⭕️ فرزندان رهبرانقلاب در زمان جنگ کجا بودند؟
🔻مهدی فضائلی معاون دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری در توییتر نوشته: در حالیکه آیتالله خامنهای به عنوان رئیس جمهور مردم رابه جبهه دعوت می کردند دوفرزند ایشان مصطفی و مجتبی هم مدتها درجبهه حضور داشتند وفقط برخی فرماندهان و رزمندگان نزدیک ایشان ازحضور آنها مطلع بودند.
▫️آقا فرموده بودندشهید یاجانباز بشونداشکال ندارد ولی مراقب باشید اسیر نشوند./شهدای ایران
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنج شنبه است و ياد درگذشتگان😔
🍃🌼اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌼🍃
🙏التماس دعا 🙏
🌿🌼🌿🌺🌿🌼🌿🌺🌿
پنجشنبه ها
چه خوشحال می شوند
عزیزانی که
دستشان از دنیا کوتاه است😔
و منتظر قلب پرمهرتان هستند🌹
جایشان همیشه سبز🍀
با فاتحه و صلوات و خیراتی
هر چند کوچک یادآورشان باشید🌺🙏
🍁🚩زیارت اهل قبور🚩🍁
✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨
السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا
اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ
قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله
بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ
وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا
رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ اللهِ✨
@Emam_kh
‼️سکون هنگام قرائت
🔷هنگام قرائت حمد و سوره یا تسبیحات، بدن باید آرام و مستقر باشد، و در صورتی که بخواهد کمی جلو یا عقب برود یا بدن را کمی به طرف راست و چپ حرکت دهد، باید ذکری را که به خواندن آن مشغول است در حال این حرکت، قطع کند.
📕منبع: رساله آموزشی امام خامنهای
@Emam_kh
⭕️ فرزندان رهبرانقلاب در زمان جنگ کجا بودند؟
🔻مهدی فضائلی معاون دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری در توییتر نوشته: در حالیکه آیتالله خامنهای به عنوان رئیس جمهور مردم رابه جبهه دعوت می کردند دوفرزند ایشان مصطفی و مجتبی هم مدتها درجبهه حضور داشتند وفقط برخی فرماندهان و رزمندگان نزدیک ایشان ازحضور آنها مطلع بودند.
▫️آقا فرموده بودندشهید یاجانباز بشونداشکال ندارد ولی مراقب باشید اسیر نشوند./شهدای ایران
@Emam_kh
❤️پيامبر اکرم (صلی الله عليه و آله و سلّم) فرمودند:
💢مردگان را در قبورشان به دستِ نسيان و فراموشی نسپريد در حالی که امواتِ شما به احسان شما اميد دارند و محبوس و گرفتارند و نسبت به اعمال خير و کارهای خوب شما رغبت دارند و خودشان توان انجام آن را ندارند، برای مردگانتان هديه بفرستيد .
@Emam_kh
✍رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: ثَلاثَةٌ يا عَلِيُّ لا تُؤَخِّرهُنَّ: الصَّلاةُ إذا أتَت، وَالجَنازَةُ إذا حَضَرَت، وَالأَيِّمُ إذا وَجَدَت كُفؤاً. (الأيّم: التي لا زوج لها، بكراً كانت أو ثيّباً، مطلّقة كانت أو متوفّى عنها)
👈پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى على! سه چيز را به تأخير مينداز:
نماز، هنگامى كه وقتش مى رسد.
جنازه، هنگامى كه براى تشييع آماده مى شود. و زن بى شوهر، هنگامى كه همسرى همشأن مى يابد.
📚ری شهری؛ شناخت نامه نماز ؛ ج 2؛ حدیث 993
@Emam_kh
🌼 طناب کشی 🌼
💎 همه از کار جوان تعجب کرده بودند و با نگاه عجیبی به او نگاه می کردند و احیاناً بعضی نیز او را مسخره می کردند.
جوان که قد بلندی هم داشت و آستین لباسش را بالا زده بود؛
💎 طناب بلندی به دست گرفته و آن را از در خانه ای تا #مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله) می کشید.
عابران با تعجب به او نگاه می کردند اما جوان، مشغول کار خودش بود.
💎 یکی از رهگذران پرسید: مشغول چه کاری هستی؟
جوان بدون اینکه دست از کار بکشد، گفت: پیرمرد نابینایی که همسایه ماست از من درخواست کرده طنابی را از در خانه اش تا مسجد بکشم تا بتواند با گرفتن طناب به مسجد و #نماز_جماعت برسد.
💎 رهگذر با تعجب پرسید: حالا مگر چه می شد #نماز را در خانه اش می خواند؟
جوان در حالی که طناب را به دست داشت و به جلو حرکت می کرد، گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او فرموده، این کار را انجام دهد تا از نماز جماعت محروم نباشد.
💎 رهگذر که در حال رفتن بود، آرام با خودش گفت:
پس ما که چشم داریم و سالم هستیم، اگر در نماز جماعت شرکت نکنیم دیگر... .
📒 اصغر آیتی و حسن محمودی، پر پرواز ؛ ص ۷۸ به نقل از تهذیب الأحكام، ج 3 ص 266.
@Emam_kh
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
#سرگذشت_واقعی #شهیده_زینب_کمائی
⭕️ #من_میترانیستم ⭕️
👈قسمت 7⃣5⃣
هیچ کدام از ما چند خواهر و برادر اسم خودمان را عوض نکردیم اما زینب میگفت "من میترا نیستم" به بابا و مادربزرگ اعتراض میکرد که چرا اسم الهه آب را برایش انتخاب کردند. خیلی رک و صریح به بابا گفت : "وظیفه پدر و مادر اینه که بهترین اسم را برای بچهشون انتخاب کنن تا تو دنیا و آخرت صاحب اون اسم کمکشون کنه چرا شما توی این وظیفه کوتاهی کردین؟"
آن روزها باورش داشتم و میدانستم از همه ما بهتر است ولی باز آن طور که باید و شاید خواهر کوچکم را نشناختم.
من و مهری برای امدادگری در عملیات فتحالمبین به بیمارستان شهدای شوش رفته بودیم که دو تا از دوستانم به آنجا آمدند و خبر شهادت زینب را آوردند. بهسختی خودمان را به اصفهان رساندیم روز تشییع جنازهی زینب زمانی به قطعهی شهدای اصفهان رسیدیم که زینب را دفن کرده بودند. من پیکر زینب را برای آخرینبار ندیدم اما مامان، مهران و بابا او را در پزشکی قانونی دیده بودند. زینب را با گره چادرش شهید کردند منافقین با زدن چهار گره دور گردنش او را خفه کردند.
پزشکی قانونی به مامان گفته بود که زینب زجر نکشیده و با همان گره اول شهید شدهاست ولی مامان این حرف را باور نکرد. او جای انگشتهای زینب را زیر گردنش دیده بود. زینب تقلا کرده بود که گره چادرش را باز کند تا نفس بکشد، بههمین خاطر به گردنش چنگ انداخته بود اما منافق بیرحم گره بعدی را محکمتر زده بود.
شهادت زینب مامان آرام و مظلوم ما را به زنی سخت و معترض تبدیل کرد. مامان بیسر و زبان ما بعد از شهادت زینب درهمه جا سخنرانی میکرد. او که طاقت مریضی ما را نداشت و بهخاطر کوچکترین ناراحتی ما زیر گریه میزد، برای شهادت زینب جلوی چشم دیگران اشکی نریخت.
سه روز بیخبری از زینب و پیدا کردن جنازهاش در زیر تلی از خاک، مامان را از پا درآورد، او را فرو ریخت، اما او بهخاطر حفظ شأن زینب و مقابله با منافقین خودش را محکم و سرپا نشان میداد. از صبح بیدار میشد خانه را آبو جارو میکرد، غذا میپخت، انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده و همهچیز عادی است.
مامان با برگشتن ما به آبادان مخالفت نکرد او زن باایمانی بود به قول خودش با رفتن بچهها به راه خدا هیچوقت مخالفت نمیکرد اما شهادت زینب در شاهینشهر جبهه را امنتر از شهر نشان میداد، خیال او راحتتر بود که ما در جبهه در مقابل دشمن رودررو بایستیم تا در پشت جبهه که به دست منافقین ناامن شده بود.
@Emam_kh