eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💜☂💜☂💜☂💜☂💜 رمان_عشق_باطعم_سادگی قسمت_‌52 با لجبازی گفتم: حالاچه فایده دروغ گفتی بهم... براق شد – من هیچ دروغی بهت نگفتم... داد زدم -آره ولی پنهون کردی ...عاشق بودی و نگفتی ..مریم قبولت نکرد به خاطر چیزهایی که برای من قصه کردی تا بهت نه بگم از من نفرت داشتی عمه مجبورت کرده بود بیای خواستگاریم خواستی حرمت نگه داری.... از مریم کینه داشتی و من هم مثل اون حساب کردی فکر نمی کردی من... ! هق زدم ... نمی فهمیدم چی می گم فقط می خواستم خالی بشم... صداش بالا رفت - دیوونه چی می گی؟! لب زدم –حقیقت ...آره من دیوونه ام ...یه دیوونه که عاشق تو بود و تو اصلا بهش فکرهم نمی کردی ...دلت پرزد برای مریمت دیشب؟! از لای دندونهاش غرید -نمیدونی چی میگی محیا.... چیزی نگو که بعدپشیمون بشی سرم و گذاشتم روی داشبورد - من و ببر خونه بی توجه به حرفم گفت: من عاشق مریم نبودم محیا همش یه دوروغه محضه ... اون عاشق من بود... تلخ گفتم: عاشقی گناه نیست امیرعلی که می خوای از زیرش شونه خالی کنی!! -بزار حرفمو بزنم محیا... با لجبازی گفتم: _حالا احتیاج به توضیح نیست دیگه همه چی رو میدونم ... چون عشقت پست زده بود باهمه کوته فکریش ...قید ازدواج روزدی می فهمم حالت و حالا می فهمم دلیل رفتارهای اولت رو ... ولی دلیل بقیه رفتارهات رو نه؟! ترحم کردی بهم امیرعلی؟؟ به خاطر اینکه گفتم عاشقت بودم؟! با حرص لبهاش و روی هم فشار می داد -بس کن محیا بس کن داد زدم –نمی کنم بس نمی کنم امیرعلی ...من عاشق بودم... میفهمی امروز با حرفهای مریم چی کشیدم... میدونی چقدر دیروز دلم هوات وکرده بود ... میدونی چه قدر درد داره فکر کنم دیروز چون تو مریم و دیدی دلت می خواسته به جای من اون کنارت باشه و تو با مهربونی کنارش باشی... با جمله آخرم دستش تانزدیکی صورتم اومد ولی مشت شدو نشست روی فرمون ومن بیشتر وسط گریه داد زدم - بزن دیگه چرا نمی زنی؟ با پیشونیش روی فرمون ضربه می زد و عصبی اسمم و زمزمه میکرد ... یکدفعه پریدو من با ترس به در چسبیدم ... چشمهاش قرمز بود! -به جون خودت به جون خودم همه فکر دیروزم پیش تو بود ... من اصلا مریم و ندیدم برای همین امروز از حرفت تعجب کردم! خواستم چیزی بگم که دستش واوردبالا: -بزار حرف بزنم سکوت کردم ودست امیر علی ازجلو صورتم کنار رفت -ترم آخر بودم که شایعه شده بود بین بچه های کلاس که من مریم و می خوام و بهش پیشنهادازدواج دادم ... من می دونستم مریم دختر عموی نفیسه است و اصلا نظری هم بهش نداشتم فقط براش احترام قائل میشدم و هر وقت میدیدمش سلام می کردم! شاید همین هم دامن زده بود که پیش خودش فکرهای احمقانه بکنه! به پیشنهاد یکی از بچه ها رفتم تا با مریم صحبت کنم نمیدونم از کجا فهمیده بود این حرفها از طرف خود مریم پخش شده... به جون تو محیا من دوستش نداشتم... اون من و دوست داشت و می خواست مثلا با این کار بهم بفهمونه... ولی من گفتم این بازی رو تموم کنه قبول نکردو تازه نفیسه هم شد واسطه اش و هی برام از مریم میگفت!! رفتار مریم هم روز به روز دوستانه تر و خودمونی تر ! ... میفهمی محیا مریم صمیمی شده بود نه من !... تو که می دونی من اهل دوستی واین حرفها نیستم!... تو که عاشقم بودی ازت بعیده... یعنی نشناخته بودی من و عاشقم شدی؟!!! چه حرفها میزد امیرعلی عاشق شدن من که به این حرفها ربط نداشت ... قلب آدم هر لحظه ممکن بود بلرزه و عاشق! نمیشد؟؟ میشدو من چه قدر میترسیدم از این اتفاق!! ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ادامه دارد.......
السلام‌علیڪ‌یاعلے‌بن‌موسےالرضاعلیہ‌السلام 🌹صلوات خاصه امام رضا(علیه السلام) به نیت خشنودی آن حضرت وبرآورده شدن حاجات👇 ✨اللهّمَ صَلِّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقیِّ النّقیِّ و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضِ و مَن تَحتَ الثَّری الصّدّیقِ الشَّهیدِ صَلَوةً کثیرَةً تامَةً زاکیَةًمُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ.✨ @Emam_kh
♨️️ هیزم جهنّم ✍ قرآن میگه، اونایی که تو دنیا با ظلم و ستمشون، آتیشِ گناه رو شعله‌ور میکردند، قیامت هم میشن هیزم جهنم.🔥 ☝️ دقتّ کنیم!!! خودشون میشن هیزم جهنّم!!!🔥 📖 وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكاَنُواْ لِجَهَنَّمَ حَطَبًا (جن/۱۵) ستمگران و ظالمان که منحرفین از جاده عدالتند، هیزم جهنم هستند. یعنی به محض اینکه وارد جهنم میشن، هم خودشون میسوزن، هم آتیش جهنّم رو شعله‌ور میکنن...🔥🔥 حواست هست؟؟!! 🔥آی اونی که توی دنیا آتیش میشی، با زبونت، یا با عمل و رفتارت، دیگران رو آتیش میزنی و میسوزونی... 🔥آی اونی که توی دنیا وقتی خشم و غضب میکنی، مثل یه گلوله آتیش میشی... 🔥آی اونی که مثل آتیش میوفتی تو زندگیِ دیگران، زندگیهاشون و میسوزونی و به باد میدی... آی اونی که... ☝️ قیامت هم هیزم جهنّم میشی، جهنمی‌ها رو آتیش میزنی و میسوزونی... 🔥🔥 📢 اینجا تو دنیا آتیش باشی، قیامت هم خودت آتیش میشی، میشی هیزم جهنّم. 🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 پروژه آشوب_هوشمند در منطقه 🔻فلسفه دستگیری ‎روح_الله_زم چه بود؟ 1️⃣ قرار بود: همزمان در ‎، ‎ و ‎ پروژه "آشوب هوشمند" اجرا شود؛ بدین ترتیب ایران باید دچار آشوب داخلی شود تا تمرکزش از منطقه منحرف شود. وقتی ایران دچار مسائل داخلی می‌شود توان مدیریت آشوب در عراق و لبنان را نخواهد داشت؛ در نتیجه، بنا بود: نظام سیاسی عراق منحل شود و حزب‌الله لبنان فرو بریزد. 2️⃣ نیرویی که قرار بود ایران را دچار آشوب کند ‎ بود. زم بنابود حوادث دی‌ماه ۹۶ را تَکرار کند. روح الله زم یک شخص تنها نیست بلکه سیستم های اطلاعاتی فرانسه، آمریکا و ترکیه پشتیبان اطلاعاتی و مالی او بودند. 3️⃣ ظاهراً زم در یکی ازکشورهای همسایه مستقر می شود تا در اتاق فکر «عملیات آشوب ایران» حضور داشته باشد. به یاد بیاورید حوادث دی ماه 96 را. محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه و دبیر مجمع تشخیص بعد از حوادث دی ماه 96 به نقل از دستگاه های امنیتی گفته بود: اتاق فکر حوادث دیماه در اربیل عراق و پستوهای بارزانی قرار داشت و آنجا آمریکایی ها، صهیونیست ها، سعودی ها، بعثی ها و منافقین پروژه «همگرایی نتیجه بخش» را کلید زدند. 4️⃣ اما حالا؛ درست قبل از شروع آشوب در ایران، اطلاعات سپاه ایران، روح اله زم را شکار می کند و بدین ترتیب سَر مار قطع می شود. پلن اول نقشه «آشوب هوشمند» نقش برآب می شود! 5️⃣ بعد از قطعِ سر مار، حالا ایران با اطمینان بیشتر و خیال راحت‌تر توانست منطقه را مدیریت کند. از طرفی فریب ‎ ترکیه در شمال سوریه را نخورده و وارد بازی نشد. بلکه با وساطت و هدایت، دولت مرکزی سوریه و کوردهای سوریه را بهم متصل کرد تا نقشه ترکیه را بهم بریزند و سپس با مدیریت هوشمندِ ‎ فتنه لبنان را تضعیف کرد. ‏6️⃣ می‌ماند عراق؛ راه حفظ نظام سیاسی عراق و تمامیت ارضی این کشور، از بلوغ سیاسی «سه ضلعی صدر، حکیم و حیدرالعبادی» و رشد تحلیل سیاسی مردم این کشور می‌گذرد. تُند شدن آشوب درعراق، مرجعیت دینی را به صحنه کشانده و عمده مردم حالا حاضر نیستند کشورشان ناامن شود. بزودی فتنه عراق هم کور می‌شود. داود_مدرسی_یان @Emam_kh
چطوری استرس و اضطراب رو از بین ببریم؟🤔 هنگامی که استرس سراغتان آمد کافیست نقطه قرمز(L14) مشخص شده در شکل بالا رو به مدت 30ثانیه فشار دهید تا استرس کاملا از بین برود
🌺🌺🌺آموزش بافتنی🌺🌺
پاپیون برای بافت این پاپیون به اندازه دلخواه زنجیره زده روی زنجیره ها پایه کوتاه بافته هشت الی ده رج بستگی به نخ واندازه پاپیون بافته بعد بایک نخ وسط پاپیون را پیچیده برای آویزها تعدادی زنجیره زده داخل هر زنجیره چهار الی شش پایه می بافیم وبه وسط پاپیون وصل می کنیم از این پاپیون ها برای روی گیره سر تل تزیین روی لباس....استفاده می شود از امشب هر دفعه یکی از شکلهای قلاب را می گذارم با یاد گرفتن آنها نقشه خوانی قلاب را یاد می گیریدوبه راحتی هر مدلی که نقشه یاپترن داشته باشد می بافید انشاالله @Emam_kh
🔴 اگر خر به جایی برسد هم آنجا را خراب می‌کند هم خود را! 🔹یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت. ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد. 🔸ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد. وقتی که دوباره به پشت بام رفت، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت. 🔹بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، و سرانجام الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد! 🔸ملانصر الدین با خود گفت لعنت بر من که نمی دانستم اگر خر به جایگاه رفیع و بالایی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را از بین می برد نماینده_بی_ادب داود_مدرسی_یان @Emam_kh
یه زن خوش اخلاق حکایت خودشو برایم تعریف کرد که از کسی چنین چیزی نشنیده بودم ... او گفت : 🏡 من در خانه ام همه اتاقهای منزلم را اسم گذاری کرده ام. 🛋 اتاق نشیمن را اتاق تهلیل نامیده ام و هر گاه وارد آن میشوم *لااله الاالله* می گویم. 👨🏻‍🍳آشپزخانه ام اتاق استغفار است *استغفرالله العظیم واتوب الیه* وارد آن که میشوم ذکر استغفار را می گویم. 🍽اتاقی که مخصوص پذیرایی از مهمان هاست را اتاق صلوات نامیده ام. *اللهم صل علی الله محمد آل محمد* 👨🏻‍🍳 در آشپزخانه که کار می کنم و غذا می پزم، استغفار می گویم. *استغرالله الله العظیم واتوب الیه* 👬و اتاق بچه‌ها را که تمیز می کنم تسبیحات را با خود زمزمه می کنم. *سبحان الله،الحمدالله،لا اله الا الله و اکبر* 🌳هنگام آب دادن به درخت و گلدانها تکبیر را تکرار میکنم. *الله اکبر،الله،اکبر،الله اکبر* و خلاصه در هر اتاق و مکان تا کارم در آنجا تمام بشود، ذکری که نامش را بر آنجا گذاشته ام،می خوانم تا زبانم از ذکر غافل نباشد. 💖 این شیوه کارم، لذت بخش است و قلبم مطمئن است و برکت به خانه ام می آید. @Emam_kh