⭕️ کمیاب شدن آرد در پاکستان،ترکیه،عراق افغانستان و دیگرهمسایه های ایران
میدونی این یعنی چی؟
یعنی دمت گرم آقای رئیسی که از سرچشمه دستشون رو قطع کردی👏
بعد از کارهای بزرگ در کرونا،پاکسازی سواحل
بیمه سلامت رایگان برای۵میلیون نفر و...
این طرح هم برای مردم عالی میشه
رئیس دولت علیه فساد
👤 محمد شیرازی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما ببینید 👌
بسیار زیبا و تاثیر گذار
.
.
مراقب باشید داشته هایتان را
از دست ندهید ... ❤️
@Emam_kh
✨﷽✨
✍شخصی نزد همسایهاش رفت و گفت:“گوش کن، میخواهم چیزی برایت تعریف کنم، دوستی به تازگی در مورد تو میگفت” همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذراندهای یا نه گفت: “کدام سه صافی؟”
اول از میان صافی واقعیت.
آیا مطمئنی چیزی که تعریف میکنی واقعیت دارد؟ گفت: “نه… من فقط آن را شنیدهام. شخصی آن را برایم تعریف کرده است.”
سری تکان داد و گفت:“پس حتما آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذراندهای. یعنی چیزی را که میخواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالیام میشود.گفت: دوست عزیز، فکر نکنم تو را خوشحال کند.
بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمیکند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده، رد شده است. آیا چیزی که میخواهی تعریف کنی، برایم مفید است و به دردم میخورد؟ نه، به هیچ وجه! همسایه گفت: پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید، آن را پیش خود نگهدار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی.”
💥بر اساس شنیدهاتون مردم رو قضاوت نکنید
@Emam_kh
‼️خون باقی مانده پس از کشیدن دندان
🔷س ۵۹۳۲: خونى که پس از کشيدن دندان در محل آن باقى مىماند و روى دستمال اثر مىگذارد ولى آب دهان را رنگين نمىکند چه حکمى دارد؟ آيا غذا خوردن در اين صورت اشکال دارد؟ يا ظرفى که با آن غذا مىخوريم نجس مىشود؟
✅ج: در فرض سؤال غذا خوردن اشكال ندارد و ظرف غذا هم مادامى كه به خون آلوده نشده است، پاک است.
📕منبع: leader.ir
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💦⛈💦⛈💦⛈
#قسمت_بیست_نهم
♥️عشق پایدار♥️
امروز خواب افتادم,هل هلمی یه لقمه که مامان برام گرفته بود خوردم وحرکت کردم دیرتراز همیشه به خیاط خانه رسیدم,جلوی در خیاطی,مستانه عصبانی قدم میزد,رفتم جلو گفتم یاپیغمبر!!!چی شده؟!
مستانه:چرا اینقدر دیرکردی؟چه وقت اومدنه خااااانوم؟!
من باخنده:چی شده؟؟جا زهرا خانم راگرفتی؟!
مستانه:از دست تو واون پسره ی عجول..
من:پسره ی عجول؟!!!
مستانه:ب ب ب بله,آقا مثل اینکه مهرتو گلوگیرش شده,میخواد دراسرع وقت ببینتت.
کلی سرخ وسفید شدم وگفتم:مستانه,من نمیتونم,نمیام,میترسم,بابام مامانم و..
مستانه:میای,خوبم میای,پسره راه نداشت دیشب کل خونه های کرمان رابگرده تاپیدات کنه والاااا
میخواد یه صحبت کوتاه کنه ونظرت رابدونه ,منم باهات میام دیگه...
مستانه نگذاشت برم داخل خیاط خونه,دستم را گرفت وبه زور من را کشان کشان دنبال,خودش برد ویک راست رفتیم یه کافه درهمون نزدیکیا,دیدم ببببله آقا محمود منتظر نشسته....
کل بدنم میلرزید,رنگ میدادم ورنگ میگرفتم.
آقا محمود بی توجه به حال نزارم با پررویی تمام گفت:هیچ کس بهت گفته وقتی خجالت میکشی ,خوشگل ترمیشی؟؟!
وای خدای من قلبم داشت از دهنم میزد بیرون.اخه منی که در کل عمرم بایه نامحرم اینجور رودر رو حرف نزده بودم الان فکر میکردم بزرگترین جنایت قرن را انجام میدم,اما ازایوان روی میز,کمی اب خوردم,مسلط برخود وباسری,پایین به حرفهاشون گوش میکردم.
آقامحمود بعداز معرفی خودش وآبا واجدادش ووضعیت زندگیشان ,ازم خواست به پیشنهاد ازدواجش فکرکنم.
خداییش ازنظرمن جوان خوب,مودب,تحصیلکرده وزیبایی بود اما از عکس العمل پدرومادرم میترسیدم.
یک دفعه یاد خاله وپسراش,افتادم
خدای من جلال راکجای دلم بزارم...اون اگه بفهمه که درجا خفه ام میکنه
من لام تاکام حرف نزدم,فقط شنونده بودم واقا محمود بود که نطقش گل کرده بود وهرچه بیشتر,حرف میزد,من بیشتر محو باطن ساده وبی تکلفش میشدم ,باطنی که برخلاف ظاهر اتوکشیده وفرنگیش,مملواز صداقت ویکرنگی بود.بللاخره بعداز ساعتی با نارضایتی,قلبی اش اجازه داد تا مرخص بشم
قرارشد هرچه زودتر با خانوادم صحبت کنم وخبرش رابه مستانه بدهم.
ازکافه زدم بیرون,حالم خوش نبودکه به خیاط خانه بروم.مستقیم رفتم خونه,
مادرم از برگشتن بی موقع ورنگ برافروخته ام زد توسرش وگفت:خدامرگم بده طوریت شده؟
گفتم :نه مادر اتفاقی نیافتاده بزار یه اب به سروصورتم بزنم ,برات تعریف میکنم
اومدم تواتاق,مادر منتظر نشسته بود وبی صبرانه گفت حالا بگو ببینم چی شده؟
با من ومن وکلی خجالت وسرخ وسفید شدن برا مادرم گفتم.
مادرم با طمأنیه گفت:این اتفاقی هست که یه روز برا هر دختری میافته,ان شاالله خیره,هرچی خداصلاح بداند
فقط فعلا به خاله ات نگو که شربه پا میشه...
بزارظهرپدرت اومد به بابات بگو,نظر من,نظر باباته...
دل توی دلم نبود ,درسته با بابا راحت بودم اما بازم روم نمیشد....
ادامه دارد....
💦⛈💦⛈💦⛈
#قسمت_سی ام
♥️عشق پایدار♥️
برای امدن بابا لحظه شماری میکردم, بعضی وقتا از, حس عشقی پنهان سرشار میشدم وگاهی نگرانی نهفته ای به دلم چنگ میزد..
بالاخره بابا آمد,نهار ابگوشت داشتیم که درآرامشی کذایی صرف شد,بعد ازنهار,بااشاره ی مادرم مشغول جمع کردن سفره شدم,ازپچ پچ های مادرفهمیدم ,داره خبرها رامیرسونه,گوشه ی لب بابا بالا پرید وچشاش برق زد,احساس کردم اوضاع بروفق مراد است. اخه این نهایت ارزوی یک پدر, است که خوشبختی وسروسامان گرفتن تنها فرزندش را ببیند, آن هم درآن دوره, پسری تحصیل کرده ودرسخوانده ودکتر... عنوانی دهن پرکن وبسیار سنگین وبا افتخار بود..
پدرم درحالیکه که انگار محو افکار مختلف بود صدایم کرد
وگفت:دخترم, مادرت یه چیزایی میگه, تواین جوان راازکجا میشناسی؟اون تورا از کجا میشناسه؟
گفتم:نمیشناسم ,پسردایی دوستم ,مستانه است.دیروز من را با مستانه دیده...
بابا:حتما از خانواده ی اعیونی هستند که فرهنگ رفته هست,اوضاع زندگی مارامیدونن؟؟میدونن که تحصیلکرده خانواده ما تویی انهم فقط تا, یه مقطع خاص؟
پدرومادرش,اصل ونسبش کین؟؟
گفتم ,من که نمیشناسم ,ولی اونجوری که میگفتند, اسم باباش یوسف میرزا ست الان خارج ازکشوره,مادرش تهرانه,اینجا هم اومده به اقوامش وپدربزرگش که فکر کنم, اسمش باقر خان......
یک دفعه پدرم که باهرحرف من سرخ شده بود,نعره ای زد که تابه حال نشنیده بودم وگفت:بس کن دیگه نمیخوام بشنوم ,ساکت شوو
وای خدای من, مگه من چی گفتم؟چه بی احترامی کردم, چرا اینجوری, شد؟بابا که از چند لحظه قبل کلی ذوق زده شده یود چرا یکهو اینجور داد وهوار سرم کرد, اخه این اولین بار بود که بابام اینجور برخورد میکرد, نا خوداگاه
گریه ام بلند شد نگاه به مادرکردم ,حالش بدتر از بابا بود ,رفتم کنارش تااومدم حرفی بزنم ,سیلی مادر به گونه ام خورد...
مامان چی,شده؟؟!!
مگه من چکارکردم؟؟
بابام دادزد:دیگه حق نداری ازخونه بیرون بری,خیاط خونه هم مرد میفهمی مررررد
درک نمیکردم اینهمه خشونت ونامهربانی برای چیه؟؟اینها که از وقتی فهمیدن گل وبلبل بودن حالا چرا یکدفعه اینجوری شد؟
رفتم اون یکی اتاق,درک نمیکردم که چه کارخلافی کردم که مستوجب سیلی مادری,شدم که نازکتر ازگل بهم نمیگفت وحکم زندان رااز پدر گرفتم؟؟؟
خاله کبری همراه دخترش فاطمه از سرصدا خودشون رابه اتاق ما رسونده بودند وسیرتاپیاز ماجرا رافهمیدن....
ادامه دارد...
#براساس واقعیت
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت70 ( 1 )
🔹نشانه های جاهل
💠 «لَا تَرَى[يُرَى الْجَاهِلُ] الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً»
⚜ در حکمت ۷۰ نهج البلاغه میخوانیم:
" جاهل دیده نمیشود، مگر یا در حال افراط و یا در حال تفریط. "
🔰 پیرامون افراط و تفریط و نسبت آن با جاهل و جهل، در نهج البلاغه شریف سه مبحث قابل ارائه است:
1⃣ مبحث اول، زشتی افراط و تفریط و جهل؛
🔻در حکمت ۱۰۸، پیرامون حالات خوب و بد قلب، میخوانیم: " هر کوتاهی درمورد قلب، مضر است و هر افراطی آن را فاسد میکند. "
🔻همچنین مولا علی(علیه السلام) در خطبه ۱۲۷ و حکمت ۴۶۹، در بیان زشتی افراط، میفرمایند:
"حتی محبِّ افراطیِ من، در آینده هلاک خواهد شد."
🔻مولا همچنین در حکمت ۵۴ نهجالبلاغه، دربارهٔ زشتی جهل میفرمایند: « لا فقرَ کَالجَهل » ؛
" هیچ فقری بدتر از جهالت نیست. " (چون جهل های دیگر به راحتی قابل تحمّل یا جبرانند، اما جهالت به راحتی قابل جبران نیست.)
2⃣ بحث دوم، ثمرات ناگوار تفریط و افراط و جهالت است؛
🔸 ۱. مولا علی(علیه السلام) در حکمت ۱۸۱ نهجالبلاغه، اینگونه میفرماید که: « ثَمَرَةُ التَّفْرِيطِ النَّدَامَة » ؛
" نتیجه هر تفریطی، پشیمانی است. "
🔸۲. همچنین دربارهٔ عاقبت اهل تفریط، در خطبه ۱۵۷ میفرمایند: «النَّارُ غَایَةُ المُفَرِّطین» ؛ " غایت و پایان کار انسان های اهل تفریط، آتش جهنّم است. "
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
🔴 پاتک مافیای خودروسازی !!
اگر مافیایی در صنعت خودروسازی کشور وجود داشته باشد قطعا در برابر طرح آزادسازی واردات بیکار نخواهند نشست !!
🔹در مرحله اول سعی خواهند کرد تا جایی که ممکن است در تدوین دستورالعمل های اجرایی این طرح و در اجرای آن انحراف وارد کنند ؛
اما اگر واقعا این طرح ، خوب اجرا شود و به اهداف خود برسد به احتمال بسیار زیاد وارد مرحله دوم می شوند :
🔹یعنی اخراج تعدادی از کارگران و تحت فشار شدید قراردادن بقیه نیروی کار و سعی در کشاندن آن ها به کف خیابان جهت اغتشاش و فشار بر نظام
که نهادهای نظارتی و امنیتی بایستی تدابیر لازم را برای این احتمال بیندیشند ...
#تغییر_به_نفع_مردم
#رئیسی
✍"قاسم اکبری"
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️🎥شکست رئیس جمهور ایران حتمی است!
⭕️با این کلیپ ۹۰ ثانیهای متوجه عمق فاجعه و علت اصلی اتفاقات اخیر خواهید شد.
💯انتشار بدید تا مطالبه عمومی بشه و به دست رئیس جمهور برسه...
🎥صحبت های جنجالی استاد پورآقایی
#تغییر_به_نفع_مردم
#رئیسی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ حاج قاسم سلیمانی: خدا را قسم میدهم به محمد و آل محمد؛ کشور ما را و رهبر ما را و ملت ما را و سرزمین ما را در کنف عنایت خود حفظ بفرماید.
@Emam_kh
🍁 درمان بیماری ام اس با طب سنتی
✍️ مصرف روزانه 7 عدد انجیر خشک خیس خورده برای مبتلایان به اماس مفید است، همچنین استفاده از زیتون و روغن آن به این اشخاص پیشنهاد میشود
✍ ماساژ بدن به ویژه نواحی که دچار بیحسی شده است با روغنهایی مانند شترمرغ، کوهان شتر، بادام تلخ و زیتون برای مبتلایان به اماس سودمند است
✍ افراد دچار این عارضه بهتر است که از عطرهای گرم مانند گلمحمدی یا نرگس استفاده کنند
.🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اگر میخواهید بدانید کاپیتولاسیون چه بود این ویدئو را ببینید
♦️این ایام، سالروز لغو کاپیتولاسیون در ایران
@Emam_kh
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵
مرد تاجرى در شهر كوفه ورشكست شد
و مقدار زيادى بدهكار گرديد به طورى كه
از ترس طلبكاران در خانهاش پنهان شد
و از خانه بيرون نيامد
تا اينكه شبى از خانه خارج گرديد
و براى مناجات به مسجد رفت و مشغول
نماز و راز و نياز به درگاه خداوند بی نياز شد
و در دعاهايش از خداوند خواست كه
فرجى بنمايد و قرضهایش را اداء فرمايد
در همان زمان بازرگان ثروتمندى در خانهاش
خوابيده بود در خواب به او گفتند:
اكنون مردى خداوند را میخواند
و اداى دين خود را میطلبد
برخيز و قرض او را ادا كن
بازرگان ثروتمند بيدار شد وضو گرفت
و دو ركعت نماز خواند و دوباره خوابيد
باز در خواب همان ندا را شنيد تا اينكه
در مرتبه سوم برخاست و هزار دینار
با خود برداشت و سوار شتر شد
و به طرف آن مسجد رفت
ناگاه داخل مسجد صداى گريه و زارى شنيد
نزد تاجر ورشكسته رفت و گفت:
اى بنده خدا دعايت مستجاب شد
هزار دينار پول را به او داد و گفت:
با اين پول قرضهایت را بپرداز
و مخارج زن و بچههایت را تأمين كن
و هرگاه اين پول تمام شد و باز محتاج شدى
اسم من فلان و خانهام در فلان محله است
به من مراجعه كن تا دوباره به تو پول بدهم
تاجر ورشكسته گفت:
اين پول را از تو میپذیریم زيرا میدانم
بخشش پروردگارم است
ولى اگر دوباره محتاج شدم نزد تو نمیآيم
بازرگان پرسيد:
پس به چه كسى مراجعه میكنى؟
تاجر ورشكسته گفت:
به همان كسى كه امشب از او خواستم
و او تو را فرستاد تا كارم را درست كنى
باز هم اگر محتاج شوم از او کمک میخواهم
كه بخشنده ترين بخشندگان است
و هيچگاه بندگان خود را از ياد نمیبرد
اگر محتاج شوم باز هم از خدايم كه به
من نزدیک است و دعايم را مستجاب میكند
میخواهم كه تو و امثال تو را بفرستد
و كارم را اصلاح کند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من امشب براے تو
براے رفع غمهایت
براے قلب زیبایت
براے آرزوهایت
بـہ درگاهش
دعاڪردم و میدانم
خدااز آرزوهایت خبر دارد
🌹شبتون_خدایی
@Emam_kh