eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
17.1هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴ترور بعدی؛ نوبت به یک عالِم دینی در دمشق رسید! 🔹منابع رسانه‌ای سوریه از ترور شیخ توفیق البوطی فرزند شیخ محمد سعید رمضان توسط مهاجمان ناشناس در دمشق خبر دادند. ن.ت: تروریست‌های تکفیری درحال تسویه حساب با بزرگان سوریه هستند و مسئولیت ترورها رو هم گردن نمی‌گیرند، تا چهره دروغین دیپلماتیکشون آسیب نبیند. 🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 شک‌های مبطل در رکعات نماز 💬 شک در شماره رکعت‌های نماز در موارد زیر نماز را باطل می‌کند: 1️⃣. شک در نمازهای واجب دو رکعتی، مانند نماز صبح و نماز مسافر ولی شک در شماره رکعت‌های نماز احتیاط دو رکعتی باطل کننده نیست. 2️⃣. شک در نماز مغرب؛ 3️⃣. شک در نمازهای چهار رکعتی که یک طرف شک، عدد یک باشد؛ مانند شک بین یک و دو یا شک بین یک و سه؛ 4️⃣. شک در نمازهای چهار رکعتی قبل از تمام شدن سجده دوم که یک طرف شک عدد دو و طرف دیگر بیشتر از دو باشد، مانند شک بین دو و سه یا بین دو و چهار؛ 5️⃣. شک در شماره رکعت‌های نماز به گونه‌ای که نداند چند رکعت خوانده است. 📚 پی‌نوشت: رساله نماز و روزه آیت‌الله خامنه‌ای، مسأله 363 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‌ ✹﷽✹ نـاحــله قسمت‌‌یازدهم نوشته‌فاطمه‌زهرادرزی‌وغزاله‌میرزاپور چسبیدم ب صندلیم از اینکارم خندش گرفت زد زیرخنده و شیطون گفت +آخییی خم شده بود ک داشپورت و باز کنه داشت توش دنبال ی چیزی میگشت تو این فاصله بوی عطر خنکش باعث شد ی نفس عمیق بکشم از موهای لخت خیلی خوشم میومد ناخودآگاه جذبشون میشدم. بی هوا ی لبخند زدم و مثه گذشته ها دستم و گذاشتم تو موهاش و تکونشون دادم. از اینکه بخاطر لختیشون ب راحتی با یه فوت بالا و پایین میشد ذوق میکردم محکم فوتشون کردم و وقتی میومدن پایین میخندیدم یهو فهمیدم مصطفی چند ثانیست که ثابت مونده . خجالت کشیدم و صاف نشستم سرجام . ایندفعه بلند تر از قبل خندید . کیف پول چرمش و از داشپورت ورداشت و دوباره نشست رو صندلی. برگشت سمتم و به چشمام زل زد از برقی ک تو نگاهش بود ترسیدم . چیز بدی نبود ولی من دلم نمیخواست وقتی از احساسم بهش مطمئن نبودم اینو ببینم . نگاهم و ازش گرفتم از ماشین خارج شد و رفت بیرون مسیرش و با چشمام دنبال کردم در یه فست فودی و باز کردو رفت داخل ب ساعت نگاه کردم ۱۵ دیقه ای مونده بود تا شروع مراسم تقریبا ۳ دقیقه بعد با یه ساندویچ برگشت تو ماشین . گرفت سمتم. ازش گرفتم داغ بود و بوش تحریکم میکرد برای خوردنش . پرسیدم :این چیه ؟ داشت کتش و در میاورد وقتی در اورد و گذاشتش رو صندلیای عقب گفت +اگه گشنته بخورش . اگه نه ک نگه دار با خودت. گشنت میشه تا تموم شه مراسمشون . ازش تشکر کردم که گفت +نوش جان یخورده ک از مسیر و گذروندیم دستش و برد سمت سیستم و یه اهنگ پلی کرد تقریبا شاد بود ابروهام بهم گره خورد و رو بهش گفتم شهادته خاموشش کن دوباره با همون لحن مهربونش گفت: شهادت فرداعه بابا +کی گفته فرداست؟ فاطمیه دو تا دهس الان دهه دومشه حداقل وقتی خودمون داریم میریم هیئت رعایت کنیم دیگه. _سخت نگیر فاطمه جان ملت عروسی میگیرن ک +اولا اینکه مردم مرجع رفتارای ما نیستن و ما از اونا الگو نمیگیریم دوما اینکه اصن اینا هیچی میگم حق با تو و وارد بحث اعتقادات بقیه نمیشم فقط اینو خیلی خوب میدونم خوشی هایی که وقت غمِ خدا باشه مونگار نیست و میشه بدبختی... دهنم کف کرده بود انقدر که تند حرف زدم مصطفی که دید دارم تلف میشم گفت :باشه بابا بااشهه غلط کردممم تسلیمم آروم باش عزیزم خودمم خندم گرفت از اینکه اینجوری حمله کردم بهش ... دیگه چیزی نگفتیم ۱۰ دقیقه بعد رسیدیم ب مقصدمون باخوندن اسم مکان و مطمئن شدن ماشین و کنار خیابون پارک کرد و پیاده شدیم ... از ماشین پیاده شدم و کولمو انداختم دوشم. یه نگاه به مصطفی کردم و _توعم میای مگه؟ +نه ولی میام راهنماییت کنم بعدش باید برم جایی کار دارم . _اها باشه +مراسم تموم شد زنگ بزن بیام دنبالت _نه مزاحمت نمیشم اخم کرد و محکم تر گفت +جدی گفتم . دیر وقت نمیزارم تنها بری چپکی نگاش کردمو گفتم باشه ‌ بعد باهم راه افتادیم سمت قسمتی که خانوما نشسته بودن چون باید از وسط اقایون رد میشدیم مصطفی به من نزدیک تر شد. دیگه کاراش داشت آزارم میداد . یه خورده که رفتیم ازش خداحافظی کردم . اونم ازم جدا شد و رفت سمت ماشین. از رفتنش که مطمئن شدم حرکت کردم. یه ذره راه رفتم که دیدم یه سری پسرا تو خیابون رو به روی در ورودی هیئت حلقه زدن و باهم حرف میزنن وایستادم و چند بار این ور و اون ور و نگاه کردم . چشَم دنبال آشنا بود . میخواستم اون دونفرو پیدا کنم . هی سرمو میچرخوندم دونه دونه قیافه ها رو زیر نظر میگرفتم . تا یه دفعه قیافه آشنایی نظرمو جلب کرد. سریع زوم شدم روش. متوجه شدم همونیه که برام دستمال اورده بود . مشغول برانداز کردنشون بودم که یه نفر ازشون جدا شد چون نمیتونستم برم بین پسرا وقتی داش از سمت من رد میشد بهش گفتم _ببخشید سرشو انداخت پایین و گفت +بفرمایید امری داشتین؟ _میشه اون آقا رو صدا کنین ؟ +کدوم؟ دستمو بردم بالا و اونو نشونش دادم . دنبال دستمو گرفتو گفت +اها اونی که سوییشرت سبز تنشه ؟ _نه نه اون بغلیش‌ . چشاشو گرد کرد و با تعجب بم خیره شد . +حاج محمدو میگین ؟؟؟؟ پَکر نگاش کردم با اینکه اسمش و نمیتونسم جهت انگشت اشارشو که دنبال کردم گفتم _بله از همونجا داد زد +آقااا محمدددد !!! همه برگشتن سمتمون حاجیییی این خانوم (پوف زد زیر خنده)کارتون داره با این حرفش همه ی اونایی که داشتن باهم حرف میزدن خندیدن. برام عجیب بود که چی میتونه انقدر جالب و خنده دار باشه براشون... ادامه‌دارد...
‍ ‍ ‌ ✹﷽✹ نـاحــله قسمت‌‌دوازدهم نوشته‌فاطمه‌زهرادرزی‌وغزاله‌میرزاپور اون‌ پسری که تازه فهمیدم اسمش محمده گف +عه بچه هآ!!! زشته!! بی توجه بهش ب خندیدنشون ادامه دادن یخورده نزدیک تر شدم ببینم چی میگن همون پسره که از سمتم رد شده بود با خنده میگفت : +حاجی؟به حق چیزای ندیده و نشنیده. من فکرشم نمیکردم یه دختر اینجوری بیاد و بگه با شما کار داره... (مگه چجوری بودم؟ طاعون دارم مگه!! دلم خیلی گرفت.) هی بش تیکه مینداختن واز رفتاراش معلوم بود ک از شوخی و حرفای دوستاش ناراحت شده . صورتش سرخ شد اخماش رفت توهم سرشو انداخت سمت زمین و رفت. با تعجب ب رفتارش خیره موندم یعنی چی اینکارا؟ کجا گذاشت رفت؟ کلافه ایستادم همونجا ک ببینم کجا داره میره ... یخورده که رفت یهو اون دوستش که فرشته نجات من شده بود جلوش سبز شد . وقتی محمد دیدتش با همون ابروهای گره خورده محکم بازوشو گرفت و کشیدش این فضا دیگه آزارم میداد . چرا فرار میکردن ؟ بابا دو دیقه صب کنید من حرفمو بزنم برم! چرا بین اینهمه پسر نگهم میدارین . وقتی دیدم نیومدن مسیری و که رفته بودن دنبال کردم ب یه کوچه ی تقریبا خلوت رسیدم داشتم اطرافم و نگاه میکردم ببینم کجان ک متوجه صدایی شدم . اروم قدم برداشتم و رفتم سمت صدا وقتی واضح شد ایستادم . صدای محمد بود +برادر من آقا محسن آخه چرا همچین کاری کردی؟ مگهه نگفتم برامون شر میشه ! بفرماا دیدی دختره اومد دنبالمون؟ الان چیکار کنمم من ها؟ مگه بودی ببینی بچه ها چقدر چرت و پرت میگفتن!!!! از حرفاش سر در نمیاوردم من باعث اینهمه خشمش شدم ؟؟ پسری که فهمیدم اسمش محسنه جواب داد +چرا بیخودی شلوغش میکنی بنده ی خدا که هنوز چیزی نگفت نمیدونی واسه چی اینجاس !! شاید مثه بقیه اومدنش اینجا یهویی شد و مارم یهویی دید !! بزار بریم ببینیم واسه چی اومده بعدشممم تو دلت رضا میداد ول کنیم بیچاره و تو اون وضعیت بریم ؟ خو هر کی جای ما بود کمک میکرد کار بدی نکردیم ک محمد: یعنی چی که بیخودی شلوغش میکنیی ؟ یخورده مکث کرد و دوباره ادامه داد +پناه میبرم ب خدا از دستِ شیطان و قضاوت! اقا من نمیدونم تو خودت برو ببین چیکار داره. من واقعا نمیتونم باهاش حرف بزنم!!! الان دیگه جایی ایستاده بودم ک قیافه هاشونو میدیدم نبضم تند میزد محمد همونطور بهش نگاه میکرد و چیزی نمیگفت دیگه محسن بوسش کرد و خیلی شیطون گفت +نگران نباش خدارو چ دیدی شاید سنگ خورده تو سرش! اینو گفت وبلند بلند خندید. چشام زده بود بیرون. اینا داشتن راجب من حرف میزدن ؟ محمد تا اینو شنید اطرافش دنبال چیزی گشت ک پرت کنه طرف محسن محسن گفت :عه عه عه باشه باباا شوخی کردم چرا جوش میاری حاجی واسه قلبت ضرر داره اینهمه استرس قرمز شدیی . محمد:بخدا محسن من موندم تو خلقت تو! محسن فقط خندید دیگه صبر نکردم چیزی بگن و جلو تر رفتم محسن پشتش ب من بود. محمد رو به روم بود،تا دهنش و وا کرد چیزی بگه متوجه حضور من شد . از جاش تکون نخورد و سرشو انداخت پایین. جلوتر که رفتم محسنم منو دید . سلام کردم‌. محسن با خوشرویی و محمد همونطور که سرش پایین بود جوابم و داد . نمیدونم چی رو زمین اینهمه جذاب بود ک هر وقت دیدمش سرش پایین بود دلم شکسته بودوچشام هوای گریه داشت. صدام و صاف کردم که محکم تر حرفم و بزنم _من واقعا نمیدونم شماها راجع ب دخترای هم شکل من چی فکر میکنین نمیدونم چجوری میتونید با دوتا بر خورد و یه نگاه ب تیپ و قیافه اینجور ماهارو قضاوت کنین شناخت زیادی ازتون نداشتم ولی امشب خیلی خوب شناختم جماعت هم ریختِ شما رو !!! چرا فکر میکنید فقط شما خوبین و همه بد!!چ گناهیی کردم که همچین برخورد زشتی دارید باهام ؟ خودتون خجالت نمیکشید ازاین رفتار؟ مگه دنبالتون کردم که فرار میکنید ؟ مطمئن باشید عاشق ریختتونم نشدم. ولی گفتم وقتی اومدم اینجا و شماها هم هستین بابت اون روز ازتون تشکر کنم فقط همین!! دستام از عصبانیت میلرزید!! مات و مبهوت مونده بودن تو صدام بغض داشتم و تمام سعیمو کردم که کنترلش کنم . قدمای بلند ورداشتم سمت محمد تو فاصله خیلی کم باهاش ایستادم انگشت اشاره ام‌و گرفتم سمتش _دیگه هیچ وقت بخاطر اینکه افکار و عقاید بقیه باهاتون فرق داره اینطوری باهاش رفتار نکنین. از همون حضرت زهرایی که فکر میکنی فقط خودت میشناسیش میخوام خودش جوابت و بده! بغضم شکست و دوباره گریم گرفت... ادامه‌دارد...
🔴معنای شیعه چیست؟ اهلبیت عصمت و طهارت چه کسانی را شیعه خودشان می‌نامند؟ 🔹 عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: 🔸 لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ قَالَ بِلِسَانِهِ وَ خَالَفَنَا فِی أَعْمَالِنَا وَ آثَارِنَا وَ لَكِنْ شِیعَتُنَا مَنْ وَافَقَنَا بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ اتَّبَعَ آثَارَنَا وَ عَمِلَ بِأَعْمَالِنَا أُولَئِكَ شِیعَتُنَا. 🔹 محمد بن عمر نقل می‌کند که امام صادق(ع) فرمود: 🔸 کسی که به زبان می‌گوید من شیعه هستم ولی اعمال و آثارش مخالف اعمال و آثار ما اهلبیت است از پیروان و شیعیان ما نیست، بلکه شیعه ما کسی است که زبان و قلب او با ما موافق است و هرچه رنگ و بوی ما را می‌دهد و آثار ما به شمار آید را پیروی کرده و در اعمال هم به آنچه ما عمل می‌کنیم عمل کرده و آنچه ما ترک می‌کنیم ترک می‌کند. این چنین افرادی شیعه ما هستند. 📚 (بحار الانوار، ج 65، ص 164) @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیش بینی ۵ سال پیش رهبر انقلاب اسلامی درباره بازگشت مجدد تروریست‌ها @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ آیت الله میرباقری: وعده «غلبه ایرانیان» بر روم در آستانه ▪️واژۀ «روم» در آیات قرآن کریم و روایات به دشمنان نبی‌اکرم و اهل‌بیت، دولت بنی‌امیه و در حال حاضر به غرب مادی که ادامۀ بنی‌امیه است، تفسیر شده است. ▪️ایرانیان دوبار بر روم غلبه پیدا خواهند کرد؛ یکبار ایرانیان قبل از اسلام و یکبار ایرانیان بعد از اسلام. ▪️غلبه نهایی بر روم به‌دست ایرانی‌ها با محوریت وجود مقدس امام زمان علیه السلام رخ خواهد داد. ▪️در روایات از پیروزی امام زمان علیه السلام به نُصرت الهی که از عالَم بالا نازل می‌شود، تعبیر شده است. @Emam_kh
🔴 رخوت مشمئز کننده چه زود با سقوط سوریه کنار آمدیم!!! همان طور که خیلی زود با شهادت رئیسی و هنیه و سیدحسن نصرالله و فرماندهان حزب الله کنار آمدیم!!! و این رخوت مشمئزکننده را پشت تقدیر الهی و توکل دروغین بر خدا پنهان نمودیم!! خدا بزرگ است، بله بی نهایت بزرگ و تواناست و "یدالله فوق ایدیهم" ، اما همین خدای قادر متعال در قرآن کریم فرموده:  «إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» ... ۳ ✍ "قاسم اکبری" @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹زمانی که آمریکا خودش رو در اوج قدرت میدید، اینجوری زدیمش زمین 🔻این ویدئو را حتما ببینید 🔻الا به ذکر الله تطمئن القلوب 🔻ابر قدرت اونیه که با خداست @Emam_kh
خدا هم دخالت نمی‌کند، چه برسد به جمهوری اسلامی! @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کنایه دوباره کوچک‌زاده به ظریف و پزشکیان درجریان مصوبه عجیب دولت در رابطه با امور استخدامی؛ این طوری نمی‌شود آدمی را که دوست دارید، خلاف قانون سر کار بیارید اما ۱۰۰ نفر انسان شریف و خانواده دار رو زندگیشو زیر سوال ببرید! 🔸کوچک‌زاده، نماینده مجلس در انتقاد به بخشنامه امور استخدامی دولت که برخلاف قانون کار است و در جریان آن بسیاری از کارکنان قراردادی دولت بصورت یک طرفه لغو میشوند گفت: اینطور به وفاق نمی‌رسیم! این تعرض به قانون است، نمیشه مصوبه مجلس را اینگونه بهم زد! 🔸 قالیباف: بنده هم این موضوع رو امروز اول صبح مطلع شدم و حتما این را بطور جد پیگیری میکنیم! 🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗯چگونه یک دختر بچه قاتل می‌شود؟! 🗯 نماز و روزه ی بدون به درد ما نخواهد خورد همانطور که به درد عامل انتحاری شهادت آیت‌الله دستغیب نخورد... 🗯بازنشر برشی از سخنرانی بین‌الصلاتین در سال ۱۳۹۷، به مناسبت ۲۰آذر، سالروز شهادت آیت‌الله @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ‌سرلشکر سلامی: قدرت ایران کم نشده است/ اسقاط صهیونیست‌ها از دستورکار خارج نمی‌شود 🔹‌‌فرمانده کل سپاه پاسداران در جلسه غیرعلنی مجلس تاکید کرد ما ضعیف نشدیم و قدرت ایران کم نشده است. 🔹‌‌در این جلسه فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ۵ نفر از نمایندگان نقطه نظرات خود را درباره مسائل کشور و منطقه مطرح کردند. 🔹‌‌سرلشکر سلامی در این جلسه ضمن تحلیل شرایط منطقه تاکید کرد که ما ضعیف نشدیم و چیزی از قدرت ایران کم نشده است. همچنین وی تاکید کرد که اسقاط رژیم صهیونیستی از دستورکار خارج نمی‌شود. 🔹‌‌فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب بیان کرد که مقاومت امروز خودکفا شده است. 🔹‌‌سرلشکر سلامی به نقش حاج قاسم سلیمانی در نابودی گروه تروریستی داعش اشاره و از آن تجلیل کرد. همچنین وی اشاره‌ای به اتفاقات و رخدادهای ۱۵ سال اخیر سوریه کرد و از نقش شهید سلیمانی در نابودی داعش و تروریست‌ها سخن گفت و اینکه در آن مقطع طرح آمریکایی‌ها علیه جهان اسلام شکست خورد. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍏اگر قند، چربی و فشارخون بالا دارید، یکی دو بار در روز چای قرمز بنوشید 5 گرم از گلبرگ‌های چای ترش را در فنجان ریخته، رویش آبجوش بریزید و سرپوش گذاشته، 10 دقیقه بماند تا دم بکشد. 🍃🍒🍃🍒🍃
بیسکویت_پرتقالی 🍊مواد لازم 225 گرم آرد سفید 150 گرم كره 75 گرم شكرریز 2 عدد زرده تخم مرغ نصف قاشق چایخوری دارچین نصف قاشق چایخوری هل و جوز هندی یك قاشق مرباخوری پوست رنده شده پرتغال 🍞طرز تهیه كره، شكر و پوست پرتقال را بمدت 10دقیقه بهم می زنیم. زرده تخم مرغ، آرد، دارچین، جوزهندی و هل پودر شده را اضافه می كنیم تا خمیر تهیه شود. خمیر را 1ساعت در جای خنك نگه داشته تا جا بیفتد. خمیر را در كیسه قیفی ساده ریخته و به شكل بیسكویت دایره ای با فاصله در سینی فر می ریزیم.سینی را در وسط پنجره فر با حرارت 200 درجه فارنهایت می گذاریم. مدت 15-12 دقیقه طول می كشد تا بیسكویت ها پخته و كمی طلایی شوند. بعد از پخت، سینی را مدت 15 دقیقه در فر خاموش شده می گذاریم تا خنك شود.