.
روزی که حاج قاسم دلواپس شد
♦️آسمان ژنو ۲۴ دی۱۳۹۳ ابری بود. آن روز، جواد ظریف و جان کری، پس از مذاکرات رسمی، به خیابان آمدند و مقابل خبرنگاران با هم قدم زدند.
🔹اوباما قبلا، چند بار در سال های 87 و 88 به مقامات ایرانی نامه نوشته و مدعی تغییر شده بود، اما با وقوع فتنه 88، دست چدنی خود را پشت روکش مخملی رو کرد.
♦️آنها ترور دانشمندان هسته ای و تحریم های فلج کننده را هم چاشنی آشوب افکنی کردند، به خیال این که کار جمهوری اسلامی تمام است. اما شکست خوردند و حالا، ، باز هم مدعی تغییر و تفاهم بودند. تصاویر قدم زدن ظریف و کری، از نزدیکی بیشتر حکایت می کرد.
🔹سردار سلیمانی به شهادت ظریف، که بیشترین حمایت و همراهی را با دولت و وزارت خارجه داشته، آن روز با دیدن تصاویر، دلش شور زد. تلفن را برداشت و به معاون ظریف زنگ زد تا خطر مهمی را هشدار دهد. باقی ماجرا را امیر عبداللهیان روایت می کند:
🔻"سردار سلیمانی به من زنگ زدند. شب قبل از آن تصاویری از قدم زدن آقای ظریف با جان کری منتشر شده بود. سردار با کنایه و خنده ای به من گفت دارید با آمریکاییها قدم میزنید؟! سپس گفتند این پیامی را که میخواهم بگویم، به آقای ظریف برسانید.
🔻گفتند ما اسناد دقیقی بدست آوردیم مبنی بر اینکه در جریان سقوط موصل، چند هواپیمای غول پیکر آمریکایی در فرودگاه موصل به زمین نشسته و ژنرالهای آمریکایی پیاده میشوند و فرماندهان داعش، روی فرش قرمز به استقبال آنها میروند.
🔻آنها به مدت ۵ ساعت در سالن vip فرودگاه موصل مذاکره می کنند. جزئیات این مذاکره و فایل آن در اختیار سردار سلیمانی بود. در تمام این ۵ ساعت هم، سلاحها و تجهیزات پیشرفته آمریکایی از هواپیماها پیاده می شد و در اختیار نیروهای داعش قرار میگرفت.
🔻تمام تصاویر و نوع سلاحها در این اسناد مشخص بود. سردار سلیمانی می خواستند با این اسناد به ما بگویند این دشمنی که در حال مذاکره با شماست، قابل اعتماد نیست و بدانید در آن روی سکه، این کارها را میکند".
🔹اما این هشدار دقیق، فهمیده نشد؛ چنان که مدتی بعد، عراقچی معاون ظریف گفت "امضای کری تضمین است"! آمریکا به فاصله یک سال، داعش را تا پشت مرزهای ایران و عمق خاک سوریه کشاند. و اگر جان فشانی حاج حسین همدانی و حاج قاسم و هزاران رزمنده گمنام نبود، جنگ به عمق خاک ایران هم کشانده می شد.
♦️به فاصله شش سال پس از آن تماس هشدار، چند اتفاق مهم افتاده: همرزمان بیدار حاج قاسم، آمریکا را در جنگ نیابتی منهزم کردند؛ اما برجام، یک خسارت کامل را برای کشور ما رقم زد. تحریم ها که قرار بود با توافق برداشته شود، بلافاصله پس از اجرای توافق، رو به فزونی گذاشت. دشمن از رفتار روحانی و ظریف، پیام ضعف گرفته بود.
🔹تلخ است بازخوانی هشداری که حاج قاسم با لبخند و نرمی گفت؛ اما شنیده نشد.
محمد_ایمانی
@Emam_kh
🌹نظر امام خامنه ای درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)
♦️حجتالاسلام ادیب یزدی در یکی از سخنرانیهای خود گفت: یادم میآید یک روز در محضر رهبر عالیقدر انقلاب بودم یکی از آقایان سوال کرد: درباره شهادت حضرت فاطمه(س) بالاخره ۷۵ روز پس از رحلت صحیح است یا ۹۵ روز؟
♦️رهبر عالیقدر پاسخ واقعا حکیمانهای دادند و فرمودند: «برای شما چه فرقی میکند کدامیک صحیح باشد؛ خداوند خواست که مردم بیشتر به یاد مادر ما باشند و بیشتر برای مادر ما عزاداری و بیان فضایل ایشان را بکنند.»
@Emam_kh
💎 علامه جوادی آملی:
همانطور که «لباس» عیوب انسان را می پوشاند و آبرو حفظ می کند. «زن و شوهر» نیز باید #عیوب هم را بپوشانند و #آبروی_اجتماعی یکدیگر را حفظ کنند.
لباس، انسان را از گرما و سرما و ... حفظ می کند. زوجین نیز باید در حوادث تلخ و شیرین و گرم و سرد زندگی، موجبات دلگرمی هم را فراهم کنند.
📚 منبع: کتاب تفسیر تسنیم، جلد ۹
@Emam_kh
11.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥⚠️از حسن آقامیری و زائری تا رقص و لایو با خواننده هایی مثل احلام و تتلو!!!
❌توطئه بزرگ برای سبک زندگی مردم که در این توطئه از #مرجع_تقلید و آیت الله و آخوند و وزیر و #قاضی استفاده می کنن تا خواننده ها و #سلبریتی_های مختلف!!!
🔥آقای رئیسی بگردید و نفوذی را در قوه قضائیه پیدا کنید!!!!
🎥صحبت های استاد پورآقایی از طرح یک توطئه بسیار مهم
@Emam_kh
▪️موسوی فتنه گر کسانی که در روز عاشورا رقصیدند و به عزادارن امام حسین علیه السلام توهین کردند
را مردم خداجو نامید!
@Emam_kh
‼️دادن سود در برابر قرض
🔷س 5139: شخصی پولی را برای انجام یک کار اقتصادی قرض گرفت، اگر آن کار برای او سودآور باشد، آیا جایز است مبلغی از سود آن را به قرض دهنده بپردازد؟ و آیا جایز است قرض دهنده آن را مطالبه کند؟
✅ج: قرض دهنده حقّی در سود حاصل از تجارت قرض گيرنده با مال قرضی ندارد و نمیتواند هيچ مقداری از آن سود را از او مطالبه کند، ولی اگر قرض گيرنده خودش بخواهد بدون هيچ قرار قبلی با پرداخت مبلغی زائد بر مقدار اصل قرض به قرضدهنده به او نيکی کند، اشکال ندارد، بلکه مستحب است.
@Emam_kh
✨ مــن_بــا_تــو
✍لـیـلــے سـلـطـانــے
🌹قـسـمـت چــهــل و چــهــارم
(بــخــش دوم)
مشغول چایے ریختن شدم،لبم رو بہ دندون گرفتہ بودم و با دقت چاے رو میرختم
چادرم رو روے سرم انداختم و سینے رو برداشتم،ڪمے دستم مے لرزید نفسے ڪشیدم و با گفتن بسم اللہ الرحمن الرحیم از آشپزخونہ خارج شدم.
آروم قدم برمے داشتم و نگاهم بہ فنجون هاے چاے بود،هنوز بہ سالن نرسیدہ بودم فاصلہ ے آشپزخونہ تا سالن ڪمے زیاد بود.
تو دیدم بودن اما حواسشون بہ من نبود دیوارے هم ڪہ سالن رو از راہ پلہ و آشپزخونہ جدا مے ڪرد باعث مے شد زیاد تو دید نباشم، پدر و مادرم پشت شون بہ من بود و نیم رخ خانوادہ حمیدے رو مے دیدم،مرد خوش چهرہ اے با موها و ریش هاے سفید ڪہ ڪت و شلوار مرتب قهوہ اے رنگ پوشیدہ بود ڪنار زنے ڪہ براے اجازہ خواستگارے اومدہ بود نشستہ بود،حمیدے روے مبل تڪ نفرہ نشستہ بود،ڪت و شلوار مشڪے با پیرهن سادہ سفید پوشیدہ بود سرش ڪمے پایین بود و دستہ گل رز سفیدے ڪہ دستش بود باعث میشد صورتش رو نبینم خواستم سلام بدم ڪہ با شنیدن صدایے خشڪم زد:ببخشید اینا رو ڪجا بذارم؟!
صداے سهیلے بود ڪہ سرش رو بلند ڪردہ بود و رو بہ مادرم حرف مے زد!
مرد خندید و گفت:خانم ڪہ گفتن دستہ گلو بدہ ندادے منتظر عروسے!
گونہ هاے سهیلے سرخ شد چیزے نگفت،هاج و واج بہ منظرہ ے رو بہ روم خیرہ شدہ بودم!
سهیلے،اینجا،خواستگارے!
مگہ قرار نبود حمیدے بیاد خواستگارے؟!
پس سهیلے اینجا چے ڪار مے ڪرد؟!
مغزم قفل ڪردہ بود،سهیلے اومدہ بود خواستگاریم!
شاید حمیدے واسطہ بود!
پس چرا چیزے نگفت؟
مغزم داشت منفجر مے شد؟!
اگر فڪرش رو هم نمے ڪردم حمیدے بیاد خواستگاریم بہ صحنہ ے پیش روم هم میگفتم خواب!
آرہ داشتم خواب میدیدم!
یاد چند روز پیش تو دانشگاہ افتادم،ڪلمات بعدے توے ذهنم ردیف شد:دانشگاہ،من،بهار،زن ڪنہ،گیر،سهیلے شنیدہ!
لبم رو بہ دندون گرفتم،احساس سرما میڪردم!
خواستم برگردم آشپزخونہ ڪہ نگاہ سهیلے رو من افتاد!
سریع برگشتم بہ آشپزخونہ،سینے رو محڪم گذاشتم روے میز و دستم رو گذاشتم روے قلبم!
چادرم از سرم لیز خورد و افتاد روے شونہ هام!
صداے پدرم اومد:هانیہ جان!
محڪم ڪوبیدم روے پیشونیم،هانیہ چرا فقط بلدے گند بزنے؟!
آخہ اون حرف ها چے بود درمورد مادرش زدے؟!
واے بهار گفت شنیدہ!
پس اینجا چے ڪار میڪنہ؟ حمیدے پس چے؟
ذهنم پر از سوال بود،محڪم لبم رو گاز گرفتم و آروم با حرص گفتم:خاڪ تو سرت هانیہ خاڪ!
دیگہ نمیتونے پاتو دانشگاہ بذارے!
مادرم وارد آشپزخونہ شد و آروم گفت:دو ساعتہ صدات میڪنیم نمے شنوے؟ بیا دیگہ!
چیزے نگفتم،مادرم زل زد بہ صورتم و گفت:چرا رنگت پریدہ؟
نشستم روے صندلے و گفتم:مامان آبروم رفت!
مادرم با نگرانے نشست رو بہ روم:چے شدہ؟ آخہ الان؟ حالا پاشو زشتہ!
با حرص گفتم:مامان هرچے از دهنم دراومد بہ مامانش گفتم شنید!
چے میگے تو؟
عصبے پاهام رو تڪون مے دادم شمردہ شمردہ گفتم:من نمیام بگو برن!
مادرم با چشم هاے گرد شدہ زل زد توے چشم هام:این مسخرہ بازیا چیہ؟!
پدرم وارد آشپزخونہ شد و گفت:چرا نمیاید؟!
مادرم با عصبانیت گفت:از دخترت بپرس!
پدرم خواست حرف بزنہ ڪہ صداے سهیلے اجازہ نداد:آقاے هدایتے!
پدرم نگاهے بہ من انداخت و از آشپزخونہ خارج شد،مادرم بلند شد.
پاشو آبرومونو بردے!
با بے حالے گفتم:مامان روم نمیشہ امروز...
صداے پدرم اجازہ نداد ادامہ بدم.
آخہ ڪجا؟ الان میان!
صداے سهیلے آروم بود:صلاح نیست جناب هدایتے!
ادامہ داد:مامان،بابا لطفا پاشید.
مادرم چشم غرہ اے بہ من رفت و از آشپزخونہ خارج شد.
مادر سهیلے با تحڪم گفت:امیرحسین!
آب دهنم رو قورت دادم و از آشپزخونہ بیرون رفتم،روم نمے شد وارد سالن بشم،اون از ماجراے دانشگاہ اینم از خواستگارے!
روے پلہ ها پشت دیوار ایستادم.
صداے سهیلے رو شنیدم:مامان جان میگم بہ صلاح نیست،مے بینید ڪہ دخترشون نمیاد!
مادرم ڪلافہ گفت:نمیدونم هانیہ چش شدہ! اصلاسردرنمیارم.
سهیلے گفت:با اجازہ تون خدانگهدار!
لبم رو گزیدم،پدر سهیلے گفت:آخہ چے شدہ؟!
پدرم بلند گفت:هانیہ!
با عجلہ از پلہ ها بالا رفتم و وارد اتاق شهریار شدم.
نفس نفس مے زدم،صداهاے نامفهومے از پایین مے اومد.
دستم رو گذاشتم روے پیشونیم هانیہ این بچہ بازے چے بود؟!
خب مے رفتے یہ سلام مے ڪردے،بعد بہ سهیلے توضیح میدادے!
با صداے باز شدن در رفتم بہ سمت پنجرہ.
سهیلے ڪنار در بود و دستش روے در بود،خواست خارج بشہ ڪہ مڪث ڪرد!
پشتش بہ من بود،نمیتونستم نگاهم رو ازش بگیرم.
برگشت سمت حیاط و دستہ گل رو گذاشت روے زمین!
نفسے ڪشید و در رو بست.
رفت!
ادامــه دارد...
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫
الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿
@Emam_kh
✨﷽✨
✍حضرت امام على (عليهالسلام)
مردى نزد پيامبر اعظم (صلوات الله) آمد و گفت : به من كارى بياموز كه خداوند ، به سبب آن ، مرا دوست بدارد ، و مردم نيز دوستم بدارند ، و خدا دارايى ام را فزون گرداند ، و تن درستم بدارد ، و عمرم را طولانى گرداند ، و مرا با شما محشور كند . حضرت رسول اکرم ص فرمود : «اينها يى كه گفتى شش چيز است كه به شش چيز ، نياز دارد :
❶ اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد ،
از او بترس و تقوا داشته باش .
❷ اگر مى خواهى مردم دوستت بدارند ،
به آنان نيكى كن و به آنچه دارند چشم مدوز .
❸ اگر مى خواهى خدا دارايى ات را فزونى
بخشد ، زكات آن را بپرداز .
❹ اگر مى خواهى خدا بدنت را سالم بدارد ،
صدقه بسيار بده .
❺ اگر مى خواهى خداوند عمرت را طولانى
گرداند ، به خويشاوندانت رسيدگى كن .
❻ و اگر مى خواهى خداوند تو را با من محشور
كند ، در پيشگاه خداى يگانه قهّار ، سجده طولانى كن .
📚 بحار الأنوار ، ج۸۵
🍂🍃🍂🍃🍂