6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 واکنش سردار قاآنی به مساله حجاب
🔹انشاءالله این مسیر نورانی مقاومتl پیش خواهد رفت تا به حکومت امام زمان(عج)
#امام_زمان
#حاج_قاسم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@Emam_kh
حامیان اغتشاشگران و شعار «زن، زندگی آزادی» چه کسانی هستن؟
1️⃣ پادشاه عربستان که به چند همسری نه، به شصت همسری معتقد است.
2️⃣ مسعود رجوی که همه زنان سازمان مجاهدین را به عقد خود در آورده و رحم آنها را خارج کرد تا باردار نشوند! خاطرات خانم مریم سنجابی را درباره کثافت کاری های مسعود رجوی بخوانید. منافقین بازیگر مهم رسانه ای در آزادی زنان هستند.
3️⃣ بن سلمان که حتی به مادر خودش هم رحم نکرد و او را حبس خانگی کرد. وی شبکه اینترنشنال را برای آزادی زنان ایران تاسیس کرده است!
4️⃣ مولوی عبدالحمید هم در حالی حامی حقوق زنان شده که زنان حق ورود به مسجدش را ندارند اما خب شعار آزادی زن میدهد!
5️⃣ عبدالله اوجالان موسس پ ک ک و سازنده شعار زن زندگی آزادی معتقد بود که ازدواج، مرد کُرد را فلج می کند پس زنان باید بصورت مشترک در اختیار همه اعضای حزب مخصوصا خودش باشد. حجم کثافت کاری اوجالان به حدی بود که همسرش از دستش فرار کرد با اینحال، بخاطر آزادی زنان ایرانی تروریست تربیت میکند!
👌 حالا اگر کسی به این شعار و پدران آن علاقه دارد، خود داند
#شناخت_دشمن #فتنه
🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️غسل مس میت و دیه سقط جنین
🔷 س ۶۴۹۳: به دلیل مشکل ژنتیکی، جنین دچار کم آبی و بی حرکتی شده و مادر، علی رغم تلاش و هزینه برای حفظ جنین مجبور به سقط آن توسط پزشک متخصص شده است؛ آیا در این صورت
۱- غسل مس میت بر عهدۀ مادر می باشد؟
۲- پدر و مادر، دیه یا تکلیف دیگری بر عهده دارند؟
✅ جواب:
۱) اگر جنین حداقل چهار ماه داشته و مرده سقط شده است، غسل مس میت لازم است اما اگر پس از سقط فوت کرده، غسل مس میت لازم نیست.
۲) اگر جنین روح داشته است، بنا بر احتیاط واجب دیه دارد و دیۀ آن بر عهدۀ کسی است که عمل سقط را انجام داده است و اگر جنین، مرده سقط شده است، دیه ندارد.
📕 منبع: leader.ir
@Emam_kh
روایت دلدادگی
#قسمت ۳۵ 🎬 :
سهراب با شک و دو دلی درب چوبی اتاقی که بیشتر شبیه کلبه های جنگلی بود را زد ، به نظر می رسید چند نفر داخل مشغول گفتگو هستند تا صدای زدن درب بلند شد ،صداها قطع و درب بلافاصله باز شد.
مردی بلند بالا و لاغر اندام با سبیل بلند و تاب داده و چکمه های سیاه و براق جلوی درب ظاهر شد و رو به سهراب گفت : بفرمایید...
سهراب نگاهش را به او دوخت و گفت : مرا یاور خان فرستاده ، گفتند فرار است با شخصی به نام کاووس خان ، ملاقاتی داشته باشم .
آن مرد ، بیرون آمد و درب را بدون آنکه بگذارد سهراب به داخل آن نگاهی بیاندازد ، بست ،دستش را پشت سر سهراب قرار داد و همانطور که او را به پشت کلبه راهنمایی می کرد گفت : کاووس خان ،من هستم ، آنطور که معلوم است تو از کسانی هستی که برای شرکت در مسابقه ،به قصر آمدی ، درست است؟
سهراب بله ای گفت و همزمان سرش را برای تأیید حرف او ،تکان داد.
کاووس خان کمی از سهراب فاصله گرفت و ناگهان روی پاشنه ی پایش چرخید و رو به سهراب با نگاه تیزبینانه ، سر تا پای او را از نظر گذراند ، جلو آمد و گفت : اندام ورزیده ای داری، بگو بدانم اهل خراسانی؟ آیا از هنرهای رزمی هم چیزی می دانی؟ آیا شمشیر زنی ات هم به مانند هیکلت ،چشمگیر است؟
و همزمان با زدن این حرف به جلو رفت.
پشت کلبه فضای وسیع چمنکاری بود که چمن هایش زیادی بلند شده بود و کاملا مشخص بود ، قصر نشینان خیلی التفاتی به این طرف ندارند.
سهراب همانطور که جلوتر میرفت ، اصلا متوجه باز شدن پنجره چوبی پشت کلبه و دو چشم ریزبینی که از آنجا او را می پایید نشد ، با لحنی بلند گفت : نامم سهراب است ، از سیستان می آیم ، گه گاهی تمرین شمشیر زنی می کنم ، اما واقعا نمی دانم در این کار مهارت دارم یانه؟
کاووس سری تکان داد و گفت ،صبر کن الان معلوم می شود.
کاووس با صدای بلند فریاد زد : آهای سرباز ،شمشیر بیاور...و خودش هم دست به قبضه ی شمشیرش برد.
ناگهان مردی با قد کوتاه که لباس سربازان دربار به تن داشت و اصلا سهراب تا آن لحظه متوجه حضورش نشده بود ، با شمشیری در دست به طرف آنها آمد و شمشیرش را به سمت سهراب داد.
سهراب شمشیر را گرفت و خیلی فرز خود را روبه روی کاووس رساند و آمده ی حمله شد.
کاووس که از چالاکی سهراب به وجد آمده بود ،شمشیر را در دست چرخاند ودر یک حرکت به سمت سهراب حمله برد.
سهراب به راحتی ضربت او را دفع کرد و می خواست حمله ای جانانه کند ...اما....
ادامه دارد
📝 به قلم :ط _حسینی
روایت دلدادگی
#قسمت ۳۶ 🎬 :
سهراب انگار تمام حرکات کاووس خان را از بر بود و آنچنان در شمشیرزنی مهارت داشت که به راحتی می توانست او را شکست دهد ، اما حرفهای شکیب مدام در گوشش زنگ می زد ، بنابراین ترجیح داد خودش را شمشیر زنی ناشی و نوپا جلوه دهد ، پس با هر حمله ی کاووس به عقب می رفت و به گونه ای می گریخت و حتی یک بار چونان وانمود کرد که اگر جاخالی نمی داد ،شمشیر قلبش را از هم می شکافت.
اما کاووس دست بردار نبود ، پشت سر هم حمله میکرد ، انگار متوجه شده بود یک جای کار ایراد دارد ، در حمله ای شدید ،نا گهان صدای بسته شدن پنجره کلبه بلند شد .
کاووس فی الفور ،کارش را متوقف نمود و به آن سوی کلبه که درب آن قرار داشت رفت.
سهراب عرق پیشانی اش را پاک کرد و کنار دیوار رو به آفتاب نشست تا اندکی خستگی در کند. از آنطرف ،کاووس خان ،وارد کلبه شد و با هیجانی در صدایش رو به بهادر خان که از پشت پنجره شاهد هنرنمایی او بود کرد و گفت : قربان ؛چرا علامت دادید و خواستید دیگر مهارت این جوان را نبینیم.
بهادر خان همانطور که دست هایش را پشت سرش قفل کرده بود در طول اتاق قدم زد و جلوی کاووس خان که رسید ایستاد و چشم در چشم او دوخت و گفت : از شما که عمری جنگاوری کردید و جنگ آوران نامی را معرفی و آموزش داده اید ، بعید است که وقتت را با شمشیر بازی با جوانکی ناشی هدر دهید، کاملا مشخص است که این جوان فربه ، به خاطر جایزه ی وسوسه انگیز آمده والا هیچ هنری در چنته ندارد...
کاووس که نمی خواست روی حرف بهادر خان که به نوعی بزرگ او حساب میشد حرف بزند ، اما خوب می دانست که سهراب آنچه نبود که نشان میداد ، پس با من و من گفت : اگر شما صلاح می دانید ادامه ندهیم ، همان می کنم ، اما من فکر می کنم که این جوانک....
بهادر خان به میان حرف کاووس پرید و گفت : پس اگر صلاح با من است ، برو مرخصش کن ، شاید الان دوباره داوطلب دیگری را ، یاور بفرستد...برو....
کاووس خان که در دل به ساده اندیشی و ظاهر بینی بهادر خان لجش گرفته بود ، چشمی گفت و درب را باز کرد در گوش ،سرباز پشت درب چیزی گفت و دوباره داخل اتاق شد.
شکیب و سهراب در حالیکه افسار رخش را در دست داشت از همان راهی که آمده بودند ، در حالیکه گرم صحبت و بگو و بخند بودند ، برمی گشتند .
شکیب به سهراب وعده کرد که از نفوذش استفاده کند و چادر خوبی که تعداد افراد کمی داخلش بودند را برای اقامت سهراب ،پیدا کند. او می خواست سهراب خوب استراحت کند تا فردا در مراسم جشن و مسابقه خوش بدرخشد...
ادامه دارد.
📝 به قلم : ط_حسینی
حیرت آور است !!
👈🏻همه ی جهان حجاب دارد👇🏻
✨1_کره زمین دارای پوشش است...
✨2_ میوه های تر وتازه دارای پوشش است...
✨3_ شمشیر نیز داخل غلافش حفظ میشود...
✨4_ قلم بدون پوشش جوهرش خشک میشود و فایده اش از بین میرود و زیر پا انداخته میشود برای اینکه پوشش آن از بین رفته
✨5_ سیب هم اگر پوسته اش گرفته شود و رها شود فاسد میشود...
و......
✨در تعجبم از مردی که ماشینش را از ترس خط و خش افتادن چادر می پوشاند؛
اما دختر یا همسر و یا خواهر خود را بدون پوشش رها میکند!!!
❣بانو!
✨این چادر تا برسد بدست تو
هم از کوچه های مدینه گذشته
هم از کربلا
هم از بازار شام...!
✨چادرت را در آغوش،بگیر و بگو برایت روضه بخواند
همه را از نزدیک دیده است...
❣السلام علیک یا فاطمه الزهرا
@Emam_kh
🔴جناب آقای #قالبیاف ؛
🔰1⃣🔰: اول اینکه قانون در مقابل هجارشکنانِ بحث #حجاب ، تنها به جریمهای [حداکثر] ۵۰ هزار تومانی بسنده کرده ، که همین مورد پیشِ پا افتاده هم اجرا نمیشود! پس ابتدا توجه شما را به وظیفهی ذاتیِ خودتان یعنی تصویب و اصلاح قوانین و نظارت بر حسن اجرای قوانین جلب میکنم‼️
🔰2⃣🔰: دوم اینکه آیا محروم کردن فرد متخلف از برخی خدمات عمومی ، اشتباه است و دوقطبی ساز؟ پس چرا کسی که از پاس کردن چِک خود سر باز میزند ، حساب هایش مسدود میشود و از انجام امور بانکی با حساب هایش منع میگردد تا زمانی که پول طلبکار خود را بدهد؟ بر اساس حرف شما بیاییم دو قطبی طلبکار - بدهکار ایجاد نکنیم و اجازه دهیم متخلف مالی از تمام امکانات عمومی بهره مند شود و به تخلف خود در عدم پرداخت بدهیهایش ادامه دهد⁉️
🔰3⃣🔰: سوم اینکه اصلا فرض کنیم این راهکار ، کاملا غلط و اشتباه. مجلس شورای اسلامی و شخص شما در رابطه با زنگ خطر حجاب در جامعه ، چه راهکارِ جامع و فراگیری دارد؟ چرا در روزگاری که پدیدهی بدحجابی کم کم در حال تبدیل شدن به #بی_حجابی ست ، تصور این است که نهادهای قانون گذار و مجری قانون در حال عقب نشینی و کم کاری برای مبارزه با این تخلف آشکار هستند⁉️
⚠️بجای ایراد این صحبت های دو پهلو ، بهتر نیست از خود عملی بروز دهید تا این تصور از ذهن های ما پاک شود؟
✍ میلاد خورسندی
@Emam_kh