🔸امام زمان علیهالسلام میفرماید:
«و امّا در مورد رخدادهاي جديد، به راويان حديث ما [فقهاء] رجوع کنيد که ايشان حجّت من بر شما و من حجت خدا بر ایشان هستم.»
📚 کمالالدين، ج ۲ ص ۴۸۴
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨🍃
🌸 پـروردگارا
در این ماه که فرصت دعا و نیایش
به ما دادهای ما را از محاصره شیطان
و نفس سرکش نجاتمان ده
تا لبریز از عشق و علم و عرفان
و معرفت تو گردیم
باران رحمتت را بر دلهای کویری ما
که تشنه عشق توست بباران
حالا که دست در دامن کبریائی تو زدهایم
دست ما را بگیر و در دست
حجة ابن الحسن روحی له الفدا قرار ده
که امنیت حقیقی در جان ما بنشیند
تا در کشتی نجات او مستقر شویم
و از این دریای طوفانی که پیش رو داریم
ما را به شاهراهه حقیقی برساند
و سوار بر مرکب عشق شویم
و به هدف نهائی که لقاء توست نائل شویم
و این کمال مطلوبیست که
عاشقان و عارفان آرزو میکنند
آمیـنیـاربالـعـالـمیـن
🌸سلام،صبحتون بخیز
🌸چهار شنبه تون امام رضایی
@Emam_kh
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 معنای تسبیح گفتن موجودات
✏️ بیانات حضرت آیتالله خامنهای در جلسه تفسیر سوره جمعه، جلسه اول ا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌹اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🇮🇷 @Emam_kh
1_4076638010.mp3
27.88M
💠#هر_جزء_قرآن
#در_یک_نگاه
⬅️ جزء دوم: سوره بقره: آیه 142 تا 253
استاد اباذری
بسیار زیبا حتما گوش کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی ادبی کردن در ماه رمضان
نقطه زنی استاد قرائتی به کسایی که عمداً روزهخوریشون رو در جامعه به رخ میکشن😂👌
@Emam_kh
همسر شهید نواب صفوی:
بعد از افطار به آقا گفتم:
دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم
حتی نان خشک
فقط لبخندی زد
این مطلب را چند بار تا وقت استراحت
شبانه آقا تکرار کردم
سحر برخاست آبی نوشید
گفتم: دیدید سحری چیزی نبود
افطار هم چیزی نداریم
باز آقا لبخندی زد
بعد از نماز صبح هم گفتم
بعد از نماز ظهر هم گفتم
تا غروب مرتب سر و صدا کردم
که هیچی نداریم
اذان مغرب را گفتند
آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمود:
امشب افطارى نداریم؟
گفتم: پس از دیشب تا حالا چه عرض میکنم
نداریم، نیست!
آقا لبخند تلخی زد و فرمود: یعنی
آب هم در لولههای آشپزخانه نیست؟!
خندیدم و گفتم:
صد البته که هست
رفتم و با عصبانیت سفرهای انداختم
بشقاب و قاشق آوردم و پارچ آب را هم
گذاشتم جلوی آقا
هنوز لیوان پر نکرده بود كه در زدند
طبقه پائین پسرعموی آقا که مراقب ایشان
بود رفت سمت در
آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند
آقا فرمود: تعارف کن بیایند بالا
همه آمدند
سلام و تحیت و نشستند
آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید
آقایان روزه خود را باز کنند
من هم گفتم: بله آب در لولهها به اندازه
کافی هست، رفتم و آوردم
آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد
تا روزه خود را باز کنند
در همین هنگام باز صدای در آمد
به آقا یوسف همان پسرعموی آقا گفتم
برو در را باز کن این دفعه حتماً از مشهدند
الحمدلله آب در لولهها هست فراوان
مرحوم نواب چیزی نگفت
یوسف رفت در را باز کرد
وقتی كه برگشت دیدم با چند قابلمه
پر از غذا آمده است
گفتم: اینها چیه؟!
گفت: همسایه بغلی بود
ظاهراً امشب افطاری داشتهاند
و به علتی مهمانی آنان به هم خورده است
آقا نگاهى به من کرد خندید و رفت
من شرمنده و شرمسار
غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم
ميل کردند و رفتند
آقا به من فرمود:
یک شب سحر و افطار بنا بر حکمتی
تأخیر شد چقدر سر و صدا کردی؟!
وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؟!
از آن سر و صدا خبری نیست
بعد فرمود: مشکل خیلیها همین است
نه سکوتشان منصفانه است
و نه سر و صدایشان
وقتِ نداشتن، داد میزنند
وقتِ داشتن، بخل و غفلت دارند.
@Emam_kh