عنه صلى الله عليه و آله ـ لَمّا قيلَ لَهُ
اُحِبُّ أن أكونَ أعلَمَ النّاسِ ـ ; اِتَّقِ اللّه َ تَكُن أعلَمَ النّاسِ .;
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ وقتى كه به ايشان گفته شد
دوست دارم داناترين مردم باشم ـفرمود ; از خدا پروا داشته باش تا داناترين مردم باشى.;
كنز العمّال : 44154.
🌹 سلام روزتون بخیر
🌹 طاعات و عبادات قبول
در آخرین روزهای
ماه مبارک رمضان
برای شما خوبان
سلامتی ، سربلندی
شادی و خوش نامی
را ازخدا می طلبم
شما هم برای آرامش دل همه
دعا کنید که سخت نیازمند
اجابت های خدا هستیم
🌹حاجت روا باشید ان شاء الله
🌹روزتون سرشار از آرامش الهی🌹🍃
@Emam_kh
🌿🌺﷽🌿🌺
🤐در اکثر بحث های #سیاسی،اجتماعی،عقیدتی #خانوادگی اگر حرف #تندی شنیدید، جوابش تنها #سکوت است.
💀کسی که فکر میکنه باید جواب همه رو بده،روز به روز به آمار مشکلاتش اضافه میشه.
یکی از #فرمولهای مهم برای رسیدن به #قدرت #روحی این است که
👌با شنیدن کلمات تند ،زشت،وحتی توهین
شما
#زیبا و #آرام جواب دهید و بهم نریزید.
💥از دو ذکر یا #مبدل و یا #رب برای رسیدن به این قدرت #روحی استفاده کنید.
✳️به خداوند بگویید👇
🙏خدایا #قدرت زیادی به من بده تا بتونم هر #بدی رو #تبدیل به #خوبی کنم.
#هشدار 🚨
✅تا وقتی به این قدرت روحی نرسیدید سعی کنید اکثر مواقع #سکوت کنید.
💟به خاطر بسپارید👇
✳️نصف شخصیت #عاقل_تحمل و نصف دیگر آن
#تغافل است.
پای_درس_استادمحمدشجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ حاج آقای قرائتی:
😡 کی گفته نباید غیبت مسئولین را کرد ؟! گاهی باید فساد این مسئولین رو هوار کشید!
قابل توجه بعضیا که بیش از حد ملاحظات سیاسی دارند
@Emam_kh
✍یهو میومد میگفت: "چرا شماها بیکارید؟!" میگفتیم: "حاجی! نمیبینی اسلحه دستمونه؟! یا ماموریت هستیم و مشغولیم؟!" میگفت:
🔹"نه .. بیکار نباش! زبونت به ذکر خدا بچرخه پسر! .. همینطور که نشستی، هر کاری که میکنی ذکر هم بگو".. وقتی هم کنار فرودگاه بغداد زدنش تو ماشینش کتاب دعا و قرآنش بود.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 فیلم/ هر مقامی اعلام کند تحریمها در وین برداشته میشود، شیاد است
👤 استاد حسن عباسی، رئیس اندیشکده یقین در گفتگو با «نود اقتصادی»: کسانی که میگویند تحریمها در مذاکرات وین برداشته میشوند شیادند./ از نظر حقوقی باید "یوترن"، "ایسا" و "کاتسا" برداشته شود تا تحریمها برداشته شده و به حساب بیاید./ آمریکا مطلقا سراغ برداشتن این تحریمها نمیرود.
@Emam_kh
✨﷽✨
✅قبل از آموزش نماز به فرزندتان، قصههای زندگی پیامبر(صلوات الله) را برایش بگویید
✍اولین قدم برای معرفی دین یا اولین قدمی که برای وارد شدن به جرگۀ دین-و حتی اعتقادات دینی- لازم است، شناختن شخص شخیص و نازنین حضرت محمد(صلوات الله) است. کسانی که اصول دینشان را هم باور دارند ولی شخص نازنین پیامبر اسلام(صلوات الله) را نشناختهاند، نمیتوانند یک ارتباط صحیح و عاشقانه با دین برقرار کنند. قبل از اینکه به فرزندتان نماز یاد بدهید، قصههای زندگی پیامبر(صلوات الله) را آنقدر برایش بگوئید تا از پیامبر(صلوات الله) خوشش بیاید و شخصیت پیامبر(صلوات الله) برایش دلچسب شود، و بعد بگوئید: «حضرت محمد(صلوات الله) اینطوری نماز میخواند...» در این صورت فرزندتان به نماز علاقهمند میشود؛ این عالمانهترین راه برای ورود و نفوذ در روح بشر است.
اگر کسی فوقالعاده برای شما عزیز باشد، و شما عقل و صفای باطن و مهربانیِ او را فوقالعاده قبول داشته باشی و بدانی که هیچوقت نامردی نمیکند، همیشه باصفا و بامحبت است و فوقالعاده به شما مهربان است، یک آدم «تو دل برو» و دوستداشتنی، که صدایش هم قشنگ باشد، دیدنش هم لذتبخش باشد، اگر چنین آدمی با شما رفیق باشد، و یکروز از شما یک کلمۀ کوتاه درخواست کند، از او قبول نمیکنید؟!
💥اگر شخص پیامبر(صلوات الله) در دل ما قرار بگیرد، نفوذ سختترین دستورات دینی- در دلِ ما- بهشدت سهل خواهد شد. هر موقع دیدید دینداری برایتان سخت است، معنویت برایتان حال نمیدهد، خدا برایتان عزیز و محترم و دلبر نیست، یا مسألۀ معاد در چشمتان حقیر است، بدانید که باید بروید کتاب سیرۀ نبوی را بخوانید. یکی از این کتابها «کتاب سننالنبی» علامۀ طباطبایی(ره) است.
📚علیرضا پناهیان - ۹۵/۹/۸
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸 دعای_روز_بیست_و_هشتم
🌸 اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِلِ واکْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِلِ وقَرّبِ فیهِ وسیلتی الیکَ من بینِ الوسائل یا من لا یَشْغَلُهُ الحاحُ المُلِحّین
1⃣ اللهم وفر حظی فیه من النوافل
🌷 #اللهم:خدایا
🌷 #وفر:فراوان کن
🌷 #حظی:بهره ام
🌷 #فیه:در این ماه
🌷 #من_النوافل:از مستحبات
🔴 خدایا بهره ام را در این ماه از مستحبات فراوان کن. در شبانه روز نمازهای نافله وجود دارد که انسان به وسیله آنها می تواند به خداوند بیش از پیش تقرب جوید زیرا که نمازهای نافله، نمازهای اضافه بر نمازهای واجب در شبانه روز می باشند. کیفیت این نمازها در رساله های مراجع آمده است. منظور از وفر حظی فیه من النوافل چیست؟ در انجام هر کاری مخصوصا کارهای نیک که از طرف خداوند برای هر بنده ای توفیق حاصل شود تا بتواند آن را انجام دهد ، لذا در این روز برای آنکه بتوانیم نمازهای نافله را به جا آورده و از بهره معنوی آن به طور وافر بهره مند گردیم از خداوند خواستاریم که ما را در این روز از این موهبت بزرگ محروم نگرداند.
2⃣ و اکرمنی فیه بإحضار المسائل
🌷 #و_اکرمنی:و اکرام فرما
🌷 #فیه:در این ماه
🌷 #بإحضار:با تحقق
🌷 #المسائل:درخواست ها
🔴 و مرا با تحقق درخواست ها اکرام فرما. منظور از بإحضار المسائل همان آمادگی قبل از مرگ برای پاسخگویی به بازخواست هایی است که از طرف خداوند از انسان انجام می شود ، زیرا که همه مسئولیم و داشتن مسئولیت در دنیا بسیار سنگین است و انسان را در عالم آخرت گرفتار بازخواست بیشتری می نماید.
3⃣ و قرب فیه وسیلتی الیک من بین الوسائل
🌷 #و_قرب_فیه:و در این ماه نزدیک کن
🌷 #وسیلتی:وسیله ام
🌷 #الیک: به سوی تو
🌷 #من_بین_الوسائل:از میان وسایلم
🔴 و از میان وسایل وسیله ام را به سویت نزدیک کن. منظور از وسیلتی چیست؟ در آخرت از اعضای بدن انسان ، سؤال خواهد شد که آیا در مسیر طاعت الهی بوده اند یا نه که با توجه به آن در می یابیم شاید منظور از وسیلتی در این دعا همان اعضا و جوارح انسان باشد.
4⃣ یا من لا یشغله الحاح الملحین
🌷 #یا_من__لا_یشغله:ای که مشغولش نسازد
🌷 #الحاح:پافشاری
🌷 #الملحین:اصرارورزان
🔴 ای که پافشاری اصرارورزان مشغولش نسازد دعاهای مرا مورد استجابت قرار ده
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
‼️مقدار کفاره و کیفیت آن
🔷 کفـارهی افطار عمـدی روزهی ماه مبارک رمضان در شرع اسلام یکی از سه چیز است:
1⃣ آزاد کردن یک برده.
2⃣ دو ماه (شصت روز) روزه گرفتن.
3⃣ شصت فقیر را غذا دادن.
🔺از آن جایی که در این دوران ظاهراً بردهیی وجود ندارد که بتوان آزاد کرد مکلف باید یکی از آن دو کار دیگر را انجام دهد.
🔷هرگاه هیچ یک از این سه کار ممکن نشود باید به هر تعداد فقیر که قادر است غذا بدهد و احتیاط (واجب) آن است که استغفار نیز بکند و اگر به هیچ وجه قادر به دادن غذا به فقرا نیست فقط کافی است که استغفار کند یعنی با دل و زبان بگوید: «اَسْتَغْفِرُاللهَ» (از خداوند بخشایش میطلبم).
@Emam_kh
⭕️ حمله انتحاری روحانی به دولت آینده
🔹قابل توجه نامزدهای ریاست جمهوری:
حسن روحانی به جد تصمیم گرفته تا در روزهای باقیمانده از دولتش، حرکتی انجام دهد که دولت آینده را با دردسرهای بزرگی روبرو خواهد کرد و مانع اجرای برنامه های رئیس جمهور آینده خواهد شد!
🔹مذاکرات وین با فشار انگلیس و فرانسه و باهدف بازگرداندن آمریکا به برجام و محکم کردن زنجیر برجام بر پای دولتهاي آینده در ایران طراحی شده و به هيچ عنوان منجر به رفع یا کاهش تحريم ها نخواهد شد.
🔹اصرار روحانی به اتمام مذاکرات وین و بازگشت آمریکا به برجام با این هدف صورت می گیرد که دولتهای آینده هم با اسارت در این برنامه خسارت بار و مضر، راهی به سوی موفقیت پیدا نکنند و در علاج مشکلات جامعه درمانده شوند. چرا که روحانی مسئول شکست خورده ترین دولت تاریخ جمهوری اسلامی است و طبیعی است که مایل به موفقیت دولتهای آینده در حل مشکلات جامعه نباشد تا بتواند ادعا کند : من مقصر نبودم! مشکلات لاینحل بود!
✳️ برادران بزرگوار!
سکوت شما در برابر مذاکرات خسارت بار وین، شما را «وارث» موانعی خواهد کرد که امکان عبور از آنها جز با سختی و مرارت ممکن نخواهد بود. برای این که مانند «روحانی» در چاه برجام گرفتار نیافتید، مانع تکرار «خسارت محض» شوید.
▪️لطفا با دقت به بیانیه منتشر شده توسط دانشمندان و کارشناسان هسته ای کشور درباره مذاکرات وين توجه کنید.
❇️ و ما علینا الا البلاغ المبین.
✍ دکتر کوشکی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️چراصهیونیست ها به دنبال تخریب مسجدالاقصى هستن؟
نکاتی جالب در این مورد بشنوید
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیات 100و101 سوره آل عمران
🌸 یا أيها الذين ءامنوا إن تطيعوا فريقا من الذين أوتوا الكتاب يردوكم بعد إيمانكم كافرين (100) و کیف تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ ءَاَياَتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ إِلَى صِراَطٍ مُّسْتَقِيمٍ (101)
🍀 ترجمه: اى کسانی که ایمان آورده اید اگر از گروهی از اهل کتاب اطاعت کنید، آنها شما را بعد از ایمانتان به کفر باز می گردانند. (100 ) و چگونه شما كفر مى ورزید، در حالى كه آیات خدا بر شما تلاوت مى شود و رسول او در میان شماست و هر كسی به خدا تمسّک جوید، پس قطعاً به راه مستقیم هدایت شده است. (101)
🌷 #تطیعوا: اطاعت کنید
🌷 #فریقا: گروهی
🌷 #یردوکم: باز می گردانند
🌷 #تتلی: تلاوت می شود
🌷 #یعتصم: بجوید
🌷 #صراط: راه
🌸 موضوع این آیات در ادامه موضوع آیات 98 و 99 سوره آل عمران می باشد. و این آیات درباره قوم اوس و خزرج نازل شده در موقعی که تعدادی از #یهودیان قصد داشتند با توطئه و ایحاد اختلاف میان آنها، آنان را از #اسلام خارج کنند. آیه 100 سوره آل عمران به مسلمانان اغفال شده می فرماید: يا أيها الذين ءامنوا إن تطيعوا فريقا من الذين أوتوا الكتاب يردوكم بعد إيمانكم كافرين: ای کسانی که ایمان آورده اید اگر از گروهی از اهل کتاب اطاعت کنید، شما را بعد از ایمانتان به کفر باز می گردانند. منظور از اهل کتاب در این آیه گروهی از #یهود می باشد که کار آنها ایجاد نفاق و شعله ور ساختن آتش دشمنی میان شما مسلمانان است. بنابراین به وسوسه های آنها ترتیب اثر ندهید و اجازه ندهید در میان شما نفوذ کنند.
🌸 در آیه 101 سوره آل عمران از مسلمانان می پرسد: و کیف تکفرون و أنتم تتلى عليكم ءايات الله و فيكم رسوله: و چگونه شما کفر می ورزید، در حالی که آیات #خدا بر شما تلاوت می شود و رسول او در میان شماست. جای تعجب دارد افرادی که پیامبر در میان آنها باشد و دائما با عالم وحی در تماس هستند چگونه ممکن است گمراه شوند و قطعا اگر چنین اشخاصی گمراه شوند مجازاتشان بسیار دردناک است. در پایان آیه به #مسلمانان توصیه می کند که برای نجات خود از وسوسه های دشمنان، و برای هدایت یافتن به راه مستقیم ، دست به دامن لطف پروردگار بزنند و به ذات پاک خداوند و آیات #قرآن کریم متمسک شوند می فرماید: و من یعتصم بالله فقد هدی إلى صراط مستقيم: و هر کسی به خدا تمسک جوید، پس قطعا به راه مستقیم هدایت شده است. در زیارت جامعه کبیره، امام هادی علیه السلام می فرماید: من اعتصم بكم فقد اعتصم بالله پناه بردن و توسل به اولیای الهی، در حقیقت خود را در پناه و حمایت #خدا قرار دادن است.
🔹 پيام های آیات100و101 سوره آل عمران
✅ پیروی از #علما و دانشمندان منحرف ، سبب ارتداد است.
✅ اطاعت از کسانی که #کفر می ورزند منجر به کفر می شود.
✅ زمینه هاى #انحراف و #كفر، یا فقدان راه است و یا فقدان راهنما. امّا با وجود كتاب و سنّت و قوانین و رهبر الهى دیگر انحراف چرا؟
✅ وجود #قانون به تنهایى براى جلوگیرى از كفر و انحراف كفایت نمى كند، رهبر نیز لازم است.
✅ تكیه و توكّل به #خداوند و استمداد از او، رمز مصونیّت از تمام وسوسه ها و انحرافات است.
✅ راه تمسک به #خداوند، به روى هر كسى باز است.
✅ آنچه مهم تر از حركت است، پیدا كردن راه #مستقیم و حركت در آن است.
✅ #هدایت، نتیجهى قطعى اعتصام به خداوند است.
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
⚡️ اگر از ماه رمضان و شبهای قدر بهره نبردیم، در روزهای پایانیِ این ماه، چگونه جبران کنیم؟
💠 استاد سیّد محمّدمهدی ميرباقری:
«بعضی یک سال مراقبه کردند تا بتوانند از برکات ماه رمضان برخوردار بشوند، به شب قدرش برسند که الحمدلله رسیدند و بهرههایش را نیز بردند؛ ولی آنهایی که کوتاهی کردند، در این لحظات آخر ماه چگونه میشود این تاخیرها و تسویفها را جبران و تدارک کنند؟
به نظر میآید که تنها سرمایهای که ما برای بهرهمندی داریم، تکیه به #فضل خداست. اگر تکیه ما بر #عمل خودمان باشد و بخواهیم با عمل خودمان این راه را برویم قطعاً زمینگیر میشویم. حتی آنها که اهل عمل کثیر هستند در میانه راه ماندهاند و احساس عجز میکنند. سرمایه اصلی ما سرمایه فضل خداست که با آن میتوان قدمهای بزرگ برداشت و راههای نرفتنی را طی کرد. اگر کسی به مرحلهٔ مشاهدهٔ فضل رسید، درهای امید به روی او باز میشود؛ امیدوار میشود و با امیدواری، این راه را طی میکند. سرمایه سالک به مقامات چیزی جز امیدواری به خداوند و فضل او و رجاء به فضل او نیست؛ «وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَحْسَنِ عَبِیدِکَ نَصِیباً عِنْدَکَ وَ أَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَهً مِنْکَ وَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَهً لَدَیْکَ فَإِنَّهُ لاَ یُنَالُ ذَلِکَ إِلاَّ بِفَضْلِکَ».
کسانی که به مقام مشاهده فضل میرسند، دیگر سروکار و تکیهشان به عمل نیست؛ نه اینکه قطع میشود، بلکه سروکارشان با خدا و فضل خداست. یعنی دیگر یکیدوتا نمیکنند و حساب ثواب اعمالشان را نمیکنند؛ نه اینکه تلاش نمیکنند؛ بعید است که انسان، بدون تلاش، به مشاهده فضل برسد».
@Emam_kh
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 190
سری تکان دادم و به جان کندنی اشک هایم را مهار کرده و ببخشید ای رو به جمع زمزمه کردم و رو به عمو گفتم: ادامه بدید عمو.
عمو با ناراحتی سرش را چند بار بالا و پایی گرفت کرد و ادامه حرف هایش را از سر گرفت: منصوره به کمک علی برای بچه شناسنامه گرفت. حبه زن مغروری بود غرور یه زن جنوبی که از سربار بودن متنفر بود. یک ماه بعد از زایمانش یه روز عزم رفتن کرد ولی دخترش رو نبرد بی خبر یه نامه نوشت و بعد از کلی تشکر شیرین رو به امانت دست منصوره سپرد. بزرگترین اشتباه حبه این بود که نگفته بود این امانت رو چند وقته دست منصور می سپاره! یه روز دو روز یه ماه... تا یکسال منصور چشم به راه حبه بود تا بیاد امانتش رو ببره ولی خبری ازش نشد. از این طرف هم منصور روز به روز علاقه اش به شیرین بیشتر و بیشتر شد تا جایی که به جرات میتونم بگم علاقه اش به شیرین به جونت مبدل شد یک ثانیه هم چشم ازش بر نمی داشت. حتی قید مادر شدن رو زد تا بیشتر خودش رو صرف امانت حبه کنه... علی به خواهش منصوره بعد از یکسال شناسنامه ی شیرین رو عوض کرد و به اسم عسل رادمهر به عنوان دخترشون به همه معرفی کرد.
ده سال تمام تر و خشک کرد نمیذاشت خار تو پات بره با یه عطسه ات زمین و زمان رو به هم می ریخت با یه قطره اشکت سیل اشک راه می انداخت... تا اینکه یه روز حبه برگشت و ادعای امانتش رو کرد اونم بعد از ۱۰ سال! منصور دیوونه شد، التماس کرد، ضجه زد، گریه کرد... نمی خواست از عسلش بگذره حتی به پای حبه افتاد ولی حبه دخترش رو می خواست حقش رو میخواست... میگفت تو تموم این ده سال کار کرده تا بتونه زندگی ای رو برای دخترش فراهم کنه و بیاد و ببرتش. یک ماه تمام رفت و اومد و اصرار به گرفتن عسل کرد و منصور انکار به امانت... توی یه بحث خیلی اتفاقی گلاویز شدند اصلا نفهمیدیم چی شد که حبه از پله ها سقوط کرد و خون زمین رو پر کرد. منصوره ناخواسته حبه رو به قتل رسوند و خودش به جنون کشیده شد...
با شنیدن جمله ی اخر عمو نفسم رفت و دیگر نیامد. مادر من مرده و در آن دنیا است و من در این دنیا به دنبالش میگشتم! تقلایی برای نفس کشیدن کردم ولی بی فایده بود قفسه ی سینه ام بالا و پایین می شد و چشم هایم همه جا را تار می دید... و فقط تصویر حبه پررنگ مقابلم نقش بسته بود... صدای نگران همه گوشم را پر کرده بودند...
حبه مرده... مادرم؛ مادری که به عشق بزرگم کرده بود، مادرم؛ مادری که به عشق به دنیایم اورده بود را کشته بود!
صدای بردیا بلند و کوبنده رشته ی افکارم را پاره کرد.
- یکی تنفس دهان به دهان بده بهش. شوک شده.
با ورود حجم زیادی از هوا به ریه هایم نفسم بالا آمد و به سرفه افتادم. صورت رژان را مقابلم دیدم از صورتم فاصله گرفت.
-خوبی؟
به چشم های اشکی اش نگاه کردم و آرام پلک زدم . نگاهم را بین جمع که دورم حلقه زده بودند چرخاندم و روی صابر ثابت شدم. چشم هایش سرخ سرخ بود. نگاهم را که دید گفت: خوبی بابا؟
سری به نشانه ی تایید تکان دادم.
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد....
🍁🍂🍁🍂
رمان به_تلخی_شیرین
قسمت 191 (پایانی)
مقابل روی زانو نشست و دست هایم را در دست گرفت.
- حلالم کن. به خاطر همه ی کوتاهی هام. به خاطر حبه و سرگذشتش...
منتظر جوابی نماند بلند شد بی هیچ حرفی با کمر خمیده رفت... رفت و ندانست در لحظه آخر تکه ای از قلبم را تقدیمش کردم... رفت ولی در یادم ماندگار شد.
به گریه افتادم و در آغوش عمه مینا برای حبه عزاداری کردم.
کمی که آرام شدم سر از سینه ی عمه بلند کردم و اشک هایم را پاک کردم و رو به عمو گفتم: کجاست؟ قبر مادرم حبه کجاست؟
-همون قبری که شب ها تو کابوسته اون قبر مادرته...
علی به درخواست و خواهش خود منصوره به قانون معرفیش کرد و منصور پنج روز بعد از حکم قاضی توی سلولش دق کرد و مرد...
***
کنار قبرش نشسته ام. روی سنگ مشکی اش غریبانه نوشته است حبه احلام... همین، نه شعری نه نسبتی که به نامش جلا دهد...
نگاهم سمت سنگ قبرهای دیگر کشیده می شود...
آرامگاه مادری دلسوز...
آرامگاه پدری فداکار...
آرامگاه...
دو مرتبه نگاهم روی سنگ قبر حبه می چرخد. اشک هایم یکی پس از دیگری روی نامش می چکد و قصد شستن دلتنگی هایش را دارد...
زمزمه می کنم: آرامگاه دختری درد کشیده... همسری رنج دیده... مادری دلتنگ...
دستم روی نامش می لرزد دور تا دور آرامگاهش را نگاه می کنم، نه دستی از قبر بیرون است که در آغوشم کشد؛ نه صدایی که به اسم بخواندم! آرامش اش را از پشت این سنگ سرد می بینم...
حبه آرام گرفته است... دستش را پس کشیده و زبان به دهان گرفته است... می دانم نگاهم می کند؛ آرام لب می زنم: آروم بخواب مامانم ...
نفسم را آه مانند بیرون می فرستم...
بلند می شوم و سمت فرهاد که در گوشه ای تکیه به درختی ایستاده میچرخم. سه روز است که لام تا کام حرف نزده ام به او هم اجازه حرف زدن ندادهام... ولی دیگر کافی است می خواهم جلد پشت کتاب حبه را ببندم و در قفسه ای دور در کتابخانه ی قلبم بگذارم و به آینده فکر کنم... دلم آرامش می خواهد، آرامشی شیرین کنار فرهاد...
می خواهم رفتگان را به خدا بسپارم و خود تا روز رفتنم زندگی کنم... سمت فرهاد قدم برمی دارم، اگر دیر بجنبم از دستش میدهم. غم سکوت سه روزه ام داغانش کرده و به زور نفس می کشد تا مراقبم باشد...
به یک وجبی اش می رسم، نگاهش می لرزد. با اراده و با دلی تنگ در آغوشش می خزم. تکانی می خورد ولی حرکتی انجام نمی دهد... میدانم در ناباوری حرکتم است. این سه روز حسابی ناامیدش کردم...
آرام صدایس می زنم: فرهاد؟
باید سکوت را بشکند، پا به پایم او هم سه روز روزه ی سکوت گرفته است...
می لرزد ولی حرفی نمی زند.
باید سکوت را بشکند...
دو مرتبه صدایش میزنم. اینبار بلندتر: فرهاد!
تکان میخورد این بار شدیدتر...
لحظاتی طول می کشد تا باورم کند و دستهایش دورم حصار شود.
دو مرتبه صدایش می زنم، این بار آرام و لرزان: فرهاد؟
دست هایش تنگتر به دورم می پیچد و بالاخره افطار می کند!
- جان دل فرهاد؟
- آرومم کن فرهاد!
می لرزد و آغوشش تنگ و تنگ تر می شود و می دانم آرامش در همین آغوش است و بس...
نویسنده : زهرا بیگدلی
پایان
🍁🍂🍁🍂