فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا بحق بزرگی ماه رجب عاقبتمون ختم بخیر کنه🤲🏻
خدا بحق امام باقر(ع)
(مولود روز اول رجب)
عزیزانمون رو به سلامتی برامون نگه داره🤲🏻
خدا به آبروی امام هادی (ع)
(سوم رجب شهادت)
هیچوقت محتاجمون نکنه🤲🏻
خدا به حق بخشندگی امام جواد(ع) (مولود 10رجب)
دین و دنیای جوونامون رو تامین کنه🤲🏻
خدا به حق خون بناحق ریخته آقا علی اصغر(ع)(مولود10رجب)😭😭
توفیقات کارهای
خیرمون رو روزافزون کنه🤲🏻
خدا به حق مولودکعبه
مولی الموحدین امام المتقین امیرالمومنین (ع)
به مالمون برکت بده🤲🏻
خدا به حق حقی که زینب کبری (س) برگردن دین اسلامش داره
(رحلت بی بی درنیمه ماه رجب)
به چکنم چکنم دچارمون نکنه🤲🏻
خدا به حق سرور کائنات آقا رسول اکرم صلوات الله
(مبعث آقا 27ماه رجب) به جسممون صحت بده🤲🏻
خدا مریضهامون رو شفا بده🤲🏻
خدا گره های کور زندگیمون رو باز کنه🤲🏻
خدا دردهای گوشه دلمون رو درمان کنه🤲🏻
خدا زیباترین عید رو برامون رقم بزنه🤲🏻
خدا برامون از خزائنی برسونه
که کلیدش دست خودشه🤲🏻
خدا رزقمون رو فراوان کنه🤲🏻
خدا حوائجمون رو درباره جوونامون روا کنه🤲🏻
خدا امواتمون رو غرق رحمت کنه و سرسفره امیرالمومنین(ع) مهمان کنه🤲🏻
بی خونه هامون خونه دار🤲🏻
بی بچه هامون بچه دار🤲🏻
قرضمندامون ادای قرض🤲🏻
خدا تمام حاجاتمون رو به گل روی ماه رجب امضاء کنه و صدها دعای خیر دیگه بدرقه راهمون🤲🏻
🌸آمیـــــــــــــــن یا رب العالمین🌸🍃
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
@Emam_kh
🌸سلام_امام_زمانم
کـی باغ به بوی او معطر گردد
کـی دیدن روی او میسر گردد
آن مـاه که از فراق او جان به لبــم
کی دیده به نور او منور گردد
🌹تعجیل درفرج صلوات🌹
🌸 قرار هر صبح ما سلام بر سالار دلها #اباعبدالله_الحسین(علیه السلام)
🌹اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
@Emam_kh
لقمانُ عليه السلام
ـ لابنِهِ ـ : يا بُنيَّ لا تُحَقِّرنَّ أحَدابخُلْقانِ ثِيابِهِ ؛ فإنَّ ربَّكَ وربَّهُ واحدٌ .
لقمان عليه السلام
ـ به فرزندش ـ فرمود : فرزندم ! هيچ كس را به سبب كهنه بودن جامه اش حقير مشمار ؛ زيرا كه پروردگار تو و او يكى است .
بحار الأنوار : 72/47/57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
سلاااااااام
الهی به شناخت تو زنده ایم
و به یاری تو شادمانیم
الهی چه غم دارد آنکه تو را دارد
و که را شاید که تو را نستاید
الهی دلی ده که شوق طاعت تو داشته باشد
و توفیق طاعتی ده که بهشت تو رهنمون کند
و پایی ده که با آن کوی مهر تو را پوییم.
الهی مرا از سه آفت نگه دار
از وساوس شیطانی،
خواهش های نفسانی
و غرور نادانی
ای مهربان ترین مهربان ها
آمین
روزتان نورانی🌸🍃
@Emam_kh
✨﷽✨
🌼مؤمن در اين دنيا غريب است
✍به حضرت امام باقر علیه السلام عرض شد كه محمد بن مسلم مريض است ، امام مقدارى آب بوسيله غلامى برايش فرستاد . غلام آب را برد به او گفت : به من دستور داده همين جا باشم تا بياشامى ، و بعد بيائى با من برويم خدمت ايشان .
محمد بن مسلم فكر می كرد با اين حالى كه دارد و قدرت حركت در او نيست ، چگونه می تواند برود !
همين كه آب را آشاميد و در شكمش قرار گرفت ، مثل اينكه بندها را از پايش گشادند از جاى حركت نموده خدمت امام رسيد ، اجازه خواست ، صداى امام را شنيد كه فرمود : خوب شدى ، داخل شو .
داخل شد ، سلام كرد ، اشك می ريخت .
امام فرمود : چرا گريه می كنى؟
عرض كرد به واسطه دورى كه از شما دارم و رنج و مشقتى كه بايد براى شما بكشم ، و در ضمن اينكه قدرت ندارم زياد خدمت شما باشم و سير شما را ببينم .
🔅 امام علیه السلام فرمود :
اما اينكه قدرت ندارى صحيح است ، خداوند دوستان و ارادتمندان ما را چنين قرار داده بلاء بسوى آنها بسرعت راه مى يابد .
▫️و اما اينكه گفتى در فاصله دور قرار گرفته اى در اين دورى به حضرت ابو عبد الله الحسين علیه السلام . شبيه شده اى كه او نيز فاصله بسيار دورى از ما قرار دارد در كنار شط فرات است (صلى الله عليه) .
▫️و اما جريان گرفتاری ها كه گفتى مؤمن در اين دنيا غريب است و در ميان اين مردم ناشناخته و بى ارزش است تا از دنيا به جوار رحمت الهى برود .
▫️و آنچه گفتى كه علاقمندى نزديك ما باشى و بيشتر ما را ببينى و قدرت اين كار را ندارى ، اين نيت به نفع تو است و بر اين نيت پاداش خواهى گرفت .
📚 المناقب ، ج ۳ ، ص ۳۱۶ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*سردار اهوازیان: زمانی که وارد دروازههای آمرلی شدند دختران را با قلادههای سگ به تیر برقها بستند و به قیمت 10دلار برای فروش گذاشتند؛ آن جایی که یک مرغ 20 دلار بود ناموس شیعه 10دلار بود..*
*حـاج قاسم تاب نیاورد و گفت باید کمکشان کنیم. چرا حاج قاسم گفت باید کمکشان کنیم چون امام راحل در وصیتنامهاش، فرمودهاند: دفاع از مسلمین جغرافیا و مرز نمیشناسد این وصیت امام راحل را هنوز به گوش بود.*
*❗حتی شنیدنش هم دردناکه، چه برسه به اینکه همچین بلایی سرت بیاد!*
*همه ما مدیون حاج قاسم و شهدایش هستیم، چه اونی که نمیدونه این مرد بزرگ چه کار کرد، چه اونی که میدونه...*
*✅امنیت اتفاقی نیست ، لاله ها پرپر، سینه ها گلگون و سرها فدا شده اند.
#سرداردلها
@Emam_kh
🌸 دعای ماه رجب
طنز جبهه
ایام رجب المرجب بود و هر روز دعای «یا من ارجوه لکل خیر» را می خواندیم.
حاج آقا قبل از مراسم برای آن دسته از دوستان که مثل ما توجیه نبودند،
توضیح می داد که وقتی به عبارت "یا ذوالجلال و الاکرام "رسیدید،
که در ادامه آن جمله "حرّم شیبتی علی النار " می آید،
با دست چپ محاسن خود را بگیرید و انگشت سبابه دست دیگر را به چپ و راست تکان دهید.
هنوز حرف حاجی تمام نشده ،
یک بچه های بسیجی از انتهای مجلس برخاست و گفت: اگر کسی محاسن نداشت ،چه کار کند؟
برادر روحانی هم که اصولا در جواب نمی ماند گفت: محاسن بغل دستی اش را بگیرد .
چاره ای نیست، فعلا دوتایی استفاده کنند تا بعدا
@Emam_kh
🔴 بسیاری از قوانین ما، ضد و سد راه پیشرفت هستند
معروف است چینی ها برای اصلاح روندهای توسعه خود بیش از ۲۲۰۰۰ قانون و بخش نامه را تغییر دادند
یکی از مهمترین ماموریت های #مجلس_انقلابی تصحیح قوانینِ مشکوکِ ضد پیشرفت کشورمان است.
✍️علی اکبر رائفی پور
@Emam_kh
‼️طلا برای مردان
🔷 پوشیدن لباس زربافت برای مردان حرام و نماز با آن باطل است، ولی برای زنان در همه حال بی اشکال است.
🔷 آویختن زنجیر طلا و به دست کردن انگشتر طلا و بستن ساعت مچی طلا برای مردان حرام است و بنا بر احتیاط واجب نماز با آن باطل است
📕منبع: رساله آموزشی امام خامنهای
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸🔴🔸خروش طلبه جهادی 🔥😡
در باب امر به معروف و نهی از منکر
📣اعتراض حجت الاسلام حسن زاده به عدم توجه مسئولین مربوطه در پی هنجار شکنی های #مرنجاب، #سیازگه، #ابوزید_آباد و ...
(از پخش تصاویر قبحشکنان در این کلیپ پوزش میطلبیم)
🔞
#فرماندار
#امام_جمعه
و....
@Emam_kh
⭕️ معادلات جدید شیعه و دنیای مسیحیت چگونه رقم خورد؟!
✔️از دیدار پاپ با آیت الله سیستانی تا پاسخ پوتین به پیام آیت الله خامنهای
✍️ انقلاب امام خمینی(ره) معادلات سیاسی و مذهبی جهان را به هم زد. امام در شرایطی انقلاب کرد که اسلام در مهجوریت بود و سیاسیون به ظاهر متدین مسیحی نشسته بر اریکه قدرت در غرب نیز بیش از هر زمان دیگری به دنبال استثمار کشورهای اسلامی در هنگامه سکوت های بدون توجیه پاپهای مسیحی بودند.
🔸انقلاب امام در وهله اول مذهب را دوباره به معادلات برگرداند و این موج به قدری گسترده بود که نه تنها حوزه قم و نجف را تکان داد بلکه حتی مسیحیهای مذهبی در سرتاسر جهان نیز از زنده شدن دوباره معنویت در عرصه اجتماعی و معادلات جهانی بی نصیب و فایده نماندند.
🔸امام خمینی(ره) با قرار دادن مبارزه با ظالمان به عنوان یکی از اصولی ترین شعارهای نظام اسلامی ایران، عملا کل علمای دینی از اسلام تا مسیحیت و یهود را به دو دسته همراه با ظالم و یا مدافع مظلوم تبدیل کرد. امام (ره) به نوعی یک فرقان جدید درباره عیار عالمان دینی در تاریخ معاصر بوجود آورد که مدت ها بود شاخصی برای قضاوت کردن به حق یا ناحق بودن عالمان دین محسوب نمی شد.
🔸در این میان تلاطم های روابط ایران با شوروی که یکی از مهمترین کشورهای با ریشه مسیحی اما اسیر در قرائت کمونیسم از مذهب شده بود، در سالهای پایانی دهه اول انقلاب، با نامه تاریخی امام خمینی به گورباچف به پایان رسید و امام مسیحیان کمونیست را به بازگشت به معنویت دعوت کردند.
🔸پس از امام خمینی(ره)، رهبر معظم انقلاب نیز همین رویه را ادامه دادند و البته در این میان تلاش کردند فرصتهای جدیدی برای گفتگو با جوانان مسیحی و غربی برای رساندن قرائت اسلام ناب را فراهم کنند. یک نمونه از این تلاش ها، نامه تاریخی رهبری به جوانان اروپایی و آمریکا شمالی در بهمن سال 93 بود.
🔸اما در سالیان اخیر رهبر معظم انقلاب، یارگیریهایی از سیاسیون جهان مسیحیت آغاز کردند که نمونه بارز آن پوتین به شمار می آید. در وهله اول پوتین جزئی از دنیای شرق سیاسی محسوب می شود ولی واقعیت این است که پوتین نه تنها به لحاظ فردی یک مسیحی متعصب است بلکه روسیه در دوران او تلاش می کند که نوعی تمدن جدید با قرائت خاص مسیحی- روسی را شکل بدهد. زمزمهها و علائم این نوع نگاه خاص پوتین در این سالها در رسانهها و یا متفکرین اطراف وی کم نبوده است.
🔸ماحصل همکاری انقلاب اسلامی با روسیه در جغرافیایی همچون سوریه نشان می دهد که ایران توانست با قرار دادن روسیه در جبهه شکل داده خود علیه طراحان مسیحی غربی و سربازان داعشی آنها، معادلات جدیدی را در جهان اسلام و مسیحی رقم بزند. یکی از آثار این همکاری نابودی داعش در سوریه، حفظ شهرهای مذهبی شیعه همانند نجف، کربلا، کاظمین و سامرا و حرم حضرت زینب(س) در شام و بازگشت ثبات به دولت شیعی کشور عراق بوده است.
🔸در این میان، نامه اخیر رهبر انقلاب به رئیس جمهور روسیه که در فاصله کوتاهی با پاسخ مثبت پوتین همراه بوده، دور جدیدی از تعیین معادلات امنیتی، سیاسی و اقتصادی میان بخش قابل توجهی از مسیحیت دارای قدرت جهانی و اسلام و تشییع دارای حکومت است.
🔸🔸از این منظر سفر اخیر پاپ به بغداد و دیدار با عالم بزرگ شیعه عراق، حضرت آیت الله سیستانی هم در طول همین معادله کلان اتفاق افتاده است. امروز پاپ بعد از نجات مجدد شیعه در عراق که قرار بود توسط داعش شکل گرفته توسط مسحیان افراطی آمریکا، از بین برود و یا به ضعیف ترین وضعیت خود در تاریخ معاصر تبدیل شود، به دیدار مرجع بزرگ شیعیان رفته که هم اینک بر خلاف سالهای گذشته ارتش منظم و وفادار و ایدئولوژیکی همچون الحشد شعبی را در اختیار دارد. قطعا اگر داعش موفق به تضعیف شیعه و حوزه های علمیه در نجف می شد، پاپ به دیدار آیت الله سیستانی نمیآمد بلکه مسیحیان سیاسی افراطی او را مجبور می کردند که داعش را هم به رسمیت بشناسد. همچنانکه سالهاست پاپها، وهابیون حاکم بر عربستان را به عنوان قرائت رسمی از اسلام به رسمیت شناخته اند و با آنها وارد تعامل و همراهی شده اند.
✍ مهدی_جهان_تیغی
@Emam_kh
حواسمون جمع باشه...🤔
ای انسان به کجا میروی...⁉️
در #قیامت حساب و کتاب مِثقالَ ذَرّه هاست...‼️
درشت ها که حساب کردن ندارند...‼️
مثقالَ ذَرّه که میگویند:...⁉️
یعنی همان چند لحظه ای که با نامحرم شوخی کردی...🌀
یعنی همان یه ذره موهات که بیرونه...❌
یعنی همان یه ذره آرایشی که میگی اشکالی نداره
به اینا میگن مِثقالَ ذَرّه...🚫
مواظب مِثقالَ ذَرّه هامون که تو قیامت خیلی بهشون احتیاج داریم
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️چرا قلبم قفل شده؟
چرا نمیتونم از تنهاییهام لذت ببرم؟
استاد شجاعی
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 #آیات_16_و_17_سوره_آل_عمران
🌸 اَلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَآ ءَامَنَّا فأَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ الْنَّار (16)
ِ
🍀 ترجمه:(پرهیزگاران) كسانى هستند كه مى گویند: پروردگارا! به راستى كه ما ایمان آورده ایم، پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش حفظ فرما.
🌸 الْصاَّبِرينَ وَالْصاَّدِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَار (17)
ِ
🍀 ترجمه:(پرهیزگاران، همان) صابران و راستگویان و فرمان برداران فروتن و انفاق كنندگان و استغفار كنندگان در سحرها هستند.
🔴 آیات 16و17 سوره آل عمران در ادامه موضوع آیه قبل در مورد اهل تقواست در آیه 15 پاداش اهل تقوا را بیان می کند. و این آیات به ویژگی های افراد با تقوا می پردازد. چرا به این افراد اهل تقوا گفته می شود؟ تقوا یعنی حفظ کردن یعنی هم خود را در برابر گناهان حفظ می کنند و از گناهان دوری می کنند و هم خدا را برای خود حفظ می کنند تا لطف و رحمت الهی را از دست ندهند. افراد با تقوا داراى ویژگى هاى زیر هستند:
1⃣ #اول: آنان با تمام دل و جان متوجه پروردگار خود هستند و ایمان ، قلب آنها را روشن ساخته و به همین دلیل در برابر اعمال خود به شدت احساس مسئولیت می کنند. الذین یقولون ربنا إننا ءامنا فأغفر لنا ذنوبنا و قنا عذاب النار: همان كسانى هستند كه مى گویند: پروردگارا! به راستی که ما ایمان آورده ایم، پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش حفظ فرما.
2⃣ #دوم {الصابرین}: صبر در برابر مشكلات، صبر بر ترک گناهان و صبر بر انجام واجبات.
3⃣ #سوم {الصادقین}: صداقت در گفتار و رفتار.
4⃣ #چهارم {القانتین}: خضوع وفروتنى در انجام دستورات، بدون غرور و خود برتربینى.
5⃣ #پنجم {المنفقین}: از هر چه خداوند به آنان روزى كرده است انفاق می کنند.
6⃣ #ششم {والمستغفرین بالأسحار}: مناجات هاى سحرى و آمرزش خواهى از ويژگی های افراد با تقوا هست. سحر مناسب ترین زمان براى دعاست. در بعضی روایات آمده است: اگر كسى یک سال به طور مداوم، در قنوت نماز شب هفتاد مرتبه استغفار كند، مشمول این آیه مى شود. ابى بصیر از امام صادق علیه السلام درباره ى «المستغفرین بالسحار» پرسید، حضرت فرمودند: رسول خدا صلى الله علیه وآله در نماز وتر هفتاد مرتبه استغفار مى كرد.
🔹 پيام های آیات16و17سوره آل عمران
✅ افراد با تقوا همواره در #دعا هستند.
✅ #ایمان ، زمینه ی عفو الهی است.
✅ #بخشش از شئون پروردگار و لازمه ی تربیت است.
✅ ترس از عذاب #خداوند ، از نشانه های تقواست.
✅ با آنکه اهل تقوا هستند ، باز هم از عذاب الهی باید ترسید.
✅ #صبر و صداقت و اطاعت خداوند و انفاق و استغفار در سحر از ویژگی های افراد باتقوا می باشد.
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 51
دستم را گرفت، تکیه اش را از درخت کند و به سمت نیمکت رفت. نشست و دستم را رها کرد، بار دیگر کنارش روی نیمکت نشستم. نگاهم را به زمین و قدمی جلوتر از پاهای چفت شده ام دادم.
-اومدم که توضیح بدم ولی...
زیر چشمی نگاهش کردم، متوجه شد. لبخند به لب آورد.
-ولی ندادی!
سرم را سمتش چرخاندم.
-تا پشت در خونتون اومدم در تون باز بود...
هنوز لبخندش محو نشده بود نگاهش هم رنگ شیطنت گرفته بود. از اعترافم لذت می برد. یادش نبود، اگر بود این برق در نگاهش نبود!
اولین مهره ام سوخت. دل اعتراف نداشتم، زبانم نمی چرخید که بگویم. امید داشتم که خودش به یاد بیاورد و راحتم کند.
شکست خورده بلند شدم. نگاهش با حرکتم حرکت کرد.
-چی شد؟
نگاه یخ زده ام را به صورتش دوختم، حرصم را خالی کردم.
-دیدم نیازی به توضیح نیست برگشتم.
خیره نگاهم کرد و خندید. چه در سرش می گذشت؟!
لابد فکر می کرد از شک و فریادهایش هنوز دل گیرم که نگاهش نگاه عاقله فردی به خردسال ناقصه عقل بود!
حوصله ادامه بازی را نداشتم دلگیر از فرهاد و فراموشکاری اش و از خودم و ناتوانی ام چرخیدم و بی حرف دیگری راه خانه را در پیش گرفتم.
صدای فندکش را شنیدم و حرف مجید در ذهنم تکرار شد «فرهاد دیگه اون فرهاد سابق نیست، داغون»
بغض به مکانش برگشت و روی سینه ام جاگیر شد.
چند ساعت دیگر امتحان داشتم، آرامش نیازم بود. زیر لحاف خزیدم، چشم هایم را بستم و خیال فرهاد را پس زدم، باید می خوابیدم. خیره سر بود و به پس زدن هایم توجهی نمیکرد!
صدای زن هر لحظه ملتمس تر میشد.
-عسل... عسل...
بیتابش بودم؛ میشناختمش، انگار مادرم بود!
نباید میگذاشتم دفنش کنند!
زنده بود و دستش سمتم دراز، کمک میخواست!
از پناه درخت بیرون آمدم و سمتش قصد دویدن کردم که مردی با شتاب از پشت سر در آغوشم کشید و دستهای بزرگش روی چشمهایم گذاشته شد. چنگ زدم، جیغ زدم... دست هایش را برنمی داشت؛ می خواست از آنجا دورم کند. صدای زن هنوز میآمد، کاری جز فریاد زدن از دستم برنمیآمد. می خواستم به او بفهمانم که هستم که دل گرمش کنم!
نور به چشم هایم بازگشت. دست مرد روی چشمهایم نبود. پناه درختی در کار نبود و من در اتاقم روی تخت بودم!
بلند شدم و روی تخت نشستم، دست هایم را حصار چشم هایم کردم، گریه ام شدت گرفت. او که بود؟!
چرا نمی توانستم نجاتش دهم؟!
چرا صدایش آنقدر رنجیده و پر درد بود؟!
-عسل... عسل بابا چی شدی؟ باز خواب دیدی؟
صدای نگران بابا بود که آمده و کنارم روی تخت نشسته بود و شانه هایم را در دست هایش گرفته بود. گریه ام شدت گرفت و به آغوش پناه بردم.
-بابا؟
-جون بابا آروم باش، خواب دیدی.
- بابا اون ازم کمک میخواد... دارند دفنش میکنند! زنده زنده! دست هاش رو می بینم سمتم درازه، صدام میزنه، بابا یه مرد با چشم های سبز رنگ داره دفنش می کنه. امشب صورتش رو دیدم چرخید سمتم. چشماش تو تاریکی قبر ستون برق می زد. موهاش روی صورتش ریخته و خیس خیس بود...
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد.......
🍃🌸🍃
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 52
دستهای بابا از دورم شل شد. خوابم را برایش تعریف کردم. کمی آرام شدم و از عالم خواب فاصله گرفتم.
فهمیدم که پناهم سست شده، نه دستی دورم حصار بود نه کلامی سعی در آرام کردنم داشت. خودم را از بابا جدا کردم. رنگش پریده بود و به سفیدی می زد. نگاهش به دیوار روبه رو بود. آنقدر عقلم رشد کرده بود که بفهمم خوابم بیانگر حقیقتی است که بابا می داند و از بازگو کردنش هراس دارد. خیرگی کردم.
-بابا اون زن مامانمه؟
تکان شدیدی خورد، به تقلا افتاد.
-بخواب عسل جان تو خسته ای، از خستگی کابوس می بینی.
نمیخواست بگوید!
زور که نبود!
حالش هم خوب نبود تا پافشاری کنم!
بلند شد، حتی مثل شب های گذشته سرم را نبوسید، از اتاق خارج شد، بی حواس بود که در راهم پشت سرش نبست. هنوز ساعت سه بود!
زیر پتو خزیدم و بی حال به خواب رفتم. با صدای عسل گفتن کسی چشم باز کردم. صدای فرهاد بود که از پشت در می آمد!
متعجب چشم گرد کردم، فرهاد اول صبح پشت در اتاقم چه کار داشت؟! هزار و یک فکر به مغزم هجوم آورد، پررنگ ترینش این بود که شاید حرف هایش پشت درب باز را به خاطر آورده و آمده مهره ی سوخته ام را پسم دهد. تقه ی دیگری به در زد.
-عسل، خوابی؟
با صدای گرفته از خواب گفتم:
-بیدارم بیا تو.
و بلافاصله پتو را کنار زدم و از روی تخت پایین آمدم. در را باز کرد و در چهارچوب ظاهر شد.
-خواب موندی خانم.
تازه هزار و دومین فکر به ذهنم حمله کرد؛ کنکورم!
سریع سرم سمت ساعت چرخید و وای بلندی گفتم و دستپاچه سمت کمد رفتم. با هول لباس هایم را بیرون کشیدم.
-آروم باش عسل، من می رسونمت.
در حالی که موهایم را با کلیپس بالای سرم جمع می کردم نالیدم:
-نمیرسم فرهاد نمیرسم!
با لحن مطمئن تکرار کرد:
-من می رسونمت.
از اتاق خارج شد و در را بست. سریع لباسهایم را تن زدم. داخل سرویس بهداشتی شدم و آبی به صورتم پاشیدم. با عجله
چند دستمال از جعبه اش بیرون کشیدم و از سرویس خارج شدم. در حال پوشیدن کفش هایم بودم که فرهاد با لقمه ی بزرگی که نمی دانستم محتویاتش چیست کنارم قرار گرفت.
- داشتم می رفتم باشگاه. اگه ماشینت رو دم در ندیده بودم متوجه خواب موندنت نمیشدم. هرچی هم زنگ زدم باز نکردید با کلید یدک توی جاکفشی در و باز کردم.
سری تکان دادم، لقمه را بی تعارف از دستش گرفتم و سمت در قدم تند کردم.
-بدو فرهاد نمی رسیما.
لحظه ی آخر موقع بستن در نگاهم سمت آشپزخانه کشیده شد: وای صبحانه ی بابا رو آماده نکردم!
دستگیره ی در را کشید و چفت چهارچوبش کرد.
-زنگ می زنم مامان بیاد آماده کنه براش.
برای راحت کردن خیالم همان دم تماس گرفت و عمه مثل همیشه با جان و دل پدیرفت.
تمام مسیر راه را پر استرس در حال غر زدن بودم و فرهاد با آرامش تاکید به نگران نبودنم برای دیر رسیدن داشت.
حرفش حرف بود! به موقع رسیدیم، با دیدن افرادی که با آرامش سمت سالن میرفتند لبخند پهنی روی لب هایم نقش بست. نگاهم را به صورتش سوق دادم. با لبخند لذت نگاهش را پیش کش خوشحالی ام کرد.
- فرهاد حرفش حرفه!
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد.......
🍃🌸🍃