🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیات23و24و25سوره آل عمران
🌷 أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيباً مِّنَ الْكِتاَبِ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتاَبِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَهُمْ مُّعْرِضُونَ (23) ذلك بأنهم قالوا لن تمسنا النار إلا أياما معدودات و غرهم فى دينهم ما كانوا يفترون (24) فکیف إذا جمعناهم ليوم لا ريب فيه و وفيت كل نفس ما كسبت و هم لا يظلمون (25)
🍀 ترجمه:آیا ندیدى كسانى را كه از كتاب آسمانى بهره اى داده شدند، وقتی به كتاب الهى دعوت مى شوند تا میانشان حكم كند، (وبه اختلافات پایان دهد) گروهى از آنان (باعلم و آگاهى) از روى اعراض روى بر مىگردانند؟ (23) اين براى آن بود که اهل کتاب گفتند: هرگز آتش دوزخ جز چند روزی به ما نمی رسد. و این افتراها آنان را در دینشان فریفته ساخت. (24) پس حالشان چگونه خواهد بود وقتی که آنان را در روزی که شکی در آن نیست ، جمع کنیم و به هر کسی در برابر آنچه به دست آورده پاداش یا کیفر بطور کامل داده می شود و به آنان ستم نخواهد شد. (25)
🌷 #ألم_تر: آیا ندیدی
🌷 #أوتوا: داده شدند
🌷 #نصيب: بهره
🌷 #يدعون: دعوت می شوند
🌷 #ليحكم: تا حكم كند
🌷 #بينهم: بين آنها
🌷 #يتولى: روى گرداندن ، پشت کردن
🌷 #فریق: گروه
🌷 #معرضون: روی بر می گردانند
🌷 #تمسنا: از مس به معنای تماس است لن تمسنا یعنی به ما نمی رسد
🌷 #أياما_معدودات: چند روزی
🌷 #غرهم: فریفته ساخت
🌷 #یفترون: افترا و خیالی بافی می کردند
🌷 #فکیف: پس چگونه
🌷 #جمعناهم: آنها را جمع کردیم
🌷 #لا_ریب: شکی نیست
🌷 #وفیت: یعنی چیزی را کامل پرداختن
🌷 #کل_نفس: هر کسی
🌷 #کسبت: آنچه به دست آورده
🌹 #کتاب_خدا یعنی قوانین الهی و این قوانین الهی همان دین هستند. دین چیزی است که اگر به آن عمل شود از ما ، انسان بهتر و اخلاقی تر و مسئولیت تر می سازد. به این خاطر قرآن کریم و کتاب های آسمانی قبل از #اسلام مثل تورات موسی و انجیل عیسی برای این آمدند که ما انسان های بهتر و اخلاق مدارتر باشیم اما قرآن بهترین انسان ها و بهترین زندگی را می سازد به شرطی که به آن عمل شود. و همه اکنون باید پیرو قرآن باشند چون آخرین کتاب خدا قرآن است.
🌹 ألم تر إلى الذين أوتوا نصيبا من الكتاب: آیا ندیدی کسانی را که از کتاب بهره ای داده شدند. منظور از الكتاب کتاب آسمانی تورات موسی که کتاب #یهودیان است. و منظور از اینکه بهره ای داده شدند یعنی آشنایی با این کتاب الهی تورات داشتند. یُدعَون إلى کتاب الله لیحكم بینهم: وقتی به کتاب الهی دعوت می شوند تا میانشان حکم کند. منظور از کتاب الله ، #قرآن است. تا قرآن میان آنها حکم کند یعنی بر اساس اختلاف و هوا و هوس های خود حکم نکنند بلکه حرف اول و آخر در زندگی آنها از آن به بعد قرآن بزند. ثم یتولی فريق منهم و هم معرضون: سپس گروهی از آنان از روی اعراض روی بر می گردانند.
🌹 اما موضوع این آیات چه بود؟ در تفاسیر آمده است كه زن و مردى از یهود، با داشتن همسر مرتكب زنا شدند. حکم زنای زن شوهر دار و زنای مردی که زن دارد در #تورات سنگسار است چون هم حریم خدا را شکسته و هم حریم خانواده را آلوده کردند و گناهی بسیار بزرگ است ، ولى چون از اشراف بودند سعى بر این داشتند که از این قانون سرپیچی کنند به این خاطر یهودیها نزد پیامبراسلام آمدند تا ایشان حكم كنند، فرمودند: حكم #اسلام نیز همانند حكم تورات است. آنها منكر حكم تورات شدند. ابن صوریا كه از علماى یهود بود، از فدک به مدینه فراخوانده شد تا تورات را بخواند. ابن صوریا چون از ماجرا با خبر بود، هنگام خواندن آیات تورات، دستش را روى جملاتى مىگذاشت تا آیهى سنگسار دیده نشود. عبداللّه بن سلام كه در آن روز از علماى یهود بود ودر آن جلسه حضور داشت، ماجرا را فهمید و موضوع را بر ملا كرد.
🌹 این آیه هشدارى به مسلمانان است كه مبادا شما هم مثل یهود به هنگام اجراى قانون #قرآن، از دستور الهى رویگردان باشید و میان مردم تبعیض قائل شوید. ذلك بأنهم قالوا لن تمسنا النار إلا أياما معدودات: اين براى آن بود که اهل کتاب گفتند: هرگز #آتش_دوزخ جز چند روزی به ما نمی رسد. این ها اعتقاد داشتند که عذاب خداوند فقط چند روز است. و غرهم في دينهم ما کانوا یفترون: و این افتراها آنان را در دینشان فریفته ساخت. فکیف إذا جمعناهم ليوم لا ريب فيه و وفيت کل نفس ما کسبت و هم لا یظلمون: پس حالشان چگونه خواهد بود وقتی که آنان را در روزی که شکی در آن نیست ، جمع کنیم و به هر کسی در برابر آنچه به دست آورده پاداش یا کیفر بطور کامل داده می شود و به آنان ستم نخواهد شد. کیفر و پاداش بر اساس اعمال است.
پیام های آیه در جلسه بعدی
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️دشمن امروز، با دیروز و پریروز فرق کرده. نه روش های دشمنی اش متعلق به دهه های پیش است و نه مدل حمله و دفاعش. مرتب در حال به روز رسانی خودش است و حتی اگر لازم بداند، در اندیشه های ایدئولوژیک خود نیز دست میبرد تا به گمان خود، بیشترین کاربرد را داشته باشد.
از چنین دشمنی نمیتوان انتظار رفتار ثابت داشت. به همین خاطر:
👈 حتما نباید منتظر بود و دید که دشمن چه کسی را میزند تا ما فورا از او حمایت کنیم.
👈 و حتی نباید منتظر بود و دید که دشمن از چه کسی تعریف میکند تا از او روی برگردان شویم.
ممکن است دشمن:
با شخص خاصی دشمنی کند
او را در دهان بیندازد
علیه او ضد تبلیغات کند
افکار عمومی را مشغول دعوای زرگری اش نماید
حتی به نزدیکان و خاندان او رحم نکند
هر روز در نشریات مختلفش انواع سرمقالات علیه او بنویسد
و هزار تا رفتار خاص دیگر ...
اما در نهایت 👈 او کسی باشد که دشمن دوست دارد سر کار بیاید یا سر کار بماند!
عکس این مطلب هم فراوان دیده ایم👇
یک نفر میشود خوراک رسانه های دشمن
از او تعریف میکند
ترتیب انواع مصاحبه ها را برایش میدهد
حتی سخن از خدماتش به زبان بیاورد و کارنامه اش را قابل قبول معرفی کند
بچه حزب الهی ها را دچار خطای شناختی کند و قلم آنان را به صورت غیر مستقیم به کار گیرد
که در نهایت 👈 او را با همین تعاریف و بد دفاع کردن ها از چشم بیندازد
و از آن بدتر زمانی است که👈 خودِ احمقش فکر کند زبان دنیا و انسانیت را پیش گرفته که دنیا به طرفش تمایل دارد و شروع به زدن آروق های روشنفکری کند!
✔️ معادله پیچیده ای نیست
اندکی باید به #روش_های_اقتضایی_دشمن آگاه بود
و ایمان آورد که دیگر نمیتوان نگاه کرد که «دشمن از چه کسی بد میگوید؟» تا فورا برویم طرفدارش شویم!
همانطور که اگر دشمن از کسی تعریف کرد، ضرورتا نباید او را از قطار انقلاب پیاده و رانده خواند.
✅ پس تکلیف چیست؟
باید ابتدا درباره:
خودِ شخص
عملکرد
رزومه
آخرین کارنامه حرفه ای
اطرافیان
دانش
جامع نگری
نحوه نگاه و تعاملش با دنیا
تیم مشاوران و کارشناسان
و ده ها نکته دیگر سخن گفت و فکر کرد. نه اینکه فورا برویم سراغ آیت الله بیبیسی و فلان مرجع خبرساز دشمن!
#لطفا_اندکی_تامل
#جنگ_شناختی
#حدادپور_جهرمی
@Emam_kh
‼️واگذاري دفترچه بیمه به فقير
🔷س 5325: آیا می توانیم به نیت #کمک_به_نیازمندان، #دفترچۀ_بیمۀ درمانی را در اختیار آنان قرار دهیم؟
✅ج: استفاده از دفترچۀ بیمه فقط مطابق آئین نامه و مقررات شرکت صادر کنندۀ دفترچه جایز است، در غیر این صورت جایز نیست و موجب ضمان است، هرچند در فرض سؤال باشد.
@Emam_kh
بهبود تنگی نفس
۲۰ تا ۳۰ گرم سرشاخههای گلدار مرزنجوش را در یک لیتر آب را با عسلشیرین کنیدو ۳ تا ۴ فنجان بین غذاها میل کنید
☘🍁☘🍁☘
🔴 #مثل_فیوز_برق_عمل_کنیم
💠 اگر در سیستم #برق ساختمان اختلال کوچکی رخ دهد برای جلوگیری از آسیب و اختلال #بزرگتر مثل برق گرفتگی و یا آتش گرفتن سیمهای داخل ساختمان، #فیوز برق به کار میافتد و موقتاً جریان برق اصلی قطع میشود تا برای رفع اختلال در مدار الکتریکی ساختمان اقدام شود.
💠 گاه در زندگی مشترک، بین زن و مرد بگو مگو و #مشاجرهی کوچکی رخ میدهد که ادامهی آن فضای زندگی را بشدّت #متشنّج کرده و ضربات سنگینی بر روح و روان زن و شوهر وارد میکند و گاه باعث ایجاد #فتنهی بزرگی خواهد شد.
💠 در اینگونه مواقع یک فرمول دینی و کارساز که نقش #فیوز برق را دارد و میتواند از آسیب جدّی به زندگی و رابطه زن و شوهر جلوگیری کند #سکوت و ادامه ندادنِ مشاجره، ترک موقّت مکان در ابتدای مشاجره و یا #تغییر موضوع گفتگو است درست مثل فیوز برق که جریان الکتریسیته را #موقتاً قطع میکند اینجا نیز نیاز به یک قطع ارتباط موقّت است ظاهرِ این رفتار، قطع رابطه با همسر است امّا به نیّت #حفظ جریان زندگی و روابط آینده و محافظت از حرمتهاست و لذا باید در زمانی مناسب و پس از آرام شدن همسر #بلافاصله ارتباط گرم و صمیمی را با یکدیگر برقرار نمود و نگذاریم این قطع ارتباط موقّت، طبق میل شیطان تبدیل به #کینه و قهر طولانی شود.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ تصویری واقعا خیلی زیباست👌
😍 توصیه های طلایی آیت الله مجتبی تهرانی (ره) به یك زوج جوان
برادران و خواهران حتما این کلیپ را ببینید 🙏
@Emam_kh
🎭وارونه نمایی حقیقت🎭
🇺🇸آمریکا بزرگترین زرادخانه اتمی در دنیا است. این را به کار هم بردند. یعنی تنها دولتی که بمب اتم را تا حالا به کار برده، دولت آمریکا است. ۲۲۰ هزار نفر را در یک ساعت در یکروز قتل عام کرده. آن وقت فریاد میزنند که ما ضد توسعهی سلاحهای اتمی هستیم.
#بیانات_رهبری ۹۹/۱۲/۲۱
@Emam_kh
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت61
دیدنش برای آخرین بار که بد نبود!
با این فکر سمت تخت رفتم و لبه اش نشستم و آلبوم را روی پاهایم قرار دادم و ورق زدم. صفحه ی اول عکسی از بدو تولدم در آغوش منصوره ی خندان و بابا که هر دویمان را از پشت سر در حصار بازوانش گرفته بود، است. لبخند تلخی زدم!
مادر واقعی ام حتی یک روز هم مرا نگاه نداشته بود!
ورق زدم، عکس تولدم در هر سال... عکس هایی از مسافرتهای دستهجمعی امان، مدرسه... دانشگاه...
تهی از هر حسی جز حسرت بودم! آلبوم را بستم و نخواستم حتی عکس بابا را بردارم که دلم برای دوباره دیدنش پر می کشید.
آلبوم را همانجا رها کردم و بلند شدم، زیپ چمدان را کشیدم و قفلش را چک کردم. نگاهی به ساعت مچی ام انداختم نزدیک هشت بود. باید با رژان حرف می زدم. نمیتوانستم بی خیالش باشم. شماره اش را نداشتم تا تماس بگیرم. به سمت درب اتاقم رفتم و بازش کردم. خانه در تاریکی مطلق بود. لبخند تلخی روی لب هایم به یاد حرف و اعتقاد بابا که می گفت «همیشه باید نوری هرچند کم رنگ در خانه روشن باشد» زدم، کلید لوستر
در سالن را لمس کردم. نور همه جا را روشن کرد. به جای خالی بابا آهی کشیدم. کلید را برداشتم و از واحدمان خارج شدم و با آسانسور به طبقه بالا، خانه ی عمه رویا رفتم. جلوی در واحدشان چند نفس عمیق کشیدم تا آرامشم را حفظ کنم. برای منی که سال به سال خانه ی عمه نمیرفتم زیادی سخت بود فشردن زنگ!
نفس آخر را فوت کردم و زنگ را فشردم. دقایقی بعد در توسط خود رژان باز شد با دیدنم هول کرد و به داخل خانه نگاه انداخت. برعکس همیشه که لباس های باز و جذب تن می کرد، تونیک آستین رگلانی که تا پایین شکم گشاد بود به تن داشت که با هر تکان بدنش لباس به تنش می چسبید و شکم کمی برآمده اش را نشان می داد؛ مگر چند ماهش بود؟!
دستش را گرفتم و از چهارچوب به بیرون کشیدم. با حرکتم نگاهش از داخل خانه به صورتم تغییر جهت داد، رنگش پریده بود.
-برای چی اومدی اینجا؟
با لحنی آرام بخش آهسته گفتم: باید با هم حرف بزنیم.
نگاهش رنگ تردید گرفت. سرک دیگری به داخل خانه کشید و قدمی از واحدشان فاصله گرفت. در حالی که دکمه ی آسانسور را میزد گفت: باشه برو آماده شو با هم بریم بیرون پیش مامان اینا نمیشه.
با پلک زدنی موافقتم را اعلام کردم و برای آماده شدن به خانه بازگشتم و با هم از آپارتمان خارج شدیم.
پشت فرمان نشستم. کنارم نشست. صورتش کمی درهم شد.
-خوشبو کننده ماشینت چیه؟
از سوالش تعجب نکردم!
حالت صورتش نشان از ویارش می داد.
-شیشه رو بده پایین اگه اذیت میشی.
تازه انگار متوجه علت حالت تهوعش شود، با دست هایش صورتش را پوشاند و چند باری پیدرپی کلمه «لعنتی» را نمیدانم نثار که کرد!
خودم شیشه اش را پایین دادم و استارت زدم و ماشین را به حرکت در آورم.
-می دونی چند ماهته؟
-چهار.
حدسم درست بود.
-تازه فهمیدی؟
سری به نشانه ی مثبت تکان داد.
-یه جا پیدا کردم غیرقانونی سقط انجام میداد ولی گفت سن بارداریت رفته بالا و انجام نمیده!
-رژان تو با چه فکری خواستی این کار رو بکنی؟! میدونی چقدر آسیب می بینی! ممکنه دیگه هیچ وقت نتونی بچه دار بشی یا هزارجور عواقب دیگه. اونا کارشون نه قانونیه نه بهداشتی! هزارجور مرض و میکروب وارد بدنت میکنند. از همه ی اینها بگذریم می دونی گناه کبیره است!؟ اون بچه الان یه انسان زنده ست و کشتنش قتل عمده! برام تعریف کن ببینم جریان چیه شاید بتونم کمکت کنم.
-بچه که نیستم خودم همه این ها رو می دونم. رفته عسل... رفته، می فهمی؟! دو هفته است در به در دنبالشم، نیست کثافت نیست! فرار کرده...
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد......
🍁🍂🍁🍂🍁
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 62
فرمان از حرص زیر دست هایم فشرده شد.
-میگی چیکار کنم؟ شکمم روز به روز داره بزرگتر میشه می ترسم مامان اینا بفهمن. کیان اگه بفهمه خون راه میندازه!
-میخوای باهاشون حرف بزنم؟
با ترس صدایش بالا رفت.
-نه... نه... خودم راهش رو پیدا می کنم.
کمکی از دستم بر نمی آمد، هر چه تلاش کردم حرف خودش را می زد؛ چند دوری در خیابان ها زدیم و راه خانه را در پیش گرفتم. موقع پیاده شدن نگاهم کرد.
-ممنون که به فکرمی عسل.
خیلی آرام و غمگین بود، شاید راهش را پیدا کرده بود... از این راهها که من پیدا کرده بودم و غمگین انجامش بودم... ساعت سه نیمه شب را گذشته بود که چمدانم را برداشتم. نگاه آخر را در خانه چرخاندم. به یاد بابا قطره ای اشک از کنار چشمم چکید، لبم از بغض لرزید، خسته از این همه غم دکمه ی لوستر را فشرده و خانه را به دست تاریکی سپردم و از در خارج شدم.
خودم را دست خدا سپردم تا ببینم دیگر چه بر پیشانی ام هک کرده و انتظارم را می کشد.
چمدان را در ماشین قرار دادم، نشستم و راندم.
تمام مسیر تهران تا تبریز را به گذشته فکر کردم و به خود قول دادم که مرورش برای آخرین بار باشد،
اگر باشد!
نزدیک ظهر بود که به شهر رسیدم. همه جا غریب بود و ترسی ناشناخته را در وجودم به تقلا می انداخت ولی چاره چه بود، راهی بود که باید می آمدم. از رهگذر ها آدرس بیمارستان را پرسیدم، در وهله ی اول باید تکلیف کارم را مشخص می کردم؛ با کمی جستجو بیمارستان را پیدا کردم. نسبت به بیمارستان تهران خیلی کوچک تر بود ولی مهم نبود، من به این شغل برای گذراندن اموراتم نیاز داشتم. مستقیم سمت دفتر رئیس بیمارستان رفتم و با وجود معرفی نامه ای که از آقای مجد داشتم خیلی راحت و بی دردسر استخدام شدم. قدم اول را با موفقیت برداشته و با رضایت از بیمارستان به مقصد مشاور املاک خارج شدم. نمیدانستم که باید کجا بروم!
خودم هم نمی دانم چرا تبریز را برای سکونت انتخاب کرده بودم!
شهری که برای اولین بار بود پا به آن گذاشته بودم و هیچ جایش را بلد نبودم. شاید به خاطر دور بودنش از تهران یا شاید به خاطر موقعیت شغلی ای که آقای مجد برایم در اینجا پیشنهاد داد. تصمیم گرفتم به اولین بنگاه مشاوره املاک که در نزدیکی بیمارستان پیدا کردم، مراجعه کنم. پشت فرمان نشستم، کیفم را روی صندلی کناری ام انداختم و بسم الله گویان استارت زدم. همینطور که رانندگی می کردم نگاهم به سر در مغازه ها بود و بالاخره یکی دو خیابان بالاتر از بیمارستان دیدمش. لبخند روی لب هایم نشست. ماشین را رو به روی بنگاه پارک کردم و پیاده شدم. خوب می دانستم که به دختر مجرد و تنها به این راحتیها خانه اجاره نمیدهند از این رو تصمیم به خرید واحد کوچکی گرفتم، با این کار تمام پس اندازم را از دست می دادم ولی در عوض مجبور به توضیح علت تنها بودنم به بنگاهی ها و صاحب خانه نبودم و روزها اسیر پیدا کردن جای مناسب نمی شدم. در همان بنگاه اول واحد چهل متری ای در یک مجتمع، در نزدیکی بیمارستان پیدا کردم، کسری هزینه را هم با فروختن طلاها و ماشینم فراهم می کردم. یک هفته ای باید در هتل اقامت می کردم تا واحد آماده تحویل شود. تمام شب را رانندگی کرده و حسابی خسته و گرسنه بودم. آدرس هتل را از مرد مشاور املاک گرفتم و مستقیم به آنجا راندم. بعد از دادن شناسنامه کلید اتاق را از کارمند هتل گرفتم و سفارش غذا دادم.
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد......
🍃🌸🍃
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫
الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿
@Emam_kh
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🔻 استغفار
⬅️ثروتمندترین آدمها در دنیا و آخرت کسانی هستند که این کانون بینهایت رحمت و مغفرت را میشناسند و از آن بیشتر بهره مند میشوند. عده ای فقط در قیامت فاصله های نجومی میگیرند.
⤴️ وقتی میگوییم نجومی یعنی شخصی در بهشت نشسته و آن درجات بهشت را نگاه میکند که به دوری ستاره هاست.
↖️مثلا همان طور که ما الان یک ستاره خیلی دور را که دارد سوسو میزند، از زمین نگاه میکنیم. همینطور هم در بهشت به همدیگر نگاه میکنند و میگویند: او چطور تا آن بالا رفته؟
✨ خدا می گوید او با دعا بالا رفته و تو نخواستی که دعا کنی. او وقتی که در دنیا بود، زیاد دعا میکرد. ما برای هر دعا و درخواستش که اجابت نشده در بهشت به او مقام دادیم. چون هیچ درخواستی نزد خداوند بیهوده نیست. هیچ دعایی نمی سوزد.
🔅🔻🔅🔻🔅
💢دعای ما در حق دیگران زودتر از دعای خودش اجابت می شود
⬅️#دعا کردن در حق دیگران، خیلی ارزش دارد. پس از دیگران بخواهید که برای شما دعا کنند.
⤴️ به خصوص پدر و مادر و ذوی الحقوق. شما هم در حق دیگران هم با صمیمیت و مهربانی و توجه و تمرکز دعا کنید.
↖️نگویید دعاهای ما به چه درد می خورد و دعای من چه فایده ای دارد.
⤵️ اشتباه بزرگی که خیلی از ما میکنیم این است که وقتی کسی به ما میگوید:
التماس دعا داریم. ما جدی نمی گیریم.
⤴️ ما باید انجام وظیفه بکنیم و بگوییم: چشم، خواهر من، برادر من، از من خواستی من حتماً دعا میکنم. زیرا دعای شما حتما در حق دیگران اجابت میشود.
↖️ ممکن است دعای خودمان گاهی در حق خودمان به خاطر بعضی از گناهانمان اجابت نشود. یعنی به خاطر بعضی گناهان، دعای ما حبس می شود. این همان است که در دعای کمیل می خوانیم:
📔«اَللّهُمَّ أغفِرلِیَ الذُّنُوبَ الّتی تَحبِسُ الدُّعاء=خدایا! گناهانی را که موجب حبس شدن دعای من شده است را بیامرز ».
🔺 ولی دعای ما در حق دیگران حبس نشده و مستجاب می گردد.
✨ادامه دارد...
✍استادشجاعی
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 روایت استاد عالی از هدایت شهید برونسی توسط حضرت زهرا(س) در حضور امام خامنهای و شهید حاج قاسم سلیمانی
وقتی حضرت زهرا(س) راه برون رفت از میدان مین و محاصره دشمن را به شهید برونسی نشان میدهد...
فرماندهان جنگ نظامی در عین تلاشهای خودشون، نگاهشون به آسمان بود، نه به قدرتهای پوشالی...
✍️شهید برونسی:
"خدايا! اگر میدانستم با مرگ من يک دختر در دامان حجاب میرود، حاضر بودم هزاران بار بميرم تا هزاران دختر دردامان حجاب بروند."
🗓به مناسبت ۲۳ اسفند، سالروز شهادت #شهید_عبدالحسین_برونسی
@Emam_kh
تکنیک تمیز کردن جرم های سرسخت سرویس بهداشتی
نصف پیمانه سرکه را با یک پیمانه الکل و در نهایت یک چهارم پیمانه جوش شیرین اضافه کرده و مخلوط نمائید.
حالا این مخلوط را به 4 واحد آب ولرم اضافه کنیدو در نواحی که جرم دارد بریزید.
☘🍁☘🍁☘
فردى در پيش حكيمى از فقر خود شكايت مى كرد و سخت مى ناليد. حكيم گفت: خواهى كه ده هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى؟
گفت: البته كه نه. دو چشم خود را با همه دنيا عوض نمى كنم
گفت: عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه مى كنى؟
گفت: نه
گفت: گوش و دست و پاى خود را چطور
گفت: هرگز
گفت: پس هم اكنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است. باز شكايت دارى و گله مى كنى؟!
بلكه تو حاضر نخواهى بود كه حال خويش را با حال بسيارى از مردمان عوض كنى و خود را خوش تر و خوشبخت تر از بسيارى از انسان هاى اطراف خود مى بينى. پس آنچه تو را داده اند، بسى بيش تر از آن است كه ديگران را داده اند و تو هنوز شكر اين همه را به جاى نياورده، خواهان نعمت بيش ترى هستى!
@Emam_kh
#شمعدانی دارید گل نمیده ❓❓
❌نکته در مورد #شمعدونی هست اگه میخواین شمعدونیتون گل💮 بده چهار نکته زیر رو رعایت کنید
1⃣اول از همه محیطی پرنور همراه با تابش آفتاب،وادار میکنه شمعدونی رو تا گل بده
2⃣دوم هرس هر سه ماه یکبار شمعدونی، یک سوم از سرشاخه هاشو بزنید و شاخ و برگ زرد وخشک شدشو جدا کنید وچندسانت از خاکشو زیرو رو کنیدکه در علم باغبانی بهش نمگیری میگن✂️
3⃣سوم خاک مناسب برای شمعدانی،خاک باغچه و کمی ماسه و کود گوسفندی پوسیده (هر سه ماه حتما به هر گلدان یک مشت کود گوسفندی اضافه کنید)
از بهار تا اخر پاییز هر ماه کود 18.18.18بهش بدید👌
4⃣شمعدونی حتما باید خاکش خشک بشه و بعد سیراب شه، این تنش آبی کمک میکنه تا گل بده
👈نکته:❌(شمعدونی نبایدتشنگی بکشه، مگرنه برگهاش خشک میشه) 👈ابیاری زیاد هم باعث زرد شدن برگهاش میشه
👈بهترین رشد رو شمعدونی در دمای 15درجه داره، پس گرمش نشه، بیرون خونه هم یخ نزنه
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️درس استراتژی برای نسل جدید
🔻شناخت نگاهِ دشمن به مسائل، استراتژی مهمیست که باید به نسل جدید بیاموریم
«چگونه از یک اژدها، سواری بگیریم!» #حسن_عباسی
@Emam_kh
فلسفه صف چیست؟
مدتی است مردم را به طریق مختلف در صف طویل نگه میدارند!
فلسفه صف چیست و چه کسانی از این صفوف بهره جناحی و باندی میبرند؟
قدر مسلم صف مرغ؛صف روغن و دیگر صفوف درست در زمانی تشکیل شد که دولت شدیدا دنبال گره زدن زمین و زمان به قانون پالرمو و FATFاست!
فوتبال اگر تهدید به تحریم میشود؛
جودو اگر تهدید به تعلیق میشود؛
خرید واکسن کووید؛
خلاصه هر سوژه ای این روزها
از منظر دولتیان همه به پیوستن FATFربط دارد!
بنابراین عمدا کاری میکنند ملت در صف خسته و عصبانی شده و از انسو دولت روحانی با مظلوم نمایی القا کند اگر مشکل پیوستن به قانون FATFحل شود؛ صف ارزاق هم برچیده میشود!
جالب اینجاست؛ تیم دولتمردان روحانی هیچکدام حاضر به دادن ضمانت در صورت پیوستن به این قانون نیستند؛ولی برای رفتن زیر قیمومیت این قانون اصرار میورزند!
امریکا هم میگوید با پیوستن ایران به قوانین FATFکمر ایران را خواهند شکست!
چنین پیداست تحریم و تهدید به حمله نظامی علیه ایران جواب نداد و ظاهرا قرار است بدست خودمان زیر تیغ گیوتین FATF برویم!
#قانون_استعماری_فتف
#علی_سبحانی
@Emam_kh