فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظهی قفل کردن مرقد حضرت زینب (س)
و بی تابی شیعیان
ما برای باز موندن این حرم خونها دادیم💔
😭😭
@Emam_kh
💠 جا گرفتن در مسجد
💬سؤال: کسی که در صف نماز جماعت، سجاده میگذارد و مثلاً برای وضو گرفتن میرود، آیا حق او نسبت به آن مکان، تا شروع نماز است یا تا وقتی که امام جماعت به رکوع میرود؟
✅ جواب:
🔹 حق او تا زمان شروع نماز جماعت، باقی است.
📚 پینوشت:
بخش استفتائات پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله خامنهای.
@Emam_kh
✹﷽✹
نـاحــله
قسمتبیستویکم
نوشتهفاطمهزهرادرزیوغزالهمیرزاپور
اما من فقط یک هزارم دردشو داشتم ...
و اون هر روز با هزار تا درد دیگه هم دست و پنجه نرم می کرد
یه پاسدارِ ساده ی جانباز...
تو یکی از جنگا
یه پاشو از دست داده بود
شاید جسمش معلول بود
اما روح بزرگش وصف نشدنی و خیلی خیلی کامل بود
عاشق بابام بودم .
و فقط خدا میدونست بعدِ خودش تنها دارییم پدرم بود.
در ماشین و بستمو رفتم سمت درختای جاده .
تو حال و هوای خودم بودم که صدای ریحانه سکوت و شکست .
+حالت خوبه ؟
_اوهوم. چطور ؟
+گفتم شاید از حرفام ناراحت شده باشی .
_ن بابا .
یه نفس عمیق کشیدم و
_ریحانه!
قصدِ ازدواج نداری ؟
با حرف من جا خورد .
انتظار شنیدنشو ازم نداش
با چشای گرد نگام کرد
+وا چیشد زدی تو فاز ازدواج من ؟
تو برو یه فکری به حال سر کچل خودت بکن بعد ب من بگو!
محمد خدایی از سنت داره میگذره
چرا زن نمیگیری ؟
_اوهوع. بحثو عوض نکن
جواب منو بده .
خجالت کشید و سرشو انداخ پایین و خیلی آرومگف
+حالا که دارم درس میخونم داداش چه عجله ایه ...
_اگه طرف خوب باشه چی ؟
چیزی نگف .
منم به همین بسنده کردم و ادامه ندادم .
سرشو اورد بالا و زل زد تو چشام
+نگفتی!
چرا برام زن داداش نمیاری ؟
ها!؟
خو من زن داداش میخام .
افق دیدمو تغییر ندادم .
تو همون حالت گفتم .
_زن دادا مگه پُفکه که من برات بیارم ؟؟
نا سلامتی تو خواهری ...
مادر که نداریم برامون آستین بالا بزنه .
توهم ک خاهری انگار ن انگار....
خودتم که شاهد بودی دوجا رفتیم ما رو با تیپّا پرتمون کردن بیرون!
دگ واقعا باید چه کنیم خواهر ؟
+اولا که دو جا نبود و سه جا بود
دوما اینکه با تیپا پرتت کردن یا خودت ردشون کردی ؟
چرا حرفِ الکی میزنی؟
ای داد!
ولی قبول کن دگ مغرور جان ! خودت دیانتِ هیچ کیو قبول نداری .
چ بگردم چ نگردم بازم رد میکنی .
دیگه بدم اومده بود از این بحث
فوری حرف و عوض کردم و گفتم :
_بشین بریم شب میشه خطرناکه
کلید انداختم و درو وا کردم .
رو موهای بابا رو بوسیدم و دستش و گرفتم .
ریحانه هم پشتم با ساکا و وسایل در و بست و وارد شد .
چراغ و روشن کردم .
بابا رو نشوندم رو تخت .
از کمدم چندتا پتو در اوردم انداختم کف زمین .
_ریحانه بیا .
قرصای بابا رو اوردمو گذاشتم دهنش
ریحانه هم با یه لیوان اب اومد.
بعد اینکه قرصشو خورد درازش کردم رو تختو روش پتو کشیدم .
ریحانه هم همون وسطِ هال پتو پهن کرده بودو از خستگی خوابش برد!
چراغای اتاقو خاموش کردم و رفتم حموم .
تا اذان صبح برنامه ها و کارایِ هیئت و سپاهو انجام دادم .
ریحانه و بابا رو واسه نماز بیدار کردم .
بعد نماز دراز کشیدم جای ریحانه و نفهمیدم چیشد ک اصلا خوابم برد.
_
با لگد ریحانه به پهلوم بیدار شدم .
+اه پاشو دیگه چهارساعت دارم بیدارت میکنم!
چایی یخ کرد .
_اهه ریحانه پهلوم شکست.چه وضعشه خواهر.
چرا مرد عنکبوتی شدی !!
ناسلامتی بزرگ شدی .
شوهرت فراری میشه از خونه با این کاراتااا .
+چیه مشکوک میزنی شوهر شوهر میکنی !!!
تو به اون بیچاره چیکار داری
عه!!!!
از کَل کَلامون بابا خندش گرفته بود .
با خنده گف :
+بسه دیگه بیاید صبحانه بخورید دیر میشه نوبت داریم!
با این حرفش به ساعت نگاه کردم .
هشت و نیم بود .
_ای به چشم پدر دلربا !
رفتمتو اشپزخونه و دست و صورتمو شستم .
که دوباره با غرغرای ریحانه مواجه شدم .
بیخیال نشستم سر سفره !
لیوان چاییمو برداشتمو تلخ خوردمش.
پریدم تو اتاق و لباسم وعوض کردم
بعد دوش گرفتن با عطر خنکم
با کنایه ب ریحانه که آماده دست ب سینه نگام میکرد گفتم
_اه اه اه
همیشه همینی تو
دختررر تو کِی میخوای درست شیی ؟
آرزو ب دلم موند ی روز زود اماده شی !
همش وقتِ همه رو میگیری.
از اینکه داشتمبا ویژگیای خودم اذیتش میکردم خندم گرفت
ریحانه دنبال یه چیزی میگشت ک پرت کنه طرفم
قبل اینکه بالشت رو سرم فرود بیاد جاخالی دادم و ازخونه خارج شدم
در ماشینو واسه بابا باز کردم و خودمم نشستم
داشتم ب موهام حالت میدادمک ریحانه هم بهمون اضافه شد
بعد نیم ساعت انتظار خانم منشی افتخار داد و با صدایی ک بیشتر شبیه صدای کلاغ بود گفت:
+آقای دهقان فرد بفرمایید نوبت شماست.
مطب این دکتر همیشه شلوغ بود و خیلی سخت میشد نوبت گرفت.
با پدر و ریحانه رفتیم تواتاق دکتر .
با صدای در دکتر خوش اخلاق پدر بهمون لبخند زد و راهنماییمون کرد تا بشینیم .
همه آزمایشا و نوارِ قلب و جوابِ اِکو رو اَزمون گرفت و با دقت نگاشون میکرد.
شروع کرد ب پرسیدن سوالاتی از پدرم
خلاصه بعد چند دیقه گفت :
+همونطور که قبلا هم گفتم شما باید دوباره جراحی بشید
موردتون خیلی خطرناکه
واسه دوماهه دیگه بهتون نوبت میدم...
ادامهدارد...
✹﷽✹
نـاحــله
قسمتبیستودوم
نوشتهفاطمهزهرادرزیوغزالهمیرزاپور
حتما بیاید
تاکید میکنم حتما!
تو این زمانم خیلی مراقب باشین..
داشتیم برمیگشتیم خونه
پدر حرفی نمیزد و ریحانه ناراحت ب بیرون نگاه میکرد ترجیح دادم منم چیزی نگم
به جاده خیره شدم و دنده رو عوض کردم!
تا رسیدن ب خونه کسی حرف نزد
بابا رو تا اتاق راهنمایی کردم که استراحت کنه
خودمم مشغول کارامشدم.
نزدیک ساعت دو بود که به آشپزخونه نزدیکِ خونم زنگ زدم و دو پرس کوبیده برا خودم و ریحانه و یه سوپ برا بابا سفارش دادم
که بعد بیست دقیقه اوردن دم خونه !
یه خونه اجاره ای که سر و تهش ۵۰ متر بود . ولی صاحبخونه ی خوبی داشت که باهام راه میومد .
هیچی تو خونه نداشتم نه تلویزیون نه لباسشویی نه جارو برقی !!
هر چی هم میخواستم هر دفعه از شمال میاوردم .
در کل زیاد تو خونه نبودم .
بیشتر وقتا تو سپاه مشغول بودم. وقتای بیکاریمم که میرفتمشمال!
با شنیدن صدای زنگ رفتم دم در و غذاها رو ازش گرفتم و پولشو حساب کردم .
خیلی سریع سفره گذاشتم و بابا و ریحانه رو صدا زدم .
مشغول غذا خوردن بودیم که تلفنم زنگ خورد !
روح الله بود یکی از بچه های هیئت !
تلفنو جواب دادم .
_بح بح سلام اقا روح اللهِ گل !
+سلام داداش خوبی ؟!
بد موقع که تماس نگرفتم ان شالله!؟
_نه عزیزم.
جانم بگو !
+میخاستم ببینم که راجع به اون قضیه با خانواده صحبت نکردین ؟
_نه هنوز.
برای بابا یه اتفاقی پیش اومد مجبور شدیم بیایم تهران.
+عه پس ببخشید من مزاحمتون شدم .
شرمنده داداش !
_نه قربونت . باهاشون صحبت کردم اطلاع میدم
+ممنون از لطفت .
_خواهش میکنم . کاری باری ؟
+نه دستتون درد نکنه . بازم ببخشید بدموقع مزاحم شدم. خداحافظ
_این چه حرفیه مراحمی. خدانگهدار
تلفنو قطع کردمو به ریحانه نگاه کردم که مشغول خوردن بود .
_نترکی یهو ؟ یواش تر خو . کسی که دنبالت نکرده عه .
به چش غره اکتفا کرد و چیزی نگف که بابا شروع کرد
+محمد جانم
_جانم حاج اقا؟
+جریان چیه چیو باید با ما در میون بزاری ؟
بی توجه به ریحانه گفتم
_حاجی واسه این دختره لوستون یه خواستگار اومده .
تا اینو گفتم ریحانه سرفه اش گرفت
با خنده گفتم
_عه عه عه خاستگار ندیده ی خل و چل !آروم باش دختر،با اینکه میدونم برات سخته باورش ولی بالاخره یکی اومده خواستگاریت !ولی خودتو کنترل کن خواهرم.
با این حرفم لیوان آبشو رو صورتم خالی کرد.
بابا که بازم از کارای ما خندش گرفته بود گفت
+خیله خب بسه . بزا ببینم کیه این کسی ک ب خودش اجازه داده بیاد خواستگاری دخترِ من !
شروع کردم با آب و تاب توضیح دادن
_از بچه هایِ هیئته !
طلبست ! ۲۰ سالشه . میدونم خیلی بچستا ولی گفتم باهاتون در میون بزارم چون پسر خوبیه.
تو هیئت ریحانه رو دیده !
اسمشم روح اللهس.
با این حرفم چشای ریحانه از حدقه در اومد!!!
وقتی متوجه نگاه من شد سرشو انداخت پایین و دوباره مشغول غذا خوردن شد .
این بار آروم تر .
انگاری خجالت کشیده بود!
بابا خیلی جدی گف
+حالا میشناسیش؟
جدی خوبه؟
_بله حاج اقا . خوبِ خوب
سرشو انداخ پایینو
+با ریحانه صحبت کن ببین نظرش چیه !
اگه مخالفت نکرد بگو یه روز بیان که ببینیم همو.
انتظار شنیدن این حرفو از بابا نداشتم .
فک نمیکردم اجازه بده و انقد راحت با این مسئله کنار بیاد .
دیگه چیزی نگفتم و مشغول غذام شدم .
_بابا خوابیده بود
ریحانه هم کنارم نشسته بودو درس میخوند
لپ تاب و بستم و یه کش و قوسی ب بدنم دادم و از جام بلند شدم
رفتم کنار ریحانه نشستم و کتابش و بستم
صداش در اومد : عه داداش چیکار میکنییی داشتم درس میخوندمااا
_خب حالا بعدا بخون الان میخوام باهات حرف بزنم
+جانم بفرمایید
_حرفی که میخوام بزنم راجع به روح الله است.
تا اسم روح الله و شنید سرش و انداخت پایین
ادامه دادم :
_من تاحالا بدی ازش ندیدم یه پسر فوق العاده اس. خیلی وقته که ازت خواستگاری کرد .اما من بخاطر اینکه یه خواهر فرشته بیشتر ندارم
قبل از اینکه ب بابا و تو بگم به شناختی که ازش داشتم اطمینان نکردم و راجع بهش تحقیق کردم.خونه نداره ولی اراده داره پول و ثروت خاصیم نداره ولی یه خانواده ی فوق العاده مومن داره که اونجوری که من فهمیدم خیرشون به همه رسیده .
یه ماشین داره ک با اونم کار میکنه
وضع مالیش در همین حده یعنی اگه ازدواج کنی باهاش یه مدت باید سختی و تحمل کنی تا .
حرفم و قطع کرد
+داداش تو که میشناسی منو .میدونی به پول و ثروت توجهی ندارم ...
واسه من عقاید و اخلاق ورفتار مهم تره
بااخم ساختگی نگاش کردم :
_بله ؟انقدر زود قبول کردی یعنی ؟سخت گذشته بهت مثه اینکه نه؟
چشمم روشن!
سرخ شد و گفت :
+عه داداش من ...من که چیزی نگفتم . فقط گفتم پول و ثروت برام مهم نیست همین
با همون اخم گفتم :
_بگمبیان ؟
+درسم چی میشه ؟
_خواستی میخونی نخواستی ن. حالا اینارو وقتی اومدن خواستگاری باید بهشون بگی. خب چه
خب چ کنم ؟ پسره هلاک شد بگم بیاد؟
سکوت کرد،با اون اخمی ک رو صورتم نشونده بودم جرئت نمیکرد چیزی بگه
دیگه نتونستم خندم و از دیدن چهره ترسیده و بامزه اش کنترل کنم
زدم زیر خنده
و گفتم :
_خواستگار ندیده ی بدبختی بیش نیستی
ادامهدارد...
🔷سخن گفتن با امام زمان🔷
⁉️دوست داری یه وقتِ ملاقاتِ خصوصی با #امام_زمان داشته باشی؟!😍
◀️این روایتِ زیبا رو بخون👇
⚡️ در زمان امام هادى(علیهالسلام)، شخصی از یکی از شهرهای دور، نامهاى براى حضرت نوشت:
✍ آقا من از شما دور هستم،
گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم..
باید چه کار کنم؟!😔
👈 أَنَّ الرَّجُلَ یُحِبُّ أَنْ یُفْضِیَ إِلَى إِمَامِهِ مَا یُحِبُّ أَنْ یُفْضِیَ إِلَى رَبِّهِ.
👈 دوست دارم همانطور که با خدا حرف میزنم، و حاجاتم را میخواهم، با امامِ خود حرف بزنم، و حاجاتم را بخواهم..
باید چه کار کنم؟!
◀️حضرت در جواب این شخص نوشتند:
✨«إِنْ کَانَ لَکَ حَاجَةٌ، فَحَرِّکْ شَفَتَیْکَ، فَإِنَّ الْجَوَابَ یَأْتِیکَ»✨
👈 هر وقت حاجتی داشتی، لبهایت را حرکت بده، و حرف بزن...❤️
ما از شما دور نیستیم...
جواب خواهی گرفت.
📚 بحارالانوار، ج ۵۳، به نقل از کتاب رسائل، مرحوم کلینى.
❓❓آدم امام مهربانی به اسم «مهدی» داشته باشه، اونوقت باهاش حرف نزنه!!💔
🌹بیائیم شبها قبل از خواب، یه سلام به آقامون بدیم،✋ و چند کلمه باهاش صحبت کنیم..
✔ حرفهای دلمون رو بگیم..
✔ حاجتهامون رو بگیم...
✔ با آقامون درد و دل کنیم...
◀️خودشون فرمودند:
حَرِّکْ شَفَتَیْکَ👈 لبهات رو تکون بده، حرف بزن...
فَإِنَّ الْجَوَابَ یَأْتِیکَ👈 جواب میگیری.
☝️ قبل از خواب با آقامون حرف بزنیم،
که اگر مُردیم و از خواب بیدار نشدیم،
آخرین عملی که در نامهی عملِ ما ثبت میشه،سخن_گفتن_با_امام_زمان باشه.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #افشاگری رهبر انقلاب و بی خیالی مسئولین!!!
🔹مأموریت گروه بحران چیست؟
🔹چه کسانی مأموران گروه بحران در ایران هستند؟
🔹 موضوعات بحران ساز در ایران کدامند؟
#اسرار_پشت_پرده از یک گروه بحران ساز در کلیپ بالا آمده است؛ لطفاً در نشر آن سهیم باشید.
@Emam_kh
❌بسیار جالب است، افکار عمومی در ایران را به سمتی هدایت میکنند که مردم روسری از سر بردارند و علیه حکومت دینی بایستند.
▪️همان ها در #سوریه افکار عمومی را به سمت گرایش به ریشهای بلند سلفی هدایت میکنند تا علیه حکومت سکولار بجنگند و یک حکومت سلفی با قوانین اسلامی و سفت و سخت بیاورند.
▪️بیاید کمی خودمان را از فریبهای بزرگ رهایی بدهیم، بشار از آل سعود دیکتاتورتر است یا از آل خلیفه؟
آزادی های سیاسی و اجتماعی اش از عربستان سعودی کمتر است؟ هرآنچه غرب کوشید تا بن سلمان در عربستان اجرا کند، سالها قبل در سوریه وجود داشت، نه دین اجباری بود، نه حجاب.
مشروب هم سرو میشد، که البته اکنون اعضای تحریر الشام در حال حمله به فروشگاه های مشروبات الکلی هستند در حلب و باقی شهرهای در دستشان.
بین دختر و پسر هم دیوار نبود و...
▪️بروید فیلم های سوریه که قبل 2010 در یوتیوب بارگذاری شده اند را ببینید، کشوری زیبا، توریستی، فعال و پویا، که کنسرت های خارجی که الان در عربستان مد شده، در آنجا برگزار میشد... هیچ شباهتی به کشورهای عربی دیگر نداشت، از همه هم سکولارتر بود
اما اما و اما، برای اسرائیل یک تهدید بود و غرب این را نمی پذیرد.
▪️بحث نه بر سر دین شماست، نه دیکتاتور بودن یا نبودن حکومت شما و نه حتی سکولار یا مذهبی بودن آن... هر کدام از اینها به مقتضای نیاز آنها میتواند برای ما مردم این منطقه زیبا یا زشت جلوه کند.
▪️ما مردم خاورمیانه کی میخواهیم به خود بیاییم و دست از بازیچه سیاستهای غرب و شرق شدن برداریم، خدا میداند. هر روز سازی میزنند و ما هم به هر سازشان آن گونه که می خواهند می رقصیم.
✍بیژن عبدالکریمی
@Emam_kh
🛑با مسئولان وزارت نیرو، وزارت نفت و تعدادی از اعضای کمیسیون انرژی مجلس صحبت کردم. تا الان جمع بندی بر این است که "ترک فعل وزارت نفت" از شهریور ماه به بعد و ذخیره نکردن گازوئیل، علت اصلی قطعی برق و تعطیلی کشور است.
🔺در صورتی که این مساله تایید شود، جدای از امکان استیضاح وزیر نفت توسط مجلس در صورت همراهی اکثریت نمایندگان، قوه قضاییه باید به خاطر این ترک فعل برای وزیر نفت و سایر مسئولان مربوطه پرونده قضایی تشکیل دهد.
✍امیر حسین ثابتی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌خطاب به کسانی که گمان کرده اند با حمایت از رژیم صهیونیستی به آرزوی واهی خود می رسند:
❌ قرارداد ترکمنچای به اتمام رسیده است...
#دکتر_عباسی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙بیانات آیت الله العظمی جوادی آملی در رابطه با #صلابت مادران شهیدپرور در پرتو عنایات الهی:
«خب مادر است! شما میدانید مادر سانتيمتر سانتيمتر بلكه ميليمتر ميليمتر برای اين بچهاش جان كنده ـ شما در خانهتان بچه داريد میبینید اين مادر چطور برای ميليمتر ميليمتر اين بچه زحمت میکشد ـ شده نخل باسق، كفن در بر [او] كرده گفت: برو اسلام را حفظ بكن. اين نيست مگر همان بيان ذات اقدس الهی كه درباره مادر موسی گفت كه ﴿لَوْلاَ أَن رَّبَطْنَا عَلَی قَلْبِهَا﴾ ؛ فرمود ما دلش را گرفتيم محكم كرديم ديگر نمی لرزد...کشوری که این مکتب را دارد از شرق و غرب هراس ندارد و فریاد مرگ بر آمریکا و اسرائیلش همچنان بلند است.»
#رحلت
#حضرت_ام_البنین_علیها_السلام
#روز_تکریم_مادران_و_همسران_شهدا
@Emam_kh
مُدام میگن همینکه جلیلی رییسجمهور نشد بزرگترین دستاورده. ولی مشخص نمیکنند با جلیلی چه اتفاق بدتری میخواست بیفته؟
به داماد و پسرش پست میداد؟
با پانترکها در دفترش جلسه میگذاشت؟
دلار بیشتر از ۷۵ هزار تومان میشد؟
در نیویورک سخن نابجا میگفت و وزیر خارجهش به دروغ تکذیب میکرد؟
✍️ محمدجواد محمدزاده
هم مازوت میسوزه!
هم برق میره!
هم دلار رکورد میزنه!
هم تورم بالاس!
هم وعدههاش کشک بودن!
هم معاون غیرقانونیش سرکاره!
و...
ولی خب، خداروشکر لاتی راه میره...
بورکینافاسو رو میگم:)))
✍️ گرائی
🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مخالفین حجاب و قانون حجاب چندتا جمله کلیشهای و تکراری دارن، یکیش همینه...
یک سری بدیهیات رو باید به این دوستان دائما تذکر داد
این مناظره درباره لایحه حجاب بوده و محسن برهانی که معرف حضور هست، مخالف قانون برای حجابه🤦♂
البته ظاهرا آخرش قانع شده و گفته اگه این چیزایی که شما میگی باشه. این قانون خوبه
مسئولین محترمی که دنبال متوقف کردن این قانون هستن اینو درنظر داشته باشن. این قانون برای باحجاب کردن مردم نیست، این قانون حداقلی برای جلوگیری از لخت شدنه. این دیگه شک و تردیدی توش نباید باشه. یه درصد کمی از مردم دنبال لخت شدن هستن و اکثریت با اینها مشکل دارن و از اجرای قانون خوشحال هم میشن. چرا باید متوقفش کرد؟
#حسین_دارابی
🇮🇷 @Emam_kh
🍏درمان عفونت معده:
پونه
گزنه
نعناع
آویشن
مخلوط مساوی از هرکدام،1ق.غ در 1لیوان آبجوش دم کنید یک ربع یا نیم ساعت با معده خالی میل کنید.
🍃🌿🍃🌿🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 عکس یادگاری حلما خانم
🔹️بخشی از مستند "جاذبه"؛ گوشههایی دیده نشده از دیدارهای متعدد رهبر انقلاب با خانوادههای معزز شهدای مدافع حرم
@Emam_kh
🔴 اعتبار بر باد رفته
از شما چه پنهان هوای امروز قم سرد بود ولی نه آن چنان که باعث تعطیلی کامل مدارس شود. اگر واقعا دلیل تصمیم گیران سرما بوده که اشتباه کرده اند . اینگونه اگر باشد کل زمستان را باید در شهرهای سردسیر تعطیل کرد
ولی اگر برای کاهش مصرف گاز بوده خب چرابه مردم دروغ می گویید؟!
امروز به یک دانش آموز ابتدایی گفتم: خوش به حالتون شده که به بهانه سرما تعطیل شدید ولی هوا آفتابیه
با یک اطمینان خاطر گفت: تعطیلی برای سرما نبوده برای کمبود گاز بوده!!!
آقایان این خیلی بد است که حرف این همه دم و دستگاه برای یک نوجوان هم اعتباری ندارد
حالا این موضوع شاید چندان اهمیتی نداشته باشد اما در موضوعات مهم و حیاتی این اعتماد بر باد رفته محصول عدم صداقت ها، کار دستمان خواهد داد ...
#سوریه #عبرت
✍ "قاسم اکبری"
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ممکن نیست این فیلم کوتاه رو ببینی و لبخند و بغض نکنی ☺️
🌹شهید شما چند ساله بود؟😔
🔹️بخشی از مستند "جاذبه"؛ گوشههایی دیده نشده از دیدارهای متعدد رهبر معظم انقلاب با خانوادههای معزز شهدای مدافع حرم
@Emam_kh