eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
17.1هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رئیسی: دشمن پس از ناکامی در اغتشاشات، التهاب‌آفرینی در بازار را دنبال می‌کند 🔹جنگ ترکیبی بخش‌های مختلفی دارد که جنگ روانی و تشویش اذهان عمومی یکی از ابعاد آن است. جنگ اقتصادی از ابعاد جنگ ترکیبی دشمن است که با التهاب‌آفرینی در بازار، زندگی و معیشت مردم را هدف قرار داده است. 🔹دولت خود را موظف می‌داند از آرامش و امنیت مردم، به ویژه امنیت اقتصادی آن‌ها محافظت کند. به تیم اقتصادی دولت ماموریت دادم همه توان خود را برای اجرای سیاست‌های ارزی در جهت ایجاد ثبات در بازار و رفع نگرانی‌ها به کار گیرد. @Emam_kh
🔥اژدهای ارزی 🔻وقتی که کرونا به جایی رسید که جان ۷۰۰ نفر را می گرفت، طبیعتا خیلی‌ها وحشت زده شدند. 🔻رسانه‌های خارجی با تولید اخبار و گزارشات مکرر فضا را ملتهب تر می‌کردند. 🔻دشمن علاوه بر شدت بخشبدن له تحریم دارویی، با حمله پهپادی، مرکز تولید واکسن برکت در کرج را هدف گرفت. 🔻غربگرایان داخلی، برجام و FATF و فایزر آمریکایی را تنها راه درمان می‌دانستند. 🔻بعضی سلبریتی‌ها یا با نخست وزیر کانادا مناجات می‌کردند یا مدام جیغ و داد می‌کردند و بر وحشت یا نگرانی عمومی می افزودند. 🔻جماعتی دیگر دائما شماتت می کردند اگر از حرف ها و داروهایی که ما گفتیم استفاده می شد اینطور نمی شد... 🔻اما گروه‌های بزرگی از مردم، متخصصان و مسئولان با روحیه جهادی و انقلابی در عرصه درمان و تامین کمکهای مومنانه، تامین واکسن و آرامش بخشی رسانه‌ای و اجتماعی و در عین حال مطالبه‌گری و نقدهای دقیق و آرمانی بر اساس رهنمودهای رهبر انقلاب بار اصلی مدیریت موفق این بحران به دوش گرفتند و به وضعیت آبی و‌ آرام کنونی رساندند. 🔻در هم دقیقا با همین گروهها طرف هستیم. دولت وسط میدان برای دفع این حمله باید باشد و هست. هرچند ممکن است برخی عملیات‌ها برای دفع حمله ارزی، به دلایل مختلف از جمله ضعف نظری یا عملی برخی از اعضای تیم اقتصادی و رسانه‌ای دولت ناموفق باشد یا فعلا ناموفق به نظر برسد اما قطعا مسیر عبور از این شرایط از میان التهاب ذهنی مردم و فعالان اقتصادی نمی گذرد. 🔻افزایش آرامش و امید به معنای ماله کشی یا ندیدن ضعف‌ها و نقد نکردن نیست بلکه به معنای دیدن درست نقاط ضعف های واقعی در کنار حجم بالای نقاط مثبت و باور قطعی به عبور از این بحران است. 🔻وقتی بنا باشد دولت پا روی گلوی اژدهای دلالان کلان و رسمی ارز بفشارد، اژدها هم با همه توان آخرین دست و پا ها را می زند. 🔻باید محکم بود و با چشمان باز به آینده درخشان کشور، امید قاطع داشت. ✍حمیدرضا ابراهیمی @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نشاط در عبادت 🎙علامه شهید مرتضی مطهری: توصیه‌های پیغمبر_اکرم این است که عبادت را آن قدر انجام دهید که روحتان نشاط عبادت دارد؛ یعنی عبادت را با میل و رغبت انجام دهید. وقتی يك مقدار عبادت کردید، نماز خواندید، مستحبات را به جا آوردید نافله انجام دادید، قرآن خواندید و بی خوابی کشیدید دیگر حس می‌کنید الآن این عبادت سخت و سنگین است، یعنی، به زور دارید بر خودتان تحمیل میکنید؛ فرمود دیگر اینجا کافی است عبادت را به خودت تحمیل نکن. همین قدر که تحمیل کردی، روحت کم کم از عبادت گریزان می‌شود و گویی عبادت را مانند يك دوا به او دادهای آن وقت يك خاطره بد از عبادت پیدا می‌کند. 📚مجموعه آثار شهید مطهری، ج ۱۶، ص ۱۵۷. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌷 آیه_142_سوره_بقره 🌸 سَيَقُولُ السُّفَهَآءُ مِن َالنَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِى كَانُواْعَلَيْهَا قُلْ لِلَّهِ المَشْرِقُ وَالمَغْرِبُ يَهْدِى مَنْ يَشَآءُ إِلَى صِراَطٍ مُّسْتَقِيمٍ 🍀 ترجمه:به زودى بى خردان از مردم، خواهند گفت:چه چیزى آنها را از قبله اى كه بر آن بودند برگردانید؟ بگو:مشرق و مغرب از آن خداست، هركه را بخواهد به راه راست هدایت مى كند. 📚 داستان_تغییر_قبله_مسلمین 🌺 وقتی مشركان_مكّه،كعبه را به بت خانه تبدیل كرده بودند،پیامبر اسلام و مسلمانان،سیزده سال را كه بعد از بعثت در مكّه بودند،به سوى كعبه نماز نمى خواندند، تا مبادا گمان شود كه آنان به بت ها احترام مى گزارند. امّا بعد از هجرت به مدینه، چند ماهى نگذشته بود كه یهودیان زبان به اعتراض گشوده و مسلمانان را تحقیر كردند و گفتند:شما روبه قبله ما بیت المقدّس نماز مى خوانید،بنابراین پیرو و دنباله رو ما هستید و از خود استقلال ندارید. پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله از این اهانت ناراحت شد و هنگام دعا به آسمان نگاه مى كرد،گویا منتظر نزول وحى بود تا آن كه دستور تغییر قبله وسط نماز ظهر صادر شد. 🌺 در نتیجه پیامبر صلى الله علیه وآله یک نماز را به دو قبله خواند رکعت اول و دوم نماز ظهر به سمت بیت_المقدس و رکعت سوم و چهارم به سوی کعبه خواند و اكنون نیز در مدینه نام آن محلّ به مسجدِ قبلتَین معروف است.بعد از این ماجرا،یهود ناراحت شده و طبق عادت خود شروع به خرده گیرى كردند.آنها كه تا دیروز مى گفتند: مسلمانان استقلال ندارند و پیرو ما هستند،اكنون مى پرسیدند،چرا اینها از قبله ى پیامبران پیشین اعراض كرده اند؟پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله و سلم مأمور شد در جواب آنها پاسخ دهد: مشرق و مغرب از آنِ خداست و خداوند هر که را بخواهد هدایت می کند.آرى، تغییر قبله، نشانه ى حكمت الهى است. 🔹 پیام های آیه 142 سوره بقره 🔹 ✅ افرادى كه هر روز دنبال بهانه اى هستند تا از پذیرش حقّ طفره روند، سفیه هستند. «سیقول السفهاء» ✅ كسى كه دست خدا را در وضع یا تغییر احكام بسته بداند، سفیه و سبک مغز است. اعتراض به خداى حكیم ودانا، نشانه ى سفاهت است. ✅ مسلمانان باید توطئه ها وشایعات وسؤالات بهانه جویانه ى دشمن را پیش بینى كرده وبا پاسخ به آنها،از نفوذ وگسترش آن پیشگیرى نمایند. ✅ اصل سؤال كردن مورد انتقاد نیست،روحیّه سؤال كننده مورد انتقاد است كه از روى اعتراض و اشكال تراشی می پرسد. ✅ قداست و كرامت مكان ها و زمان ها، وابسته به عنایت پروردگار است، نه چیز دیگر. «لِلّه المشرق و المغرب» ✅ تغییر_قبله، یكى از نشانه هاى پیامبر اسلام در كتب آسمانى بود، لذا براى بعضى وسیله ى هدایت شد. «یهدى به من یشاء» ‌ آیه 142🌹ازسوره بقره سَيَقُولُ: خواهند گفت السُّفَهاءُ: بی خردان مِنَ :از النَّاسِ:مردم ما : چه چیزی وَلَّاهُمْ : باز گردانید آنان را عَنْ :از قِبْلَتِهِمُ:قبله ايشان بیت المقدس الَّتِي:که كانُوا : بودند عَلَيْها : برا آن قُلْ :بگو لِلَّهِ: اذان الله است الْمَشْرِقُ :خاور وَ الْمَغْرِبُ :وباختر يَهْدِي:هدايت می کند مَنْ :هرکس را که يَشاءُ :بخواهد إِلى‌ :به سوی صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ‌:راه راست 🌹🍃🌹🍃🌹
4_327849576851570830.mp3
2.47M
آیه ۱۴۲ از سوره بقره 🌹استاد قرائتی @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ جنگی مهمتر از ! 🎙 امام خامنه‌ای دام‌ظله: نباید از این جنگ غفلت کنیم! @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️ سؤال: خواندن نماز فرادی در هنگام برپایی نماز جماعت چه حکمی دارد؟ ✅ پاسخ: افرادی که هنگام برپایی نماز جماعت، اقدام به خواندن نماز فرادی می‌کنند، اگر این عمل تضعیف نماز جماعت و اهانت و بی‌احترامی به امام جماعتی که مردم اعتماد به عدالت او دارند محسوب شود جایز نیست. @Emam_kh
🖼 پوستر 🔻دلار رام شدنی است رهبر انقلاب: [افزایش قیمت دلار] بیش از آنکه دلایل اقتصادی داشته باشد دلایل امنیتی و سیاسی دارد @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴زندگی سگی زن غربی در قفس به گمان شما چرا اين زن را آنجلیا جولی در کشور خودش نمی‌بیند؟ چرا وزیر هلند ،بلژیک و هزار خراب شده ،برای این زن مویش را نمی‌برد؟ چرا عکس بدبختی های این زن را به دیوار های نیویورک نمیزنند ؟ چرا این زن اینقدر در دنیای غرب بی کس است ؟ این مسیر ذلت زن غربی با یک روسری وچند دانه مو آغار شد ✍عالیه سادات @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 مقام زن در حوزۀ علمیه چقدر است؟ 🔹بزرگترین حرم در میان همه امام‌زادگان، حرم یک دختر است! 🔹نگاه متفاوت یک دختر غیرمذهبی در پایان اردوی دانشجویی به قم @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیاری از کسانی که اهل نماز و عبادت و فعالیتهای جهادی‌اند؛ از نگاه اهل بیت علیهم‌السلام در لشکر دشمن هستند و توهم یاری دارند! @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایت دلدادگی قسمت۱۳۸🎬: سهراب تا متوجه شد این پیرمرد ایرانی ست و دردی به دل دارد، کنارش زانو زد،سبد خالی را بر زمین گذاشت ، دستان چروک و سرد پیرمرد را در دست گرفت و با زبان فارسی گفت : چه پیش آمده پدر؟ کمکی از دست من بر می آید؟ پیرمرد که باورش نمی شد جوان عرب روبه رویش فارسی بداند ، با لکنت گفت : تو...تو ایرانی هستی؟ سهراب سری تکان داد و‌گفت : آری گمان کنم پیرمرد محکم دست سهراب را چسپید و‌گفت : خدا خیرت دهد اگر در اینجا کسی را میشناسی که مرا بکار گیرد تا پولی درآورم . یا مال و منالی داری که به این خانوادهٔ در راه‌مانده که راهزنان بی وجدان تمام اموالشان را به غارت بردند بدهی ، تا خود را به وطن برسانیم، مرا مرهون لطف خود نمودید. تا اسم راهزن آمد، سهراب به یاد گذشته افتاد و عذاب وجدانی شدید بر او‌ عارض شد و فوری دست به شال کمرش برد و کیسهٔ سکه ها را که نمی دانست چقدر در آن بوده و هست را به طرف پیرمرد داد و‌گفت : این سکه ها نذر امام زمان عجل الله تعالی فرجه است ، شما فکر کن از جانب اوست... پیرمرد ناباورانه به سهراب چشم دوخت و ننه صغری و فرنگیس که تا به حال با سری پایین فقط شنونده بودند ، تا متوجه شدند که سهراب چه کرد ، سرشان را بالا گرفتند. فرنگیس از زیر روبنده تا چشمش به سهراب افتاد ،انگار چیزی در دلش فرو ریخت ، ناگاه صحنه ها جان گرفت... همانطور که ذهن فرنگیس به کار افتاده بود و صحنه های مبهم، آشکار و آشکارتر می شد ، روبنده را بالا زد و همانطور که با انگشت به سهراب اشاره می کرد گفت : ش...ش..شما... سهراب که با صدای نازک و آشنای فرنگیس متوجه او شده بود ، تا نگاهش به چهرهٔ او‌ افتاد ،انگار لرزشی شدید بر جسمش عارض شد... همانطور که کل بدنش را عرقی داغ پوشانده بود ، سرش را پایین می انداخت گفت : شاهزاده خانم ...شما....شما اینجا چه می کنید؟ تا نام شاهزاده از دهان سهراب بیرون پرید ، عبدالله و ننه صغری با تعجب و احترامی زیاد به فرنگیس چشم دوختند و ننه صغری ناباورانه زیر لب تکرار کرد :شاهزاده خانم... حالا فرنگیس کم‌کم به یادمی آورد، میدان مسابقه را، اسب دوانی سهراب ، جنگاوری او... حالا او میدانست کیست و چیست... این جمع چهار نفره آنقدر غرق احوالات خود بودند که اصلا متوجه نشدند تعدادی از مأموران حکومت وارد حرم شدند و به جز این چهار نفر ، همه را به بیرون راهنمایی کردند ، حرم خلوت شده بود و گویا واقعه ای بزرگ در حال وقوع بود. ادامه دارد 📝به قلم :ط_حسینی
روایت دلدادگی قسمت پایانی🎬: سهراب دوباره نگاهش را به زمین دوخت و گفت : شما اینجا چه می کنید؟ فرنگیس لبخندی محجوبانه زد و گفت : دست تقدیر مرا به اینجا کشانید...شما اینجا چه می کنید.. سهراب هم لبخندی بر لب نشاند و‌گفت : همان دست تقدیر مرا به اینجا کشاند. ناگاه صدای مردی که مدتی بود کنارشان ایستاده بود و آنها متوجه نبودند بلند شد و گفت : پس دست تقدیر چه زیبا می نویسد. سهراب به مرد نگاه کرد و ناگهان با هیجان از جا بلند شد و گفت : آه ...آقاسید شما اینجا چه می کنید؟ سید لبخندی زد و‌گفت : کار همان دست تقدیر است، در ضمن من همان تاجر علوی هستم که گنجینه اش را زودتر از موعود به مقصد رساندی... سهراب با تعجب گفت : ش..ش...شما ...تاجر علوی؟! سید دستی به شانه سهراب زد و‌گفت : آری پسرم ، من تاجر علوی یا آقا سید ،عموی تو هستم...سالها به دنبال تو تمام خاک ایران را زیر و رو کردم...زمان کودکی تو و زهرا دخترم ، پدربزرگتان حکم کرد که شما دوتا در بزرگسالی با هم ازدواج کنید تا گنجینه ای گرانبها به شما برسد و هرکس از این وصلت سرباز زد ،سهم گنج را به دیگری ببخشد... چون من از زنده ماندن تو ناامید شده بودم و زهرا هم بزرگ شده و وقت شوهر کردنش بود ، زهرا را به پسر حاکم خراسان شوهر دادیم و پس بایدگنجینه را به نزد پدرت حاکم کوفه... در این هنگام فرنگیس که انگار تمام گذشته اش را به خاطر آورده بود گفت : آه خدای من...زهرا همسر فرهاد... با این سخن ، سید نگاهش را به فرنگیس دوخت و‌گفت : فرنگیس؟ شاهزاده خانم؟ آخر چطور امکان دارد؟ شنیده ام در خراسان حلوای ختم شما را هم خورده اند ناگهان همه جمع پیش رو از این حرف به خنده افتادند. و با صدای عصایی که در فضا پیچید ،متوجه درب ورودی شدند‌‌. سهراب که حالا خوب می دانست کسی که لنگ لنگان به طرفش می آید، کیست و‌چیست ، با شتاب خود را به حاکم کوفه رسانید و سخت او را در آغوش گرفت و چشمها بود که می جوشید و فراق سالیان سال را بی صدا فریاد می زد. در این هنگام سید جلو آمد و گردنبند با قاب چرمین سهراب را به او و پدرش نشان داد، نگین انگشتر را از قاب چرمی بیرون اورد و شروع به خواندن کرد علی...نام پدر توست مرتضی....نام خود توست کوفه.....زادگاه توست و سپس نگین را برگردانید و خواند«یا صاحب الزمان ادرکنی ولا تهلکنی» واین هم رمز نجات تو بود... سهراب آسمان را در زمین سیر می کرد در خاطرش نمی گنجید از کجا به کجا رسیده... او به دنبال اصالت و سپس محبوب و بعد پول و مقام بود ، اما زمانی که از همهٔ اینها گذشت و عاشق حجت زنده خدا شد و نور خدا در دلش پدیدار شد...به همهٔ آنهایی که از دست داده بود رسید... در این هنگام ،عموی او رو به سهراب کرد و‌گفت : مرتضی..... و ابو مرتضی...کریم راهزن که باعث تمام این اتفاقات بود ، اسیر ماست ، هر آنچه حکم کنید درباره اش انجام دهید... مرتضی ناگهان یاد کریم افتاد و‌گفت : پس آن شبیخون به کریم، هم کار شما بود؟ سید دستی به شانه مرتضی زد و‌گفت : فکر کردی من میوهٔ دل برادرم را که بعد از گذشت سالها پیدا کرده ام به راحتی رها می کنم؟ من کاروانی از سربازان زبده را مأمور تعقیب و مراقبت کاروان شما کرده بودم و آن موقع که راهزنان راه بر شما بستند، همسفرانت که می دانستند کاروان سربازان در نزدیکی شماست ، سریع خود را به کاروان رساندند و... مرتضی حالا همه چی را می فهمید...رو به حرم کرد...لبخندی به لب نشاند و دست به سینه گذاشت و‌گفت : مولای من...چه عیدی خوبی دادی...مرا به غلامی خود بپذیر تا غلامی کنم برای مهدی دوران...غریب این زمان...عشق عاشقان... آرزوی عابدان...آقایم صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف‌.. .................«پایان» .............. التماس دعا یاعلی 📝به قلم :ط_حسینی 🌨💦🌨💦🌨💦🌨💦