eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
17.3هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️چرا از ‎ عصبانی هستند؟! بخاطر دفاع از شهید ‎ بخاطر افشای مفاسد دانه درشت‌ها بخاطر بصیرت بالا و عمل بهنگام در دفاع از انقلاب و رهبری 🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 آیه۴۳ سوره مائده 🌸 و َكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ ۚ وَمَآ أُولَٰٓئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ (۴۳) 🍀 ترجمه: و چگونه تو را داور قرار می ‌دهند در حالی كه تورات كه در آن حكم خداست نزد آنان است؟ سپس بعد از آن روی بر می گردانند و آنان‌ مؤمن نیستند (۴۳) 🌹 دلیل مراجعه یهود به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ، پیدا کردن راهی برای تخفیف مجازات در قضاوت ها بود و آنان با اینکه به تورات دسترسی داشتند و پاسخگوی نیازهای آنان بود ولی دنبال قانون ساده تری می گشتند. «وَ كَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فِيها حُكْمُ اللّهِ: و چگونه تو را داور قرار می دهند در حالی که تورات که در آن حکم خداست نزد آنان است؟ » عجب اين كه بعد از انتخاب پیامبر براى داورى، حكم پیامبر را كه مانند حكم تورات است چون بر خلاف ميل آنهاست نمى‌پذيرند « ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ: سپس بعد از آن روی بر می گردانند. حقيقت اين است كه آنها اصولاً ايمان ندارند « وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ: و آنان مؤمن نیستند» 🔹 پيام های آیه۴۳ سوره مائده ✅ اگر حاكم اسلامى براى داورى بین كشورهاى غیر اسلامى انتخاب شد، باید عدالت، جرأت و صراحت را كاملاً مراعات كند. ✅ مسایل نژادى، منطقه اى، تعصب هاى گروهى، تمایلات شخصى و تهدیدها نباید در قضاوت ها تأثیر بگذارد. ✅ همه ی تورات تحریف نشده است. ✅ علامت ایمان، تسلیم بودن در برابر قانون است. آیه 43🌹 ازسوره مائده🌹 وَ كَيْفَ =وچگونه يُحَكِّمُونَكَ =داورکنند تورا وَ عِنْدَهُمُ =حال آنکه نزدآنها التَّوْراةُ=تورات است که فِيها =درآن حُكْمُ=حکم اللَّهِ=الله است ثُمَّ=باز يَتَوَلَّوْنَ =پشت می کنند مِنْ بَعْدِ=پس از ذلِكَ=آن وَ ما =ونیستند أُولئِكَ=آنان بِالْمُؤْمِنِينَ =مومنان 🌹🍃🌹🍃🌹
43 (1).mp3
4.36M
آیه ۴۳ ازسوره مائده 🌹استاد قرائتی @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 عقد و ازدواج در ماه محرم و صفر 💬 سوال: انجام مراسم جشن عروسی یا تولد در ماه محرم وصفر چه حکمی دارد ؟ ✅ پاسخ: برگزارى اين نوع مراسم، اگر توأم با معصيت و يا هتك حرمت حضرت سيدالشهدا (علیه السلام) نباشد، اشكال ندارد. اما براى مؤمنان سزاوار است كه حرمت اين ايام را پاس بدارند و از انجام دادن كارهاى شادى آفرين، اجتناب كنند. 🔸نکته: متعارف میان مردم این است که مراسم جشن عقد و عروسى را در تمام محرّم و صفر به عنوان احترام ترک کنند. 📚 سایت آیت الله خامنه ای @Emam_kh
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 حسینی بودن بدون مهدوی شدن، به درد نمی‌خوره! استاد_شجاعی @Emam_kh
16.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶شبهه ضد انقلاب: ما فارسیم! محرم به ما چه ربطی دارد؟😳 ➖کربلا دعوای بین دو قبیله از عرب ها بود. ما فارس هستیم به ما چه ربطی دارد؟ چرا باید برای جنگ دو گروه از عرب ها عزاداری کنیم؟ 🇮🇷 @Emam_kh
10.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥یکبار برای همیشه ببینید؛ خدمت بزرگ روحانی و ظریف به آمریکا، با انجام برجام! ⏪پاسخ اوباما و جان‌کری به یک سؤال مهم تاریخی؛ اگر برجام نبود چی می‌شد؟ ✅بالاخره نظام تحریم‌ها فرو می‌ریخت و عایدی برای آمریکا نداشت! ✅امکان بی‌خاصیت شدن دلار و نابودی نظام اقتصادی آمریکا وجود داشت! ✅اقتصاد ایران رو به بهبودی می‌رفت! ✍دولت شهید رئیسی همه موارد مذکور را اثبات کرد؛ این که بدون رضایت کدخدا می‌توان تحریم‌شکنی کرد، عضو پیمان‌های بزرگ اقتصادی مثل شانگهای و بریکس شد، فروش نفت را چندین برابر، و پول ان را نقد کرد و... 🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دست_تقدیر۴۵ قسمت_چهل_پنجم رقیه شال عربی را روی سرش انداخت و به سرعت از اتاق خارج شد و وارد اتاق روبه رویی که در اختیار عباس و مادرش قرار داده بود،شد. نگاهش به ننه مرضیه افتاد که مانند جسمی بی روح روی تخت افتاده بود؛ کنار تخت ایستاد، دست نیمه گرم ننه مرضیه را در دست گرفت، چند بار او را صدا زد اما جوابی نشنید. صورت کبود ننه مرضیه نشان از حال بدش داشت و تنها امید رقیه به دیدن حرکات سینه و تنفس او بود. رقیه که می دانست، عباس اینک بهم ریخته است و باید به گونه ای او را آرام کند؛ گفت: نگران نشو! به نظرم حالش بد نیست،شاید فشارش پایین آمده، شما برو ماشین را روشن کن و بیار جلوی در هال و بعد با کمک هم ننه مرضیه را داخل ماشین میبریم. چند روز پیش محیا بهم خبر داد که توی یکی از بیمارستان های مشهد مشغول به کار شده، میریم همان بیمارستان، راهش چندان دور نیست. عباس سری به نشانه باشه تکان داد و از اتاق خارج شد. ماشین به سرعت از کوچه پس کوچه های شهر می گذشت تا رسید به خیابان اصلی... عباس همانطور که حواسش به رانندگی بود، مدام نگاهی به عقب که مادرش مرضیه در آغوش رقیه چشمانش را بسته بود می کرد و رقیه هم همانطور که با اشاره دست ادرس بیمارستان را میداد، زیر لب برای شفای ننه مرضیه که همچون مادر دوستش می داشت، صلوات می فرستاد و نه عباس و نه رقیه، متوجه آن نبودند که یک موتور سوار، سایه به سایه در تعقیب آنهاست. محیا، برای چندمین بار، شماره خانه را گرفت، اما کسی گوشی را بر نمی داشت، نگرانی به دلش افتاده بود و این نگرانی آنچنان زیاد بود که تمام شور و شوق دادن آن خبر خوب را بر باد داد.. محیا برگهٔ آزمایش دستش را نگاهی کرد و بار دیگر شماره خانه را گرفت و همانطور که خیره به حروف انگلیسی درج شده در روی برگه بود، زیر لب گفت: مامان! گوشی را بردار، میخوام خبر مادر شدنم را اول به تو بگم، حتی هنوز مهدی هم نمی دونه، آخه کجایی؟! در همین حین صدای پرستاری که از پشت به او نزدیک می شد بلند شد: خانم پرستار، خانم محیا عرب زاده، کجایی شما؟! محیا گوشی را روی تلفن گذاشت و به عقب برگشت و زینب خانم را دید، با لبخند به او گفت: هیچی داشتم یه زنگ... زینب نگاهش به برگه دست محیا افتاد و گفت: به به! فکر کنم خبرایی باشه، مبارکه خانم.. محیا مانند دخترکی نوجوان لپ هایش گل انداخت و می خواست چیزی بگوید که زینب خانم ادامه داد: محیا جان! یه مریض بد حال وخیم آوردن بیمارستان، همراهش یه خانم و آقاست که خانمه سراغ تو رو می گرفت، راستی اون خانمه خیلی شبیه تو هست... محیا با شنیدن این حرف، با شتاب به طرف اورژانس حرکت کرد. ادامه دارد 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼