ایرانی که محرم،فاطمیه، شب های قدر خانواده خود را برای عزاداری و نذری دادن ترغیب میکنند....
✍دختران ایرانی که این روزها از نفرت نتانیاهو روسری که هیچ چفیه سر میکنند....
✍بهتر از شما میدانند که حجاب حرف خدا،سیره اهل بیت،وصیت شهدا و فرهنگ ایرانی و حربه دشمن برای هجمه به وطنش است....
⚠️ بدا به حالتان که کشف حجابی که امام گفت ذائقه مرا تلخ کرده امروز باعث شیرینی ذائقه شما و کاسبی سیاسی شما شده است....
❌زبان به دهان گیرید و به جای رصد پلنگ های اینستا گرام فیلم های دختران کشف حجابی که در دختران انقلاب با عشق محجبه میشوند را ببینید تا اندکی با روحیات زن ایرانی آشنا شوید....
🇮🇷 @Emam_kh
✍️استعمار یعنی تعطیلی فکر؛ نه به آن معنی که اجازه ندهند شما فکر کنید
✅بلکه به آن معنی که فرصت ندهند شما فکر کنید...
⬅️استعمارِ نو ، استعمارِ رسیدن به جواب قبل از رسیدن به سوال است.
💬آیت الله محی الدین حائری شیرازی
•🇮🇷 @Emam_kh
💠 فراموش کردن سجده قرآنی
💬سوال: اگر سهوا سجده واجب تلاوت قرآن را انجام ندهیم، تکلیف چیست؟
✅ جواب:
به طور کلی ، مکلف باید سجده واجب قرآن را فوری انجام دهد ولی اگر فراموش کرده باشد هر زمان یادش آمد باید انجام دهد حتی اگر چند سال گذشته باشد.
📚 پینوشت:
استفتا از سایت آیت الله خامنه ای / شماره استفتاء: 97r6p2r
@Emam_kh
🔴 عدول از ارزش ها به بهانه رونق گردشگری
یک روز پس از افاضات وزیر گردشگری در مورد عدم امکان جذب گردشگر خارجی با وجود قانون حجاب ، کنسرت خواننده زن در یک کاروان سرا اجرا و در فضای مجازی پخش زنده شد!!!
همزمانی این سخنان مسئله دار و این سهل انگاری و ولنگاری، خیلی چیزها را روشن می کند
امت غیرتمند اگر در برابر این سیاست ها و نگاه های غلط ساکت بماند، کار از کار خواهد گذشت ...
#استحاله
#سوریه
#عبرت
✍ "قاسم اکبری"
@Emam_kh
✹﷽✹
نـاحــله
قسمتهفدهم
نوشتهفاطمهزهرادرزیوغزالهمیرزاپور
ولی خودم ب خودم اینطوری جواب میدادم که شاید بخاطر رفتار عجیبش تو ذهنم مونده ،یا شاید نوع نگاهش، یاشاید صداش و یا چهره جذابش!!
سرم و اوردم بالا چشمام ب عقربه های ساعت خوشگلم افتاد ک هر دوشون روی ۱۲ ایستاده بودن....
ساعت صفر عاشقی !!
ی پوزخند زدم شنیده بودم وقتی اینجوری ببینی ساعت و همون زمان یکی بهت فکر میکنه ....
خسته و کلافه از رخ دادن اتفاقای عجیب اطرافم چشام و بستم
یه حمد خوندم و خیلی سریع خوابم برد
صبح با نوازش دست بابا رو صورتم پاشدم
+فاطمه جان عزیزم پا نمیشی نمازت قضا شدا؟
تو رخت خواب یه غلتی زدم و از جام پا شدم
بعد وضو جانمازمو باز کردمو ایستادم برا نماز !
بعد اینکه نمازم تموم شد از رو آویز فرم مدرسمو پوشیدم کولمو برداشتمو رفتم پایین .
نگا به ساعت انداختم . یه ربع به هفت بود
نشستم پیش مامان و بابا رو میز واسه صبحانه !
یه سلام گرم بهشون کردم و شروع کردم به برداشتن لقمه برا خودم .
متوجه نگاه سنگین مامان شدم .
سعی کردم بهش بی توجه باشه که گفت :
+این چه رفتاری بود دیشب از خودت نشون دادی دختر ؟ نمیگن دختره ادب نداره ؟ خانوادش بلد نبودن تربیتش کنن؟
سعی کردم مسئله رو خیلی عادی جلوه بدم
_وا چیکار کردم مگه !! یکم سرم درد میکرد.
تازشم خودتون باید درک کنین دیگه .
امسال سالِ خیلی مهمیه برا من. الان که وقتِ فکر کردن به حواشی نیست .
با این حرفم بابا روم زوم شد و
+از کی مصطفی واسه شما شده حواشی؟
تا خواستم چیزی بگم مامان شروع کرد
+خاک بر سرم نکنه این حرفا رو به خود پسره هم گفتی که اونجور یخ بود دیشب؟.
لقممو تو گلوم فرو بردم و :
_نه بابا پسره خودش ردیه !به من چه .
خیلی مظلوم به مامان نگاه کردم و ادامه دادم
_مامان من که گفتم ...
خدایی نمیتونم اونو ....
با شنیدن صدای بوق سرویسم حرفم نیمه کاره موند
از جام پاشدم . لپ بابا رو ماچ کردمو ازشون خداحافظی کردم
از خونه بیرون رفتم کفشمو از جا کفشی گرفتم و ....
_
به محض ورود به مدرسه با چشمای گریونِ ریحانه مواجه شدم.
سردرگم رفتم سمتش و ازش پرسیدم
_چیشده ریحونم ؟ چرا گریه میکنی !؟
با هق هق پرید بغلم و
+فاطمه بابام !!!
بابام حالش خیلی بده ...
محکم بغلش کردم و سعی کردم دلداریش بدم.
_چیشده مگه؟مشکل قلبشون دوباره؟خوب میشه عزیزدلم گریه نکن دیگه! عه منم گریم گرفت .
از خودم جداش کردمو اشکاشو با انگشتم پاک کردم
مظلومنگام کرد . دلم خیلی براش میسوخت. ۵ سال پیش بود که مادرشو از دست داد .پدرشم قلبش ناراحت بود.
از گفته هاش فهمیده بودم که دوتا برادر بزرگتر از خودشم داره.
بهم نگاه کرد و
+فاطمه اگه بابام چیزیش بشه ...
حرفشو قطع کردمو نزاشتم ادامه بده!
_خدا نکنهههه. عه . زبونتو گاز بگیر .
+قراره امروز با داداش ببریمش تهران دوباره !
_ان شالله که خیلی زود خوب میشن .توعم بد به دلت راه نده . ان شالله چیزی نمیشه .
مشغول حرف زدن بودیم که با رسیدن معلم حرفمون قطع شد .
__
اواسط تایمِ استراحتمون بود که اومدن دنبال ریحانه .
کیفشو جمع کرد .
منم چادرشو از رو آویز براش بردم تا سرش کنه . تنهآ چادریِ معقولی بود که اطرافم دیده بودم .
از فرا منطقی بودنش خوشم میومد .
با اینکه خیلی زجر کشیده بود اما آرامشِ خاصِ حاصل از ایمانش به خدا و توکلش به اهل بیت تو وجودش موج میزد .همینم باعث شده بود که بیشتر از شخصیتش خوشم بیاد .
همیشه تو حرفاش از امام زمان یاد میکرد .
ادمی بود که خیلی مذهبی و در عین حال خیلی به روز و امروزی بود
خودشو به چادر محدود نمیکرد .
با اینکه فعالیتای دیگه هم داشت درسشم عالی بود و اکثرا شاگرد سوم یا چهارم بود
باهاش تا دم در رفتم .
چادرشو جلو اینه سرش کرد .
محکمبغلش کردمو گونشو بوسیدم .
باهم رفتیم تو حیاط مدرسه که متوجه محمد شدم .
از تعجب حس کردم دوتا شاخ رو سرم در آوردم
بهش خیره شدم و به ریحانه اشاره زدم که نگاش کنه .
_عه عه ریحون اینو نگا
ریحانه با تعجب برگشت سمت زاویه دیدم .
+کیو میگی؟
برگشت سمت محمد و گفت :
سلام داداش یه دقه واستا الان اومدم.
+نگفتی کیو میگی؟
با تعجب خیره شدم بهش .
_هی..هیچکی
دستشو تکون داد به معنای خداحافظی .
براش دست تکون دادم و بهشون خیره شدم .
عهه عه عه عه.
محمدد؟؟؟
داداش ریحانه ؟؟
مگه میشه اصن؟؟
اخه ادم اینقد بدشاانسسس؟؟
ای بابا!!
به محمد خیره شدم .
چ شخصیتیه اخه ...
حتی به خودش اجازه نداد بهم سلام کنه رو حساب اینکه ۲ بار دیده بودیم همو و هم کلامم شده بودیم .
بر خلاف خاهرِ ماهش خودش یَکآدمِ خشک مقدسِ ...
لا اله الا الله
بیخیالش بابا
اینو گفتم و چشم رو تیپش زوم شد.
ولی لاکِردار عجب تیپی داره .
ادامهدارد...
✹﷽✹
نـاحــله
قسمتهجدهم
نوشتهفاطمهزهرادرزیوغزالهمیرزاپور
اینو گفتم خیلی ریز خندیدم . دلم میخاس جلب توجه کنم که نگام کنه .
نمیدونم چیشد که یهو داد زدم
_ریحووووون
ریحانه که حالا در ماشینو باز کرده بود که بشینه توش وایستاد و نگام کرد .
+جانم عزیزم؟
نگام برگشت سمت محمد که ببینم چه واکنشی نشون میده
وقتی دیدم هیچی به هیچی بی اختیار ادامه دادم
_جزوه ی قاجارو میفرسم برات !!!
اینو گفتمو از خنده دیگه نتونسم خودمو کنترل کنم .خم شدم رو دلم و کلی خندیدم.
ریحانه هم به لبخند ریزی اکتفا کرد و گفت :
+ممنونتم فاطمه جونم .
یک دو سه نشد که ماشین از جاش کنده شد .
پشت چشمم و نازک کردم و رفتم سمت سالن.
اه اه اه
اخه چرا این پسره غیر عادیه؟
چرا انقد رفتارش رو من تاثیر داره ؟
چرا
کل تایمِ کلاسارو با همین افکار گذروندم .
چقدر دلم برای ریحانه میسوخت .
دختر تک و تنها بیچاره
داداششم که ، باید خداروشکر کرد تا حالا نکشتش .
دلم میخواست تو زندگیشون فضولی کنم.
نمیدونم چرا ولی یه جورایی جذاب بود برام .
تو همین افکار بودم که زنگ مدرسه خورد .
وسایلامو مثه هیولا ریختم تو کیفو سمت حیاط حمله ور شدم .
با دیدن سرویسم رفتم سمتش و سوار ماشینش شدم .
____
مشغول تستای ادبیات بودم که صدای قارو قور شکمم منو سمت اشپزخونه کشید .
به محض ورود به اشپزخونه با خنده ی کش دار مامانم مواجه شدم
+دختر چقد درس میخونی نترکی یه وقت ؟
_الان این تیکه بود یا ...؟
+تیکه چیه ؟؟بیا بریم بازار یه خورده لباس بخریم.نزدیک عیده ها .
_مامااااانننن!!! عید دیگه چه صیغه ایهه؟؟
مگه من نگفتم اسم اینکارا رو الان پیش من نیار.
من الان درگیر درساممم. درسسسسااااامممم
+اه فاطمه دیگه شورشو در اوردیا .
بسه دیگه دختر.
خودتو نابود کردی .
من نمیزارم مصطفی رو به خاطر ....
دستمو گذاشتم رو بینیم و به معنای سکوت نچ نچ کردم و نزاشتم ادامه بده.
_مامان من حرفمو گفتم .
بین من و مصطفی هیچ حسی نیست
حداقل از طرف من.
من جز به چشم برادری بهش نگاه نکردم .
این مسئله از نظر من تموم شدست .
خواهش میکنم دیگه حرف نزنیم راجبش .
اینو گفتمو رفتم سمت اتاقم .
وای من واقعا بین این همه فشار باید چیکار کنم. وای !
تلفن خونه رو تو راه اتاقم برداشتم و شماره ی ریحانه رو گرفتم .
یه دور زنگ زدم جواب نداد .
برا بار دوم گرفتم شماره رو . منتظر شنیدن صدای ریحانه بودم که با شنیدن صدای مردونه ترسیدم و تلفنو قطع کردم.
ینی اشتباه گرفتم شماره رو؟
دوباره از رو گوشیم شماره رو خوندمو گرفتم .
بعدِ سه تا بوق تلفن برداشته شد .
دوباره صدا مردونه هه بود .
+سلام
با شنیدن صدای محمد دستپاچه شدم . نمیدونستم باید چی بگم. به خودم فشار اوردم تا نطقم باز شه .با عجله گفتم :
_الو بفرمایین ؟!
دیگه صدایی نشنیدم .
فک کنم بدبخت کف اسفالت پودر شد
کم مونده بود از سوتی ای ک دادم پشت تلفن اشکم در اد.
بلند گفتم
_دوست ریحان جونم . ممنون میشم گوشیشو بهش پس بدین و تلفن دیگران و جواب ندین !!!
اینو گفتمو دوباره تلفنو قطع کردم
از حرص دلم میخواست مشت بزنم به دیوار .
چند بار فاصله ی بین دستشویی و اتاقمو طی کردم که موبایلم زنگ خورد
شماره ناشناس بود . برداشتم .
جواب ندادم تا ببینم کیه که صدای ریحانه و شنیدم .
+الو سلام . فاطمه جان !
بعد از اینکه مطمئن شدم صدای ریحانه است شروع کردم به حرف زدن
_سلام عزیزم . چیشد ؟ بابات حالش خوبه ؟
چرا خودت تلفنتو جواب نمیدی ؟
+خوبه فعلا بهتره.ببخشید دیگه حسابی شرمندت شدم .
شماره خونتونو نداشتم .
بعد داداشمم ک ....
سکوت کرد .
رفتم جلو اینه و تو اینه برا خودم چش غره رفتم .
ادامه داد .
+داداشمم که نمیزاره به شماره نا آشنا جواب بدم .
سعی کردم در کمال خونسردی باهاش حرف بزنم
_خب ان شالله که حال پدرتون زودتر خوب میشه .
زنگ زده بودم حالشونو بپرسم .
راستی ریحانه جان ! جزوه رو فرستادم برات .
+دستت درد نکنع فاطمه.
ممنون بابت محبتت . لطف کردی .
_خواهش میکنم . خب دیگه مزاحمت نمیشم . فعلا خدانگهدار
+خداحافظ.
سریع تلفنو قطع کردم و پریدم رو تخت ...
ادامهدارد...
🔻سیاست بدون دین، تا کجا ایستادگی میکند؟
🔹️ اینکه معروف است در دنیا سیاستمداران خریدنی هستند به خاطر این است که آنها در نهایت میخواهند زندگی کنند و شخصیت اجتماعی داشته باشند و میدانند که اگر بمیرند همه چیز تمام میشود. بنابراین وقتی جانشان تهدید میشود تسلیم میشوند. اما دینداران تازه وقتی پای شهادت باشد افتخار میکنند.
🔹️ این روحیه دینداری بود که یک مشت جوان مسلمان را در لبنان بر آمریکا و اسرائیل پیروز کرد. به خاطر دینشان، به خاطر ایمانشان پیروز شدند.
🔹️ این همه کشورهای عربی که از اسرائیل شکست خوردند، نمیدانم کدامتان جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل را یادتان هست. در ظرف شش روز اسرائیل، مصر، اردن، سوریه و لبنان را شکست داد. در شش روز جولان را از سوریه گرفت سینا را از مصر گرفت قسمتی از خاک لبنان و اردن را تصرف کرد فلسطین را هم که همه اش را گرفت.
🔹️ یک چنین قدرتی، در طول ۴۰ سال اعراب نتوانستند جوابش را بدهند. مصر با همه سلاحهایی که از آمریکا گرفته بود و سوریه با همه سلاحهایی که از شوروی گرفته بود نتوانستند از پس اسرائیل بر بیایند.
🔹️اما فقط یک مشت جوان حزب الله توانستند از پس اینها بر بیایند. چرا؟ برای اینکه اینها آماده شهادت بودند.
بیانات مرحوم آیت الله مصباح یزدی (قدسسره) در تاریخ۱۳۷۹/۰۵/۲۰
@Emam_kh
رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر رضوی۱۳۷۳/۰۱/۰۱:
«و یرید الّذین یتّبعون الشّهوات ان تمیلوا میلاً عظیماً» کسانی که مست قدرت و شهوتند، میخواهند شما هم مثل آنها در غفلت به سر ببرید و راهتان را پیدا نکنید. لذا، گردنکلفتهای عالم که قدرت و شهوت و همه موجبات غفلت را با همدیگر دارند، هر جا به مردمی که بیدارند و دلهایشان به هدایت الهی نورانی است برخورد میکنند، میخواهند آنها را هم مانند خود دچار غفلت کنند و از راه راست منحرف نمایند.
ما هم در سایه نامبارک نظامهای طاغوتی، راه را نمیشناختیم. ما هم از اخلاق اسلامی برکنار بودیم. خدا بر ما منّت نهاد، بیدارمان کرد و دلهایمان را روشن نمود.
✍🏻 اگر دولت یا ملت به خواسته های دشمنان که میل به شهوات است، تن دهد، معلوم نیست منت الهی مداومت داشته باشد.
#حجاب
🇮🇷 @Emam_kh