بابام داشت نماز میخوند یهو داد زد: الله اکبر، الله اکبر
دویدم گفتم چیه بابا در میزنن؟... الله اکبر
😳
گوشیت زنگ خورد؟... الله اکبر
😳
مهرت گم شد؟... الله اکبر
😳
کسی طوریش شده؟... الله اکبر
😳
بو سوختنی میاد؟... الله اکبر
😳
جک جونور دیدی؟... الله اکبر
😳
گفتم خب بابا یکم راهنمایی کن..!!
با عصبانیت داد زد:
الله اکبر..😡😡😡
(دستشم به نشونه ی خاک بر سرت تکون داد)
بعد که نمازش تموم شد گفت:خاک توسر نفهمت یه ساعته دارم میگم نزن یه کانال دیگه، دارم اخبار گوش میدم ببینم امروز چند تا کرونایی کشته شدن😅😂
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
💠آيت الله العظمی آقای بهجت قدس الله نفسه الزکیه کلامی دارند درباره حضور قلب در نماز، مفاد کلامشان این است که در مسئله حضور قلب یک ورود داریم یک توقف.
ورود چیست؟ ببینید یک وقت افکار خودشان می آیند، ورود افکار دست ما نیست،مولوی این افکار را به زنبور تشبیه کرده، زنبور خودش می آید تو که دعوتش نکرده ای. شما فردا مهمان دارید، ده پانزده نفر را دعوت کرده اید، حالا دارید نماز میخوانید این فکر مهمانی مثل زنبور می آید وارد مغز میشود،"فردا مهمان دارم"، ولی توقف با خودت است، میتوانی توقف نکنی، وقتی آمد "راست میگوید ها، مهمان داریم ، سالادش چه طور باشد، به کدام مهمانخانه بگویم،چطور باشد .." اینها با خودت است، دیگر خراب نکن، ایشان میفرمودند که اینها که بی اختیار می آید مضر نیست،اما توقف دست ماست،آنجا دیگر فکرت را عوض کن و ادامه نده.
بعضی ها روی فکری که می آید متوقف میشوند، مثلا "من فردا بروم پیش فلان کس پول قرض بگیرم"،خب این می آید،[روی فکر متوقف میشود] یکوقت میبیند دارد میگوید السلام علیکم، در دفتر این آقا است! دارد برایش چک مینویسد، همه نمازش شد همین، این نشد.
یادتان باشد آیت الله بهجت درباره حضور قلب در نماز میفرمایند، ورود دست ما نیست اما توقف در اختیار ماست.
بنده این مطلب را به این فرمایش آیت الله بهجت(ره) حاشیه میزنم و آن این است که اگر به این فرمایش آیت الله بهجت(ره) عمل شود ممکن است به تدریج افکاری که بدون اختیار می آیند کمتر شوند و آن حال حضور و توجه تمام نماز را بگیرد.»
@Emam_kh
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
#سرگذشت_واقعی #شهیده_زینب_کمائی
⭕️ #من_میترانیستم ⭕️
👈قسمت 3⃣4⃣
وجیهه گفت اول به بیمارستان عیسی بن مریم بریم.زینب چندروزپیش بایکی از مجروحان این
بیمارستان مصاحبه کردوصدای اون رو باکاست
ضبط کردونوارروسرصف برای بچه هاگذاشت.
مجروح در باره نمازوحجاب و درس خوندن و کمک به جبهه ها صحبت کرده بود.همه ماسرصف به حرفای اون گوش کردیم.تازه زینب بعضی از حرفای مجروح روروی روزنامه دیواری نوشت تا بچه ها بخونن.
وجیهه راست می گفت ،مجروحی به اسم عطاءالله نریمانی،یک مقاله درباره خواهران زینبی داده و زینب سر صف آن مقاله راخوانده
بود .وقتی به اصفهان رسیدیم..،به بیمارستان عیسی بن مریم رفتیمدیر وقت بود.نگهبانهای بیمارستان جلوی مارا گرفتند.من با گریه و زاری گم شدن دخترم را گفتم،آن هاباشنیدن ماجرا به ما اجازه دادند وارد بیمارستان بشویم.
به بخش مجروحان جنگی رفتم و همه اتاقها را یکی ،یکی گشتم.مادرم و بچه ها داخل راهرو منتظر بودند.وقتی دربخش زینب را پیدا نکردم،باوجیهه به اورژانس رفتم و مشخصات زینب را به مسئول آنجا دادم.مسئول اورژانس
گفت:امشب تصادفی با این مشخصات نداشتیم.
اورژانس بیمارستان شلوغ بود روی تخت ها،مریض های بدحالی بودند که آه و ناله شان
به هوا بود.پیش خودم آرزو کردم که ایکاش زینب هم مثل این ها الآن روی یکی از تخت ها بود.فکر اینکه نمی دانستم زینب کجاست
دیوانه ام می کرد.
از بیمارستان خارج شدیم.شب از نیمه گذشته بود
آن شب یک ماشین دربست گرفتیم وبه همه بیمارستانهاسرزدیم.داخل ماشین شهرام به من تکیه زده بود،باحالت بچگی اش گفت:مامان نکنه
زینب رو دزدیده باشن؟
مادرم اورا تکان داد که ادامه ندهد.من انگار آنجا نبودم،فقط جواب دادم :ها خدا نکنه.
باحرف بچه گانه شهرام تکان جدیدی خوردم.
ناخودآگاه فکرم سراغ حرف هاوکارهای زینب رفت.یک دفعه یاد نوشته های روی دفتر زینب افتادم:خانه خودراساختم،اینجا جای من نیست باید بروم،باید بروم.
خانه زینب کجا بود؟زینب کجا می خواست برود؟
شهلاباترس گفت:مامان صبح که حموم رفتیم،زینب به من گفت حتما غسل شهادت کن!
مادرم به شهلاوشهرام نهیب زد که توی این موقعیت،این حرفا چیه که می زنید؟جای اینکه مادرتون رو دلداری بدید،بیشتر توی دلش رو خالی می کنید.من باز هم جوابی ندادم،امافکرم
پیش وصیت نامه های زینب بود،آن هم دوتا وصیت نامه.یعنی چه؟
تا آن شب همه این حرف هاوحرکات برایم عادی بود،اماحالاپشت هر کدام از اینهاحرفی احادیثی بود.
سرزدن به بیمارستانهانتیجه ای نداد.اذان صبح شد،اماهنوز سرگردان دور خودمان می چرخیدیم.
آن شب،سخت ترین و طولانی ترین شب زندگی ما بود.صبح ازدرد ناچاری به پزشکی قانونی رفتیم؛جایی که اسمش هم ترسناک است وتن هر مادری را می لرزاند،اما آنجا هم ردونشانی از گمشده من نبود.
ادامه دارد.....
✨﷽✨
✅حال خوش معنوی یعنی «نداشتن نگرانیِ بیهوده»
🌻 یعنی «داشتن حالت شکر»
🌻 یعنی «دیدن و درک زیباییهایی که خدا آفریده».
ما معمولاً وقتی دلمان خیلی گرفته و مشکلات خیلی به ما هجوم آورده، به سراغ عبادت و دعا میرویم و درِ خانۀ خدا ناله میزنیم. درحالیکه اصلش این است که وقتی سرشار از شادی و نشاط هستی، دنبال دعا و عبادت باشی تا از خدا تشکر کنی.
حال خوش معنوی یعنی دیدن کبریایی خدا و لذت بردن از عظمت و شکوهش. «الله اکبر» یعنی «خدایا! تو چه باعظمت و باشکوهی!» باید دلت با این ذکر بلرزد! حال خوش معنوی یعنی لذت بردن از اینکه در بغل خدا هستی؛ عین یک کودک که وقتی بین غریبهها، به بغل پدر و مادرش میرود، کِیف میکند.
حال خوش معنوی یعنی پناهجویی به خدا و لذت بردن از اینکه احساس کنی در پناه خدا هستی! این کِیف- از یک مرحلهای به بعد- اشک آدم را هم جاری میکند. حال خوش معنوی یعنی چشیدن حلاوت ذکر خدا، یعنی چشیدن شیرینی، نه چشیدن غم و اندوه ناشی از بدبختی!
📚«استاد پناهیان»
☘🍂☘🍂☘🍂☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕ هشدار تکاندهنده آیتالله جاودان به نمایندگان مجلس
🔻جهنم رفتنتان قطعی است...
👤حجت الاسلام قاسمیان
@Emam_kh
🔴جنایتکاران بزک شده
🔹در مورد حمله تروریستی ۱۱سپتامبر ، هیچ گونه شک و شبهه ای وجود ندارد که ایران کوچکترین نقش یا ارتباط و یا حتی علاقه ای به این اقدام تروریستی نداشته است.
با این وجود در مارس ۲۰۱۶ ، یعنی پس از توافق ننگین و خسارت محض برجام و در آخرین سال ریاست جمهوری اوبامای دموکرات(همان که حسن روحانی او را فردی باهوش و مودب یافته بود!!!) ، آمریکایی ها کشورمان را به بهانه دخالت در حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر به پرداخت ده و نیم میلیارد دلار غرامت محکوم کردند!!!
🔺این فقط یک نمونه از هزاران جنایت و خیانت دموکرات هایی است که دستان چدنی خود را زیر دستکش های مخملین پنهان کرده بودند و غربگرایان و اصلاح طلبان ، سال ها مشغول بزک کردنشان بودند ، هستند و خواهند بود ...
✍"قاسم اکبری"
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨هر سه روز یک ختم #قرآن !!!
⭕️ غلام شاهپسندی از #محافظان رهبر انقلاب:
💠 هر زمانی که شما ایشان را ببینید، یا #ذکر میگوید یا #قرآن میخواند. ایشان به ما توصیه میکردند و میگفتند: «بچهها قرآن را زیاد بخوانید؛ قرآن #نور است، قرآن را خیلی مطالعه کنید. من در #جوانی هر سه روز یک دور قرآن میخواندم. یعنی روزی ده جزء. الآن دیگر اصلاً حوصلهاش نیست، پیر شدهام، از نظر سنوسال، وضعیت، شغل، گرفتاریهای کاری، این همه مسائل واقعاً نمیتوانم قرآن بخوانم. خیلی از قرآن دور شدم. نُه روز، ده روز طول میکشد من یک دور قرآن را بخوانم.»
الآن که دور شده، روزی سه جزء قرآن میخوانند!!!
📗یک روز با رهبری، ماهنامهی امتداد ، شماره۶۴، ص ۱۶
@Emam_kh
✅پوڪے_استخوان
✅ساییدگے_مفاصل
✴️⇦•نسخہ درمانے
🔺مغزبادام سفید شیرین 14عدد
⚜عسل یڪ قاشق
⚜شیره خرما دو قاشق
⚜ارده یڪ قاشق
⚜آب خنک یڪ لیوان
🔻پودر هسته سنجد «فقط هسته پودرشده مدنظراست» یڪ قاشق غذاخورے سرخالے
♨️✍5دقیقہ میڪس شود. 40 روز بجاے صبحانہ خورده شود 10روز قطع شود سپس یڪدوره 40 روزه
🍎🍒🍎🍒🍎🍒🍎
🔷املت_اسفناج
🔸کف تابه نچسب رو چرب کنید ، با توجه به حجم تابه چند تا تخم مرغ رو با نمک و فرفل و پودر آویشن بزنید تا یکدست شه بعد پهن کنید کف تابه ، صبر کنید با حرارت ملایم نیم بند بشه .
اسفناج رو درشت خرد کنید بدون روغن بذارید رو حرارت تا آبش کشیده بشه بعد با یک قاشق روغن تفت بدید ، قارچ رو هم به همین روش سرخ کنید ، وقتی تخم مرغ نیم بند شد مخلوط قارچ و اسفناج رو بریزید یک سمت تخم مرغ.
کمی پنیر پیتزا یا یک ورق پنیر چدار یا کمی پنیر فتا روی اسفناج و قارچ بریزید .
تخم مرغ رو از قسمت خالی تا کنید روی مواد ، حرارت رو کم کنید ، در تابه رو ببندید و صبر کنید تا املت بپزه
.