°•🌱|
🌷وصیتنامه #شهید_محمود_رادمهر
🔻اگر میخواهید دنیا و آخرتتان تضمین شود,از مصائب آخرزمان درامان باشید و عاقبت به خیر شوید, بصیرتتان را افزایش دهید,اطاعت از ولایت فقیه
را بر خود واجب بدانید..
.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
@Emam_kh
🔴 يكي از افرادي كه بعداز انقلاب اسلامي ايران به محضرامام زمان مشرف شدند ايت الله مرعشي نجفي بودند امام زمان سفارشاتي به ايشان داشتند ؛
💢به ایشان فرمودند 👇
که بعد از نماز صبح سوره يس خوانده شود بعد ازنماز ظهر سوره عم یتسائلون،بعد از نماز عصر سوره نوح بعد از نماز مغرب سوره واقعه و بعد از نماز عشاء سوره تبارك الذي بيده الملك
🌕 يكي از افرادي كه در زمان ما با معجزه حضرت ولي عصر (عج ) حافظ كل قران شد كربلايی كاظم ساروقي بود كه در امامزاده روستاي خويش به محضر حضرت مشرف مي شود و حضرت دستي بر سينه او گذاشته و با عنايت ويژه حضرت حافظ كل قرآن مي شود كه خود ماجراي مفصلي دارد.
#لبیک_یا_خامنه_ای
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
@Emam_kh
💠 حاج قاسم !
می بینی از آن بالا که چطور دارند سید را می زنند ؟
نه دشمن ،
بلکه خودی هایی که حتی حوصله خواندن حرفهای رهبری را هم ندارند مشغول تخریب او هستند.
🔴خودت خوب می دانی حاجی، ما هم مطمئنیم که آقا دروغ و تعارف ندارد.
همان آقایی که سر جنازه ات با گریه گفت و شهادت داد ما از تو جز خیر و خوبی ندیدیم ، شهادت داد سید عزیز و دولتش در حال کارند.
🌕 امام عادل ، شهادت دروغ نمی دهد .
حاجی جان ، از آن بالا در کنار امام حسین(ع) برای این سید دعا کن .
🔵 در سخت ترین شرایط بعد انقلاب کشور را تحویل گرفت با بودجه ای که هنوز پنج ماه از سال نگذشته دچار کسری وحشتناک شده بود !
دارد کار می کند ، آقا هم شهادت داده ، اما برخی خودی ها باور ندارند و او را می زنند.
⭕️حاج قاسم عزیز ، رفتی و این روزها را ندیدی که چطور عده ای با پرچم انقلابی ، تحلیل ها و حرفهایی دارند کاملا مخالف مبانی رهبری ، همان مبانی ای که گفته بودی جای خالی اش را در حوزه و دانشگاه می بینی.
حاجی برای ما هم دعا کن تا از عهده #جهاد_تبیین بر آییم و ذره ای گوشمان را از دهان رهبری به سمت دیگری نبریم.
راستی حاجی ، یادت نره که حتما برای سید هم دعا کنی
😭خیلی سخته هم از دشمن بخوری هم از دوست
@Emam_kh
دختر_شینا
#قسمت_9
می گفت: «قدم هنوز بچه است. وقت ازدواجش نیست.»
خواهرهایم غر می زدند و می گفتند: «ما از قدم ڪوچڪ تر بودیم ازدواج ڪردیم، چرا او را شوهر نمی دهید؟!» پدرم بهانه می آورد: «دوره و زمانه عوض شده.»
از اینڪه می دیدم پدرم این قدر مرا دوست دارد خوشحال بودم. می دانستم به خاطر علاقه ای ڪه به من دارد راضی نمی شود به این زودی مرا از خودش جدا ڪند؛ اما مگر فامیل ها ڪوتاه می آمدند. پیغام می فرستادند، دوست و آشنا را واسطه می ڪردند تا رضایت پدرم را جلب ڪنند.
یڪ سال از آن ماجرا گذشته بود و من دیگر مطمئن شده بودم پدرم حالا حالاها مرا شوهر نمی دهد؛ اما یڪ شب چند نفر از مردهای فامیل بی خبر به خانه مان آمدند. عموی پدرم هم با آن ها بود. ڪمی بعد، پدرم در اتاق را بست. مردها ساعت ها توی اتاق نشستند و با هم حرف زدند. من توی حیاط، زیر یڪی از درخت های سیب، نشسته بودم. حیاط تاریڪ بود و ڪسی مرا نمی دید؛ اما من به خوبی اتاقی را ڪه مردها در آن نشسته بودند، می دیدم. ڪمی بعد، عموی پدرم ڪاغذی از جیبش درآورد و روی آن چیزی نوشت. شستم خبردار شد، با خودم گفتم: «قدم! بالاخره از حاج آقا جدایت ڪردند.»
ادامه دارد...✒️
دختر_شینا
#قسمت_10
آن شب وقتی مهمان ها رفتند، پدرم به مادرم گفته بود: «به خدا هنوز هم راضی نیستم قدم را شوهر بدهم. نمی دانم چطور شد قضیه تا اینجا ڪشیده شد. تقصیر پسرعمویم بود. با گریه اش ڪاری ڪرد توی رودربایستی ماندم. با بغض و آه گفت اگر پسرم زنده بود، قدم را به او می دادی؟! حالا فڪر ڪن صمد پسر من است.»
پسرِ پسرعموی پدرم سال ها پیش در نوجوانی مریض شده و از دنیا رفته بود. بعد از گذشت این همه سال، هر وقت پدرش به یاد او می افتاد، گریه می ڪرد و تأثر او باعث ناراحتی اطرافیان می شد. حالا هم از این مسئله سوء استفاده ڪرده بود و این طوری رضایت پدرم را به دست آورده بود.
در قایش رسم است قبل از مراسم نامزدی، مردها و ریش سفیدهای فامیل می نشینند و با هم به توافق می رسند. مهریه را مشخص می ڪنند و خرج عروسی و خریدهای دیگر را برآورد می ڪنند و روی ڪاغذی می نویسند. این ڪاغذ را یڪ نفر به خانواده داماد می دهد. اگر خانواده داماد با هزینه ها موافق باشند، زیر ڪاغذ را امضا می ڪنند و همراه یڪ هدیه آن را برای خانواده عروس پس می فرستند.
آن شب تا صبح دعا ڪردم پدرم مهریه و خرج های عروسی را دست بالا و سنگین گرفته باشد و خانواده داماد آن را قبول نڪنند.
ادامه دارد...✒️
ما هنوز، دوری از امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف را گرفتاری و درماندگی نمیدانیم و از این جهت هنوز به اضطرار و ناچاری نرسیدهایم! چون خصلت انسان این است که با سختترین شرایط هم خو میگیرد. بنیآدم، بنیعادت است و بعد از مدتی همه چیز، ولو سختترین سختیها، برای او عادی میشود.
ما در شرایط سخت غیبت به دنیا آمدهایم، با همین شرایط بزرگ شدهایم و با همین شرایط انس گرفتهایم، لذا فکر میکنیم همیشه باید همین طور باشد و به همین گونه سخت بگذرد. از این رو نسبت به ظهور حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بیتفاوت بار آمدهایم؛ چون همه چیز را عادی و طبیعی میبینیم.
ولی خدا این شرایط را "سوء" و بسیار بد میداند و از ما میخواهد از این شرایط خارج شویم، تا از این سوء و گرفتاری و بدبختی این دوران نجاتمان دهد.
باید این یخهای بیتفاوتی و بیتوجهی ذوب شود، به آب طلب تبدیل شود، جمع گردد، به هم بپیوندد، راه بیفتد، رودی شود و در نهایت خود را به آغوش بحر بیکران اهلبیت عصمت و طهارت صلوات الله علیهم برساند.
دعا برای ظهور حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف میتواند ما را از این شرایط سوء، که به آن عادت کردهایم خارج کند.
مخصوصاً که این دعا دو ویژگی داشته باشد:
▫️ اول این که همگانی شود!
و
▫️ دوم، با اصرار باشد و مداوم!
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@Emam_kh