🔸 امیدوارکننده ترین آیه قرآن 🔸
کسی آمد خدمت امام باقر علیه السلام گفت: امید بخش ترین آیه قرآن چیه؟ آقا فرمود: به نظر خودت کدوم آیه است؟ گفت : «قُل یا عِبادیَ الَّذینَ اَسرَفوا عَلَی اَنْفُسِهِم لا تَنقَطوا مِنْ رحْمَةِ الله»: آی بنده هایی که گناه کردید، از رحمت خدا مأیوس نشوید.
آقا فرمود: نه این ممکنه خیلی به انسان امید بدهد، اما امیدبخش ترین نیست، امید بخش ترین آیه این آیه است: «وَلَسَوفَ یُعطیکَ رَبُکَ فَتَرضی»: یعنی پیغمبر اینقدر روز قیامت شفاعت از تو قبول میکنیم تا راضی بشوی. بعد امام باقر علیه السلام سه مرتبه فرمود: امید ما به شفاعته ، امید ما به شفاعته، امید ما به شفاعته.
واقعا همینطور است، ما چه نمازی داریم، چه روزه ای داریم، یه بازنگری تو اعمال خودمان کنیم تازه با هزارات تیری که بهش می زنیم با هزاران حبطی که اتفاق میافته چقدر میتونیم این اعمال را حفظش کنیم.
📚از بیانات حجت الاسلام رفیعی
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌷 آیه 279 سوره بقره
🌸 فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُون
َ
🍀 ترجمه:پس اگر چنین نكردید،اعلام جنگ با خدا و رسولش داده اید و اگر توبه كنید، (اصل) سرمایه هاى شما از آنِ خودتان است. (ودر این صورت) نه ستم مىكنید و نه بر شما ستم مى شود.
🌷 #حرب:جنگ
🌷 #رءوس_أموالکم: سرمایه هایتان
🌸 در اسلام، نه اجازه ربا وبهره كشى و استثمار داده شده و نه اموال مردم یک جانبه مصادره می گردد. آیه قبلی می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید تقوای الهی را پیشه کنید و آنچه را از مطالبات ربا باقی مانده است ، رها کنید اگر ایمان دارید. این آیه در ادامه آیه قبلی می باشد که اگر از سود به دست آمده از طریق ربا صرف نظر نکردید اعلام جنگ با خدا و رسولش داده اید. اما اگر آدم رباخوار توبه کند فقط اصل پول خود را بر می دارد ولی سود پولی که از طریق ربا می خواست بگیرد، دیگر نباید بگیرد. و در این صورت نه ستم می کنید و نه بر شما ستم خواهد شد.
🔹 پيام های آیه279سوره بقره 🔹
✅ #رباخوار، محارب با خداست. او باید بداند كه در این جنگ، در یک طرف او قرار دارد و در طرف دیگر، خداوند «فأذنوا بحرب من اللّه»
✅ رباخوارى، گناه كبیره است. چون اعلام جنگ با #خداوند است. «بحرب من اللّه»
✅ رباخوار، گمان نكند با مردم محروم طرف است، بلكه #خداوند به حمایت از محرومان برخاسته و از حقّ آنان دفاع مىكند. «بحرب من اللّه»
✅ چون #رباخوار محارب با خداست، از وظایف حكومت اسلامى مبارزه با رباخوارى است. «فأذنوا بحرب من اللّه»
✅ براى محاربین با خدا نیز راه #توبه باز است. «بحرب من اللّه... وان تبتم»
✅ #رباخوار، تنها مالک اصل مال است، نه بهره آن. «فلكم رؤس اموالكم»
✅ براى نجات محرومان، اصل مالكیّت مردم را نادیده نگیرید ومالكیّت خصوصى در اقتصاد اسلامى پذیرفته شده است. «فلكم رؤس اموالكم»
✅ سلطه پذیرى و سلطه گرى هر دو محكوم است، نه ظلم ببینید و نه ظلم روا دارید. «لاتَظلِمون ولا تُظلمون»
✅ #انتقام ممنوع است. به رباخوار توبه كننده نیز نباید ظلم شود. «فلكم رؤس اموالكم لا تَظلمون ولا تُظلمون»
✅ به توبه كنندگان، نباید بخاطر خلافكارى هاى گذشته ظلمى شود. سرزنش كسانى كه قبلاً خلافكار بوده اند ممنوع است. «فان تبتم... لاتَظلمون ولاتُظلمون»
✅ استقرار #عدالت اقتصادى، از وظایف حكومت اسلامى است. «لاتَظلِمون ولا تُظلمون»
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
پنـجشنبـه اسـت🕯🥀
بیاد عزیزان خفتـه در وادی خاموشان
کسانی که روزی زینت بخش محفلمان بودند
و حالا نیازمند یاد و خیـرات و مبرات شما
⇝✿🕯°•°🍃🥀🍃°•°🕯✿⇜
💦بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ💦
【اَلسَّـلامُ عَلی اَهْـلِ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ
مِـنْ أَهْـلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
یـا أَهْـلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
بِحَـقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
کَیْفَ وَجَدْتُـمْ قَـوْلَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
مِـنْ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ، یا لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
بِحَـقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
اِغْفِـرْ لِمَـنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
وَحْشُرْنا فی زُمْـرَةِ مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
مُحَمَّـدٌ رَسُـولُ اللهِ عَـلیٌّ وَلِیٌّ الله】
〖اَللّهُـمَّ اغْفِـرْ لِلمُؤمِنیـنَ وَالمُؤمِنَاتِ
وَالمُسلِمیـنَ وَالمُسلِمَـاتِ
اَلاَحیَـاءِ مِنهُـم وَالاَمـوَاتِ
تَابِـع بَینَنَا وَ بَینَهُـم بِالخَیـراتِ
اِنَّکَ مُجیـبُ الدَعَـوَاتِ
اِنَّکَ غافِـرَ الذَنـبِ وَالخَطیئَاتِ
وَ اِنَّکَ عَـلَی کُلِّ شَـیءٍ قَدیـرٌ
بِحُرمَـةِ الفَاتِحـةِ مَـعَ الصَّلَـوَاتِ〗
🌷اَللّٰهُـمَّ صَـلِّ عَلےٰ مُحَمَّـدٍ وَّ آلِ مُحَمَّـدٍ🌷
@Emam_kh
12.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 ماهاییم که مملکتمون رو به گند میکشیم...🙈
@Emam_kh
❤️🍃 خداوند ما رو با معشوق های دلمون محشور میکنه .
خداوند میگه من به دلهاتون نگاه میکنم
الگوهاتون تو زندگی کیا هستن؟؟ دوست دارین شبیه کیا باشین؟؟
حتی اگه نمازم میخونه روزه میگیره اما خیلی خوشحال میشه اگه که شرایطی بشه که نخونه....😔
یعنی هیچ انسی پروازی و بینش و بصیرتی نیست .
خواب های ی نفر نشون میده یک نفر قیمتش چقدره؟؟
آرزوها و محبوب هاش چی هستن؟
🍃
دغدغه و آرزو های بزرگ نداره خودش رو بزرگ نمیبینه چون قیمت هرکس به بزرگی الگویی هست که انتخاب میکنه
🌸🍃
هرچقدر الگوت بزرگتر باشه شخصیت خودت هم بزرگ میشه چون قراره شبیه الگوت بشی .
🌸🍃
یکی از فرمولهای مهم آرامش همین هست که انسان بدونه تو رحم دنیاست و قرار بزودی وارد آخرت بشه که بی نهایت بزرگتر و زیباتر از دنیاست این آدم هیچ وقت افسرده و کسل و غصه دار نمیشه، چون دائما در حال رشد و حرکت به سمت زیبایی و آرامش بی نهایت هست ...🌸🍃
استادمحمدشجاعی
@Emam_kh
‼️برداشت قرض از صندوق صدقات
🔷س 5269: آیا می توان از صندوق صدقه ای که در خانه داریم، ـ مانند صندوق کمیته امداد ـ موقع نیاز به صورت قرض برداریم و بعداً جایگزین کنیم؟
✅ج: اگر صندوق متعلق به کمیته امداد و امثال آن باشد، به گونه ای که اختیار تصرف در آن را نداشته باشید، بدون اجازۀ مسئولان مربوط، جایز نیست.
📕منبع: leader.ir
@Emam_kh
رمان #به_تلخی_شیرین
قسمت اول
من در دنیایی که انسان هایش برچسب دروغین عشق به هوس هایشان می چسبانند، زندگی می کنم...
خسته ام از دروغ بی رحمانه ای که قداست عشق را به مسلخ می کشاند و با قساوت سلاخی می کند...
دروغی که حرمت احساس لیلی را هتک می کند...
دروغی که جنون قیس را بی ارزش می کند...
دروغی که انتظار شیرین را به سخره می گیرد...
دروغی که تیشه ی فرهاد را به ریشه ی عشق می کوبد...
دروغی که رنگ قرمز هوس را با سبزی عشق استتار می کند...
ولی؛ می دانم هستند هنوز انسانهایی که دل و دینشان به پاکی جنون قیس و سادگیه فرهاد تیشه زن است...
و من، می خواهم از میان این همه دروغ، عشقی را روایت کنم که مظهر راستی است...
قصه ی دلدادگی شیرین و فرهادی که در دنیای من متولد شده اند، تا دل دردمند لیلی و شیرین را به راستی احساسشان مرهم باشند...
دستهایم را از هم گشودم و با لذت هوای بهاری را استشمام کردم؛ در دنیایی که زیادی به چشم هایم تنگ و تاریک می آمد، دیدن این حیاط برایم موهبتی بود. لبخندی کنج لبم نشست و با لذت دور تا دور حیاط دویست متری مشترکمان با عمه هایم را از نظر گذراندم، پایم را روی تک پله ی ورودی ساختمان گذاشتم و داخل گودی حیاط رفتم. به سمت تاب دو نفره گوشه حیاط قدم برداشتم و رویش نشستم، ساعت نزدیک هفت صبح بود، هنوز یک ساعتی زمان داشتم...
پاهایم را در آغوشم جمع کردم و خیره ی چند درخت روبرویم شدم...
مرور بعضی از خاطرات هیچ زمانی برای انسان تکراری نمیشود، مثل خاطرات چیدن هر ساله ی سیب های این درخت ها...
دیوانه بازی ها و شوخی های فرهاد...
لبخندهای از ته دل آقاجان خدابیامرز...
با صدای همیشه شاد فرهاد، تصویر تابوت نقش بسته در انتهای تمامی خاطرات خوب و بدم لحظه ای خودنمایی کرد و مانند همیشه حال خوبم از خاطره بازی را به گند کشید.
چشم از درختها برداشتم و به چهره ی جذاب فرهاد در آن لباس های ورزشی که به اندام ورزیده اش خوب نشسته بود دوختم.
- صبح شیرین سحرخیزم بخیر.
مثل همیشه سرد نگاهم را به چشم های درشت عسلی رنگش میخ کردم و با تأکید گفتم: عسل!
بی توجه به نگاه یخ زده ام قلدری کرد.
-واسه همه عسل باش، واسه منِ فرهاد، شیرین کافیه.
بی حوصله نگاهم را از صورتش گرفتم و از روی تاب بلند شدم.
-حرفای تکراری!
روبرویم قرار گرفت و با انگشت اشاره اش وسط ابروهای گره خورده ام را فشرد و با لحن خشن و لوده ای گفت: اخم های تکراری!
خنده ام گرفت ولی اجازه ی خودنمایی را ندادم، در این سالهای تلخ، خوب یاد گرفته بودم که چطور هلاهل باشم...
مهم نبود که آدمهای دور و برم، مرا مغرور و از خود راضی می دانستند؛ مهم نبود عشق فرهاد در وجودم بود ولی عریان میگشتم که از گرمازدگی اش رسوا نشوم؛ مهم نبود فرهاد، فریادم میزد و من بسان کرها بی توجه سر به هوا داشتم؛ مهم این بود که حقیقت زندگی من تیشه به ریشه ام کوبیده بود و سال ها بود که به مویی بند شده ی این خانه و زندگی بودم...
دستش را پس زدم و سردتر از هر زمانی از کنارش گذشتم، سنگ پای قزوین جلوی فرهاد تعظیم میکرد!
صدایم زد: شیرین؟
فقط خودم و خدا میدانستیم، هر بار که شیرین خطابم میکرد چه لرزی در قلبم می افتاد! لرزشش را نمی خواستم، من و فرهاد دوخط موازی بودیم، خوب می فهمید از کیشش نیستم و خود را به نفهمی زده بود!
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد......
═इई 🌺🍃🌸🍃🌺ईइ═─┅.