راننده ماشینی در دل شب راه رو گم کرده بود و بعد از مدتی ناگهان ماشینش خاموش شد...
همونجا شروع کرد به شکایت از خدا، که خدایا پس تو اون بالا داری چیکار میکنی؟!!!
چون خسته بود خوابش برد و صبح که از خواب بیدار شد، از شکایت دیشبش خیلی شرمنده شد...
چون ماشینش دقیقا نزدیک یه پرتگاه خطرناک خاموش شده بود...
به خداوند اعتماد کن
،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 مهـربانا
کمکم کن که دل بسته خالق شوم
نه مخلوق
مخلوق را تو خلق کردی
تو خالق تمام اینهائی
پس به تو دل ببندم که بزرگی و خدایی
🌸 الهـی
شرف و انسانیت را مبدأ
تمام خواسته هایمان قرار ده
از تکبر و غرور و سوء ظن
و نفرت و کینه دورمان کن
کلاممان به دروغ، آلوده نباشد
عزیزانم همیشه شاد و خوشبخت باشند
آمیـنیـاربالـعـالـمیـن
شب تون در پناه حق🍂🍁
@Emam_kh
امام حسين عليه السلام :
اُوصِيكُم بِتَقوَى اللّه ِ فَإنَّ اللّه َ قَد ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقاهُ أن يُحَوِّلَهُ عَمّا يَكرَهُ إلى مايُحِبُّ ويَرزُقَهُ مِن حَيثُ لايَحتَسِبُ؛
امام حسين عليه السلام :
شما را به تقواى الهى سفارش مى كنم ؛ زيرا خدا ضمانت داده كسى را كه تقواى الهى پيشه سازد ، از آنچه ناخوش مى دارد ، به آنچه خوش مى دارد انتقال دهد ، و از جايى كه گمان نمى برد ، روزى اش دهد .
تحف العقول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلاااااآام
صــلوات🌸🍃
هم مـــداد است و هم پاك ڪن!
یعنے
هم حسنہ مینویسد!
و هم ڪَناه را پاڪ ميڪند!
☀️روزتون معطر به عطر خوش
صلوات بر محمـد وآل محـمد🌸🍃
🌸🍃اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸🍃
روزتون نورانی🍃🌸
@Emam_kh
✨﷽✨
🏴روحانی مسئول مشاوره به زندانیان محکوم به اعدام در زندان رجایی شهر خاطره جالبی دارد:
✍حدود ۲۳ سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در یک کبابی مشغول کار میشود، شبی پس از تمام شدن کار، صاحب کبابی دخل آن روز را جمع میکند و میرود در بالکن مغازه تا استراحت کند. درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه میکند و در جریان سرقت پولها، صاحب مغازه به قتل میرسد. او متواری میشود؛ اما مدتی بعد، دستگیرش میکنند و به اینجا منتقل میشود.
حکم قصاص جوان صادر می شود، اما اجرای آن حدود ۱۸-۱۷ سال به طول میانجامد؛ میگویند شاگرد جوان در طول این مدت حسابی تغییر کرده بود و به قول معروف پوست انداخته و اصلاح شده بود. آنقدر تغییر کرده بود که همه زندانیها قلبا دوستش داشتند.
پس از این ۱۸-۱۷ سال، خانواده مقتول که آذری بودند، برای اجرای حکم میآیند؛ همسر مقتول و سه دختر و ۷ پسرش آمدند و در دفتر نشستند، فضا سنگین بود و من با مقدمهچینی و شرح احوالات فعلی قاتل، از اولیای دم خواستم که از قصاص صرفنظر کنند. همسر مقتول گفت: " من قصاص را به پسر بزرگم واگذار کردهام" و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچکترین برادرمان واگذار شده است. بههرحال برادر کوچکتر هم زیر بار نرفت و گفت :"اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند، من از قصاص نمیگذرم؛ زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سالها، یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم."
بههرحال روی اجرای حکم مصر بود. با خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آنها روبهرو شود، چیزی بگوید که دلشان به رحم بیاید، بنابراین گفتم زندانی را بیاورند. یادم هست هوا بهشدت سرد بود و قاتل هم تنها یک پیراهن نازک تنش بود؛ وقتی آمد رفت کنار شوفاژ کوچکی که در گوشه اتاق بود ایستاد به او گفتم اگر درخواستی داری بگو؛. او هم آرام رو به من کرد و گفت:"درخواستی ندارم."
وقت کم بود و چاره دیگری نبود. مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند و ۹ برادر و خواهر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند. جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آنها گفت که اگر از قصاص صرفنظر کنند شیرش را حلالشان نمیکند. بههرحال شاگرد قاتل، پای چوبه ایستاد همهچیز آماده اجرای حکم بود که در لحظه آخر او با همان آرامشش رو به اولیای دم کرد و گفت: "من یک خواسته دارم" من که منتظر چنین فرصتی بودم گفتم دست نگه دارید تا آخرین خواستهاش را هم بگوید.
شاگرد قاتل، گفت: "۱۸ سال است که حکم قصاص من اجرا نشده و شما این مدت را تحمل کردهاید، حالا تنها ۹ روز تا محرم باقیمانده و تا تاسوعا، ۱۸ روز. میخواهم از شما خواهش کنم اگر امکان دارد علاوه بر این ۱۸ سال، ۱۸ روز دیگر هم به من فرصت بدهید. *من سالهاست که سهمیه قند هر سالم را جمع میکنم و روز تاسوعا به نیت حضرت عباس (علیه السلام )، شربت نذری به زندانیهای عزادار میدهم. امسال هم سهمیه قندم را جمع کردهام، اگر بگذارید من شربت امسالم را هم به نیت حضرت ابوالفضل (علیه السلام ) بدهم، هیچ خواسته دیگری ندارم
حرف او که تمام شد فضا عوض شد. یکدفعه دیدم پسر کوچک مقتول منقلب شد، رویش را برگرداند و با بغض گفت من با ابوالفضل درنمیافتم من قصاص نمیکنم. برادرها و خواهرهای دیگرش هم با چشمان اشکبار به یکدیگر نگاه کردند و هیچکس حاضر به اجرای حکم قصاص نشد.
وقتی از محل اجرای حکم به دفتر برگشتند، مادرشان گفت چه شد قصاص کردید؟ پسر بزرگ مقتول ماجرا را برای مادرش تعریف کرد. مادرشان هم به گریه افتاد و گفت به خدا اگر قصاص میکردید شیرم را حلالتان نمیکردم. *خلاصه ماجرا با اسم حضرت عباس(علیه السلام ) ختم به خیر شد و دل ۱۱ نفر با نام مبارک ایشان نرم شد و از خون قاتل پدرشان گذشتند.
🌺🌹🌺🌹🌺
چرا لیبرالها امروز از تورم سخن میگویند؟
دکتر مهدی محمدی
مسئله سازان تورم یعنی همانهایی که تورم را به جای رکود و بیکاری و ضعف در تولید به عنوان مهمترین مسئله اقتصاد در ذهن تصمیم گیر کلان و سایرین قالب می کنند، همان اجیران و مزدوران سرمایه داران مالی هستند زیرا ثبات قیمتی و کنترل تورم ارزش کالاهای مصرفی با افزایش بازدهی و عایدی دارایی های مالی (افزایش قیمت دارایی های مالی که در سبد کالاهای منتخب برای محاسبه تورم وارد نمی شوند) قابل حصول خواهد بود.
جیره خواران طبقه بانکی و نخبگان مالی کاسبان این وضع خواهد بود.
کنترل تورم به بهای تورم ارزش دارایی های مالی
چه کسی برنده است؟ "کارگران کارآفرینان و تولیدکنندگان و سرمایه گذاران صنعتی" یا 'رانتیر ها، بهره گیران و نخبگان مالی "
جالب است بدانید کسانی که شعار کنترل تورم میدهند راهکارشان برای حل مسئله تورم، افزایش نرخ بهره بانکی است.
تقابل لشگر بانکداران در مقابل کارگران تولیدکنندگان سرمایه گذاران صنعتی( بخوانید افسران جنگ اقتصادی) در شروع دولت سیزدهم شکل گرفته است و رهبری سالهاست فرماندهی جنگ اقتصادی را بر عهده گرفته اند اما اقتصاد خواندگان جریان متعارف کشور هنوز تز دادن زمین برای خریدن زمان(افزایش نرخ بهره و به تعویق انداختن تورم را سر می دهند)
راهکار نجات اقتصاد کشور ایجاد حکمرانی تولید است یعنی حمایت تمام قوای نظری، پولی مالی اطلاعاتی و نهادی از تولید و مقابله با سوداگری سفته بازی و هر آنچه تولید ستیز است.
آدرس غلط برداشته شدن تحریم به بهانه فروش نفت و رفع کسری بودجه دولت و استقلال بانک مرکزی نقطه تلاقی نئو لیبرال های اقتصادی و غرب گدایان سیاسی امروز کشور ماست.
در چنین فضای تحلیلی میتوان مطالبه فرمانده جنگ اقتصادی برای تقویت رونق و جهش تولید را در بحبوحه اغتشاشات آبان98(آزادسازی خائنانه و خسارت بار قیمت بنزین) رمزگشایی کرد.
@Emam_kh