🕋 آیا نماز در پارک و سینما کار درستی است؟ 🕋
🔹 اقامه #نماز_اول_وقت در پارک و سینما کار خوبی است. با چنین کاری وجدان بعضی که این منظره را می بینند، بیدار می شود.
🔸 فطرتشان به آن ها می گوید: مگر ادعای خوب بودن نداری؟ ببین آنها چگونه با خدای خود راز و نیاز می کنند!
🔹 خدا که فقط مال آنها نیست، مال همه است. از طرفی دیگر، شیطان وسوسه می کند که ریاکارها را ببین! آمده اند
🔸 اینجا نماز می خوانند جا قحط بود مسجد را گذاشته اند برای این کارها.
🔹 [ اگر شما را به ریاکاری متهم کردن عقب نشینی نکنید و بدانید که این وسوسه شیطان است برای منزوی کردن اهل نماز]
🔸 همینطور در مسافرت و محافل دیگر [مثل مهمانی ها] نماز اول وقت باعث ترویج و رغبت به نماز میشود.
📖 آیت_الله_حائری_شیرازی ، کتاب نماز ، صفحه126.
@Emam_kh
#قسمت هفتاد و یکم
❤️عشق پایدار ❤️
همزمان با روزگار میچرخیدیم ومیچرخیدیم وخودمان را کش وقوس میدادیم وبهروز بههر وسیله ای دست میانداخت تا به اصطلاح برای بابا خودعزیزی کند وبه هر ترفندی متوسل میشد تا عشق پاکش را به من برای بابا ثابت کند تا رضایت اورا بگیرد ودرست زمانی که دوقلوه ها,زینب وحسین دوساله شدند ,بالاخره بابا خسته,از جنگیدن با بهروز,بالاخره رضایت داد وما در مراسمی باشکوه به عقد هم درامدیم,درضمن این عقد زمانی,انجام شد که مستانه ,مادر بهروز بعد از,سالها به ایران مراجعت کرد ودر عقد کنان ما حضور داشت ووقتی فهمید که عروسش دختر بهترین دوست زمان جوانی اش,است خدا را شاکر شد ودرست چند ماه بعدازعقد من وبهروز با پادرمیانی مادر وحرفهایی که مدام با مستانه خانم رد وبدل میکرد,مستانه ومحمود هم برای بار دوم پای سفره عقد نشستند وجالب تر اینکه همه باهم برای همیشه به سرزمین پدریشان ,کرمان مراجعت کردند..
مادرم خوشحال از اینکه من به خواسته ی دلم رسیدم وخوشحالتر از اینکه رفیق قدیمی اش را درکنارش میدید وپدرم راضی,از خوشحالی مادر,زندگیشان برمداری عشقولانه میگذشت ومن هنوز به عمق این عشق پایدار پی نبرده بودم و زمانی متوجه این موضوع شدم که.....
#ادامه دارد..
#قسمت پایانی
❤️ عشق پایدار.... ❤️
خواهرم زینب که پدر به خاطر حرکات شیرینش,شیرین صدایش میکرد ,از لحاظ چهره به من شباهتی زیاد داشت اما من کاملا چهره ام، چهره مادرم بود واما چهره ی زینب تلفیقی از چهره ی پدر ومادرم بود وهمین باعث جذابیت بیشتر زینب بود ,از هنرهای مادر,نقاشی وطراحی ماهرانه اش به من رسیده بود وطبع شعر وقلم زیبایش به زینب,
زینب هنوز در سن درس ومدرسه بود که سیل خواستگارانش به سمت خانه ی پدر روان شد واما دست تقدیر یک روز ،اتفاقی اورا به سمت مدرسه ای که من در ان تدریس میکردم کشانید ودربین خواستگارهای رنگ ووارنگ ,درعین ناباوری ,زینب به همکار من ,بله را گفت....
همزمان با ازدواج زینب ,دختر من و بهروز یعنی باز مانده ی نسلی که عشقی را مدام به دنبال خود میکشید ,به دنیا امد....زهرا....دختر من وبهروز.......
پدرومادرم با تولد اولین نوه شان انقدرخوشحال بودند که اسمان را در زمین سیر میکردند,زندگی عاشقانه شان با وجود نوه ای شیرین ,رنگ وبویی دیگر گرفت...
زهرای من بزرگ شد وقد کشید وانگار ستاره بخت واقبالش مانند خاله زینبش بود زیرا هنوز تازه وارد دبیرستان شده بود که به عقد همسرش درامد ومانند زینب زندگی متاهلی اش را زود شروع کرد ودرهمین اوضاع واحوال بودیم که بیماری کشنده ای به جان مادرم افتاد....هنوز حلاوت عقد زهرا به جانمان ننشسته بود که درگیر درمان بیماری مادر شدیم,مامان مریم هر روز بیمار وبیمارتر میشد وپدرم با دیدن ،حال عشق جوانی اش هر روز آب وآب تر میشد....
کار مادرم به بستریهای مداوم کشید وکار پدر به شب زنده داریها وگریه های پیوسته....
ودرست یک هفته بعداز مراسم ازدواج دخترم زهرا,ان واقعه ی تلخ بوقوع پیوست وطوفانی سهمگین زندگی ما را در نوردید....
مادرم در سنی که اول خوشی اش بود ,مظلومانه دیده از جهان فروبست وبه دیدار پدر وبرادرش شتافت ,هیچ کس جرات گفتن فوت مادر را به پدرم نداشت وبالاخره بعداز هفت روز از عروج مادر,با کلی دعا وثنا که اتفاقی برای پدرم نیافتد,اورا ارام ارام اماده کردیم وبرسر مزار مادر حاضر نمودیم,پدرم ناباورانه عکس روی قبر تازه مادر را مینگرید واز دل وجان بر عشق درخاک خفته اش اشک میریخت وبوی مریمش را از زیر خروارها خاک نم کشیده به جان میکشید...
بعداز سوگواری زیاد واشک فراوانی که برسر مزار ریخت اورا به خانه اوردیم اما غافل از اینکه کسی که درگیر عشقی پایدار شد روحش با عشق دیرینه اش پرواز خواهد کرد و هنوز به نیمه های شب نرسیدیم که پدرم ,جلال,درعین ناباوری با سکته ای کوچک بال گشود وخود را به مادرم ,مریم رساند ودرجوار همسرش آرام گرفت....وبه راستی این است اوج عشقی راستین وحقیقی,داستانهای شیرین وفرهاد وعشق لیلی ومجنون که افسانه است اما من وما اینچنین افسانه هایی را در واقعیت دیدیم.
واینک که اخرین سطرهای این رمان را مینویسم ,بر روی قالی ای نشستم که طرحش را دخترکی هنرمند ورعیت زاده کشید تا تحفه ای شود برای یک درباری....تحفه ای که هرگز به دست سردار سپه نرسید ویادگاری ماند برای نوه های بتول ویوسف میرزا....
(برای شادی روح پدر ومادرم صلوات)
>پایان<
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت83
🔹 روش برخورد با چاپلوسان
💠 در حکمت ۸۳ میخوانیم :
" شخصی که در دل امام (علیهالسلام) را قبول نداشت، در زبان شروع کرد به تعریف و تمجید های بسیار غلوّ آمیز؛ حضرت در پاسخش فرمودند: من از آنچه که بر زبان میآوری، پایین تر و از آنچه که در دل داری، بالاتر هستم. "
🔻 یکی از بلاهایی که بر سر انسان میآید و انسان فریب میخورد، تعریف و تمجید هایی است که دیگران از انسان میکنند؛ تا جایی که مولا در حکمت ۱۱۶، بدترین بلا و گرفتاری که خدا بر گنهکار نازل میکند را همین موضوع میدانند و میفرمایند:
" چه بسا کسی که با نعمت هایی که به او رسیده به دام افتد و با پرده پوشی بر گناه فریب خورد و با ستایش شدن توسط مردم مبتلا گردد. "
🔻 لذا مولا علی (علیهالسلام)، وقتی در مقابل تعریف و تمجید دیگران قرار میگرفتند، رو به خدا میکردند و با ابتهال اینگونه عرضه میداشتند که:
" خدایا! تو مرا از خودم بهتر میشناسی و من هم خود را بیشتر از آنان؛ خدایا! مرا از آنچه اینان می پندارند، نیکوتر قرار بده و آنچه را که نمیدانند از من بیامرز. "
🔻 آنقدر تعریف و تمجید مردم میتواند مهلکه ایجاد کند که مولا در زمان حکومت خودش در خطبه ۲۱۶، بند سوم، با مردم اینگونه سخن میگویند:
" مردم! از پست ترین حالات زمام داران در نزد صالحان این است که صالحان گمان برند زمام داران، دوستدار ستایش اند و کشورداری آنان، بر کبر و خودپسندی استوار باشد؛ خوش ندارم که در خاطر شما بگذرد که من ستایش شدن را دوست دارم و خواهان شنیدن آن می باشم؛ سپاس خدا را که چنین نبوده ام و اگر چنین هم بودم آن را رها میکردم، به خاطر فروتنی در پیشگاه خدای سبحان و بزرگی و بزرگواری که تنها خدا سزاوار آن است. گاهی مردم ستودن افرادی را برای کار و تلاش روا می دارند؛ ولی من از شما میخواهم که مرا با سخنان زیبای خود مستایید، تا از عهده وظایفی که نسبت به خدا و شما دارم، برآیم. "
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دشمنان کهنه
🔹در دشمنی اینها هیچ تردیدی نیست
🔹 دستگاه های مختلف شأن را به کار می اندازند.
🔹در طول سالها با سلایق مختلف و بشکلهای مختلف دشمنی کردند
🔹 آنچه که جلوی دشمنی آنها را گرفته
اقتدار ملت ایران است
#ایران_قوی
@Emam_kh
🔴 مظلوم ترین شهدا
شهدای قیام ۱۵خرداد ۱۳۴۲ ، از مظلوم ترین شهدای وطن عزیزمان هستند که خیلی کم از آنان یادی می شود.
گفته می شود بسیاری از اجساد مطهر شهدای قم هیچ گاه پیدا نشدند و هیچ گاه سرنوشت آنان مشخص نشد.
"طوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ"
جهت شادی ارواح طیبه شهدا و بخصوص شهدای ۱۵ خرداد ؛ فاتحه مع الصلوات ...
#امام_خمینی
✍"قاسم اکبری"
@Emam_kh
9.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنیای اسرارآمیز سکس فانتزی
کراش داشتنها روی سلبریتیهای دوزاری سینما و تلویزیون چطوری منجر به سکس فانتزی میشه ؟ چیزی که در فقه اسلامی به زنای ذهنی شناخته می شود
این چیزیه که روانشناس های غربی با بررسی هزاران مورد بیمار جنسی بهش رسیدن ....
@Emam_kh
⭕️یه زمانی ابراهیم خلیل فرزندش رو به خواست خدا قربانی کرد
چون نیت قربانی کردنش واقعی بود خدا ازش قبول کرد و فرزندش هم زنده ماند
این کارش اینقدر بزرگ بود که خداوند در آیه ۱۲۴ سوره بقره میفرماد ای ابراهیم تو امام شدی
حالا ما از بعد انقلاب مادر پدر هایی داریم که بعضا تا پنج تا از فرزندان خودشون رو فرستادن برای شهید شدن
بعد اینهمه سال هنوز افتخار میکنند و میگن هنوزم پسر داشته باشم برای خدا فدا میکنم
خدا اون ذریه ابراهیم رو بعد چند هزار سال با اینهمه مشگلات سرپا و مقتدر نگه داشته .
حالا شما انقلابی که هزار پدر مادر داره فرزندانشون رو ابراهیم وار قربانی کردند از براندازی میترسونید .
مشکل اینه شما خدارو قبول ندارید .و قبول نکردید خداوند حامیه این انقلاب است .
میفرماد امام زمان در زمان ظهور با تمام مشکلات تمام پیامبران روبرو خواهد شد
و به تبعیت از امام زمان مردم منتظر امام زمان هم با تمام مشکلات عصر پیامبران روبرو خواهند بود
مردمانی خواهند آمد که مقامشان از بعضی پیامبران بالاتر خواهد بود
یوسف یک زلیخا داشت
موسی یک فرعون داشت .
ابراهیم یک نمرود داشت و یک فرزند برای قربانی
خدایا مارا جزو مردمان پاک و سرباز واقعی امام زمان قرار بده
✍مجتبی قدیمی
@Emam_kh