حسین #دهباشی را خاطرتون هست⁉️
کسی که برنامه ریزی های پشت صحنه انتخاباتی را برای روحانی کرد و ۸ سال کشور را به خاک سیاه نشاند.
امروز فرمودند میخوام برم جنگ طالبان‼️ تعجب نکنید همین هایی که میگفتند چرا تو سوریه و عراق داریم هزینه میکنیم و حضور داریم(اونم در جنگ با داعش خونخوار،،،اونم به درخواست مستقیم دولتهاشون) ، الان رگ غیرتشون برای دخالت در کشوری که حضور هیچ کشوری را جایز نمیدونه را طلب میکنند.
جالبتر اینکه یه کسی فداکاری کرده گفته هزینه رفتنت با من...از زیر پتو برا بقیه نسخه نپیچ بیا برو وسط میدان 🤦🏻♂
گرفتش به رگبار فحش و ناسزا
جناب دهپاشی با خودت چند چندی⁉️
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ مخصوص اونایی که هر چیزی رو تو فضای مجازی میبینن، سریع برای بقیه میفرستن!
@Emam_kh
🏴نسبت دادن الفاظ رکیک به خود در عزاداری
🔷س 5548: نظر حضرت آقا در مورد الفاظی که در عزاداریها و نوحهها استفاده میشود و در شان یک مسلمان و حتی انسان نیست و نسبت دادن یکسری الفاظ رکیک به خود چه حکمی دارد؟
✅ج: کلا در عزاداری آن نزاکت و سنگینی و وزانت عزاداری باید حفظ شود. در پاسخ یکی از سوالها ما اشاره کردیم که هم باید از مطالبی که حرام است - مثل کذب مثل غلو نسبت به ائمه اطهار علیهمالسلام - پرهیز شود و هم باید از مطالبی که دون شان یک مسلمان است، پرهیز شود. اصلا اسلام پیروان خودش را وزین ، سنگین و باوقار میپسندد. شما نگاه کنید از جمله لباسهای حرام، لباس شهرت است و لباس شهرت یعنی لباس سبک، لباسی که در شان یک مسلمان نیست، لباسی که از نظر رنگ، دوخت یا کیفیت پوشیدن یا حتی اندراس به گونهای است که اگر طرف بپوشد در جامعه انگشتنما میشود، این در شان یک مسلمان نیست. لذا در تعابیری که خوانده میشود در نوحهها ولو حالا در مقام اظهار ارادت به معصومین علیهمالسلام یا به اباعبدالله علیهالسلام باشد، اما در شان یک مومن نیست چنین الفاظی به کار ببرد، و در عزاداری از آن پرهیز شود.
📕منبع: khamenei.ir
@Emam_kh
✨صراط مستقیم یعنی راه خود شناسی
✳️حضرت علامه حسن زاده آملی: "معرفت نفس ، همان روان شناسی وخود شناسی است که اقرب طرق به ماورای طبیعت و صراط مستقيم خدا شناسی است"
💠« آن گاه که به #نماز می ایستیم و خداوند متعال را مخاطب خویش قرار می دهیم و میگوییم : اهدنا الصّراط المستقیم . هدایت بر همین معرفت نفس را از او طلب می کنیم .آری هر شخصی صراط مستقیم خویش است واز طریق خود باید به اسرار وجودی عالم سفر کند.... انسان را چه می شود که به دنبال حیوانات وجمادات راه می افتد ، اما خودش را فراموش می کند ؟! سالیانی خود را به زحمت می اندازد و کار می کند تا مثلا ً ماشینی بخرد و از اینجا خود را با فلان سرعت به فلان نقطه زمین برساند ، اما ماشین نفس خود را رها می کند وتوجهی به آن ندارد ! در حالی که می توانست خود را تقویت کند وبا جان خویش در حقایق دار وجود سفرها کند که معراج نبی اکرم یکی از همین سفر های نفس ناطقه انسانی بوده است .»
بیرون زتو نیست هر آنچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی...
#استادصمدی_آملی
📚 شرح معرفت نفس، ج1، ص37
@Emam_kh
🏴
🏴نماز و یاد امام حسین (علیهالسلام)
✍حاج آقا قرائتی: بهترین چیزى كه سجده بر آن سفارش شده، خاك كربلا و تربت امام حسین علیه السلام است. امام صادق علیه السلام هنگام سجده پیشانى مقدّسش را بر خاك كربلا مى گذاشت. براى همراه داشتن تسبیح تربت امام حسین نیز روایاتى وارد شده است تا آنجا كه همراه داشتن آن مثل گفتن سبحان اللَّه است و سجده بر مهر آن سبب كنار رفتن پرده ها و قرب بیشتر به ذات مقدّس خداوند است.
📚وسائل، ج ۳ ص ۶۰۸
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
#سرگذشت_واقعی #شهیده_زینب_کمائی
⭕️ #من_میترانیستم ⭕️
👈قسمت 4️⃣1️⃣
فصل چهارم
بابای بچه ها یک دختر عمه به نام «بی بی جان» داشت که در منطقه کارمندی شرکت نفت، بٍرٍیم، زندگی می کرد. ما سالی یک بار در ایام عید به خانه ی آنها می رفتیم و آنها هم در آن ایام یک بار به خانه ی ما می آمدند و تا سال بعد و عید بعد، رفت و آمدی نداشتیم. اولین بار که به خانه ی دختر عمه ی جعفر رفتیم، بچه ها کفش هایشان را درآوردند، اما بی بی جان به بچه ها گفت:لازم نیست کفش هایتان را دربیاورید. بچه ها هم با تعجب، دوباره کفش هایشان را پا کردند و همه با کفش وارد خانه شدیم. اولین باری هم که قرار بود آنها خانه ی ما بیایند، جعفر از خجالت و رودربایستی، یک دست میز و صندلی فلزی برایم خرید. تا مدت ها هم آن میز و صندلی را داشتیم.
در محله ی کارمندی شرکت نفت، کسی چادر سر نمیکرد. دختر عمه ی جعفر هم اهل حجاب نبود. یک روز به جعفر گفتم: اگر یک میلیون هم به من بدهند، چادرم را درنمی آورم. اگر می بینی قیافه من کسر شان دار، من خانه ی دختر عمه ات نمی آیم. جعفر بعد از این حرف، دیگر به چادر من ایراد نگرفت.
چند سال بعد از تولد زینب، خدا یک پسر به من داد. بابای مهران اسمش را شهرام گذاشت. دخترها عاشق شهرام بودند. او سفید و تپل بود و خواهرهایش لحظه ای او رازمین نمی گذاشتند. قبل از تولد شهرام، ما به خانه ای در ایستگاه 6 فرح آباد، نزدیک مسجد فرح آباد (قدس) رفتیم؛ یک خانه ی شرکتی در ایستگاه 6 ردیف 234 که سه تا اتاق داشت. ما در آن خانه واقعا راحت بودیم. بچه ها پشت سر هم بودند و با هم بزرگ می شدند. من قبل از رسیدن به سی سالگی، هفت تا بچه داشتم. چه عشقی می کردم وقتی بازی کردن و خوردن و خوابیدن و گریه ها و خنده های بچه هایم را می دیدم. خودم خواهر و برادر نداشتم. وقتی می دیدم که چهارتا دخترهایم باهم عروسک بازی میکنند، لذت می بردم و به آنها حسودی ام می شد و حسرت میخوردم که ای کاش من هم خواهری داشتم.
ادامه دارد....
✨﷽✨
🌼پیامبر اکرم(ص): ناسزا مگو! ناسزا اگر مجسم گردد بدترین و زشتترین صورتها را دارد
✍عایشه همسر رسول اکرم(ص) در حضور ایشان نشسته بود که مردی یهودی وارد شد. هنگام ورود به جای سلام علیکم گفت: «السام علیکم» یعنی «مرگ بر شما». طولی نکشید که یکی دیگر وارد شد، او هم به جای سلام گفت «السام علیکم». معلوم بود که تصادف نیست، نقشهای است که با زبان، رسول اکرم(ص) را آزار دهند.
عایشه سخت خشمناک شد و فریاد برآورد که: «مرگ بر خود شما و ...». رسول اکرم(ص) فرمود: «ای عایشه! ناسزا مگو. ناسزا اگر مجسم گردد بدترین و زشتترین صورتها را دارد. نرمی و ملایمت و بردباری روی هر چه گذاشته شود آن را زیبا میکند و زینت میدهد، و از روی هر چیزی برداشته شود از قشنگی و زیبایی آن میکاهد. چرا عصبی و خشمگین شدی؟».
عایشه گفت: مگر نمیبینی یا رسول الله که اینها با کمال وقاحت و بیشرمی به جای سلام چه میگویند؟. فرمود: چرا، من هم در جواب گفتم: «علیکم» (بر خود شما) همین قدر کافی بود.
📚 استاد مطهری، داستان راستان، ج١، ص١٧٠-١٦٩