راز پیراهن
قسمت بیست وپنجم:
حلما همانطور که در بغل مادر بود هق هقش بلند شد و گفت :ژینوس غیب شده...
مامان زهره خنده ای روی لبش نشست و مثل زمان کودکی حلما، صورت دخترش را بالا آورد و همانطور که با دستانش صورت حلما را قاب گرفته بود گفت : این چه حرفیه؟ مگه میشه که ژینوس غیب بشه؟! تو که بچه نیستی ،این حرفا چیه میزنی؟!
حلما اشک چشماش را پاک کرد و گفت : مامان من بچه نیستم اما ژینوس درستی غیب شده و شروع کرد به تعریف وقایعی که رخ داده ،حلما به قسمتی رسید که زری اونو از اتاق بیرون انداخت که گوشی اش زنگ خورد.
نگاه به صفحه گوشی کرد ، وحید بود ، دستش را به نشانه اجازه بلند کرد و سپس گوشی را وصل کرد و با التهابی در صدایش گفت : سلام ،چرا گوشیت را جواب نمیدی ؟ پلیسا به هیچ جا نرسیدن ؟ چه خبری از اون روباه مکار؟
وحید چند لحظه سکوت کرد و گفت : فعلا خبری نیست ، صابخونه زری خانم اومده کلانتری و متوجه شدیم که همین امروز زری تسویه حساب کرده و تمام مدارکش را گرفته و حتی کلید ساختمان هم تحویل داده بود...انگار یه قضیهٔ از پیش تعیین شده بوده و زری نقشه هایی برای تو و ژینوس داشته ، حالا چه نقشه هایی نمی دونم ،اما چرا ناگهان تو رو از اتاق بیرون کرده ،اینم جای تعجب داره، حالا پلیسا دارن اطلاعات گوشی مهسا را استخراج میکنن ، دعا کن چیز درست درمونی بتونن ازش دربیارن..
حلما نفسش را محکم بیرون داد و گفت : من دارم قبض روح میشم ، تو رو خدا زودتر یه خبر درست درمون بیار...
وحید چشمی گفت و ادامه داد: دست من نیست عزیز دلم ،اما با این حال چشم و گوشی را قطع کرد
حلما گوشی را به کناری انداخت و به مادرش که انگار بسیار متعجب بود نگاه کرد.
مادرش شمرده شمرده گفت : ببینم، من درست متوجه شدم ، تو با ژینوس دعوات شده؟ منظورت از روباه مکار ژینوس بود؟
حلما با یاد آوری پیام های ژینوس بغضی سنگین گلوش را چنگ میزد و همانطور که اشک در چشماهیش حلقه زده بود سرش را به نشانه بله تکون داد و گفت : دعوامون نشده ، اما...اما حالا متوجه شدم ژینوس برای من یه دوست نبوده....
ادامه دارد...
📝ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
راز پیراهن
قسمت بیست و ششم:
ژینوس که از ترس مثل مجسمه گچی ،سفید شده بود ، از وسط صندلی ها آینه جلو را نگاهی کرد ،چهرهٔ راننده براش خیلی ترسناک می آمد و زری هم که مثل یک کنه به دستش چسپیده بود و گهگاهی نگاهی خریدارانه به ژینوس می کرد .
ماشین به سمتی میرفت که برای ژینوس ناآشنا بود. زری نگاهی به راننده کرد و گفت : اون چشم بند را بده ،فک کنم الان لازمه بزنم چشمای این دختر و بعد همانطور که چشم بند را صاف میکرد رو به ژینوس گفت : ای دخترک ورپریده چرا به من نگفتی که دوستت اینقدر پاستوریزه هست ، حالا باید دنبال یکی دیگه بگردم ، کارم را سخت کردی سختتتتت... اما منم بیدی نیستم که با این بادها بلرزم..
ژینوس که از هر حرف زری هراسی در دلش می افتاد با لکنت گفت : ز...زری خاانم می خوای چکار کنی؟ من دارم میترسم.
زری خنده بلندی کرد و همانطور که چشم بند را روی چشمهای ژینوس میگذاشت گفت : ترس از چی؟؟ شما از بین چندین و چند صد مشتری من برگزیده شدین ، قراره کارهای بزرگی انجام بدین و اگر بشه چیزهایی به دست میاری که توی رؤیاهات هم نمی تونی بهش فکر کنی...
ادامه دارد...
📝 ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
7.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دیدن این فیلم خالی ازلطف نیست👆
👌حکایت زیبای صیاد و گنجشک
جناب شعبی گوید:
صیادی گنجشکی را گرفت و گفت میخواهم تو را بکشم و بخورم
گنجشک گفت:ازخوردن من سودی نبری؛ چون کوچکم و تورا سیر نمیکنم
اگرمرا رها کنی۳پند بهتو میآموزم که برایت منفعت دارد
صیادگفت:بگو
گنجشک:یک پند را الان که دردست تو هستم
یکی را زمانی که مرا رها کنی،میگویم
سومی را زمانیکه روی آن درخت بزرگ رفتم
صیاد: اولی را بگو
گنجشک:برایچیز ازدسترفته حسرت مخور
صیاد اورا رها کرد
گنجشک کمی فاصله گرفت وگفت:
دوم اینکه؛هرگز امر محال را باور مکن
بعد روی درخت بزرگ رفت و گفت:
ای بدبخت! اگرمرا میکشتی درشکم من۲ دانه مروارید هست که هریکی ۲۰ مثقال است؛تومیتوانستی توانگروثروتمند شوی...
صیاد انگشت حسرت میخورد که گنجشک گفت: آن ۲ سخن اولی را فراموش کردی و حسرت سومین حرف مرا میخوری؟!
اول گفتم:بر گذشتهات اندوه مخور
دوم گفتم:امر محال راباورمکن
پر و بال وگوشت من روی هم ۱۰ مثقال نیست، چگونه درشکمم ۴۰ مثقال مروارید جای گیرد؟!
اینکه امر محالی است امااگرهم بود،مگر به تو نگفتم غم چیز ازدسترفته را نخور؛ چون فایدهای برایت ندارد ...
اینرا بگفت و پرید و رفت
🌸امیرالمومنین ع:
عِنْدَ غُرُورِ الاِطْماعِ وَ الآمالِ تَنْخَدِعُ عُقُولُ الْجُهّالِ وَ تَخْتَبِرُ أَلْبابُ الرِّجَالِ
به هنگام طمعها و آرزوها
عقول جاهلان فریب میخورد
و عقل مردان بزرگ درآزمون و امتحان قرار مىگيرد.
📚غررالحکم،قصار ۲۴
از زندگی شیرین و الهی 🔰
@Emam_kh
🔴 ضرورت پاسخگویی دولت و فدراسیون فوتبال در مورد بی اعتنایی به حکم امام ره، رهبر انقلاب و مراجع تقلید
🔻براساس نظر رهبر انقلاب، « نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم #حرام می باشد ».
(اینجا)
🔻فتوای امام خمینی ره هم در مورد مقدار مجاز نگاه زن به بدن مرد این است که:
« زن نباید به غیر وجه و کفّین مرد نظر کند » (استفتائات امام خمینی ره، ج8 ، ص576)
در جایی نیز می فرمایند: « بر زن #حرام است بدن مرد نامحرم را نظر کند » (همان، ص579)
⚠️ حال پرسش ما این است که با وجود اینکه حضور زنان در #ورزشگاه برای دیدن بازی مردان در تقابل با فتوای امام خمینی ره، رهبر انقلاب و مراجع تقلید است، دولت و فدراسیون فوتبال با چه مجوزی در این مدت در حال عادی سازی حضور زنان در ورزشگاه هستند❓
👈 در بازی #فوتبال، از آنجایی که بازیکنان مدام در حال جنب و جوش هستند و یا در کنار زمین نرمش می کنند یا خوشحالی پس از گل دارند و ... ممکن است بخش هایی از بدن آنها مثل شکم، سینه، ران و ... در معرض دید زنان و دختران قرار گیرد.
♻️ با در نظر داشتن این موارد،
⏪ چرا با دست خودمان برای زنان و دختران توقع بی جا ایجاد می کنیم؟
⏪چرا نسبت به احکام شرعی بی تفاوتی نشان می دهیم؟!
♻️ در هر صورت، در این چند دهه، سرمان درد نمی کرد که جلوی این کار را گرفته بودیم!
علتش ملتزم بودن به احکام شرعی بود که متأسفانه این روزها به راحتی زیر پا گذاشته می شود!
🇮🇷 @Emam_kh
5.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 تبیین جالب توجه درباره حجاب توسط استاد رحیم پور ازغدی
🔻 [در مورد حجاب] می گوید به شما چه مربوط است؟ اصلاً من می خواهم گناه کنم.
👈 خیلی خوب؛ گناه کن! بین تو و خدا یک رابطه است، بین تو و مردم (جامعه) یک رابطه [دیگر].
🔻یکی می گوید من می خواهم مواد بزنم؛
👈 بزن! بزن تا بمیری! کسی هم نباید یواشکی به خانه ات بیاید که تو داری چه کار می کنی. اما می گوید من می خواهم بیایم در خیابان، مواد بزنم. می خواهم به دیگران هم عرضه کنم.
حق نداری؛ چون اینجا دیگر می خواهی به بقیه هم صدمه بزنی.
🔻... می گوید من اصلاً می خواهم بروم جهنم؛
👈 می گوییم خب برو ! به جهنم که می خواهی بروی جهنم!
🧨 چرا می خواهی جامعه را جهنمی کنی؟
🧨چرا می خواهی بقیه را هم با خودت ببری جهنم؟
🧨چرا می خواهی خانواده های دیگر را متلاشی کنی؟
🔹وقتی که برهنه و نیمه برهنه بیرون می آیی، وقتی آرایش می کنی و بیرون می آیی، فضای عمومی جامعه را فضای جنسی می کنی.
🔹تو باید برای مردی آرایش کنی و برهنه شوی که با تو پیمان عشق بسته، به تو وفادار است.
🔹این جاذبه جنسی و عاطفی و محبت را خداوند در زن و مرد گذاشته است برای اینکه ازدواج کنند و نسل بشر ادامه پیدا کند، خانواده تشکیل بشود.
👈 وقتی می آیی این را بی_جا مصرف می کنی، خانواده ها را متلاشی می کنی.
بعد، شوهر خودت فردا دیگر به تو نگاه نمی کند. برای اینکه می گوید در خیابان دو نفر دیگر را دیدم، خیلی راحت هستم با آنها ! ... از تو خوشم نمی آید، دلم را زدی ...
@Emam_kh
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
؛﷽
🔵حجت الاسلام قرائتی:
طبق آیات سوره اعراف خداوند امر به پوشیدن و شیطان امر به برهنگی میکند
🇮🇷 @Emam_kh
📢 ویژه ۲۸ مرداد
📹 روایت حضرت آیتالله خامنهای از دوران ملی شدن صنعت نفت تا کودتای ۲۸ مرداد ۳۲
🔍 برگرفته از ۳۴ سخنرانی رهبر انقلاب
🔹 درس و عبرت - صنعت نفت ایران در سال ۱۳۲۹ با محوریت آیتالله کاشانی و دکتر مصدق و خواست مردم از استعمار انگلیس خارج و ملی میشود و پس از آن نخستوزیریِ دولت ملی بنام مصدق رقم میخورد. نهضت ملی با همهی موفقیتها ناگهان با استعفای دولت مصدق و بر سر کار آمدن قوام السلطنه و خطر بازگشت سلطهی انگلیس بر نفت ایران مواجه میشود. آیتالله کاشانی بار دیگر مردم را به صحنه میآورد و نخستوزیری مجدد دکتر مصدق را فراهم میکند. اما اینبار مصدق با آیتالله کاشانی سر ناسازگاری و اختلاف سرمیدهد و به خانهنشینی کاشانی منجر میشود. مصدق در مقابله با شکایتها و افزونخواهیهای انگلیس نسبت به نفت ایران به آمریکا اعتماد میکند و اینبار نوبت آمریکاست که پاسخ اعتماد مصدق را با ایجاد کودتا و سقوط دولت ملی او بدهد.
🔹 آنچه در این مطلب آمده است روایت تاریخی حضرت آیتالله خامنهای از زمینههای شکلگیری اعتراض مردمی به استعمار نفت توسط بیگانه تا ملی شدن صنعت نفت، قیام ۳۰ تیر و کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ است. در این مجموعه از ۳۴ سخنرانی رهبر انقلاب طی سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۴۰۲ استفاده شده است.
🔍 khl.ink/f/52221
@Emam_kh
چـطوری یه مام ضد عرق درست کنیم؟🤔
👈 4 ق.غ روغن نارگیل + 2ق.غ جوش شیرین+2 ق.غ نشاسته ی ذرت+ 5 الی 10 قطره آب لیموترش را ترکیب کنید سپس 30 دقیقه در یخچال بگذارید و بعد استفاده کنید
🥀🌿🥀🌿🥀