eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
17.3هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺رهبرمعظم انقلاب: امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) به اصحابش میفرمود: جوری عمل کنید در بین مردم که هر کس شما را میبیند، بگوید اینها یاران امام صادقند. @Emam_kh
راز یک به هم ریختگی: رمز گشایی دو جعبه سیاه ✍ بد بیاری ها، گاه خارج از اختیار آدمی است. اما اغلب، حاصل آن چیزی است که او، خود کاشته است. آقای روحانی اکنون به وضوح، نگران برملا شدن برخی تخلفات کلان و پنهان برخی اطرافیان یا مدیران خویش است. 🔹ماه گذشته بود که نیما زم، جعبه سیاه شبکه عملیات روانی دشمن در سه سال اخیر، شکار و به کشور منتقل شد. او تحت هدایت سرویس های جاسوسی خارجی فعالیت می کرد و در عین حال با برخی مدیران اجرایی بده بستان اطلاعاتی برقرار کرده بود. آمد نیوز نقش مهمی در آشوب دی ماه ۹۶ داشت و دولت در مجال دادن به آشوب افکنی مجازی، متهم و مقصر بود اما آقای روحانی با قرار به جلو، درباره آن آشوب، طلبکاری پیشه کرد. ♦️"زم" سال ۹۶ پس از انتخابات، در گفت‌و‌گو با یکی از عناصر ضد انقلاب صراحتا گفته بود «ما تحلیل داشتیم. آن حمایت از روحانی، برای افزایش ناکارآمدی و رساندن کشور به بود». او اسرار مهمی با خود دارد. 🔹بد بیاری دوم، شکار و بازگرداندن "رسول دانیال زاده"، جعبه سیاه زد و بند های اقتصادی و انتخاباتی حسین فریدون است؛ برادر و دستیار روحانی که با اعمال نفوذهای بی حد و مرز، گاه جای چند وزیر تصمیم گرفت. دانیال زاده هم احتمالا اسرار مگوی فراوانی دارد که چگونه توانست مدیر چند بانک بزرگ را بگمارد و از همین طریق بالای چهار هزار میلیارد تومان وام باز پرداخت نشده دریافت کند؟ یا اینکه همین پول های کثیف را از کدام مسیر تقدیم ستاد انتخاباتی آقای روحانی کرد؟ ♦️برخی تصور می کنند سخنان اند و عصبانی آقای روحانی، استارت عملیات روانی برای انتخابات است. شاید. اما به نظر می رسد او به هم ریخته تر از این حرف هاست. به همین دلیل هم در جمع مردم یزد و کرمان، به جای ارائه کارنامه ملموس از دولت، به چیزی حمله کرد که اتفاقا با استقبال مردم رو برو شده: مبارزه بی ملاحظه و بدون خط قرمز دستگاه قضایی در دوره ۹ ماه اخیر. 🔹استقبال مردم، خبری است که نظرسنجی وزارت اطلاعات تصریح می کند، مبنی بر این که جدیت در مبارزه با مفاسد اقتصادی دانه درشت ها، موجب افزایش محبوبیت مردمی آیت الله رئیسی به ۷۶ درصد شده است. لابد آقای روحانی اگر رویش می شد، وزیر اطلاعات را هم به خاطر آوردن این قبیل خبرهای ناگوار مواخذه و برکنار می کرد. ♦️اگر نیما زم، جعبه سیاه نفوذ اطلاعاتی و امنیتی دشمن است، رسول دانیال زاده جعبه سیاه برخی زد و بند های کلان اقتصادی و سیاسی است که پول های کلان کثیف تولید کرده و ضمنا آن را وارد فضای انتخابات کرده است. جالب و تلخ این که، یک سر ارتباطات ناسالم دانیال زاده به برادر رئیس جمهور و سر دیگر آن، به اکبر طبری معاون رئیس دفتر رئیس پیشین دستگاه قضا بر می گردد. 🔹قطعا رمزگشایی چنین جعبه سیاه مهمی، از علت اصلی ناکارکردی و بدکارکردی دستگاه های مسئول در مبارزه با فساد در همین پنج شش سال اخیر راز گشایی می کند. اما آقای روحانی چنین روشنگری و شفافیت را ناخوش می دارد، اصلا به هم می ریزد. کاش تا دیر تر از این نشده، خود او جبران کند و عذر تقصیر بیاورد. محمد_ایمانی @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴آقای روحانی بری بالا بیایی پایین یه روز تو حکومت اسلامی محاکمه می شوی ♦️سخنرانی دکتر عباسی ۲۰ آبان در دانشگاه آزاد اسلامی اردبیل @Emam_kh
‼️ رقص در مجالس زنانه بدون موسیقی 🔷س 1934: رقص در مجالس زنانه بدون آهنگ موسیقی حرام است یا حلال؟ و در صورتی که حرام باشد، آیا ترک مجلس بر شرکت کنندگان واجب است؟ ✅ج: رقص زن برای زنان اگر عنوان لهو بر آن صدق کند مثل این که جلسه زنانه تبدیل به مجلس رقص شود، محل اشکال است و احتیاط واجب در ترک آن است؛ در غیر این صورت هم اگر به گونه ای باشد که شهوت را تحریک کند و یا مستلزم کار حرام و یا ترتّب مفسده ای باشد، حرام است و تَرک آن مجلس به عنوان اعتراض بر کار حرام، چنانچه مصداق نهی از منکر محسوب شود، واجب است. @Emam_kh
‍ 🍶🍃یک نوشیدنی نشاط آور وضد افسردگی بسیار مناسب در فصل سرما    5 گرم  گل گاو زبان    2 گرم  اسطخودوس     10 گرم  نبات   1 عدد  لیمو عمانی پوست گرفته   3 لیوان  آب جوش   1 برش  لیمو ترش  🍃گیاهان بالا را نیم کوب کنید، سپس آنها را همراه نبات و لیمو داخل قوری به مدت 20 دقیقه بگذارید تا دم بکشد. دمنوش حاصل را از صافی رد کرده و داخل لیوان مورد نظرتان بریزید و همراه با برش تازه لیمو سرو کنید. @Emam_kh
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌹پنجشنبه است، هـمان روزی که خوبان سفر کرده از دنیا، چشم انتظار عزیزانشان هستند ، دستشان از دنیا کوتاه است و محتاج یاد کردن ما هستند با ذکر فاتحه و  صلوات ، روحشان را شاد کنیم. 🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ،تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَات 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ،مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِين اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيم صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِم غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ 🌹بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ،اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ،وَ لَمْ يَكُن له کفو احد 🌸🍃🌸 @Emam_kh
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 رمان_عشق_باطعم_سادگی قسمت_71 محسن _از همین الان بگم من یکی لب به این کیک نمیزنم! ابروهام ودادم بالا و همونطور که تخم مرغ ها رو هم میزدم تا یک دست بشه گفتم: _بهتر اصلا کی خواست بهت بده!؟ محمدهم دست به کمر به من نگاه می کرد- بیچاره امیرعلی که مجبوره این کیک رو بخوره! عصبی گفتم : _مامان میشه بیاین این دوقلوهاتونو بیرون کنین من تمرکز داشته باشم؟! هردوتاشون قهقه زدن.. محسن _حالا انگاری داره اتم میشکافه که تمرکز نداره یک کیک قراره بپزی ها! با حرص پام وروی زمین کوبیدم و داد زدم _مــــــــــامـــــان مامان با خنده وارد آشپزخونه شد - چیه؟ باز چه خبره؟ چشم غره ای به محمد و محسن رفتم _ نمیزارن کیکم و درست کنم!! محمد یک صندلی ازپشت میز بیرون کشیدونشست - ما به تو چیکار داریم...تو اگه کار بلدی به جای این همه غرغر کیکت ودرست کن محسن هم حرفش و تایید کرد -واالا روکرد به محمدوادامه داد -ولی میگم محمد بیا یه زنگ به اورژانس بزنیم بره در خونه عمه وایسته .... دل نگرانم برای امیر علی! مامان ریز ریز خندیدو من جیغ بنفشی سرشون کشیدم که مجبور شدن برن بیرون از آشپزخونه امشب سوم فروردین بودو تولد امیرعلی.... همه قرار بود بریم خونه عمه همدم عید دیدنی ... داشتم برای تولد امیرعلی کیک درست می کردم البته یک کیک کوچیک که فقط بتونم غافلگیرش کنم... عطیه صبح گفته بود که قراره عصری امیرعلی بره تعمیرگاه به یکی از دوستهای عمو احمد قول تعمییر ماشنش رو داده! مایع کیکم آماده بود.. ته قالب گرد رو چرب کردم و مواد رو ریختم توش ... قالب رو توی فر گذاشتم که از قبل مامان برام روشن کرده بود ... نفسم رو با صدا بیرون دادم و عرق روی پیشونیمو پاک کردم... دعا دعا می کردم کیکم خراب نشه! گوشیم شروع کرد به زنگ زدن و اسم عطیه روش چشمک میزد دفعه سوم بود زنگ میزد _سلام بفرمایید؟! -علیک ...چه عصبانی؟! کیکت و پختی؟ - اگه تو اجازه بدی بله گذاشتمش توی فر! -حالا چه شکلی هست؟ -کیکه دیگه قراره چه شکلی باشه؟! -منظورم اینه که شکل قلبه ساده است...یا قلب تیر خورده؟! -خودت و مسخره کن کیکم گرده و ساده بلند بلند خندید - از بس بی سلیقه ای! -همون تو که ته سلیقه ای بسه! عطیه –راستی چی خریدی برای داداشم!؟ -از اسرار مگوعه فضول خانوم... - خب حاالا کادو من مطمئنن از تو بهتره! -آها اونوقت شما چی خریدی؟ صداش و مسخره کرد -یک دست سرویس آچار که همه اش از طلاست...چشمت درآد! خندیدم که حرصی گفت: _االان که زنگ زدم به امیرعلی و تولدش وتبریک گفتم... سوپریز کردنت که رفت روی هوا ... اونوقت دیگه به من نمی گی از اسرار مگوعه!! -خب خب ...لوس نشی خودشیرینیت گل کنه جدی جدی بهش زنگ بزنی ها! بدجنس گفت: _قول نمی دم سعی میکنم! -مواظب باش سعیت نتیجه بده! عطر کیکم تو آشپزخونه پیچید و من از توشیشه فر نگاهش کردم که داشت پف میکرد -الو مردی اون ور خط؟! _خیلی بی ادبی عطیه ...نخیر بفرمایید! -هیچی کاری نداشتم ...کاری نداری تو؟ خندیدم –آدم نمیشی تو ..نخیر امری نیست -بچه پرو باز روت زیاد شده ها برو به کیک پختنت برس... حیف من که دارم از پشت تلفن بهت روحیه میدم کیک آشغالی نپزی! -نخواستم روحیه بدی برو سر درست! -لیاقت نداری...بای بای محیا دارم زنگ میزنم امیرعلی تا ادبت یادت بیاد بای بای! خندیدم _توغلط بکنی بای بای عطی جون! باخنده گوشی رو قطع کردم و ذوق زده به کیکم خیره شدم! بابا کمکم کردو کیک شکلاتیم رو برد توی ماشین...
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 رمان_عشق_باطعم_سادگی قسمت_72 بابا: _حالا حتما باید بری تعمیرگاه دختر بابا؟! مثل بچه ها گفتم: _آره دیگه می خوام غافلگیرش کنم! بابا امان از شما جوونایی گفت و ماشین و روشن کرد برای رسوندنم و من کیفم رو چک کردم و بادیدن کادو وگل سرخی که برای امیرعلی خریده بودم نفس راحتی کشیدم... کیک رو روی دستم گذاشتم و بازحمت پیاده شدم -خب صبر کن کمکت کنم دختر...! لبخندی زدم - نه خودم میرم ممنون که منو رسوندین!! بابا هم لبخند پدرانه ای مهمونم کرد: – برو بهتون خوش بگذره! دستم و به نشونه خداحافظی تکون دادم و ماشین بابا دور شد خداروشکر امیرعلی تنها بود و متوجه من نشد چون سرش کاملا توی موتور ماشین پارک شده!! روی چاله بود، -سلام آقا خسته نباشی.. باچشمهای گرد شده سربلند کرد صورتش حسابی سیاه بودو من آروم خندیدم به قیافه بانمکش!! باشیطنت گفتم: _جواب سلام واجبه ها!! به خودش اومد - سلام ...تو اینجا چیکار می کنی؟؟کیک و کیفم رو روی میز نزدیکم گذاشتم و با برداشتن گل با قدمهای کوتاهم رفتم نزدیک خجالتم دیگه ریخته بود و دلم ضعف میرفت برای دیدنه صورتش ازنزدیک.... گونه سیاهش رو بوسیدم و گفتم: _تولدت مبارک!! خواستم اولین کسی باشم که بهت تبریک می گه!! گل رز غنچه رو گذاشتم توی جیب لباس کارش ... نگاه متعجب و خندونش و دوخت توی چشمهام _محیا؟؟!!! خندیدم: –جونم آقا؟! نگاه مهربونش چشمهامونشونه رفت وبا نفس عمیقی گل رو بو کشید –ممنونتم... داشتم ذوب میشدم زیر نگاهش ... گفتم: کمک نمی خوای؟؟ خندید _شما بلدی؟ با شیطنت گفتم: _من نه ولی آقامون بلده! بازم خندید –اونوقت این میشه کمک باز که رسید به خودم!! لبخندی زدم و نگاهی به در تعمیرگاه انداختم... شب بود و خیابون خلوت ... جلو رفتم امشب شب من بود و این تولد ساده دنیایی از لذت بود! لباس کارش روغنی شده بودوبوی تند روغن میداد .. اروم گفتم:الهی صدهزارساله بشی وسایه ات همیشه بالاسرم باشه! سرش و پایین آورد و از روی چادر کنار گوشم گرم ومهربون گفت: _ممنون عزیزدلم واقعا غافلگیر شدم...! بانفس عمیقی عطر چادرم رو بلعید و ادامه داد -ببخشید دستهام خیلی کثیفه نمیتونم....!! با خجالت لبم گزیدم و با اعتراض گفتم: امیرعلییییی !؟؟ خندیدو گونه زبرش رو به صورتم کشید: _جونِ امیرعلی؟! خندیدم...و سرم و زیرانداختم! اولین صبح عید وقتی امیرعلی اومده بود خونه ما تا باهم بریم خونه بابابزرگ طبق رسم هرساله ,عید دیدنی.. توی حیاط که رفتم استقبالش با اینکه پریدم توی بغلش بازم خجالت کشیدم صورتش و ببوسم و بوسه ام رو کاشتم روی دستهاش ... ولی امیرعلی با خنده گونه ام و بوسیده بود ومن با یادآوری حرف دیشبم چه قدر خجالت کشیده بودم... آروم عقب اومدم و امیر علی با دیدن صورتم شروع کرد به خندیدن -به چی می خندی؟ من خنده دارم؟ لبهاش و جمع کرد توی دهنش – اگه بدونی چیکار کردم باصورتت؟ راه افتاد – بیا ببینم! دنبالش راه افتادم که من و برد پشت یک دیوار که یک روشویی بود دستهاش رو صابون زد و شست – بیا صورتت رو بشورم با خوشحالی نزدیک رفتم ... چه خوب که سیاه شدن صورتم ختم میشد به دستهای امیرعلی و این لحظه های خوش... حوله روبه دستم دادو گفت میره لباس عوض کنه .... صورتم رو که خشک کردم رفتم کنار میز و کادوش رو از کیفم درآوردم ... با صدای قدمهاش که نزدیک شده بود چرخیدم وکادو رو گرفتم سمتش! -ناقابله امیدوارم خوشت بیاد!! گردنش رو کج کردو نگاهش توی چشمهام -این چه کاریه آخه ...همین که یادت بودبرام دنیاییه!! گل رز دستش رو نشونم داد و حرفش رو ادامه داد... ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ادامه دارد.......
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحن تو و ضریح تو و بارگاه تو هر حاجت نگفته گمانم روا شود السلام‌علیڪ‌یاعلے‌بن‌موسےالرضاعلیہ‌السلام @Emam_kh
به_بهانه_میلاد_رسول_الله 🔴 منطق پیامبر رحمت: سازش یا ....؟‼️ 🔻 نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد... ؛ بهترین توصیف‌ها درباره حضرت خاتم‌الانبیا(ص) را امیرمومنان(ع) در خطبه ۱۰۸ نهج البلاغه فرموده است: "طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ يَضَعُ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ ". طبیبی بود- نه در مطب نشسته- که دنبال دردمند می‌گشت برای علاج و تسکین درد. آنجا که درد با مرهم و مسکّن چاره می‌شد، مرهم‌هایی محکم می‌بست. 🔹اما با همه جاذبه و مهربانی و عطوفتش، هر جا عفونت شدت گرفته بود، دریغ نداشت که بر موضع عفونت داغ بگذارد. آموخت که اصل دین جاذبه است اما حریم و حصار آن، همان دافعه‌ها و نهی از منکر و جهاد و مجاهدت‌ با پلیدی‌ها و فساد و طغیان و استکبار است. 🔹 کار از همین‌جا دشوار شد. پیامبر(ص) "رحمهًْ للعالمین" بود اما نمی‌توانست باشد. جهاد کبیر و عدم تبعیت از مستکبرین، اشراف و طواغیت را از همان روز اول آغاز کرد. این منطق باصلابت، دشمن فراوان داشت؛ از سران قریش و امپراتورهای جهان، تا همراهان زیاده‌طلب و ریاست‌طلب و خودبنیاد. تا پایان تاریخ نیز هر ملت و حاکمیتی به آن حضرت اقتدا کرد، نوع این دشمنان ستیزه‌جو و متعدی را پیش روی خود خواهد یافت و این دشمنی خبیثان عالم ، نشانه سلامت یک ملت و حکومت است. 🔹 پیامبر در چنین جهاد طاقت فرسایی ، جلوتر از همه بود؛ چنان که امیر مومنان (ع) درحکمت ۲۶۰ نهج البلاغه فرمود "کُنَّا اِذَا احْمَرَّ الْبَاْسُ اتَّقَیْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ (صلى الله علیه وآله) فَلَمْ یَکُنْ اَحَدٌ مِنَّا اَقْرَبَ اِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ. هر گاه آتش جنگ، سخت شعله ور مى شد، ما به رسول اللّه (ص) پناه مى بردیم و هیچ یک از ما به دشمن نزدیک تر از او نبود". 🔹انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی (ره) لبیک به چنان پیامبر والا مقامی است؛ با مسولیت های سنگین، و با جاذبه ها و دافعه هایی سخت نیرومند؛ و طبیعی است دارای دشمنانی قسم خورده باشد که سازش با آنان خطاست و دوستانی جان افشان در سراسر دنیا باشد. زمانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا