eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.5هزار عکس
17.7هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برگشت_حس_👃بویایی_👅چشایی 💥حس بویایی👈خوردن ترب سیاه 💥حس چشایی👈ترکیب یک قاشق غذاخوری پودر گل محمدی و یک قاشق غذا خوری سماق در یک لیوان آب بجوشانید صاف کنید و قبل از مصرف یک قاشق شربت سکنگبین بهش اضافه کرده و غرغره کنید 💥بو کردن زعفران ساییده هر 2 ساعت یکبار هم خوب جواب داده 💥شربت عسل آبلیمو واسه برگشت حس بویایی عالیه و استنشاق مدام عطرهای گرم و حتی گلاب هم موثره اگر با تدابیر بالا درمان نشدید این راهکار رو هم میتونید انجام بدید👇 💥یک ماهی بگیرید بندازید تو آفتاب تا بگنده بعد شکم ماهی رو جلو دماغتون پاره کنید تا بوی گندش حس کنید این دستورالعمل برای کسی که در اثر تصادف بویایی خودش از دست داده بود به طوری که دکتر گفته بود خوب نمیشی انجام داد خوب شد @Emam_kh
‼️بلعیدن خرده های غذا هنگام نماز 🔷س 5066: آیا در هنگام نماز، و و یا خرده های باقی مانده در دهان، جایز است؟ ✅ج: خوردن و ‌آشامیدن در حال ، آن را باطل می کند چه کم باشد یا زیاد، ولی فرو دادن که در گوشه و کنار دهان باقی مانده یا مکیدن شیرینیِ قند و شکری که اندکی از آن در دهان هست، موجب بطلان نماز نمی شود. همچنین اگر سهواً یا از روی فراموشی چیزی بخورد یا بیاشامد به شرطی که از صورت نماز خارج نشود، نماز باطل نمی شود. @Emam_kh
✨ مــن_بــا_تــو ✍لـیـلــے سـلـطـانــے 🌹قـسـمـت ســے ام آروم به سمت عاطفه و مریم رفتم،سرکوچه ایستاده بودن،هفته ی قبل رفتیم خواستگاری عاطفه،فردا عقد شهریار و عاطفه بود،عاطفه از من و مریم خواسته بود برای خرید لباس محضر کمکش کنیم! عاطفه با دیدنم تعجب کرد،با هردوشون دست دادم و سلام کردم! به سمت بازار راه افتادیم،عاطفه با تردید پرسید:هانی برای همیشه چادری شدی؟! نگاهش کردم و گفتم:آره! دیگه چیزی نگفت،مشغول تماشا کردن مغازه ها شدیم،مریم با ذوق گفت:عاطفه اون لباسو ببین! عاطفه نگاهی به لباس انداخت و گفت:لباس جشن رو باید آقامون بپسنده،یه چادر و شال برای محضر پسند کنید همین! مریم با شیطنت گفت:بله!بله! با خنده سرفه مصنوعی کردم و گفتم:اینجا مجردم هستا! عاطفه دست مریم رو گرفت و گفت:دخملمون چطوله؟ مریم لبخندی زد و گفت:خوبه! با تعجب گفتم:مگه جنستیش معلوم شده؟! مریم با شرم گفت:چهارماهمه!استرس داشتم،با امین تصمیم گرفتیم بعد از گذشتن سه ماه اول خبر بدیم! آهانی گفتم و از فکرم رد شد که دوست داشتم بچه اول من و امین دختر باشه! سریع از فکر اومدم بیرون،رو به مریم گفتم:خدا حفظش کنه! باید برای همیشه فراموش می کردم،امین فقط دوست برادرم و همسایه بود! مشغول تماشا کردن ویترین مغازه ها شدم،عاطفه و مریم هم کنارم صحبت می کردن! سرم رو برگردوندم که سهیلی رو دیدم چند قدم دورتر از من کنار دختری چادری مشغول صحبت و تماشای ویترین مغازه ای بودن! با دیدنش تعجب کردم،سهیلی تهران چی کار می کرد؟! حسی بهم گفت حتما باید بهش سلام بدی،این مرد عجیب وادارت میکرد براش احترام و ارزش قائل باشی! چند قدم بهشون نزدیک شدم و با صدایی رسا گفتم:سلام! سهیلی سرش رو برگردوند،نگاهش سمت من بود ولی پشت سرم رو نگاه می کرد! _سلام خانم هدایتی! با لبخند دستم رو گرفتم سمت دختری که کنارش بود و گفتم:سلام! دختر با تعجب دستم رو گرفت و جوابم رو داد،به چهره ش میخورد تقریبا همسن خودم باشه. سریع گفتم:من شاگرد آقای سهیلی هستم! صدای عاطفه رو شنیدم:هانیه! برگشتم سمتش،با تعجب نگاهم کرد،شونه ش رو داد بالا و لب زد اینا کین؟! _الان میام،شما انتخاب کنید! دوباره برگشتم سمت سهیلی و همسرش،با لبخند گفتم:از دیدنتون خوشحال شدم! دختر با کنجکاوی گفت:چی میخواید بخرید؟ از این همه راحتیش جا خوردم،سهیلی با سرزنش گفت:حنانه! حنانه بدون توجه به سهیلی گفت:ناراحت شدی فضولی کردم؟من موندم برای مادرم چی بخرم! _نه،نه!فضولی چیه؟! برای خرید عقد برادرم اومدیم! حنانه با ذوق گفت:آخی،مبارکه،من که دوتا داداش دارم یکی از یکی مجردتر! از حرف هاش خنده م گرفت،سرم رو انداختم پایین و آروم خندیدم! سرم رو بلند کردم و گفتم:خدا متاهلشون کنه! حنانه با اخم مصنوعی گفت:خدانکنه!همینطوریش آش دهن سوزی نیستن وای بحال اینکه زن بگیرن! سهیلی با تعجب نگاهش کرد و ابروهاش رو داد بالا. _حالا زن نداشته ی من چه هیزم تری به تو فروخته؟! با تعجب نگاهشون کردم،خواهر و برادر بودن! حنانه با تاسف رو به من گفت:میبینی تو رو خدا؟!حالا خوبه زن نداره و اینه! از حالت هاش خنده م گرفت،چادرم رو با دست گرفتم و گفتم:من دیگه برم خداحافظ! حنانه لبخند مهربونی زد و گفت:خوشحال شدم اسمت هانیه بود دیگه؟ سهیلی با لحن سرزنش آمیزی گفت:حنانه این چه طرز صحبت کردنه؟! حنانه توجهی نکرد و گفت:خداحافظ هانیه! با لبخند گفتم:خداحافظ. رو به سهیلی گفتم:خدانگهدار استاد! خواستم برم که سهیلی گفت:خانم هدایتی! برگشتم سمتش،قبل از اینکه چیزی بگم سریع گفت:متوجه شدید که حنانه خواهرمه سوتفاهم نشه! و سریع با حنانه به سمت مغازه دیگه ای رفتن،با تعجب زیر لب گفتم:مگه من چی گفتم؟! ادامــه دارد... 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️ ⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜ َ ✍ترجمه: ☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️ 💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫 الهـــــــــــــے آمیݧ التمــــــــــاس دعــــــــــا ✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨ 📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊اصول پنج‌گانه موفقیت و آرامش 💜 اصل اول ؛ من اجازه ورود افکار منفی را به ذهن خودم نمیدهم من در هر حال و در بدترین شرایط زندگی‌ام مثبت فکر میکنم. 💛 اصل دوم ؛ من اجازه اعتراض به تقدیر خداوند را ندارم او بهتر ازهمه بر جریان امور مسلط است 💜 اصل سوم ؛ من اجازه تنبلی، تن پروری، بیکاری را ندارم من در برابر سختی‌های جسمی و روحی مقاوم هستم چون من جسم نیستم بلکه روحی بزرگ هستم 💛 اصل چهارم ؛ من اجازه ماندن در وادی جهل و ناآگاهی و نادانی را ندارم من باید بدانم من باید بخوانم 💜 اصل پنجم من غیر از خداوند به هیچ کس نیاز ندارم او برای من کافی است ذکر او مایه آرامش روح من است او همنشین من است من به خداوند عشق می‌ورزم 👤دکتر حسین الهی قمشه‌‌ای @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبرانقلاب: چرا دانشجو بايد چندصد صفحه كتاب برای یک واحد درسی بخواند؟ 🔹حفظ كردن گفته‌هایی كه معلوم نيست همه‌اش چقدر فايده دارد! 🔹نظامی طراحی شود كه جوان ميل به پژوهش پيدا كند. @Emam_kh
✴️ ⚠️توجّه: غذاهاي مانده، اسانس‌هاي شيمائي، چربي‌هاي با ترانس بالا نخوريد، آنژين گلو و عفونت گلو نداشته باشيد. 🍎✍🏻درمان: ①←با هر غذا، يک‌قاشق غذاخوري آبغوره طبيعي (نجوشيده بي‌نمک) بخوريد، ②←بعداز هر غذا، يک استکان آب سيب رسيده شيرين تازه بنوشيد، ③←عصرانه، انار شيرين يا ربّ انار شيرين بخوريد، ④←شب قبل از خواب، يک ليوان آب سيب رسيده شيرين تازه مخلوط با عسل طبيعي کوهي بنوشيد ⑤←روزي يک قاشق مربّاخوري روغن بنفشه طبّي در پايه روغن زيتون خورده و ماساژ با روغن بنفشه دهيد. 📚حکیم ضیایی @Emam_kh
موادلازم 1 لیوان پودر قند (لیوان یا پیمانه قنادی) از 1 لیوان 1 بند انگشت کمتر روغن مایع 1 لیوان ارده 1 عدد زرده تخم مرغ 1 قاشق چای خوری بکینگ پودر آرد به مقدار لازم طرز تهیه تمام مواد بجز آرد را داخل ظرفی بریزید و هم بزنید(با همزن برقی و یا دستی ) آرد را کم کم و با کنترل بریزید تا خمیر نرمی که به دست نمی چسبد آماده شود. تیکه هایی کوچکتر از گردو بردارید و گرد کنید و ابتدا در سفیده تخم مرغ بزنید و سپس در گردوی خرد شده بزنید و داخل سینی که کاغذ روغنی انداختید بچینید. در فر 180 درجه از قبل گرم شده تا وقتی که طلایی شود بپزید (حدود 10 الی 20 دقیقه ، بستگی به حرارت فر شما دارد ، دقت کنید قرابیه داخل فر نرم است بعد از خنک شدن سفت تر میشود پس خیلی در فر نگه ندارید چون خشک میشود) این قرابیه ترد است و تو دهن آب میشه @Emam_kh
📝پیام استاد رحیم پور ازغدی به فرمانده سپاه قدس سردار قاآنی استاد رحیم‌پور ازغدی نوشت:  شهادت فخری‌زاده، برای او خیر و برای ما شر بود. برای او  قصۀ پیله و پروانه و برای ما غصۀ ماندن میان درودیوار است. و محرومیت از مردی که ندانستیم چه حقی بر امنیت و پیشرفت ایران دارد. و اینک چون شهید تهرانی‌مقدم، شهدای هسته‌ای  و شهیدانی که پس از این خواهیم داد، دیگر از تاریخ ایران تفکیک نخواهد شد؛ چه خورشیدهای درخشان به تاریخ ما سنجاق نشده‌اند بلکه خود تاریخ ما هستند.  ضمن آنکه اهل تعارف نیستم و اگر برادر قاآنی فرمانده من در سالهای جنگ، ما را به عضویت سپاه قدس بپذیرد در هر عملیات انتقامی در هر جای عالم که باشد شرکت میکنم بویژه اینک که  گرفتار کوتوله هایی هستیم که هوسی جز مذاکره باشیطان ندارند و نمیدانیم به کدام خدا نماز میبرند. @Emam_kh
🔻سوال:خلوت با خدا و عبادت در شب چه خصوصیت و لزومی دارد؟ 🌟عالم ربّانی آیت الله مصباح یزدی بیان داشتند: ▫️علت اصلی این کار جنبه روانشناختی دارد؛ قطعا یکی از خواسته های محب این است که با محبوب خویش درد دل و گفت و گویی خصوصی داشته باشد. ▪️ لازمه محبت این است که انسان دلش می خواهد محبوبش نیز وی را دوست بدارد و برای تقویت این رابطه در هر فرصتی کاری می کند که توجه او تنها به خودش باشد و خود نیز تنها به او توجه می کند؛ ▫️ در خلوت دیگر کسی مزاحم نیست و چیزی او را از توجه باز نمی دارد به ویژه زمانی که نور زیاد و سرو صدا نباشد  در این حالت توجه به طرف مقابل بسیار زیاد می شود. ▪️وجود رقیب یکی از دغدغه های عشاق در داستان های عاشقانه است که در بین انسان ها راه فراری از رقیب نیست، در دنیا بعید است عشق طرفینی کامل وجود داشته باشد ▫️اما در مورد محبت خدا اینگونه نیست؛ درست است که میلیاردها مخلوق وجود دارد اما خدا با هریک از آنها می تواند به گونه ای باشد که انگار بنده دیگری ندارد. ▪️ در مورد محبت خدا این نگرانی وجود ندارد که نسبت به من محبتش کم شود و مسأله رقابت در اینجا معنا ندارد حتی اگر میلیاردها نفر به او محبت داشته باشند؛ ما نمی توانیم این مطلب را تصور کنیم زیرا با خودمان قیاس می کنیم. ▫️تفکر در مورد نعمت های الهی، بزرگواری و گذشت های او ایجاد محبت می کند، خدا با همه رسوایی و آبروریزی هایی که انجام داده ایم ما را پذیرفته آنوقت حیف نیست در پاسخ به این همه لطف و نعمت، بخوابیم؟ @Emam_kh