🌿 🌺﷽🌿🌺
🌺🌿 شاخص اصلی دینداری «نشاط» است و کسی که به این نشاط نرسد، دینداریاش درست نیست. مهمترین انتظاری که مردم از یک دیندار، یک طلبه یا عالم دینی دارند، بانشاط بودن است، که انتظار بجایی است.
🦋 مردم باید ببینند کسی که دیندار است، به کجا رسیده؟ آیا خودش سرحال و بانشاط است؟ ما باید این مطالبه را-بهعنوان شاخص برتر و محوری- از دینداران و عالمان دینی داشته باشیم.
🦋 خداوند انسان را برای اوجِ «شور، هیجان، لذت و شادی» آفریده، منتها باید دید که چگونه میتوانیم به این اوج لذت برسیم؟ دین چیزی نیست جز برنامهای برای رساندن انسان به اوج لذتی که یک انسان میتواند ببرد.
🌺🌿 نشاط یعنی یک حیاتِ همهجانبه! نشاط یعنی زنده بودن با همۀ وجود؛ نه اینکه انسان نیمهمرده و نیمهزنده باشد! چه کسی واقعاً نشاط دارد؟ کسی که با همۀ وجودش زنده است و دارد حیات را لمس میکند.
🌺🌿 کسی که احساس کند پیش خدا عزیز است و خدا به او لطف دارد، سرور و لذتی به او دست میدهد که از هیچ طریق دیگری بهدست نمیآید؛ با رقص و پایکوبی و امور دیگر بهدست نمیآید. اما کسی که احساس نمیکند خدا او را دوست دارد، یک کمبودی حس میکند که هرچقدر هم دیگران او را دوست داشته باشند، برایش جبران نمیشود.
🌹استادپناهیان
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ خواصّ حرامخوار و نجاستخوار
📍روایت رهبرانقلاب از سنگینترین جنگهای نرم تاریخ کشور ما...
@Emam_kh
✨﷽✨
✨ پندانـــــــهـــ
۱۰ کاری که تاثیر منفی بر روی روابطمان با دیگران میگذارد:
۱. فقط به فکر خودمان هستیم.
۲. بر زیبایی ظاهری تمرکز میکنیم و باطن را نمیبینیم.
۳. دائم در حال رقابت با دوستانمان هستیم.
۴. دوستانمان را دشمن خود میدانیم.
۵. همیشه نگرانیم که برای دیگران اهمیتی نداشته باشیم.
۶. رئیس بازی در میآوریم.
۷. صادق نیستیم.
۸. مبادی آداب نیستیم.
۹. قابل اعتماد نیستیم، ولی به دیگران وابستهایم.
۱۰. همیشه نیمهی خالی لیوان را میبینیم.
@Emam_kh
خدایا.. نزدیک عیده
و خیلیا ب دلیل شیوع این بیماری ناراحتن و بعضیاهم شاهد از دست دادن عزیزانشون هستن..
خیلیا هم تو کسب کارشون مشکل پیش اومده و نمیتونن امرار معاش کنن..
خدایا...
قسمت میدم ب همه مقدساتت
دمه عیده..
نزار هیچ خانواده ای داغدارشه؛
نزار هیچ مردی شرمنده زن بچش شه؛
خداوندا
مردم سرزمینم را زیر سایه لطف رحمتت سالم سلامت شاد نگه دار🤲
شبتون پر ستاره🍃🌸
@Emam_kh
عنه عليه السلام
اِعلَموا أنّهُ «مَن يَتَّقِ اللّه َ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا» مِن الفِتَنِ ، و نُورا مِن الظُّلَمِ ، و يُخَلِّدْهُ فيما اشتَهَت نَفسُهُ ، و يُنزِلْهُ مَنزِلَ الكَرامَةِ عِندَهُ ، و في دارٍ اصطَنَعَها لِنَفسِهِ ، ظِلُّها عَرشُهُ ، و نُورُها بَهجَتُهُ ، و زُوّارُها مَلائكَتُهُ ، و رُفَقاؤها رُسُلُهُ .;
امام على عليه السلام
بدانيد كه هر كس از خدا پروا كند خداوند برايش راه خروجى از فتنه ها و نورى در تاريكى ها قرار دهد و او را در آنچه خواسته است (بهشت) جاودانه گرداند و در منزل كرامت خود و در سرايى كه براى خودش برگزيده است، جاى دهد؛ منزل و سرايى كه سقف آن عرش خداست و نورش جمال و بهجت او و زائرانش فرشتگان او و ساكنانش پيامبران او.;
نهج البلاغة : الخطبة 183.
💞 سلام به یکشنبه خوش آمدین💞
روزی پر از آرامش 😇
سلامتی
موفقیت
ثروت
انرژی مثبت
و خبرای خوش
براتون آرزو میکنم🤲
شروع امروزتون پُر برکت پر از لطف خدا 🌸🍃
@Emam_kh
عمار:
🌹خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃قسمت صد و هفتادم
❇️ مقابله با غارت سفیانبنعوف غامدی در شهر الأنبار
🔸ششمین توطئهٔ معاویه: اعزام سفیانبنعوف غامدی برای غارت الأنبار
[ پس از بازگشت پیروزمندانهٔ «بُسر» به شام, معاویه تصمیم گرفت در عراق به غارت بزرگی دست بزند. برای این منظور، به سفیانبنعوف غامدی با ششهزار نیرو مأموریت داد که به منطقه «هیت» و شهر الأنبار حمله کرده و اموال مردم را غارت کنند و شیعیان را بکشند. أشرسبنحسّانبکری، فرماندار شهر، با نیروی اندکش، از شهر دفاع کرد تا به شهادت رسید و شهر غارت شد. وقتی خبر این غارت به کوفه رسید، در جمع مردم سخنرانی کردم: ]
🔻ای مردم، برادر «بکری» شما در الانبار به شهادت رسید. او مردی بزرگ و عزیز بود که از هیچ پیشامدی هراس نداشت...
[ سپس آنها را دعوت به مبارزه با دشمن کردم، پاسخی دریافت نکردم. از منبر پایین آمدم و پیاده به سوی نُخَیله حرکت کردم. در پادگان نخیله، سعیدبنقیسهمدانی را به همراه هشت هزار نفر مأموریت دادم به مقابله با سفیانبنعوف بروند.
🔸جهاد در راه خدا دری از درهای بهشت است
[ در این ایام، از شدت ناراحتی بیمار شده بودم و توان ایستادن و سخنرانی نداشتم. نامهای خطاب به مردم نوشتم و در کنار «دربالسدّه» مسجد نشستم و از سعد خواستم که نامه را برای مردم بخواند: ]
🔻بسم الله الرحمن الرحیم
...ای مردم، جهاد در راه خدا دری از درهای بهشت است که خدا آن را به روی بندگان خاص خود گشوده است. جهاد، لباس تقوا و زره محکم و سپر مطمئن خداست. کسی که جهاد را ناخوشایند داند و آن را ترک کند، خداوند جامهٔ ذلت و زبونی بر او پوشانَد، دچار بلا و مصیبت شود، کوچک و ذلیل گردد....
[ در این نامه به شدت از مردم در مورد کاهلیشان برای جهاد و مبارزه گلایه کردم و آنها را سرزنش نمودم؛ و آرزو کردم ای کاش هیچگاه آنها را نمیدیدم. ]
🔸حق من بر شما بسیار واجب تر از حق اشتر است
[ بار دیگر بالای منبر رفتم و برای مردم خطبه خواندم و آنان را به جهاد دعوت کردم: ]
🔻اما بعد، ای مردم، به خدا سوگند، تعداد جمعیت شهر شما نسبت به جمعیت شهرهای دیگر، بیشتر از تعداد جمعیت انصار نسبت به جمعیت عرب است. انصار دامن همت به کمر بستند و با جدیت، دین خدا را یاری کردند. آنها روابط خود با عرب را گسیختند، هر پیمانی که با یهود داشتند، برهم زدند، با مردم «نجد» و «تهامه» و «مکه» و «یمامه» و مردم دشت و کوهسار جنگیدند و برای دفاع از دین نیزهها برافراشتند و در میدان نبرد، با تمام توان پایداری ورزیدند.
[ مردی از میان جمعیت برخاست و گفت: تو محمّد نیستی و ما نیز آن مردمی که یاد کردی نیستیم. ما را به افزونتر از طاقتمان مکلف نساز!
همهمه و سر و صدا فضای مسجد را پر کرد. شنیدم کسی گفت: امروز معلوم شد که امیرالمؤمنین و همراهانش چه بسیار به اهل نهروان نیازمند هستند! و مردی با صدای بلند گفت: و امروز برای مردم عراق جای خالی مالک اشتر آشکار شد. به راستی که اگر اشتر زنده بود، شاهد این همه جنجال و آشوب نبودیم و هرکس میدانست چه بگوید! به آنان گفتم: ]
🔻مادرانتان در عزایتان بگریند! حق من بر شما بسیار واجبتر از حق اشتر است. آیا اشتر جز حق یک مسلمان، حق دیگری بر شما داشت؟
[ و با ناراحتی از منبر پایین آمدم. ]
🔸سقوط شهر الانبار توسط افراد غارتگر معاویه
[ کمیل که استاندار منطقه «هیت» بود، بدون اجازهٔ من، برای مقابله با غارت «قرقیسیا» رفته بود و هنگامی که سفیانبنعوف وارد منطقهٔ هیت شد، کمیل حضور نداشت که از منطقهاش دفاع کند؛ به همین دلیل، شهر الانبار هم سقوط کرد. از بیتدبیری کمیل عصبانی بودم و نامهای عتابآمیز به وی نوشتم و بخاطر بیتدبیری و اندیشهی ناقصش، اورا سرزنش کردم. ]
🔸از این پس به سراغ هیچ جنگی نمیروی، مگر اینکه از من اجازه بگیری
[ کمیل برای جبران اشتباهی که کرده بود، و این بار نیز بدون اجازهٔ من، به مقابله با عبدالرحمانبنقباث که بهدنبال غارت «جزیره» بود، رفت و او و لشکرش را شکست داد و طی نامهای خبر این پیروزی را به من داد. در پاسخ نامه کمیل نوشتم: ]
🔻اما بعد، سپاس خدای را که هرآنچه بخواهد، برای افراد انجام میدهد... بهراستی که کار خوب و شایستهای برای مسلمانان انجام دادی و برای امام خویش خیرخواهی کردی. از گذشته نیز دربارهٔ تو چنین گمانی داشتم... اما توجه کن که از این پس به سراغ هیچ جنگی نمیروی و قدمی برای پیکار با دشمن خویش برنمیداری، مگر اینکه از من اجازه بگیری...
📚منابع:
۱. الغارات، ج۲، ص۳۲۴
۲. معانی الأخبار، ج۱، ص۳۰۹
۳. أنسابالاشراف، ج۲، ص۴۴۲
۴. الکامل، ج۳، ص۳۷۶
۵. شیخطوسی، الأمالی، مجلس۶، ح۴۵، ص۱۷۳
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...