🔴 فتنه های آخر الزمانی
🔵 أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوٓا أَنْ يَقُولُوٓا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۖ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ(عنکبوت،۲-۳)
🌕 آیا مردم گمان كردهاند، همین كه بگویند: ایمان آوردیم، رها میشوند و [به وسیله جان، مال، اولاد و حوادث] مورد آزمایش قرار نمیگیرند؟
🔹 در حالی كه یقیناً كسانی كه پیش از آنان بودند، آزمایش كردهایم و مسلماً خدا كسانی را كه[در ادعای ایمان]راست گفتهاند میشناسد و قطعاً دروغگویان را نیز میشناسد.
🔺در شرایط #فتنه، کار دشوارتر است؛ تشخیص دشوارتر است. البته خدای متعال حجت را همیشه تمام میکند؛ هیچ وقت نمیگذارد مردم از خدای متعال طلبکار باشند و بگویند تو حجت را برای ما تمام نکردی، راهنما نفرستادی، ما از این جهت گمراه شدیم.
➕ (مقام معظم رهبری. ۱۹ دی ماه ۱۳۸۸)
🔴 مراقب فتنه ها و ابتلائات آخرالزمان باشیم.
@Emam_kh
#استفتائات_امام_خامنهای_مدظله_العالی
🔷س 47: اگر کسی ناخن مصنوعی بکارد، برای وضو و غسلش چه باید بکند؟
✅ج: در صورت کاشت ناخن، برای وضو و غسل باید مانع ـ ولو با صرف هزینه ممکن ـ برطرف گردد و چنانچه میداند امکان برطرفکردن آن نیست و یا رفع آن با مشقّت غیر قابل تحمّل همراه بوده و یا ضرر قابل توجهی دارد، در وقت نماز باید وضو یا غسل را انجام دهد سپس مبادرت به این کار کند و وضو و غسلهای بعدی را باید بهصورت جبیره انجام دهد(یعنی با دست مرطوب مانع را مسح نماید)؛ اما در صورتی که امکان برطرف کردن آن ـ ولو در روزهای بعد ـ باشد و برطرف نکند، وضو و غسل جبیره باطل خواهد بود.
📕منبع: سایت رسمی امام خامنه ای
@Emam_kh
🔴 اطراف روحانی لانه جاسوسان و نفوذی هاست
ابوالفضل ابوترابی نماینده نجفآباد:
🔹 از ابتدای انقلاب اطراف «حسن روحانی» لانه نفوذی ها و جاسوسان بوده است
🔹متاسفانه شخص آقای روحانی دقتی در انتخاب اطرافیان خود در دولت ندارد در نتیجه همیشه نفوذیها و جاسوسان در اطراف آقای روحانی از ابتدای انقلاب تاکنون جا خوش کرده اند.
🔹در زمان شورای عالی امنیت ملی هم که آقای روحانی حضور داشتند اگر نگاه شود متوجه حضور جاسوسان در اطراف ایشان میشدیم که تاکنون نیز ادامه دار است.
🔹عمد یا غیر عمد بودن چنین اتفاقاتی مشخص نیست و دستگاههای امنیتی باید این موضوع را پیگیری کنند./دانشجو
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنـجشنبـه اسـت🕯🥀
بیاد عزیزان خفتـه در وادی خاموشان
کسانی که روزی زینت بخش محفلمان بودند
و حالا نیازمند یاد و خیـرات و مبرات شما
⇝✿🕯°•°🍃🥀🍃°•°🕯✿⇜
💦بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ💦
【اَلسَّـلامُ عَلی اَهْـلِ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ
مِـنْ أَهْـلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
یـا أَهْـلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
بِحَـقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
کَیْفَ وَجَدْتُـمْ قَـوْلَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
مِـنْ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ، یا لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
بِحَـقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
اِغْفِـرْ لِمَـنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
وَحْشُرْنا فی زُمْـرَةِ مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
مُحَمَّـدٌ رَسُـولُ اللهِ عَـلیٌّ وَلِیٌّ الله】
〖اَللّهُـمَّ اغْفِـرْ لِلمُؤمِنیـنَ وَالمُؤمِنَاتِ
وَالمُسلِمیـنَ وَالمُسلِمَـاتِ
اَلاَحیَـاءِ مِنهُـم وَالاَمـوَاتِ
تَابِـع بَینَنَا وَ بَینَهُـم بِالخَیـراتِ
اِنَّکَ مُجیـبُ الدَعَـوَاتِ
اِنَّکَ غافِـرَ الذَنـبِ وَالخَطیئَاتِ
وَ اِنَّکَ عَـلَی کُلِّ شَـیءٍ قَدیـرٌ
بِحُرمَـةِ الفَاتِحـةِ مَـعَ الصَّلَـوَاتِ〗
🌷اَللّٰهُـمَّ صَـلِّ عَلےٰ مُحَمَّـدٍ وَّ آلِ مُحَمَّـدٍ🌷
@Emam_kh
✨ مــن_بــا_تــو
✍لـیـلــے سـلـطـانــے
🌹قـسـمـت چــهــل و پــنــجـم
(بــخــش دوم)
نفس ڪم آوردہ بودم،دستہ گل رو ڪمے بہ خودم فشار دادم!
اون شب...ڪارهام واقعاناخواستہ بود!
آب دهنم روقورت دادم وادامہ دادم:اتفاقاتے افتادہ بودڪہ هول شدم!
نمیدونستم آقاے سهیلے میخوان بیان خواستگارے....
مڪث ڪردم،سهیلے نشست روے مبل،لبخند ڪم رنگے روے لب هاش بود آروم ڪنار گوش پدرش چیزے زمزمہ ڪرد.
پدرش سریع گفت:عروس خانم نمیخواے چاے بیارے؟
نگاهے بہ جمع انداختم،خانوادہ ش هم مثل خودش متشخص بودن!
لبخند نشست روے لب هام:چشم!
وارد آشپزخونہ شدم و با احتیاط گل ها رو گذاشتم روے میز.
نگاهم رو دوختم بہ گل ها،دفعہ ے اول گل سفید حالا قرمز!
بہ سمت ڪترے و قورے رفتم،با وسواس مشغول چاے ریختن شدم.
چند دقیقہ بعد بہ رنگ چاے ها نگاہ ڪردم و با رضایت سینے رو برداشتم.
از آشپزخونہ خارج شدم،یڪ قدم بیشتر برنداشتہ بودم ڪہ صداے زنگ آیفون بلند شد.
با تعجب بہ سمت جمع رفتم،مادر و پدرم نگاهے بهم انداختن.
پدرم گفت:ڪیہ؟
مادرم شونہ ش رو بالا انداخت و گفت:نمیدونم!
با گفتن این حرف از روے مبل بلند شد و بہ سمت آیفون رفت.
پدرم سرش رو بہ سمت من برگردوند.
بیا بابا جان!
با اجازہ ے پدرم،بہ سمت پدر سهیلے رفتم و سینے رو گرفتم جلوش،تشڪر ڪرد و فنجون چاے رو برداشت.
بہ سمت مادر سهیلے،جیران خانم رفتم،نگاهے بهم ڪرد و با لبخند گفت:خوبے خانم؟
خجول تشڪر ڪردم و رفتم سمت سهیلے!
دست هام مے لرزید،سرش پایین بود.
خواست فنجون رو بردارہ ڪہ صداے سرحال شهریار باعث شد سرش رو بہ سمت در ورودے برگردونہ!
شهریار با خندہ و شیطنت گفت:مامان دیگہ ما رو راہ نمیدے؟چرا دڪمون میڪنے؟
پشت سرش عاطفہ وارد شد،نگاهش بہ ما افتاد،با تعجب نگاهے بہ من ڪہ سینے بہ دست جلوے سهیلے خم شدہ بودم انداخت.
عاطفہ سریع سلام ڪرد،همہ جوابش رو دادن.
شهریار با تتہ پتہ گفت:ما خبر نداشتیم.
مادرم تند رو بہ خانوادہ ے سهیلے گفت:شهریار و عاطفہ پسرم و عروسم.
شهریار خواست بہ سمت در برگردہ ڪہ امین در حالے ڪہ هستے بغلش بود با خندہ گفت:چرا صدات قطع شد؟
یاالله ے گفت و وارد شد.
متعجب زل زد بہ من،نگاهش افتاد بہ سهیلے!
عاطفہ با لبخند اومد سمت جیران خانم و دستش رو بہ سمتش دراز ڪرد:ببخشید ما خبر نداشتیم خواستگارے هانیہ س.
چشم غرہ اے بہ شهریار رفت و گفت:تا ما باشیم بـے خبر جایـے نریم.
جیران خانم از روے مبل بلند شد،گرم با عاطفہ دست داد و گفت:این چہ حرفیہ عزیزم؟!
شهریار با خجالت گفت:شرمندہ،عاطفہ بیا بریم!
نگاهم رو ازشون گرفتم،صورت سهیلے سرخ شدہ بود!
انگاراسترس داشت!
هستے باخندہ گفت:هین هین!
سرم روبلندڪردم وزل زدم بہ صورت هستے لب زدم:جانم.
عاطفہ رفت بہ سمت شهریار،خواستن برن ڪہ امین اومدبہ سمت سهیلے.
متعجب رفتم ڪنار.
دستش روگرفت بہ سمت سهیلے و گفت:سلام امیرحسین!
چشم هام گردشد!
امین بہ سهیلے گفت امیرحسین!
سهیلے ازروے مبل بلندشدوروبہ روش ایستاد.
دستش روآروم فشردوجواب سلامش رو داد!
امین جدے گفت:ڪاراے دانشگاہ خوب پیش میرہ؟
سرش روبہ سمت من برگردونہ و نگاہ معنے دارے بهم انداخت!
خیرہ شدہ بودم بهشون.
پدرسهیلے گفت:همدیگہ رو میشناسید؟
امین سریع گفت:بلہ منو امیرحسین حدودچهارپنج سالہ دوستیم!
ڪم موندہ بودسینے ازدستم بیوفتہ!
امین روبہ سهیلے گفت:شنیدم دارے از دانشگاہ میرے زیاد تعجب نڪردم چون دوسال پیشم بہ زور فرستادمت اون دانشگاہ!
چشم هام روبستم!
تقریباسینے چاے روبغل ڪردہ بودم!
سهیلے دوست امین بود!
صداے امین پیچید:ببخشیدبـے خبر اومدیم.
بالحن نیش دارے ادامہ داد:خداحافظ رفیق!
چشم هام روبازڪردم،لبم روبہ دندون گرفتم.
سهیلے نشست روے مبل.
دست هاش روبہ هم گرہ زدہ بود.
شهریار نگاهے بهم انداخت ولبخند زد.
واردحیاط شدن وچندلحظہ بعد صداے بستہ شدن دراومد.
پدرم گفت:هانیہ جان بروچاے بیار همہ ے اینایخ ڪرد.
عصبے بودم،دست هام مے لرزید. ،
جیران خانم سریع گفت:نہ نہ خوبہ!
سینے چاے روگذاشتم روے میز جلوے سهیلے.
سریع ڪنارپدرم نشستم.
نگاهم رودوختم بہ چادرم.
مدام توسرم تڪرارمیشد،سهیلے دوست امینِ!
نگاہ معنے دار امین!
صداے بقیہ اذیتم میڪرد،دلم میخواست فرارڪنم.
ولے نبایدبچگانہ رفتارمیڪردم بایدباسهیلے صحبت میڪردم.
چنددقیقہ بعدپدرسهیلے گفت:میگم جوونابرن باهم صحبت ڪنن؟
منتظرچشم دوختم بہ لب هاے پدرم،پدرم بالبخندگفت:آرہ ما حوصلہ شونوسرنبریم.
سهیلے ڪلافہ پاهاش روتڪون می داد،سرش روبلندڪرد،مثل من بہ پدرم زل زدہ بود.
پدرم روبہ من گفت:دخترم راهنمایـے شون ڪن بہ حیاط!
نفسم روآزادڪردم وازروے مبل بلندشدم.
سهیلے هم بلندشد،بافاصلہ ڪنارم مے اومد.
واردحیاط شدیم.
نگاهے بہ حیاط انداخت وبہ تخت چوبے اشارہ ڪردآروم گفت:بشینیم؟
ادامــه دارد...
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫
الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿
@Emam_kh
🍃🌸۰﷽۰🌸🍃
شرح زیارت جامعه ی کبیره
#قسمت26
✍اسکناس کاغذه ولی کاغذی که اسکناس شده به خاطر همین یه کارهایی از اون ساخته ست که از هزاران قطعه کاغذ در همون ابعاد و قواره ساخته نیست.
🔹امام هم انسانه ولی انسانی ست که امام شده؛ لذا از او کارهایی ساخته است که از هزاران انسان ساخته نیست. امام کسی ست که «مُخْتَلَفَ الملائكه» ست، مختلف يعنی محل رفت و آمد، محل آمد و شد. محل آمد و شد همه ی فرشتگان آسمان و زمین. و همه ی فرشتگان آسمان و زمین میان تمام اخبار، اسرار و احوال عالم را در اختیار او میذارن
🔹لذا امام می تواند از همه ی اسرار عالم اگر بخواهد، از همه احوال اهل عالم اگر بخواهد باخبر باشد. چرا؟ چون مُخْتَلَفَ الملائكه ست با تمام فرشته ها در ارتباطه.
بنابراین همان طوری که نباید اسکناس را با کاغذ مقایسه کرد امام را هم نباید با انسان های دیگر مقایسه کرد
📚استاد_رنجبر
@Emam_kh
💉🗡 راه درمان ویروس فسادهای واگیردار..
🔻حقیقتاً و انصافاً فساد مالی ــ به همراه فسادهای دیگر.. گرفتاری بزرگی است، یک ویروس خطرناکی است مثل همین ویروس کرونا؛ و مثل ویروس کرونا واگیردار هم هست؛ بشدّت #واگیردار و #مسری است؛ یعنی فساد در یک جا، سریع و شدید به جاهای مختلف سرایت میکند.
🔻یک مفسد فقط خودش مفسد باقی نمیماند، دیگران را هم به دلایل مختلفی به فساد سوق میدهد؛ و اتّفاقاً در ویروس کرونا که #دست_آلوده_و_ناپاک مایهی انتقال ویروس است، در فساد هم دستهای آلوده و ناپاک موجب میشوند که فساد منتقل بشود و دستبهدست بشود؛ منتها خب در ویروس کرونا این دست را اگر صابون زدیم و شستیم، مسئله تمام میشود
🔻[امّا] آنجا دیگر آن دست با صابون زدن و شستن تمام نمیشود، جز #قطع_شدن چارهای ندارد. بنابراین مسئله، مسئلهی بسیار مهمّی است.
🔶امام خامنه ای، ۱۳۹۹/۰۴/۰۷
⚖️🦠⚖️🦠⚖️
پ.ن: انگار اخبار کرونا، چاشنی غذای روز و شب ما شده.. بیماری های واگیردارتر، مسری تر و کهنه تر را فراموش نکنیم!! مراقب باشیم دچار ویروس مفسد1400 نشویم!!
@Emam_kh