دست_تقدیر۱۷ قسمت_هفدهم نیمه های شب بود و هنوز خبری از آمدن عباس نبود، ننه مرضیه مانند مرغ سرکنده دور تا دور هال می چرخید و گاهی خسته از راه رفتن می شد، خود را به آشپزخانه ای محقر با دیوارهای سیاه سیمانی می رساند و با پاک کردن خرماهایی که قرار بود روز بعد، از آنها حلوا درست کند و در بازار بفروشند خودش را سرگرم می کرد. رقیه پا به پای ننه مرضیه میرفت و میامد، او می نشست،رقیه هم می نشست، او بر می خواست رقیه هم بر می خواست. محیا هم گوشه اتاقی که مختص میهمانان خانه، یا بهتر بگویم میهمانان شاه نجف بود، در خود چمپاتمه زده بود و زیر لب ذکر می گفت و انگار عذاب وجدانی بر وجودش سایه افکنده بود و در همین حین مادرش داخل اتاق شد و گفت: ننه مرضیه خیلی نگران هست، من هم دست کمی از او ندارم، معلوم نیست چه بر سر پسر این پیرزن امده محیا همانطور که به گلهای پشتی لاکی رنگ کنار دیوار که همرنگ قالی های اتاق بود، خیره بود آرام لب زد: اگر بلایی سر پسر ننه مرضیه آمده باشد من خودم را نمی بخشم، حس ششمم می گوید هر اتفاقی برایش افتاده، مربوط به ماست‌. رقیه آه کوتاهی کشید و گفت: حالا اینجا تنها نشین،بیا بریم کنار پیرزن، خاطراتی از مشهد براش بگیم بلکه دردش یادش بره و کمی آرام بگیرد محیا بدون زدن حرفی از جا بلند شد، برق اتاق را خاموش کرد و می خواستند از اتاق بیرون بیایند که در خانه را با شدت زدند. صدای در انگار سنگی بود که شیشهٔ دل این دو غریب آواره را شکست. ننه مرضیه همانطور که با صدای بلند فریاد میزد گفت: کیستی آمدم، آرام تر آمدم. رقیه و محیا خودشان را به پنجره کوچک اتاق که به حیاط باز می شد رساندند، ننه مرضیه در را باز کرد و ناگهان عباس درحالیکه تلوتلو می خورد با سرو رویی خونین داخل شد و با صدای بلند فریاد میزد، نزنید نامسلمان ها، من اینجا تنهایم، فقط مادر پیرم اینجاست، زن و بچه ام چند سال پیش به بیماری سخت گرفتار شدند و از دنیا رفتند. رقیه آنچه را که می بایست بفهمد، فهمید فوری وارد هال شد کفش های خودش و محیا را که در قفسه گچی داخل راهرو گذاشته بود برداشت و با شتاب چادر هایشان هم برداشت و دوباره داخل اتاق شد، در را بست و به محیا گفت که پشت کپهٔ رختخواب ها که گوشه اتاق و داخل طاق پهنی که روی دیوار در آورده بودند برود و هر دو پشت رختخواب ها در خود مچاله شدند. حیاط بزرگ خانه و فاصله آن تا ساختمان، باعث شد که در کمترین زمان و با سرعت، رقیه و محیا پنهان شوند. صدای پیرزن که آه و ناله و نفرین می کرد به همراه قدم های شتابان چند مرد که به گوششان می رسید، به آنها نزدیک می شد... ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼

✅برخورد شنیدنی و بی نظیر امام علی(ع) با متخلف بیت المال... 🔸در دوران حکومت امام علی علیه السلام، به آن حضرت خبر رسید که "ابن هرمه" مأمور حکومتی ناظر بر بازار اهواز، مرتکب خیانتی شده است. امام علیه السلام پس از اطلاع، به فرماندار خود در اهواز چنین نوشت: «هنگامی که نامه مرا خواندی، ابن هرمه را از نظارت بازار برکنار دار و او را به مردم معرفی کن، و به زندانش بیفکن و آبرویش را بریز، و به همه بخشهای تابع اهواز بنویس که من ـ علی ـ چنین عقوبتی برای او معین کرده ام. مبادا در مجازات او غفلت یا کوتاهی کنی، که نزد خدا خوار می شوی، و من به زشت ترین صورت ممکن تو را از کار بر کنار می کنم و خدا آن روز را نیاورد. و چون روز جمعه رسید، او را از زندان درآور و 35 تازیانه به او بزن و او را در بازار بگردان. و هر کس گواهی آورد که ابن هرمه از او چیزی گرفته است، او را با گواه قسم بده، و مبلغ را از مال ابن هرمه بردار و به صاحب آن بپرداز و دوباره او را خوار و سر افکنده و بی آبرو به زندان بازگردان، و پاهایش را در بند بگذار، و تنها برای نماز باز کن و فقط اگر کسی برایش خوراک یا نوشیدنی یا پوشاک یا زیر اندازی آورد به او برسان. شبها زندانیان را به فضای باز بیاور تا تفریح کنند، جز ابن هرمه! مگر بترسی که بمیرد، در این صورت او را نیز به حیاط زندان بیاور و اگر دیدی هنوز طاقت تازیانه خوردن دارد، پس از 30 روز، 35 تازیانه دیگر- علاوه بر 35 تازیانه نخستین- به او بزن. و برای من بنویس که درباره بازار(و نظارت بر آن) چه کردی، و پس از این خائن، چه کسی را برگزیدی، در ضمن حقوق ابن هرمه خائن را نیز قطع کن». 📚 دعائم الاسلام. ج 2،ص533-532 @Emam_kh

شاخصه های تبلیغات کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری در بیان مقام معظم رهبری. حتما حتما حتما ببینید عااالی بود @Emam_kh

برای بندۀ طلبۀ خدمتگزارِ خودتان دعا کنید @Emam_kh

🔴 انتصاب عجیب انتخاباتی!! انتصاب حسام الدین آشنا که آشنای اهالی فن است و همان رئیس دفتر مطالعات استراتژیک دولت دوازدهم و مشاور معلوم الحال روحانی به عنوان مشاور رسانه ای پورمحمدی همان وزیر کشور دولت اول احمدی نژاد و وزیر دادگستری دولت اول روحانی، از آن خبرهای عجیب انتخاباتی بود!!! اینکه این انتصاب فقط به رفاقت سال های دور این دو در واجا بر می گردد یا یک بازی پیچیده سیاسی و تعریف نقشی مهم برای پورمحمدی در مناظرات است چند روز دیگر و با داغ تر شدن تنور #انتخابات مشخص خواهد شد اما موضوع وقتی جالب تر می شود که این حرکت را بگذاریم کنار توئیت قابل تامل ابطحی درباره پورمحمدی ... ✍ "قاسم اکبری" @Emam_kh

‌دولتی با این حجم از فساد چطور نماینده اش بدون خجالت از مردم کاندید میشه ؟ 🔹‌اگر سرنوشت مملکت براتون مهمه اینو پخش کنید تا برای عده ای ظلم های دولت اصلاحات یادآوری بشه... @Emam_kh

عجب چیزی خونده نریمانی، رای خودشم اعلام کرد😂👌 این کلیپ برا انتخابات قبل است @Emam_kh

پیروزی خون مظلوم بر نوکر صهیونیسم! ♨️ فراموش نکردیم‌ که جریان فاسد جبهه‌ی‌ سازش نگذاشتند اقتدار حاصل از تشییع جنازه چند ده میلیونی سردار دلها شهید سلیمانی و برکات ظاهریش، بر ایران نازل شود. ⭕️ مثل فتنه‌ی ۱۳۸۸ که فتنه‌گران؛ آراء چهل میلیونی را آتش زدند و عزیز دل سردار حاجی زاده و نهاد مقدس سپاه را تخریب کردند و نظام را در زیر منگنه حمله وحشیانه خود قرار دادند. ♨️ حالا در بهترین زمان، حکم حقانیت نظام‌ مقدس‌ جمهوری‌ اسلامی در سقوط هواپیما روشن شد و حقانیت جبهه‌ مقاومت اثبات شد. ✍️ حجت الاسلام دکتر غفاری‌فر 🇮🇷 @Emam_kh