پروانه ای دردام عنکبوت
#قسمت ۴۱ 🎬
به درحمام رسیدم,دستم به دستگیره ی در بود,یک لحظه نگاه کردم تا ببینم ابوعمر درچه حالیست...
ابوعمر دستش به طرفم دراز بود وناگهان دریک قدمی من ,نقش برزمین شد ولرزشی شدید سراسر اعضا وجوارحش را فراگرفته بودخرخر نامشخصی ازگلویش میامد مثل خرخرگرگی که میخواهد چیزی بگوید اما نمیتواند وهمزمان کف سفیدرنگی از دهانش خارج شد یک لحظه قفسه سینه اش به شدت به بالا امد وبعد لرزش قطع شدونگاهش به سقف اتاق خیره ماند....اهسته رفتم جلو ,چند بارصدایش کردم ,ابوعمر ابوعمر....چون جوابی نشنیدم با اعتمادبه نفسی بیشترکنارش رفتم,پایم رابه دستش زدم....حرکتی نکرد.
اری انگارکه سالهاست به درک واصل شده,این مردک خبیث مرده بود..
خدا رحمتت کند پدرجان که تااخرین روز ازفکر ما خارج نشدی وتمام دغدغه ی ذهنی ات حفظ ناموست بود.کجایی که ببینی حب سمی جوردیگری دخترانت رانجات داد.درهمین افکاربودم که یاد لیلا افتادم وبا شوق وذوق فریادزدم...
لیلااااا بیاااا
لیلااا جان نترس...بیا وببین خواهرت چه هنرنمایی کرده..
لیلااااا...پیره گرگ مرده...نفس نمیکشد بیاااا...
اما هیچ صدایی از جانب حمام نمیامد...به شدت نگران شدم وهراسان خودم را به حمام رساندم...
لیلا را روی سکوی حمام خیره به دوش اب دیدم....
لیلا....عزیزدلم....چرا جوابم رانمیدهی؟باورنمیکنی؟ابوعمر راکشتم,بیا ببین....
وااای خدای من...
ادامه_دارد ..
پروانه ای دردام عنکبوت
نویسنده خانمس_حسینی
#قسمت ۴۲ 🎬
خدای من,لیلا تکان نمیخورد اول فکرکردم که شوکه شده اما با دیدن روبنده بین مشتش همه چیز رافهمیدم
این کی روبنده رابرداشت؟! نزدیکش شدم وای من، کف سفید رنگی از دهانش خارج شده بود یعنی....یعنی....خدااااا.نههههه
به خدا طاقت این یکی رادیگرندارم.
هنوز هم امیدداشتم لیلا زنده باشد,شاید من دچارتوهم شدم ,شاید بادیدن دهان ابوعمر ,فکرمیکنم دوردهان لیلا هم کف است.
جلوی پای لیلا نشستم ,دستانش رابه دستم گرفتم وسردی مرگ درتمام بدنم پیچید,لیلا به پهلو نقش زمین شد ومن فهمیدم انچه را که ترس از دانستنش داشتم...
اینجا که تنها بودم نه داعشی بود ونه ابوعمر ونه اربابی, من بودم ولیلایم...وگویا لیلا سمبل تمام عزیزانم بود که ازدست رفته بودند....به سروسینه زدم ,روی خراشیدم داد زد جیغ کشیدم ,اشک ریختم وواگویه کردم...
لیلاااا چرااا؟؟مگر نگفتم نقشه دارم چراا؟اخر توکی وقت کردی دورازچشم من روبنده ات رابرداری من که همه جا حواسم به توبود ,کی؟؟یکدفعه یادم امد,ذغال قلیان...آخ خدا لعنتت کندابوعمر...
وای من ,لیلاجان چرا تنهایم گذاشتی ,ما باهم قرارداشتیم...عماد را قراربود پیداکنیم...لیلای زیبایم ای خواهرتازه مسلمانم...سلام من رابه پدر ومادرمان برسان...
سلام من را به مادرتمام شیعیان ,خانوم زهرای مرضیه س برسان وبگو ...به خدا شیعیانت هم مثل شما مظلومند...بگو دیگر بس است مظلومیت بگو ما منتقم کرار میخواهیم...بگو پسرت را به دادمان برسان بگو منجی جهان رابه فریادمان برسان😭😭😭
انقدر عزاداری برسرنعش خواهرجوانمرگم کردم که داشتم ازحال میرفتم,وقتی به خودم امدم که ساعتی به غروب خورشیدمانده بود.
با خودگفتم,عزاداری بس است باید کاری کنم...
باید لیلا رااز اینجا ببرم که وقتی,فردا بکیر میاید فکر کند من ولیلا باهم فرار کرده ایم.
ارام لیلا را به کول گرفتم...خدای من چه سبک بود این خواهرک رنج کشیده ام...
جلوی در هال بودم که..
ادامه_دارد ..
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح حکمت100
🔹واکنش امام در مقابل مدح دیگران
🔻 یکی از مسائلی که میتواند موجب هلاکت انسان مؤمن شود، ستایش شدن از طرف دیگران است؛
🔻در حکمت ۱۰۰ نهجالبلاغه میخوانیم که:
( گروهی امام علیهالسلام را ستایش کردند؛ حضرت خطاب به خداوند متعال عرضه داشت: )
💠 " خدایا! تو مرا از خودم بهتر میشناسی و من خودم را از آنها بهتر میشناسم؛ خدایا! مرا از آنچه که اینان میپندارند، نیکوتر قرار بده و آنچه را که از من نمیدانند، بیامرز."
🔻 امیرالمؤمنین، همان کسی است که در خطبه ۱۹۳ نهجالبلاغه، در مورد عموم اهل تقوی اینگونه میفرمایند:
" هرگاه یکی از آنها را بستایند، از آنچه در توصیف او گفته شد به هراس افتاده، میگوید: من خود را از دیگران بهتر میشناسم و خدای من، مرا بهتر از من میشناسد؛ بار خدایا! مرا بر آنچه میگویند، محاکمه نفرما و بهتر از آن قرارم بده که آنها میگویند و گناهانی که آنها از من خبر ندارند، بیامرز. "
🔻 لذا، مولا علی (علیهالسلام) حتی در مورد خودشان، در مقام امام جامعه در خطبه ۲۱۶ بند سوم، اینگونه میفرمایند:
" سپاس خدا را که چنین نبودم و اگر ستایش را دوست میداشتم آن را رها میکردم، به خاطر فروتنی در پیشگاه خدای سبحان و بزرگی و بزرگواری که تنها خدا سزاوار آن است. گاهی مردم ستودن افرادی را برای کار و تلاش روا میدانند؛ اما من از شما میخواهم که مرا با سخنان زیبای خود مستایید. ( در ادامه هم اینگونه میفرمایند که: ) از گفتن حق یا مشورت در عدالت خودداری نکنید؛ زیرا خود را برتر از آنکه اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمیدانم، مگر آنکه خداوند مرا حفظ فرماید. "
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
☀️رهبر معظم انقلاب
من با تظاهر به تجمل و تجملگرایی در حد معتدلِ کمِ ناگزیرش مخالفتی نمیکنم؛ لیکن اگر بنا شد که روند افراطی پیدا کند، چیز بسیار مزخرفی است. در لباس، در آرایش، در زر و زیورها و طلا و جواهرات، خانمها بایستی خیلی اهمیت بدهند که امساک بشود و بیاعتنایی به این چیزها انجام بگیرد، تا شاید انشاءاللَّه به درخشندگیها و زیباییهای واقعیتر بیشتر توجه بشود، تا به این زیباییهای ظاهری.
۱۳۷۰/۱۰/۰۴
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥پرستو یا خفاش های اطلاعاتی؟!
💯تحلیلی جنجالی بر نفوذ جاسوس های فرهنگی و اقتصادی در میان مسئولین از زبان
استاد پورآقایی
@Emam_kh
🔴 بازیِ تکراریِ بیهوده
تا می رویم که از شرّ شرطی شدن مردم نسبت به مذاکرات و انتظار واهی جامعه نسبت به تاثیر مثبت نتایج مذاکرات بر بازار و قیمت ها خلاص شویم ،
دوباره سر و کله بازی تکراری ، تجربه شده و بیهوده #مذاکره با آمریکا (این بار در قطر) پیدا می شود !!
🔺امام خمینی(ره) : آن هایی که خواب آمریکا را میبینند خدا بیدارشان کند ...
🔺#امام_خامنه_ای(حفظه الله) : کسانی که دم از مذاکرهی با آمریکا میزنند ، یا از الفبای سیاست چیزی نمیدانند ، یا الفبای غیرت را بلد نیستند؛ یکی از این دو تاست ...
#رهبر_انقلاب
✍"قاسم اکبری"
@Emam_kh
✍ درمان_کمخونی و یبوست و تقویتاعصاب_و_قلب در یک نسخه
🍃گلاب(یک استکان) + پودر گل محمدی(یک قاشق مربا خوری) + شیره توت
( یک قاشق غذا خوری) + عسل( یک قاشق غذا خوری) روزی یک بار به اندازه یک قاشق مرباخوری
📚منبع: از دروس ایت الله ضیایی