1.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴حاج قاسم: چه آمریکا، چه سعودی چه هر الاغ دیگری بخواهند کاری در مقابل اراده خدا انجام بدهند نمیتوانند...
#نه_مرسی!
#دیپلماسی_ذلیلانه #ظریف_ترامپ
@Emam_kh
۶ بهمن ۱۳۹۸
۶ بهمن ۱۳۹۸
چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
قسمت_سی_و_هشتم
چرا نباید دنبال شیرینی نماز باشیم❓
⁉‼
🌸🍃استاد پناهیان؛
👌 اگه دنبال شیرینی نماز باشی
میگی هر موقع شیرین شد میخونم 🙄
« تلخی شو بپذیر»😖
☝️ شرط اینکه نماز برای آدم ادب بده
اینکه آدم بپذیرتش حال نداشتی بلندشو وایستا 😊
محکم نماز تو بخون ☺️
👀 دیدی وضو رو داری تند تند میگیری بگو صبر کن، آروم وضوتو بگیر 👌
از اول باخودت لج کن اینو بهش میگن جهاد با نفس 🗣
🌸 جهاد با نفس برای عبادت مثل نماز چقدر شیرین خواهد بود😊
✨ جهاد بانفس نمیکنه برای نماز با خودش در نمی افته
کلنجار نمیره اونوقت میگه خدا امام زمان عج ما رو، بما برگردون😕
⭐️ خب آقا که بیاد تو باید بری جهاد
دو دقیقه ✌️ وقت برای خدا برای نماز نمیدی
میخوای بری پای رکاب حضرت جون بدی برای خدا ؛
👌 البته آدم آقا رو ببینه اینقدر آدم میشه که هم جون میده هم وقت میده برای نماز😍
وقت دادن برای نماز عین جون دادنه❓
تامن و تو ،وقت ندیم برای نماز معلوم نیست آقامون بیاد😔
❇️ آقا منتظر نیست تا همه ی اهل عالم خوب شند
📝 فرمود: شیعیان من گناه نکنند من زودتر میام
شما خوب بشید آقا که منتظر نیستند اهل عالم خوب بشند.
📍 خب نماز مودبانه اثرش رو عرض کردیم
اثر دیگر شو به عرض برسانم
اون اثری که گفتیم چی بود ❓
نماز مودبانه تو رو تکبرت رو مقابل خدا خورد میکنه
وکبریایی خدارو بتو تلقین میکنه
وکبریایی خدارو به تو تحمیل میکنه
وسایه ی زیبا و پر نور عظمت الهی رو
بر قلب شما مسلط خواهد کرد😊
ادامه_دارد...
🍂اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍂
۶ بهمن ۱۳۹۸
🌷 داستان " از عشق تا حوزه "
🌷 فصل ۲ 🍁 ق ۷
🌟 یک روز ، به اتفاق خانمم و عمه ، به حرم علی بن مهزیار ، رفتیم
🌟 تازه داشتم حال معنوی می گرفتم
🌟 تازه داشتم یاد خدا می افتادم
👈 که تلفن زنگ زد ، زنگ پشت زنگ
🌟 باباش می گفت بیایید
🌟 بابام می گفت کجایید زود بیایید
🌟 من نیز ترسیده بودم
🌟 گفتم نکند بازم کسی مرده باشد
🌟 گفتند : نه خانواده اش راضی نیستند ، بیرون باشید
🌟 آنقدر عصبانی و ناراحت شدم که تا آن سن ، این چنین ، عصبانی نشده بودم
🌟 ولی به خاطر پدر سکوت کردم
🌟 وقتی می دیدم دختر و پسرها ،
🌟 چطوری باهم ، نامزد بازی می کردند
🌟 با آه و حسرت ، نگاهشان می کردم
🌟 از نظر من ، خانواده زنم ، وحشتناک و بداخلاق بودند ولی دخترشان ، مهربان و خوش اخلاق و خوش برخورد بود.
🌟 یه روز بهش گفتم :
🌹 این روزها را ، خوب به یاد داشته باش
🌹 اگر خدایی نکرده ، فردا روزی باهات بد شدم ؛ به خاطر بغض و کینه های امروز من از خانواده توست ؛ به خاطر این تحقیر کردن ها و...
🌟 او هم سرش را پایین انداخت و گفت : آره می دانم
🌟 من هم لبخندی زدم و گفتم : دعا کن انشالله هیچ وقت بد نشوم .
🌟 خانمم ، در آرایشگاه عمه ام کار می کرد
🌟 من هم بعضی روزها ، او را از آنجا می دزدیدم و با هم در می رفتیم
💞 گاهی خانه بی بی فاطمه می رفتیم و پاتوق ما اتاق عمو حسین بود که اسم آن اتاق را " اتاق عشق " ، گذاشتیم
💞 گاهی می رفتیم پارک
💞 گاهی پیاده روی و...
💞 شکر خدا ، همسرم خیلی مراعات حالم را می کرد ، نمی گذاشت پولهایم را خرج کنم
💞 گاهی به صرف غذا یا بستنی و... دعوتش می کردم اما قبول نمی کرد
💞 چون نمی خواست پولمان را هدر دهیم
💞 خیلی کم توقع بود ؛
💞 نه لباسای آنچنانی می خواست نه طلا و هدیه و...
💞 گاهی برایش گل می گرفتم و دم در خانه شان به او تقدیم می کردم و از ترس آمدن برادرانش ، سریع از آن محل در می رفتم ...
۶ بهمن ۱۳۹۸
🌷 داستان " از عشق تا حوزه "
🌷 فصل ۲ 🍁 ق ۸
🌟 محرم و صفر تمام شد
🌟 پدر زنم به دیدنم آمد و گفت :
🌹 حال وقت آن رسیده که بیایی و همسرت را ببری
🌟 گفتم : راستش را بخواهید ، مدیر برنامه های بنده ، پدر هستند ، هر وقت ایشان امر بفرمایند ، چشم
🌟 گفت : خب سعی کنید دوره نامزدی از این بیشتر نشود
🌟 ما انتظار مراسم آنچنانی نداریم
🌟 فقط بیا ، چادر سرش کن و ببر
🌟 من هم گفتم : چشم
🌸 ته دلم گفتم : نه به آن همه بداخلاقی و سخت گیری ، نه به این همه کم توقعی و ساده گیری .
🌟 چند روز دیگر ، مراسم عروسی ماست
🌟 امروز ، جمعه ، ششم اسفندماه ،
🌟 با بچه های فامیل ، به آخرین گردش دوران مجردی ، به پادگان شهید محلاتی و یادمان شهدا ، رفتیم
🌟 خیلی شلوغ بود
🌟 همه در جو معنوی شهدایی رفته بودند
🌟 اما عمو حسین و منصور و سالم ،
🌟 با شیطنت هاشون ، پادگان را به هم ریختند
🌟 هلی کوپتری آمد و روی سر ما گل انداخت
🌟 سالم و منصور ، از دیوار ،
👈 بالای پشت بام نمازخانه رفتند
🌟تا گلهایی که آنجا افتاده بود را بیاورند
🌟 که توسط یک سرباز دستگیر می شوند
🌟 آنها هم به دروغ گفتند :
🌹 ما فامیل سرهنگ منصوری ، فرمانده پادگان هستیم
🌟 سرباز که این را شنید
🌟 با احترام معذرت خواهی کرد و رفت
🌟 وقت نهار ، پذیرایی زیادی داده بودند .
🌟 هم خوردیم و هم بردیم
🌟 بعد از آن ، سمت بوستان گمبوعه رفتیم
🌟 چندتا جوان و نوجوان ، مشغول بازی فوتبال بودند
🌟 بچه های ما گفتند :
👈 ما هم برویم ، با آنها مسابقه بدهیم
🌟 هوا ، بارانی و زمین ، گل آلود بود .
🌟 هنگام بازی ، سرتا پایشان ، گلی شده بود
🌟 آنها بازی می کردند و من عکس می گرفتم و می خندیدم .
💞 فرداش ، برای خرید وسایل عروسی ،
💞 من و مامانم و زنم و عمه ، به بازار رفتیم
💞 خدایی ، باید بگم که خانمم ، همه جوره مراعات حال و اقتصاد ما را می کرد
💞 زیاد اهل فیس و افاده نبود
💞 چیزهای ارزان قیمت می خرید
💞 از خیلی از نیازهاش چشم پوشی می کرد .
🌟 والله اگر همه دخترها اینجوری بودند
🌟 هیچ کدام ، رو دست پدر و مادرها ، نمی ماندند
🌟 و مثل خانمم در سن نوزده سالگی ، در بهترین زمان جوانی ، عروس می شدند...
🍁 ادامه دارد ......
📚 نویسنده : حامد_طرفی
۶ بهمن ۱۳۹۸
یاامام_الرئوف🌺
بیمارم و دنبـال شفـا آمده ام
محتاجم و در پے عطا آمده ام
سوگند بہ تڪ تڪ ڪبـوترهـایٺ
با آرزوی ڪرب_و_بلا آمده ام
🕊 صـلوات_خاصه ( امام_رضا_علیه السلام) ✵به نيت خشنودي آن حضرت ✵و بر آورده شدن حاجات✵.
بِسْمِ_اللّٰهِ_الرَّحْمٰنِ_الرَّحیٖم
•❥•➼═❧═───┄✧✦
۩﷽• #اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ ๑۩﷽
•❥• بارالها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسنديده پيشواى پارسا و منزه
•❥•➼═❧═───┄✧✦
۩﷽• وَحُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ ๑۩﷽
•❥• وحجت تو بر هر كه روى زمين است و هر كه زير خاك بسيار راستگو و شهيد
•❥•➼═❧═───┄✧✦
۩•﷽ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِك َ๑۩﷽
•❥• درود و رحمتى فراوان و كامل و با بركت و متصل و پيوست و پياپى و دنبال هم همچون بهترين رحمتى كه بر يكى از اوليائت فرستادى.
•❥•➼═❧═───┄✧✦
✵ خدایازیارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان
❁ الهـے آمیݧ التمـاس دعـا❁
صلوات
@Emam_kh
۶ بهمن ۱۳۹۸
🔴از ترامپ باید تشکر کرد
چند روز پیش وقتی ملاقات ترامپ و رئیس جمهور عراق رو دیدم، گفتم: مگه میشه نیروهای نظامی یه کشوری بیاد تو کشورت، نفر رده اول نظامی کشورت یعنی ابومهدی مهندس رو شهید کنه، بعد دوهفته نرسیده پاشی بری با رئیس جمهور کشورش بشینی فالوده بخوری و دست بدی؟ اصلا قابل باور نیست این حجم از ذلت...
این اتفاق امروز گریبان خودمونم گرفت
تازه بدتر، اونجا ترامپ اومده، حضوری با رئیس جمهور عراق دست داده و صحبت کرده
اینجا، جناب ظریف از راه دور بطور ضمنی به ترامپ گفته، میای با هم مذاکره کنیم؟
ترامپ گفته نه نمیام، نه نمیام،
ظریف گفته:
میای تحریمارو تموم کنی؟
ترامپ هم گفته، نه نمیخوام نه نمیخوام
حالا من یه سوال دیگه دارم
فرضا ترامپ میگفت باشه، به شرط لغو تحریما میام مذاکره، یعنی در اینحالت، ظریف و سیاستمداران ما باور میکردن که آمریکا به عهد خودش پایبند میمونه؟ یعنی قبلا تجربه مشابه نداشتن تو عهدشکنی طرف مقابل؟ تحریمی لغو شد آیا؟
دم ترامپ گرم که جواب منفی داد، کار کارشناسان رو راحتتر کرد، حالا باید شونصد تا تحلیل و پیام نوشته میشد که ثابت بشه، آقا گول نخورید. دروغ میگه...
حسین_دارابی
@Emam_kh
۶ بهمن ۱۳۹۸
۶ بهمن ۱۳۹۸
1.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رهبرانقلاب در ابتدای درس خارج فقه به بیان شرح حدیثی درباره فضائل حضرت زهرا(س) پرداختند که در آن به ماجرای آخرین گفتگوهای پیامبر اعظم(ص) و حضرت زهرا(س) اشاره شده بود.
فاطمیه
@Emam_kh
۶ بهمن ۱۳۹۸
🔴 #نه_مرسی!
🔻پاسخ ترامپ به ظریف بسیار تحقیرانه بود و بعنوان یک ایرانی احساس شرم کردم! آنگاه که ظریف بعد از شهادت افتخارگونه #حاج_قاسم_سلیمانی بدستور رئیس جمهور تروریست آمریکا، به خبرنگار میگوید: احتمال مذاکره وجود دارد به شرط رفع تحریمها؛ ترامپ در پاسخ میگوید: نه مرسی!
🔹میرزاجوادآقا ملکی تبریزی در کتاب "لقاءالله"، حدیث قدسی از امام صادق علیه السلام نقل میکند که خواندنش و عمل کردنش هم برای زندگی شخصی ما، هم اجتماعی، هم سیاسی ما واجب است. توصیه میشود این حدیث را کامل بخوانید:
🔹طبق این حدیث، خداوند متعال می فرماید: "قسم به عزت و جلال و مجد و ارتفاع من بر عرشم بلاشک امید هر کسی را که به غیر من امیدوار شود حتما امیدش را قطع می کنم و بدون تردید و حتما لباس خواری نزد مردم به او می پوشانم و یقینا و به طور قطع او را از قرب خود کنار می زنم و بی تردید و بلاشک او را از پیوستن به خود دور می کنم.
🔸در حالی که سختی ها در دست من است، او در سختی ها به دیگران و به دیگران امیدوار است. در دیگران را می کوبد، در حالی که کلید درها در دست من بوده و درها هم بسته است و درِ من برای کسی که ما را بخواند باز است.
🔹کیست که در حوادث ناگوار به من امید بسته و من امید او را برای برطرف شدن ناگواری هایش قطع کرده باشم. کیست که برای کار مورد علاقه اش به من امیدوار شده و من امید او را از خود قطع نموده باشم. تمام آرزوهای بندگان نزد من محفوظ است ولی آنان به حفظ من راضی نشدند.
🔸آسمان های خود را پر از کسانی نمودم که از تسبیح من خسته نمی شوند و به آنان دستور دادم درها را بین من و بندگانم نبندید ولی بندگان به سخن من اعتماد نکردند.
🔹آیا نمی دانید اگر حادثه ای از حوادث ناگوار من به او برسد کسی جز من نمی تواند آن را بر طرف کند؟ آیا من که قبل از درخواست عطا می کنم فکر می کند اگر از من درخواست شود، خواسته او را نمی دهم؟ آیا من بخیلم که بنده ام مرا بخیل می داند؟ آیا جود و کرم، مال من نیست؟ آیا عفو و رحمت به دست من نیست؟ آیا محل آرزوها نیستم؟ چه کسی غیر من آرزوها را قطع می کند؟ آیا امیدواران نمی ترسند که به غیر من امیدوار می شوند؟
🔸اگر اهل آسمان ها و زمین هایم همگی آرزو کنند و به هر کدام از آنان به اندازه تمام آنچه همگی آرزو کرده اند بدهم، جز ذره ای از دارایی هایم کم نمی شود و چگونه مالی که من سرپرست اویم کم می شود. چه بیچاره اند کسانی که از رحمتم مأیوس هستند. چه بدبختند کسانی که از دستوراتم سرپیچی کرده و مرا در نظر ندارند."
داود_مدرسی_یان
@Emam_kh
۶ بهمن ۱۳۹۸
۶ بهمن ۱۳۹۸
3.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹بین الحرمین
🌹ببینید تاحالتون خوب بشه...
@Emam_kh
۶ بهمن ۱۳۹۸