‼️میزان نفقه
🔷س 5476:
۱. نفقۀ زن که بر شوهر واجب است، چه مقدار است؟
۲. آیا #نفقه ای که زن از شوهر دریافت می کند، در صورتی که تا پایان #سال_خمسی باقی بماند، #خمس دارد؟
✅ج:
۱) #نفقۀ_واجب_زن عبارت است از هر آنچه زن به طور متعارف به آن احتیاج دارد، مانند غذا و وسایل مورد نیاز آن، لباس، مسکن، هزینۀ درمان بیماری های متعارف و نظافت و ... به مقدار و کیفیتی که برای امثال او متعارف است.
۲) نفقه خمس ندارد، هر چند احتیاط مستحب است كه اگر از #مخارج_سال زياد بيايد، خمس آن پرداخت شود.
@Emam_kh
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘
🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام
👈 تاخدافاصلهاینیست....🍒
👈 #قسمت_بیست_ونهم
داداشم گفت شادی بهم بگو پول بیمارستان چنده تا بهت بدم شادی گفت نمیدونم تو خونه نوشتم یادم نیست گفت باشه بیا هرچقدر میخوای بردار باید برم گفت اینطوری نمیخوام برادرم گفت باید برم دیر وقته نمیرسم امشب باید برم.....
گفتم تور خدا نرو خطر داره همینجا بمون کار کن گفت کار نیست کار ساختمان هم خیلی کمه چیزیم نمیشه اگر خدا بخواد گفتم اون شب از بیمارستان کجا رفتی با زن عموم اومدیم دنبالت...
گفت اون شب مامور بیمه آمده بهم گفت اینجا که هتل نیست اومدی باید پول رو هم بدی اگه نداری برو گفتم میان بهتون میدن بهم بی حرمتی کرد گفتم باشه میرم ولی میان بهتون میدن گفت امشب اینجا بمون صبح برو....
نتونستم طاقت بیارم همون شب رفتم آنقدر ضعیف بودم که نمیتوانستم راه برم هرجوری بود تا تونستم از بیمارستان دور شدم ولی کجا رو داشتم برم رفتم تو یه ساختمان نیمه کاره شهادتین رو میگفتم که دارم میمیرم تا نماز صبح اونجا بودم که صدای اذان رو شنیدم رفتم مسجد نماز رو خوندم یه گوشه دراز کشیدم امام جماعت گفت چرا اینجا میخوابی؟ گفتم الان میرم گفت نه منظورم این است که بیا بریم خونه ما گفتم نه اگه اجازه بدی همینجا استراحت میکنم بعد میرم تا ظهر اونجا بودم نمیتونستم راه برم بعد نماز گفت چرا نمیری دکتر؟ گفتم نمیخواد خوب میشم
رفت برام غذا آورد نخوردم اصرار کرد و خوردم دو روز اونجا بودم به لطف خدا خیلی بهتر شدم....
گفت به فکر یه استاد افتادم یه سال توی مشهد در مسابقات کشوری از من خوشش اومده بود بهم پیشنهاد داد تا بهش سر بزنم برای تیمش مسابقه بدم دو روز رفتم کارگری پول گیرم اومد و رفتم باشگاه کاراته رو پیدا کردم گفتن شب ساعت 9 باز میشه صبر کردم تا همه اومدن از یکی پرسیدم مربی فلانی کجاست؟ بهم گفت که معتاد شده باورم نمیشد گفتم خدایا این مربی بوده چطور میشه معتاد شده باشه...!؟
تو باشگاه بهشون نگاه میکردم دلم پَر میزد برای تمرین به یکیشون گفتم این ضربه رو اینطوری بزن قدرتش بیشتره مربیشون شنید گفتم ببخشید قصد دخالت نداشتم...
🔹گفت نه اختیار داری کاراته کار کردی؟ گفتم بله گفت چرا تمرین نمیکنی؟ گفتم لباس ندارم برام لباس آورد اینقدر خوشحال بودم که انگار دنیا رو بهم داده بودن؛ شروع کردم به تمرین اواخر تمرین بود گفت همه جمع بشن برای مبارزه گفتم آخ جون مبارزه..
بهش گفتم یه مبارزه برام بزار با یکی از بچه ها برام گذاشت بیچاره چیزی بلد نبود؛ گفت تو بشین یکی دیگر رو برام گذاشت اون کارش خوب بود چند بار بهش گفتم گاردت رو ببر بالا مربیشون گفت اگه میتونی بزنش محکم من یه کم باهاش کار کردم با پام زدم به صورتش افتاد زمین گیج شد مربی گفت چند وقته کار میکنی؟ گفتم 7 ساله ورزش میکنم ازم خوشش اومد گفت باید همیشه بیایی گفتم نمیتونم، بعد باشگاه ازش تشکر کردم و رفتم گفت صبر کن باهم بریم...
تو راه گفت چرا دنبال اون مربی هستی؟ گفتم دنبال کار هستم گفتم شاید تو اینجا کسی رو بشناسه ضمانت منو بکنه... گفت بیچاره معتاد شده کسی دیگه کسی تحویلش نمیگیره... گفتم آخه چطوری؟؟ گفت هیچ کس نمیدونه فردا چی پیش میاد....
👈 ادامه دارد.......
🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘
🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام
👈 تاخدافاصلهاینیست....🍒
👈 #قسمت_سی_ام
گفت کجا میری؟؟ گفتم اگه ماشین باشه بر میگردم شهرمون گفت این موقع شب نه میریم خونه ما گفتم مزاحم نمیشم گفت مزاحم چی مادر خانمم مریضه بچهها پیشش هستن امشب تنهام میریم خونه...
خلاصه رفتم پیشش گفت اگه دنبال کاری با قدرت بدنی که داری میتونی بری کولبری گفتم باشه میرم
صبحش رفتم هر مغازهای که میرفتم میگفتن باید یکی ضمانت کنه یا نقدی بخری بعضی مغازه ها رو خجالت میکشیدم برم دو روز گشتم کسی بهم وسایل نمیداد شبها میرفتم ساختمانهایی نیمه کاره میخوابیدم بعد از مدتی رفتم مرز برای کولبری الان اونجا کار میکنم....
گفتم داداش جان بمون نرو خطر داره بخدا هر سال خبر مُردن چندها کولبر میاد... گفت بمونم که چی بشه تو این شهر تا بمونم بیشتر اذیت میشم تازه آگه بمیرم چی میشه مگه؟ دنیا به آخر میرسه...
گریه کردم گفتم خدا نکنه آخه این چه حرفیه... گفت میرم دیر وقته مواظب مادرم باش به جای من دستش رو ببوس هر چند اصرار کردم ولی جواب نداد رفت....
رفتیم خونه شادی گفت به پدرم میگم که داره کولبری میکنه گفتم بخدا اگه احسان بفهمه دیگه هیچ وقت بهمون زنگ نمیزنه؛ گفت از این بدتر که نمیشه همه چیز را برای عموم تعریف کرد... گفت کدوم مرز کار میکنه؟ شادی گفت بهمون نگفت...
فرداش صبح همه عموهام رفتن سر مرز گفت به مادرت نگی که احسان داره کولبری میکنه.... درست یه هفته دنبالش گشتن ولی هیچ نشانهای از برادرم نبود
برگشتن تو طایفهمون پیچید که احسان داره کولبری میکنه، هر کی یه حرفی میزد و هنوز مادرم خبر نداشت...
بعد از یک هفته برادرم بهم زنگ زد گفت میخوام ببینمت گفت تنها بیا رفتم سر قرار تو یه بستی فروشی قرار گذاشته بودیم من زود تر رفتم...
وقتی اومد خیلی تغیر کرده بود لباس نو و مرتب پوشیده بود از خوشحالی بغلش کردم گفت زشته ولم کن...
گفتم داداش جان عوض شدی چه خبره خندید گفت خدا درگاه رحمت خودش رو به روم باز کرده... گفتم چیه گنج پیدا کردی؟؟ خندید گفت نه فدات بشم تو اول از مادر برام بگو چطوره حالش بهتر شده؟ گفتم بخدا خیلی بده عموهام رو حلال کرده تمام عموهام پشیمونن گفت فداش بشم الهی مادر که آنقدر گذشت داری ،دلم برات یه ذره شده... گریه کرد گفت عکسش رو بهم نشون بده گوشی رو میبوسید....
گفتم داداش برگرد بخدا همه پشیمونن گفت نه هیچ وقت برنمیگردم....
😢گفتم این مدت کجا بودی؟ گفت کولبری میکردم تا اینکه خدا بهم بخشید از لطف و کرم خودش... گفتم چیه برام بگو گفت تو این مدت با یه پسر جونی آشنا شدم هر روز که از خونه میومد خیلی شاد و خندان بود یه روز خیلی ناراحت بود بهش گفتم چی شده امروز ناراحتی؟ گفت هیچی تو راه بودیم که بریم اون طرف مرز که بار بیاریم بهش گفتم چی شده چرا بهم نمیگی؟ گفت با زنم حرفم شده گفتم مگه زن داری گفت اره بابا دو ماه ازدواج کردم گفتم دو ماهه ازدواج کردی حالا میای کولبری؟ گفت چیکار کنم بخدا دوست ندارم ولی بدهکار هستم امروز زنم گفت من به خاطر تو باهات ازدواج کردم تو هم هر شب تنهام میزاری...
منم عصبانی شدم اومدم بیرون... گفتم حسین خب حق داره زنت
گفت حق چی بابا کسی از درد کسی خبر نداره من میگم بدهکارم تو میگی حق داره... بهش گفتم تو باید پیش زنت باشی نه تو کوه؛
زنت بهت احتیاج داره .
گفت میخوام زود بدهی هامو بدم از امشب من مشروب میارم گفتم چیکار میکنی؟؟!؟
😒گفت مشروب کولم میکنم گفتم حرامه این چه کاری گفت کولبری مشروب بیشتر درآمد داره تازه من که نمیخوام بخورم گفتم هر چی باشه حرامه حتی حمل کردنش....
گفت اینطوری زنم زود تر به آرزوش میرسه که پیشش باشم گفتم اول زندگیت با حرام شروع نکن هر کاری کردم هی حرف خودش رو میزد بهش گفتم من تو این مدت یه کم پول جمع کردم بهت میدم امشبم برگرد بیش خانمت....
گفت نه من که گدا نیستم گفتم نه بابا این چه حرفیه اینو کادو عروسیت بهت میدم گفت نمیتونم قبول کنم گفتم باشه بهت قرض میدم هر وقت داشتی بهم پس بده آگه هم نداشتی حلالت میکنم...
👈 ادامه دارد.....
🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃
🔴ما از کدام دسته ایم؟!
🔷ابان بن تغلب مي گويد:
🌺 امام صادق (علیه السلام) فرمود: انسانها چهار دسته هستند.
گفتم: فدايت گردم، آن چهار دسته كيانند؟
🌺فرمود:
🔶1- انساني كه ايمان دارد، ولي قرآن به او داده نشده است.
🔶2- انساني كه قرآن به او داده شده، ولي ايمان ندارد.
🔶3- انساني كه هم قرآن به او داده شده و هم ايمان دارد.
🔶4- انساني كه نه قرآن دارد و نه ايمان.
💥 آنكس كه ايمان دارد ولي قرآن به او داده نشده مانند ميوه اي است كه شيرين است ولي بو ندارد.
💥 آنكس كه قرآن به او داده شده ولي ايمان ندارد، مانند برگ درخت موْرد (درختي شبيه درخت انار که برگهايش هميشه سبز است) بويش خوش است، ولي مزه اش تلخ است.
💥و آن كسي كه هم قرآن به او داده شده و هم ايمان، مانند ترنج (بالنگ) است كه هم خوش بو است و هم خوشمزه است.
💥و آن كس كه نه قرآن به او داده شده و نه ايمان، مانند حنظله(هندوانه بوجهل) است كه بوي خوش ندارد و مزه اش نيز تلخ است!
🍀🌼🍀🌸🍀🌺🍀🌼🍀🌸🍀🌺
📘علل الشرايع ، ج 1,ص 233,
📕 بحار ، ج 46 ، ص 225
🇮🇷🍃وحدت و همبستگی
❣رهبر معظم انقلاب:
🔹عزیزان من! اگر دشمن در ما وحدت را مشاهده کند، در ما احساسِ قدرت را ببیند -که ما احساس قدرت میکنیم- در ما عزم راسخ را ببیند، عقب مینشیند.
💯💯 دشمن اگر ببیند که ملّت ایران و جوانهای مؤمن ایرانی احساس حضور میکنند، احساس وظیفه میکنند و قدرتمندانه در وسط مِیدان اند، عقبنشینی خواهد کرد.
❌💯امّا اگر احساس کنند که ضعف هست، احساس کنند اختلاف هست، احساس کنند بین مسئولین کشور همجهتی و همسخنی وجود ندارد یا بین مردم و مسئولین کشور فاصله افتاده است، تشویق میشوند به اینکه شدّت عمل خودشان را زیاد کنند.
۱۳۹۷/۰۷/۱۲
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
@Emam_kh
🔴 دعوای زرگری
جناب آقای عبدالناصر همتی
اگر فکر کرده اید که مردم دعوای زرگری شما با حسن روحانی را باور کرده و شما را یک قهرمان به حساب می آورند و اسمتان را از لیست #بانیان_وضع_موجود خط می زنند خیلی اشتباه می کنید.
مردم فراموش نخواهند کرد شمایی که اکنون وعده اصلاحات اقتصادی می دهید ، در این سه سال اخیر رئیس بانک مرکزی و شریک افتضاحات اقتصادی دولت بوده اید...
#سرطان_اصلاحات_آمریکایی
#انتخابات
✍"قاسم اکبری"
@Emam_kh
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥🎥توهم پیروزی در انتخابات
❌آیا جبهه اصلاحات شکست را قبول کرده و بدون هیچ مقاومتی، ریاست جمهوری را تحویل انقلابیون می دهد؟!
⭕️ نقش اصلاح طلبان و ضد انقلاب در توهم پیروزی طرفداران آیت الله #رئیسی چیست و چه اهدافی دارند؟!
🎥تحلیل ویژه استاد پورآقایی
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
@Emam_kh
عزل همتی؛
یک تیر و دو نشان روحانی
♦️عزل آقای همتی از ریاست بانک مرکزی، در حالی که او نامزد انتخابات ریاست جمهوری است، آگاهانه بوده و دادن یک امتیاز ویژه به وی می باشد. در واقع نوعی رفتار غلط انداز و اصطلاحا "نعل وارونه" است.
🔹روحانی بهتر از هر کس خبر دارد که در نظرسنجی های دولتی، مقبولیتش نزد مردم به زیر هفت درصد رسیده است. بنابراین هر کس که مغضوب او دیده شود -به ویژه از دولتمردان- احتمالا مورد اقبال بخش عمده ای از مردم ناراضی از سیاست های دولت قرار می گیرد.
♦️همتی در کنار جهانگیری و محمد شریعتمداری، سومین دولتمردی بود که به همراه آخوندی و دهقان (دو وزیر سابق روحانی) نامزد انتخابات شدند. اما از میان همه اینها و همچنین علی لاریجانی، تنها همتی بود که صلاحیتش در شورای نگهبان تایید شد.
🔹برخی می گویند روحانی غیر از همه دست بردن هایش در خزانه بانک مرکزی و برداشت های بی رویه گذشته که دولت بعدی را بالغ بر صد هزار میلیارد تومان بدهکار کرده، می خواسته برداشت های دیگری هم بکند و ماه های پایانی را با پول پاشی و آراستن ظاهر اقتصاد به پایان رساند.
♦️طبیعتا فردی که موقتا منصوب می شود، همراهی بیشتری خواهد داشت و مانند همتی فکر نمی کند که کوپن هزینه های بی رویه در بانک مرکزی تمام شده است.
🔹بنابراین دست روحانی باز تر می شود. ضمنا شاید بتوان از فرصت سیاسی نامزدی همتی برای تداوم دولت روحانی هم (با ژست مخالف خوان دولت) استفاده کرد. جالب این که همتی دیشب گفته "نامزد شدم، چون نمی خواستم روحانی آخرین رئیس جمهور باشد".
♦️برکناری آمیخته با شوک وی، می تواند دوپینگی دولتی در خدمت وی (و حامیانش در اعتدال حاکم بر دولت و از جمله حزب اعتدال و توسعه و کارگزاران) باشد؛ چنان که پالس های مثبتی برای نامزدی اش نشان داده اند.
✍ محمد_ایمانی
@Emam_kh
تهیه ی داروی خانگی برای تسکین درد سیاتیک:
- 200 میلی لیتر شیر
- 4 عدد سیر
- عسل
🌹طرزتهیه:
در ابتدا سیر را خورد کنید و شروع به پختن آن بر روی حرارت کنید. آهسته شیر را اضافه کنید تا به جوش آید و سپس از روی شعله کنار گذارید – برای خوش طعم شدن مقداری عسل در آن حل کنید و روزانه میل نمایید
👌سیر Garlic،خواص ضد التهابی دارد که از باد کردگی عصب سیاتیک جلوگیری می کند.
🌺🍃
.