عنه عليه السلام :
أحسَنُ الكلامِ ما زانَهُ حُسْنُ النِّظامِ ، وفَهِمَهُ الخاصُّ والعامُّ .
امام على عليه السلام :
بهترين گفتار آن است كه به حسن ترتيب و نظم آراسته باشد و عالم و عامى آن را بفهمند.
غرر الحكم : 3304.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام
صبح تون بخیر
🍁ان شاء الله حاجت روا باشید
✨بشفاعت علی (علیه السلام)
🍁چهار شنبه تون سرشاراز آرامش
✨خدایا در این روز معنوی
🍁ز تو می خواهیم
✨سهم دهانمان را ذكر
🍁سهم قلبمان را محبت
✨سهم چشمانمان را عشق
🍁سهم پاهایمان را مـعرفت
✨سهم دستانمان را بخشش و
🍁سهم لحظاتمان را انسانیت بخشے
✨چهار شنبه تون آرام در کنار عزیزانتون
@Emam_kh
✨﷽✨
🌹چه كار كنيم كه عبادات براي ما عادت نشود
و وقتي نماز ميخوانيم، اثر مستقيم در زندگي ما داشته باشد؟
✍عبادت و بندگي يك حقيقت و كنهي دارد كه ما اين لايه زيرين و حقيقت را نمي بينيم. به قولي عادت شده است. بعضيها روي عادت چهار ركعت نماز را ميخوانند و دو ركعت هم ميخوانند و روي تايم متوجه ميشوند، نماز تمام شده است. آقايي ميگفتند:
من راننده ماشينهاي سنگين هستم. به ركعت اول كه ميايستم دنده اول هستم و وقتي به ركعت چهارم ميرسم، دنده ي چهار هستم و نمازم را سلام ميدهم. مردم هم ميگويند: هرچه گم كرده ايم، در نماز پيدا ميكنيم. گاهي توجه به الفاظ و مسائل نيست. همين روزه ماه رمضان، خدا ميخواسته مردم را اذيت كند؟ هفده هجده ساعت گرسنگي در تابستان و از آن خواب صبح بلند شدن چه هدفي داشته است؟ يا خود حج واقعا انسان با چه مشكلاتي در منا و عرفات و مشعر بايد بسر ببرد يا طواف كه بايد با چه زحمت در لابلاي فشارها بروي و انجام بدهي، آيا همه دقتها بايد در صفا و مروه انجام شود؟ آيا اينها همه اش ظاهر است و يا كنه و باطني دارد؟
شما وقتي قرآن را ميخوانيد، ظاهري دارد. ظاهر آيه اي ميگويد: اگر آبهاي زمين فرو برود، چه كسي براي شما آب ميآورد؟ ظاهر آيه آب است ولي باطن آن امام و حجت است. اگر حجت خدا غايب بشود، چه كسي ميتواند او را براي شما ظاهر كند؟ در بحث عبادت هم همينطور است. اين نماز و روزه و اعمال حقيقت و كنهي دارد و غالبا مردم از اين حقيقت غافل هستند. اگر به آن حقيقت برسيد، لذتش را احساس ميكنيد. امام صادق (ع) ميفرمايد: دو ركعت نماز شب براي من محبوب تر از كل دنيا و همه چيزي كه در آن است ميباشد. اين غرق شدن در عبادت است.
📚از بیانات حاج آقا رفیعی
🔴 فرمانده چه کند که فرمانش نبرند؟
🔹حضرت #أمير_المؤمنين (ع) میفرماید: "گرفتار کساني شده ام که چون امر ميکنم، فرمان نمیبرند و چون میخوانم، پاسخ نمیدهند".
🔸فرمانده چه کند که فرمانش نبرند؟ دستورات واضح رهبری در موضوع #نُه_شرط_اجرای_برجام، اقتصاد مقاومتی و #ممنوعیت_واردات_واکسن از آمریکا و انگلیس چرا اجرا نمیشوند؟!
🔹وظایف علما، بزرگان، نخبگان و مردم چیست؟ وقتی مجریانی داریم که به حرف و سیاستهای کلان فرمانده عمل نمیکنند آیا وظیفه از مجلس و قضائیه ساقط است؟
✅ داود_مدرسی_یان:
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیییییلی مهم
⭕️عضو مجلس خبرگان: امروز دیپلماسی برخی مثل دیپلماسی ابوموسی اشعری است، او قول عمروعاص را بر علی(علیه السلام) مقدم دانست و اینها قول جان کری را بر هشدار رهبری
حجتالاسلام دولابی نماینده مجلس خبرگان رهبری در گفتوگوی برنامه دوشنبه شب «جهان آرا»: ابوموسی اشعری به معاویه و قول عمر و عاص👇❗️
بیشتر اعتماد داشت تا به علی(علیهالسلام)، امروز هم زشت است که گروهی👇❗️
به قول جان کری، بیشتر اعتماد میکنند تا هشدارهای رهبری؛ این اعتماد شد و نتیجهاش را هم دیدیم.
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸 دعای_روز_بیست_و_دوم
🌸 اللهم افتح لی فیه أبواب فضلک و أنزل علی فیه برکاتک و وفقنی فیه لموجبات مرضاتک و أسکنی فیه بحبوحات جناتک یا مجیب دعوة المضطرین اللهم افتح لی فیه أبواب فضلک
1⃣ اللهم افتح لی فیه أبواب فضلک
🌷 #اللهم:خدایا
🌷 #افتح_لی:برای من باز کن
🌷 #فیه:در این ماه
🌷 #أبواب_فضلک:درهای فضلت
🔴 خدایا در این ماه درهای فضلت را بر روی من باز کن. خدایا با فضل خود با ما برخورد کن و با عدل خود با ما برخورد نکن. منظور از ابواب همان درب ها و ورودی هایی است که بر اساس رضایت و خشنودی خداوند و یا خشم و غضب او باز می گردد. هنگامی که بنده ای معصیتی انجام می دهد سبب می شود تا یکی از درب های خشم و غضب الهی بر روی او باز شود و هر گاه عمل نیکویی انجام دهد سبب باز شدن یکی از درب های بهشت به روی خودش می شود. منظور از فضل خداوند همان هدایت به صراط مستقیم است هدایتی که در بهای رحمت و بخشش خداوند را بر روی بندگانش می گشاید.
2⃣ و أنزل علی فیه برکاتک
🌷 #و_أنزل_علی:و بر من فرو فرست
🌷 #فیه:در این ماه
🌷 #برکاتک:درهای برکاتت را
🔴 خدایا در اینماه درهای برکاتت را بر من فرو فرست. وقتی درهای فضل و رحمت بر روی بندگان گشوده شود آنگاه است که برکات الهی بر بندگان فرود می آید هم برکات مادی و هم برکات معنوی، برکات مادی شامل همه نعمت هایی است که انسان از آنها به عنوان نیازهای زندگی خود استفاده می کند و برکات معنوی شامل نعمت هایی است که انسان از آنها به عنوان راه و وسیله ای برای تقرب به خدوند استفاده می کند مانند توبه ، استغفار ، ذکر و دعا
3⃣ و وفقنی فیه لموجبات مرضاتک
🌷 #و_وفقنی:و موفقم کن
🌷 #فیه:در این ماه
🌷 #لموجبات_مرضاتک:موجبات خوشنودیت
🔴 خدایا من را در این ماه به اموری که مورد رضایت توست موفق بدار. با توجه به آیات و روایات رضایت خداوند در این است که بنده اش از دستورات خداوند و رسولش اطاعت کند.
4⃣ و أسکنی فیه بحبوحات جناتک
🌷 #و_أسکنی:و مرل مسکن ده
🌷 #فیه:در این ماه
🌷 #بحبوحات:وسط ، میانه ها
🌷 #جناتک:بهشت هایت
🔴 خدایا من را در وسط بهشت ساکن کن ، شاید وسط بهشت محل سکونت اولیای الهی است که آن را از خدا درخواست می کنیم.
5⃣ یا مجیب دعوة المضطرین
🌷 #یا_مجیب:ای پذیرنده
🌷 #دعوة_المضطرین:دعای مضطر پریشان
🔴 ای خدایی که دعای مضطرین را اجابت می کنی ، دعاهای امروز را در حق من مستجاب کن.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤 استاد #رائفی_پور
📝 سوال : زمان حضرت زهرا سلاماللهعلیها عرف جامعه فرق داشت، الان هم اینکه ما دوست پسر نداریم برامون خیلیه...
آیا عرف جامعه برای ما در آینده میتونه راه فراری باشه!؟؟
@Emam_kh
‼️نماز شب قدر به جماعت
🔷س 5416: آیا صد رکعت نمازی که در شب قدر خوانده می شود را می توان به جماعت خواند؟ اگر این کار امکان پذیر است نماز گزار باید حمد و سوره را با امام جماعت تکرار نماید یا خیر؟
✅ج: صد رکعتی که شب قدر مستحب است نمی شود با جماعت خواند و حرام است، اما نمازهای قضای یومیه را می شود به صورت جماعت خواند.
‼️نماز قضا به جای نماز مستحبی
🔷س 5414: آیا به جای نمازهای وارد شده در لیالی قدر(صد رکعت) می توان نماز قضا خواند؟ یعنی به جای صد رکعت مستحبی، مثلاً صد رکعت قضا خوانده شود؟
✅ج: اشکال ندارد؛ لکن هر کدام احکام و دستور مستقل دارد.
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیه 92 سوره آل عمران
🌸 لَنْ تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ شَىءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ
🍀 ترجمه: هرگز به مقام نیکوکاری نمی رسید، مگر آنكه از آنچه دوست دارید، انفاق كنید و بدانید هر چه را انفاق كنید، قطعاً خداوند به آن آگاه است.
🌷 #لن_تنالوا: هرگز نمی رسید
🌷 #البر: نیکی
🌷 #حتی_تنفقوا: مگر آنکه انفاق کنید. انفاق در اصل به معنای خرج کردن و خارج کردن مال از دست.
🌷 #مما: از آنچه
🌷 #تحبون: دوست دارید
🌷 #علیم: دانا
🌸 به خیر و بركت فراوان، و زمینى كه براى كشت و زراعت و یا سكونت مهیّاست، #بر گفته مى شود. همچنین به گندم كه غذاى عموم انسان ها و انواع حیوانات است، «بر» گفته مى شود. «برّ» به معناى توسعه در خیر است؛ در قرآن، ایمان و #عمل_صالح و جهاد و نماز و وفاى به عهد، از نمونه هاى بِرّ معرفى شده اند. همگان توصیه شده اند كه در انجام «برّ» همدیگر را یارى كنند. در این آیه نیز مى فرماید: لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شیء فإن الله به عليم: هرگز به نیکی دست نمی رسید، مگر آنکه از آنچه دوست دارید، انفاق کنید و بدانید هر چه را #انفاق کنید، قطعاً خداوند به آن آگاه است.
🌸 بنابراین رسیدن به مقام نیکوکاران واقعی، شرایط زیادی دارد که یکی از آنها انفاق کردن از اموالی است که مورد علاقه انسان است و این گونه انفاق برای سنجش #ایمان و شخصیت افراد است. وقتى حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در شب عروسى اش ، فقیرى از حضرت پیراهن كهنه ای خواست ، به یاد این آیه «لن تنالوا البر...» همان پیراهن نوى عروسیش را #انفاق كرد. در احادیث می خوانیم كه راه رسیدن به برّ، كمک به والدین قبل از درخواست آنان است اگر چه بی نیاز باشند.
🔹 پيام های آیه92سوره آل عمران 🔹
✅ یکی از راه رسیدن به مقام نیكوكاران، انفاق #خالصانه از چیزهایی که انسان به آنها علاقه دارد.
✅ در مكتب #اسلام، هدف از انفاق تنها فقرزدایى نیست، بلكه رشد انفاق كننده نیز مطرح است.
✅ دلبستگى به #دنیا سبب محروم شدن از رسیدن به مقام نیکوکاری است.
✅ سعادتِ #فرد در سایه نگاه اجتماعى وكریمانه اوست.
✅ بهترین چیز دوست داشتنى براى انسان #جان است. پس شهدا كه جان خود را در راه خدا مى دهند، به بالاترین مقام بِرّ مى رسند.
✅ آنچه را که خود #دوست می داریم، انفاق کنیم.
✅ انسانی که تربیت الهی یافته، اسیر مال و #ثروت نیست، بلکه حاکم بر آنهاست. #اسلام مکتب انسان دوستی است.
✅ در #انفاق نه افراط و نه تفریط داشته باشیم، تنها بخشی از آنچه دوست داریم انفاق کنیم. #محبت به مال در نهاد هر انسانی است اما آنچه خطرناک است، شدت محبت است که مانع انفاق شود.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠🎧 چرا این همه کار ثواب انجام میدیم، هیچ تغییری نمیکنیم؟
+ بالاترین عمل در ماه رمضان
🎙حجت الاسلام عالی
@Emam_kh
⚡️ شب قدرِ اصلی، واحد است و شب قدرِ هر سال، نازلهای از آن شب قدرِ واحد است.
«ما يک شب قدری در هر سال داريم که تکرار میشود و ترديدی در آن نيست؛ «تَنزَّلُ الْمَلَئكَةُ وَ الرُّوحُ». هر سال، ملائکه همراه با روح در شب قدر بر امامِ دوران نازل میشوند.
ولی يک شب قدری هم در کلِ عالم داریم که #ظرف_نزول_قرآن است و حقايق در آن نازل شده است. اين شب قدر، به وجود مقدس حضرت زهرا(س) تفسیر شده است.
اين روايت را در تفسير صافی ديدم که "حضرت فرمودند در شب قدر، همه حقايق، حتی #حقيقتِ_ولايت، تقدير شده است." اين يعنی شب قدر خيلی باعظمت است. از اينجاست که #مقدراتِ_همه_کائنات، از جمله اين امر عظيم شکل میگيرد.
اين شب قدر بلاتکرار است، و شب قدرِ هر سال، نازلهای و تجلیای از آن شب قدر واحد است.»
استاد_میرباقری
@Emam_kh
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 177
شورش را اورده بود یا جایش نبودم تا آن طور که باید درکش کنم؟! نمی دانم... ولی در آن لحظه عصبانیتم را برانگیخته بود. فرهاد بازویش را گرفت تا سمت ژیلا نرود. موهای همیشه مرتبش طوری ژولیده بود که فکر کنم هیچ اول صبحی هم به این وضعیت نبوده!
جهت صحبتش را به سمت رژان برگرداند و کوبنده تر فریاد زد: پاشو او بچه ی حرومیت رو بردار و از خونه من گورت رو گم کن.
حتی حواسش نبود که اینجا خانه ی عمه مینا است نه خودش!
روژان لام تا کام جوابش را نمی داد و فقط گریه میکرد. لابد او هم به پدرش حق می داد... خواست از روی زمین بلند شود که عمه ها مانع شدند احتمالا می خواست به گفته آقا جواد عمل کند.
کیان چنگی به موهای کوتاهش زد و وساطت کرد: بس کن بابا، سکته میکنیا.
- غیرت ندارم من که! غیرت داشتم تا الان مرده بودم.
کیان دستی به صورتش کشید.
- آخه کجا رو داره بره؟ یه حرفی میزنی یا بابا!
آقا جواد دست بند شده ی فرهاد به بازویش را چنگی زد تا رهایش کند و همان حین داد زد: چیه نکنه میخوای بچه اش رو بغلت کنی، بالا پایین بیندازی دایی دایی به نافش ببندی؟! اصلا آره حق با تویه، کجا بره؟! آبرومه سرخی صورتمه کجا بذارم بره! جواب دوست و آشنا رو چی بدم! بگم دختر بزرگم کجاست!؟
طرف رژان برگشت و ادامه داد: پاتو از خونه بیرون نمیذاری تا موهات مثل دندون هات سفید بشه. تو همین چهار دیواری میمونی تا موهات مثل دندون هات سفید بشه. اون بچه...
با تنفر به شادی اشاره کرد و چند بار انگشتش را تکان داد.
-... جاش تو خونه من نیست...کیان؟
کیان با حرص جواب داد: بله بابا؟
- پاشو این بچه رو یه جوری که کسی متوجه نشه بزن زیر بغلت ببر یه جای خیلی دور توی بیابونی، صحرایی چه میدونم خیابونی در مسجدی جایی رهاش کن و بیا.
بالاخره زبان رژان کار افتاد. با ضجه التماس کرد: تو رو خدا بابا غلط کردم. این کار رو نکن. شادی چه گناهی داره؟ من می رم از اینجا، برش می دارم و میرم. قول میدم دیگه اسمی هم ازمون نشنوی. فقط این کار رو نکن تورو به ارواح خاک عزیز و آقاجون قسمت میدم...
چند روزی بود حتی برای لحظه ای یاد گذشته خودم نیفتاده بودم ولی با حرف آقا جواد و ضجههای رژان باز ذهنم سمت حبه و خود شیرینم کشیده شد قلبم درد میکرد برای شادی! شیرینی دیگر! عسلی دیگر!
با حمله ی آقا جواد به ژیلا و کشیدن شادی از بغلش زبان تندم به کار افتاد.
- به خاطر حرف مردم و دستخوش گفتنشون به غیرتتون میخواید صورت مسئله رو پاک کنید!
شادی را از بین دست هایش بیرون کشیدم. چشم های معصوم و آبی اش دلم را ریش کرد و چشم در چشم آقاجواد ادامه دادم: منو نگاه کن آقا جواد، خوب نگاه کن، یه عمر تو حسرت داشتن مادر سوختم و عقده ش قد یک کوه تو وجودم رشد کرده، هنوز هم دلم پر از حسرته که مادرم رو پیدا کنم، مگه رهام نکرده؟! مگه پسم نزده؟! مهم نیست. الان بیاد... بیاد و فقط یه بار آغوشش رو لمس کنم... با چه دین و ایمونی میخواید یه بچه رو از مادرش جدا کنید؟! خطا کرده! نمی گم نکرده، ولی پشیمونه، سرش به سنگ خورده و به شما پناه آورده. حقش نیست که این جوری مردونگیتون رو به رخش بکشید. اگه وجدانتون راحت میشه بیاید، این بچه و این شما و وجدانتون. هزار تا هم مسجد تو این شهر درندشت هست؛ ببرید و رهاش کنید، فقط یه سوال از خودتون بکنید! این که حرف مردم مهمه یا رضایت خدا و آرامش دخترتون؟
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد...
🍂🍁🍂🍁
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 178
گریه ی آقا شهروز را ندیده بودم! هیچ کس طاقت نیاورد و نگاه دزدیدند و سر به زیر شدند. حالم منقلب شد از گریه ی دردناک ش از حال درمانده اش...
-تو چی می فهمی از درد من بچه؟! تو چه می فهمی از غیرت بر باد رفته ی یه مرد؟! تو چه می فهمی از بی آبرویی و انگشتنما شدن؟!
میفهمیدم؟! نه... نمیدانم... خود را جای کسی قرار دادن و درک کردنش خوف داشت و سخت بود!
مهمانی آن شب بدترین مهمانی عمرمان شد. به هزار زحمت کمی فقط کمی آرام شد. شامی که روی میز چیدیم دستنخورده جمع شد. همگی قصد رفتن به سالن را داشتند که آقا جواد به قصد خروج سمت در رفت و در همان حین خطاب به کیان گفت: پیداش کن بابا. باید پای بچه اش وایسه.
عمه رویا به ژیلا اشاره کرد و آرام و با بغض گفت: پاشو بریم مامان، حال بابات خوب نیست، ممکنه بلایی سرش بیاد.
ژیلا سری تکان داد و بلند شد. عمه به شادی اشاره کرد.
- بچه رو کجا میاری؟! بده دست رژان.
لب های ژیلا لرزید و با غم به رژان نگاه کرد و شادی را به دست هایش سپرد.
و با عمه بعد از تشکر و معذرت خواهی از علی آقا و عمه مینا و بقبه پشت سر آقا جواد رفتند.
رژان سرش را پشت سر دخترش تکیه زد و باز به گریه افتاد. کیان بلند شد و کنارش نشست شانه اش را فشاری داد و شادی را از آغوشش بیرون کشید. رژان خودش را در بغل کیان انداخت و هق هق اش را رها کرد.
-کیان من...
- هیس هیچی نگو هیچی. بمون خونه ی خاله مینا تا خودم همه چی رو درست کنم.
از جایش بلند شد و شادی را سمت مریم که نزدیکشان ایستاده بود داد و با عذرخواهی کوتاهی خانه را ترک کرد بعد از رفتن بقیه مهمان ها رژان هم قصد رفتن کرد که علی آقا در حالی که تسبیحش را در مشتش میگرفت، خطاب به رژان گفت: خودش آروم میشه، خدا بزرگه، همه چی درست میشه انشاالله. مبادا به سرت بزنه از خونه م بری و من رو جلوی پدرت شرمنده کنیا.
متعاقب حرفش به اتاقش رفت. رژان رو به عمه با شرمندگی گفت: خاله خجالتزده ت کردم شرمنده.
- این چه حرفیه! خاله فدات شم پاشو بریم اتاقت رو نشونت بدم. به هیچی فکر نکن خدا بزرگه همه چی درست میشه.
گردن درد ناکم را ماساژی دادم، نگاه نگران فرهاد سمت دست و گردنم کشیده شد، توجهی نکردم و شادی را به آغوش کشیدم و رو به عمه گفتم: عمه جان رژان بیاد پیش من. مراقبت نیاز داره.
با موافقت عمه شب بخیری گفتیم و داخل اتاق رفتیم. آرام بخشی به خوردش دادم ولی با این وجود باز تا خود صبح کابوس دید و در خواب گریه کرد. به خاطر شب بیداری برای رسیدگی به شادی و مراقبت از رژان، صبح به سختی از جایم بلند شدم. شادی بین من و رژان غرق خواب بود لبخندی به رویش زدم و آرام صورتش را بوسیدم. آماده شدم و از اتاق بیرون رفتم. حوصله ی رانندگی هم نداشتم و سوئیچم را برنداشتم. فرهاد در آشپزخانه مشغول خوردن صبحانه بود. لبخندی به دو لپی خوردنش زدم و پیش رفتم. رو به عمه سلام دادم. لیوان های محتوی چای را روی میز قرار داد و گفت: سلام عزیز دلم صبحت بخیر.
صدای فرهاد نگذاشت جواب عمه را بدهم.
- چشمات چرا اینقدر سرخه؟!
به اخم هایش لبخند کمرنگی زدم و رو به عمه گفتم: واقعا مادر بودن سخته عمه ! دیشب برای شیر دادن و تعویض پوشک شادی حداقل چهار بار بیدار شدم الانم چشم هام باز نمیشه. واقعاً حقتونه بهشت رو وعده دادند که زیر پاتون فرش کنند.
عمه پشت میز نشست و آه کشید.
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد...
🍁🍂🍁🍂
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🌙 مواظبت بر شبهای قدر
◽️ از شبهاى لیالى #قدر فقط یک شب دیگر باقیمانده حتى المقدور ان شاالله سعى کنیم هرچه میخوهیم امشب حتماً از خدا بخواهیم چون اگر خدا نخواهد که هیچ چیز محقق نمی شود .
▪️سعی کنیم که این شب آخر را حتى یک چُرت هم نزنیم ! حتماً خیلى مواظبت کنیم ، با تضرع از #خدا بخواهیم که این شب را خراب نکنیم.
◽️اعمالش را که انجام می دهیم در این شب هر چه می توانیم با تضرع برای نجاتمان دعا کنیم .
▪️مثلاً بنشینیم یک ساعت یا دو ساعت فقط براى همین نجات یافتن از آتش با اصرار #دعا کنیم.
◽️هرقدر توانستیم از خدا بخواهیم که
➖خدایا ما را از اهل نجات قرار بده،
➖عاقبت ما را عاقبت سوء قرار نده،
➖از خودت جدا نکن،
➖ از محمّد و آل محمّد صلی الله علیه وآله جدا نکن،
➖از #قرآن جدا نکن،
➖از مخاطراتى که در مواقع مختلف، مخاطرات اخروى پیش می آید،
➖خدایا ما را حفظ بکن،
➖چه بکن و چه نکن، اینها را در این شب که شب قطعی تقدیر است از خدای متعال بخواهیم
▪️حالا دعاهاى دیگر هم کردیم براى حوائج خودمان اشکالی ندارد . یعنى اعمال مستحبى که انجام می دهیم
بجاى خود محفوظ، بخشى را هم بزبان خودمان که درد دلمان چیست براى دعا قرار بدهیم.
◽️ دعاهاى ابوحمزه و امثال اینها را هم اگر شده بخشی از آن را با تفکر بخوانیم .
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁