eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
17.5هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
°•♥️°• 🌹سیدناخامنه‌ای ‌به‌پسرانِ‌جوان‌نصیحت‌می‌کنم‌که‌ازدواج کنندونصیحت‌میکنم‌که‌درازدواج ، تقواوعفافِ‌دختران‌رادرنظرداشته‌باشند ونه‌جمالِ‌آنهارا . . ! ♥ ‌ ‌ @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 تا حالا شده به زندگی از قاب طنز نگاه کنید؟! 🔹 داستانی واقعی اما به شدت تلخ و... @Emam_kh
‼️شکهایی که نباید در نماز به آن ها اعتنا کرد 🔷شکهایی که نباید به آنها اعتنا کرد: 1⃣ شك بعد ازمحل، مثل اين كه بعد از داخل شدن در ركوع، در حمد و سوره شک كند. 2⃣ شك بعد از سلام. 3⃣ شك بعد از گذشتن وقت نماز. 4⃣ شك كثير الشك. (يعني كسي كه زياد شك مي‌كند) 5⃣ شك امام یا مأموم*. 6⃣ شك در نمازهاي مستحبي. 🔺پی نوشت: اگر امام در رکعتهاي نماز شک کند، در صورتي که مأموم شماره آنها را بداند، امام نباید به شک خود اعتنا کند، و اگرمأموم شک کند در صورتي که امام شماره رکعات را بداند، مأموم نباید به شک خود اعتنا کند. 📕منبع: leader.ir @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 غفلت 43 ساله صداوسیما و حوزه‌های علمیه درباره حجاب 🔴 وضع برخی از نوامیس در کوچه و خیابان طوری شده که گویا قرار است به تدریج حجاب و حیا داشتن، نادر و انگشت‌نما شود. دل هر مرد غیرتمند ایرانی و هر زن محجوب ایرانی برای این وضعیت به درد می‌آید و از خود می‌پرسد این مردم را چه شده است؟ وقتی در ظاهر و به شکل علنی، و بعد قانون را اینچنین به بازی می‌گیرند، چه آینده‌ای به میراث خواهند گذاشت. چه بسا بتوان در شناخت علت و ریشه‌های این وضعیت، ده‌ها دلیل ردیف کرد: 🔰 اول، مسلما شروع پروژه و بی‌حجابی، درست مثل تبار تاریخی آن، برنامه‌ریزی شده و بخشی از یک پروژه استعماری است. دست‌های نجسی، میلیون‌ها دلار مواجب می‌گیرند تا زنان شیعه را از بانوان پاک و عفیف دهه شصت به «آزادی‌های یواشکی» و «روسری بر نیزه کردن» دهه نود بکشانند و با ماشین رسانه‌ای سنگین خود نام‌های خوشگل «شهامت» و «شجاعت» و «شیرزن»‼️ بر «عریانی» و «هرزگی» و «تن‌فروشی مجانی» بگذارند. 🔰دوم، دستگاه‌های متولی تعطیلند. شورای عالی فضای مجازی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حوزه‌های علمیه، ستاد امر به معروف و نهی از منکر و مهم‌تر از همه ، گویی در خوابند. تابوهای فرهنگی اصیل ایرانی و اسلامی، از حجاب گرفته تا رقص و آواز و اختلاط زن و مرد، خصوصا در فضای مجازی و محافل مختلف، قبح‌زدایی شده؛ بدون اینکه این دستگاه‌ها که برای حفظ و حراست از فرهنگ ایران و اسلام، بودجه می‌گیرند، به جز برگزاری جلسات و تشکیل کارگروه‌ها و صدور بیانیه و بخشنامه، اقدام موثری داشته باشند. 🔰سوم، ممکن است تقصیر را بر گردن دختران و زنان جوانی بیندازیم که بی‌توجه به عواقب بی‌حجابی، بی‌اعتنا به آنکه بدانند سرنوشت زنان غربی و Me Too ‌ها و خشونت‌ها و تجاوزهای افسارگسیخته در انتظار خود و همجنسان آنهاست، پا به باتلاق عریانی می‌گذارند. آنها که به ولع خودنمایی نمی‌خواهند از قافله تبرج جا بمانند و گمان می‌کنند هرچه عریان‌تر شوند، زیباتر می‌شوند، بیش‌تر در کانون توجه قرار می‌گیرند، مدرن‌تر و امروزی‌تر می‌شوند! 🔰چهارم، شاید بخشی از این گناه را بر گردن متدینین و مردم نجیبی ببینیم که غیرت و حمیت دینی‌شان ته کشیده، تذکرات اجتماعی را فراموش کرده‌اند، یا امر به معروف و نهی از منکر را تنها به شکل خشن و غیظ‌آلود آن بلد شده‌اند، (نه برای تاثیرگذاری و تغییر دل‌ها) حتی ممکن است عده‌ای از سر نشناختن ریشه ماجرا، «حکومت اسلامی» را مقصر بدانند که با «طالبانیسم» و رفتارهای افراطی و بگیر و ببند، عامل دین‌گریزی و حجاب‌گریزی شده است. 💢 اما معتقدم بی‌شک، ریشه بی‌حجابی و هر نوع معضل فرهنگی را ابتدا و انتها باید در «رسانه» سراغ گرفت. نه تنها از بدو انقلاب که از عصر پهلوی، میهن ما همچون بقیه جهان اسلام، با یک «جنگ رسانه‌ای» سهمگین مواجه شد که هر نوع رفتار و حرکتی صرفا یک «واکنش» به این جنگ رسانه‌ای بوده است. اگر جمهوری اسلامی، قانون ممنوعیت ویدئو و ماهواره تصویب کرده، اگر مسلمانی در گوشه خیابان غیرتش به جوش آمده و به زن بی‌حجابی تذکر داده، اگر گشت ارشادی تشکیل شده، اگر برای حفظ ناموس ایرانی در نیمه‌های شب، مرد غیرتمندی شهید شده، اگر عدم نمایش ناخن کاشته شده یک زن در صداوسیما سوژه شده و توسط «شبکه خوراک‌سازی برای سلبریتی‌ها و شاخ‌های مجازی»، مهر «طالبانیسم» خورده، همه و همه ناشی از همین دستگاه رسانه‌ای مریضی است که با برنامه و هدف دقیق مشغول است. بدون یک روز اتلاف وقت. جبهه شیطان در باطل خود، متحد و پیوسته در کار است. اما در مقابل، صداوسیمای جمهوری اسلامی پس از ۴۳ سال حتی یک فیلم، حتی یک فیلم نساخته که به شیوه هنرمندانه به مخاطب تشنه سریال ایرانی بگوید چرا حجاب مفید است؟ چرا باید باحجاب ماند یا باحجاب شد؟ حوزه‌های علمیه ما، ائمه جماعات ما در همه شهرها، یک بار آمار نداده‌اند که تابه‌حال اعتقادات چند جوان دین‌گریز یک محله را سامان داده‌اند و چند دختر و پسر جوان را به هم رسانده‌اند تا مجبور نشوند برای جلب توجه، روسری‌شان را شل‌تر کنند؟! ستاد امر به معروف که تنها یک شکل را از امر به معروف بلد است: «تذکر لسانی»! روی اتوبوس‌ها! از این جهت به صراحت می‌توان گفت، تنها راه موثر درمان بی‌حجابی، و فرهنگ‌سازی تبلیغاتی است. مرض را باید از جایی درمان کرد که از آنجا می‌آید. تنها با رسانه می‌توان جلوی این نبرد سهمگین فرهنگی ایستاد و بی‌حجابی را یک ضدارزش، یک خودارزان‌فروشی و پله اول «می تو» فرهنگ‌سازی کرد. آقای ! قبلی‌ها که خواب بودند، حداقل شما بیدار باشید. دلم می‌سوزد از نسلی که می‌سوزد. ✍️ متن کامل یادداشت در خبرگزاری فارس: http://fna.ir/1q033c @Emam_kh
•°♡ در فضاے مجازے اگر آدم درست وارد بشـــود،خوبـــــ استـ. اما اگـر برود بشود. نه خوب نیست. جای خطرناکی است؛ خیلی باید آدم مراقب باشد. ♥ ‌ ‌ @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانهای در دام عنکبوت ۵۷ 🎬 عماد رابغل کردم وزار زدم... عماد هم که انگار به تنها ارزوی عمرش رسیده بود وپناهگاه امنی برای عقده گشایی یافته بود محکم به بغلم چسپیده بود وگریه میکرد,اشکهای من وعماد در هم امیخته بود ,صحنه ای بود که هر سنگدلی را به گریه وامیداشت.با صدای ناریه به خود امدم ومتوجه شدم کلی بچه کوچک وبزرگ دورم راگرفته ومردی داعشی وبااصطلاح اموزگار بچه ها هم انطرف تر مارا نگاه میکرد وبه بچه ها فحش وناسزا میگفت ومیترساندشان تا به سرکلاس بروند. ناریه:خدا راشکر خواهر...بالاخره گمشده ات رایافتی...بهت گفتم اگر به برادران مجاهد دولت اسلامی,برخورد کرده باشد,جایش امن است. ناریه نزدیک اموزگار بچه ها شد وکمی باهم صحبت کردند وبعد به سمتم امد وگفت:بیا برویم پیش من که خیلی کار داریم,فیصل هم داخل سوئيت خواب است. داخل كانكس شديم،عجب بزرگ وجاداربود،از بیرون اصلا اینجور به چشم نمیامد. یک قالی سه درچهار بعدش حالتی دراورده بودند مثل اوپن اشپزخانه وانطرفش هم یخچالی کوچک واجاق گاز وظرفشویی ودری داخل اشپزخانه بود که احتمالا به حمام ودسشویی باز میشد،در کل جم وجور ومناسب,زندگی یک زوج جوان بود. باخود فکرکردم عجب دولتهای خبیثی پیدا میشوند که اینچنین امکاناتی فراهم میکنند وازاین حیوانات خون اشام حمایت میکنند,هدفشان ازاینهمه کشت وکشتار چیست؟بی شک اهداف خبیثانه وسیاستمدارانه ای پشت این اعمالشان پنهان شده.... ناریه:بیا بشین سلما جان،راستش تا دوروز قبل این سوئيت را با خواهری دیگر شریک بودم ,اما چون ایشان زوج جهادی یک مجاهد شدند,الان من وفیصل تنها اینجا زندگی میکنیم,اگر قبول کنی به دولت اسلامی خدمت کنی،با مجاهدارشد صحبت میکنم که تووپسرت همینجا پیش خودم مهمان باشید. البته شاید من وفیصل مهمان توباشیم...یه اقداماتی کردم که..... درهمین حین فیصل که گوشه ای روی تشک خوابیده بود بیدارشد وناریه نگاهی محبت امیز به او کرد وگفت...ولش کن ،بعدا سرفرصت برایت تعریف میکنم...الان خسته ایم بیا چیزی بخوریم وتووعمادوفیصل اینجا استراحت کنید,من باید بروم که کارهایم عقب ماند... بلندشدو پاکت شیری ازیخچال دراورد,لیوانی شیرریخت وسرکشید،چادروروبنده اش رامرتب کرد وگونه فیصل رابوسید وازماخداحافظی کرد.وگفت:سلما جان مراقب بچه ها باش...خوش بگذردودرراپشت سرش بست. عجب زن خونگرمی بود,درتعجبم چطورجذب ادامخواران داعش شده بود. ادامه دارد...
پروانهای در دام عنکبوت نویسنده خانم ط_حسینی ۵۸ 🎬 در که بسته شد,عمادراکه محکم به بغلم چسپیده بود,غرق بوسه کردم،بمیرم برای برادرزجرکشیده ام,بچه باورش نمیشد که منم,ازخوشحالی کلمات نامفهومی ازدهانش درمیامد،چشمم افتادبه فیصل که غرق تماشای ما بود،لبخندی به اوردم وگفتم,فیصل جان دوست داری با عماد رفیق بشی وبازی کنی؟پسرک لبخندی زد وسرش رابه نشانه بله تکان داد،خواستم عماد را زمین بگذارم,اما ازبغل من تکان نخورد,بچه احساس ناامنی میکرد ومن به اوحق میدادم,بعدازمدتها اغوش امنی برای خودش یافته بود همینجور که عمادبغلم بود,رفتم کوله ام راکه ناریه باخودش,داخل اورده بود,برداشتم وکنار فیصل نشستم وارام ارام عمادرا از بغلم جداکردم وروی زانوهایم نشاندم,یک دست ازلباسهای عماد راکه باخود اورده بودم از داخل کوله دراوردم وبا ناز ونوازش شروع به تعویض لباسها کردم,فیصل چشمش افتاد به دوتا ماشین اسباب بازی داخل کیف ,تا امد بردارد گفتم:نه نه عزیزم,اینها مال عماد است ,از عماد اجازه بگیر اگر اجازه داد بردار,فیصل امد نزدیک عماد وگفت:عماد ,اجازه میدهی یکی رابردارم. عماد که انگار احساس امنیت میکرد وفهمیده بود اینجا از گزند داعشیها درامان است,لبخندی زد وخودش از روی زانوام بلند شد ویکی از ماشینها را برای خودش ویکی دیگر را به فیصل داد ومشغول بازی باهم شدند. خداراشکر کردم واز جایم بلندشدم ,چادر رادراوردم ورفتم سمت اشپزخانه تا چیزی بیارم برای خوردن وبه بچه ها بدهم. چقدر این کانکس جم وجور ودرعین حال زیبا وراحت بود,باخودم فکرمیکردم،دولت داعش را بنا میکنند وبا انواع واقسام امکانات تجهیز مینمایند که اب توی دل مجاهدانش تکان نخورد وباخیال راحت سرببرند وغارت کنند واسیرکنند وبا وحشیگریشان ,اسلام را دین عقب مانده ووحشی به دنیا معرفی کنند,بی شک هدف تمام بانیان وحامیان داعش این است که اسلام هراسی را دردنیا به وجود اورند ,تا دین خدا ازبین برود وشیطان پرستی رواج گیرد.... لیوان شیر باچند خرما به هرکدام ازبچه ها دادم تابخورند،بمیرم برای برادر بینوایم ,نمیدانم این نازدردانه ی بابا که غذایش رافقط برزانوی پدرم میخورد دراین روزهای اسارت چگونه خورده وخوابیده,دوباره اشکهایم روان شد,زود پاکشان کردم,عمادنباید میدید,باید این احساس امنیتی را که تازه بدست اورده,بااشکهای گاه وبیگاهم,از اونگیرم.ذهنم درگیربود,نمیدانستم عاقبتم چه میشود,نمیدانستم چه تصمیم بگیرم,الان که عمادرا دارم,فرارکنم یابمانم؟کجا فرارکنم؟به چه امیدبمانم؟؟؟ امیدوتوکل کردم به خدای خوبم ,همان که دراوج ناامیدی عمادرا دراغوشم انداخت وبرای فراراز فکروخیال به دنیای بچه ها خودم رامیهمان کردم و کنارشان رفتم ومنم بچه شدم وهمبازی عمادوفیصل گشتم... ادامه دارد....