روایت دلدادگی
#قسمت ۴۵ 🎬 :
شکیب با سرگرم کردن خود ،وقت کشی می کرد تا اینکه نزدیک غروب شد، چون سربازی در گروه سربازان شاهزاده فرهاد بود ،رفت و آمدش به قصر راحت بود ، از دروازه اصلی گذشت و راه سنگفرش پیش رویش را در زیر نور مشعل هایی که دو طرف راه تعبیه شده بود ، می پیمود.
از ساختمان های اصلی حکومتی گذشت و به محل اقامت شاهزاده ها رسید ، از آن عمارت ها هم گذشت و بالاخره به پشت ساختمان مطبخ رسید ، فضایی که پر از درختان سر به فلک کشیده بود .
پشت به دیوار مطبخ بزرگ قصر زد و روی تخته سنگی نشست در گرگ و میش غروب ،چشمش به دنبال کلاغی بود که از این درخت به آن درخت میرفت و گاهی قار قارش بلند میشد ، شکیب آهی از دل کشید و به یاد سهراب سری تکان داد و گفت : به خدا که همه ی شهر می داند ،برنده شدن حق تو بود ، اصلا اگر کل ولایت خراسان را بگردی ، جوانی به مهارت و پهلوانی تو پیدا نمی شود ، کاش گردن بهادرخان می شکست ، این روباه حقه باز!!!
ناگهان صدای نازک زنانه ای از پشت سرش بلند شد و گفت : بله....حرف ما هم این است ، چون می دانیم که برنده شدن حق این جوان بود ، می خواهیم به نحوی از او دلجویی کنیم ، آیا شما نشانی از او به دست آوردید؟
شکیب که کاملا غافلگیر شده بود ، سرش را پایین انداخت و بریده بریده گفت : س...سلام ،شاهزاده خانم ، ممنون که چاکرت را لایق خدمت به خود دانستید...
فرنگیس که از شور و شوق درونی ،بی قرار بود به میان پرچانگی شکیب دوید و همانطور که سعی می کرد اقتدارش را در سخن گفتن حفظ کند و اجازه ندهد این سرباز، سر از راز درونش درآورد گفت : خوب بگو بدانم ،هیچ از او یافتی؟ می خواهم با معرفی و سفارش ایشان به برادرم فرهاد ، او را در همین قصر به خدمت بگیریم ، آخر این دربار ،نیازمند جوانان بی باک و جسوری چون اوست.
شکیب همانطور که سرش خم بود ،بله ای گفت و برای اینکه کارش را مهم جلوه دهد، ادامه داد: راستش ،از آن موقع که بانوی جوان ، پیغامتان را به چاکرتان رساندند ، تا همین الان درگیرِ پیدا کردن آدرسی از محل اقامت او بودم .
شکیب گلویی صاف کرد و گفت : تا آنجا که فهمیدم ، او از ولایت سیستان آمده است و محل اقامتش کاروانسرای یاقوت یک چشم است که در انتهای بازار .....
فرنگیس که حالا مطمئن شده بود این سرباز زبر و زرنگ توانسته محل اقامت سهراب را پیدا کند ،با صدایی که از شوق می لرزید ، حرف شکیب را قطع کرد و گفت : فردا صبح زود ، خودت را به قصر برسان و با اشاره به گلناز که در کنارش ایستاده بود ،ادامه داد: ترتیبی میدهم که با کالسکه ی سلطنتی همراه گلناز به همین کاروانسرا بروید و ایشان را با کمال ادب و احترام به قصر آورید و سپس اشاره ای به گلناز کرد. گلناز کیسه ای زر دوزی شده به طرف شکیب داد و گفت : این را بگیر ،اگر حرفت درست بود و توانستیم آن جوان را پیدا و به قصر آوریم ، شاهزاده خانم مشتلق خوبی به تو خواهند داد.
شکیب که کیسه را گرفت ، فرنگیس به همراه گلناز حرکت کرد و در تاریکی پیش رویش گم شد.
شکیب کیسه را چند بار به بالا پرتاب کرد و در حالیکه خنده ای شیرین می کرد با خود زمزمه نمود : وقت را دریاب، سهراب را دریاب که این جوان گنجی ست برای تو....
ادامه دارد...
📝 به قلم :ط_حسینی
روایت دلدادگی
#قسمت ۴۶ 🎬 :
صبح روز بعد ، آقا سید داخل کاروانسرای یاقوت یک چشم شد ، یاقوت که مانند هر روز روی حیاط خاکی کاروانسرا ایستاده بود و کارهای قلندر و دیگر شاگردان کاروانسرا را از نظر می گذراند تا چیزی کم و کسر نباشد ، متوجه آقا سید شد ، در حالیکه تسبیح به دست و ذکر گویان جلو می آمد .
یاقوت با حالتی دست پاچه ، به سمت آقا سید رفت و در حالیکه دستانش را از هم باز کرده بود گفت : سلام....بَه بَه چه سعادتی امروز نصیب ما شده ، امر می فرمودید خدمت میرسیدم جناب....
آقا سید همانطور که لبخندی چهره ی مهربانش را پوشیده بود گفت : علیک السلام ، چطوری یاقوت خان؟ چکار می کنی با زحمت های ما؟ راستش دیگر طاقت نیاوردم ،پیغام و پسغام بدهم ، بعد از واقعه ی دیروز ،چون می دانستم احتمالاً میهمان ما حالش مساعد نیست ، صلاح دانستم که خودم برای دیدارش به کارونسرا بیایم.
یاقوت خان که کاملا مشخص بود یکه خورده ،با مِن و مِن گفت : چوب کاری میفرمایید آقا....هر چه دیدیم نه زحمت بلکه رحمت بود ، در ضمن ، جناب سهراب خان ،که چند روز پیش خدمتتان عرض کردم، کاروانسرا را به مقصد مسابقه ترک کردند ، هنوز تشریف نیاوردند....
آقا سید که با شنیدن این حرف کمی مضطرب شده بود گفت : یعنی چه؟ اینجا نیامده است؟ پس کجاست؟ نکند...نکند از خراسان رفته؟!
یاقوت یک چشم ، آه کوتاهی کشید و گفت : دیروز قلندر را فرستادم میدان خراسان و به او سپردم که چه سهراب برنده میدان،چه بازنده ی آن شد ، او را به کاروانسرا بیاورد ، اما این بچه ی کم عقل ،دیده که سهراب با شتاب و خشم ، سوار بر اسب از میدان خارج شده ،اما آنقدر عقلش نکشیده که او را تعقیب کند ، البته با آن اسب تیزرویی که سهراب دارد ، تعقیب قلندر هم ،فایده ای نداشت، چون به هر حال به او نمی رسید ...
آقا سید با شنیدن این حرف به شتاب راه رفته را بازگشت و می خواست از کاروانسرا خارج شود که یاقوت یک چشم ،مانند کودکی در پی او میدوید گفت : کاش یک لحظه می آمدید و استکانی چای میل می کردید ، اما نگران نباشید ،طبق پرس و جویی که از دروازه بانان کردم ، سهراب از خراسان خارج نشده و همانطور که سید دورتر می شد ، یاقوت خان صدایش را بلند تر می برد و ادامه داد: مطمئن باشید او از خراسان خارج نشده ،چون با هنرنمایی که دیروز در میدان خراسان کرده ، کوچک و بزرگ این ولایت او را می شناسند ،پس اگر خارج شده بود ،حتما کسی میدید....
آقا سید همانطور که با عجله پیش میرفت ،زیر لب گفت : کاش آن طور باشد که تو می گویی...
در همین حین ،کالسکه ی سلطنتی از کنار آقا سید عبور کرد و او اینقدر در عالم خود غرق بود که متوجه نشد ، کالسکه ی زیبای دربار وارد کاروانسرای یاقوت یک چشم شد....
ادامه دارد...
📝به قلم : ط_ حسینی
🔴 «بیماری خطرناک!!»
🔸یکی از بیمارىهاى خطرناک، مرضى بىصداست که هیچگونه علامتى نداشته و ندارد، اما مىتواند آسیب شدیدى به شما وارد کند. این بیماری، مرض «عادىشدنِ نعمت» است!
🔻 این بیمارى چهار نشانه دارد:
1️⃣ اینکه نعمتهاى فراوانى داشته باشى اما اگر آنها را نعمت ندانى و هیچگونه احساس [شکرگزارى] در قبالش نداشته باشى، گویا این حقى بوده که کسب شده.
2️⃣ اینکه وارد خانه شوى و همه اعضاى خانواده در سلامتى بهسر برند اما «شکر خدا» را به جاى نیاورى.
3️⃣ وارد بازار شوى، خرید کنى، مایحتاج روزانه را تهیه کنی و به خانه برگردى، بدون اینکه قدردان و شکرگزار صاحب نعمت باشى و این امر را عادى و حق خودت در زندگى بپندارى.
4️⃣ هر روز در کمال صحت و سلامتى از خواب برخیزى در حالیکه از چیزى ناراحت نباشى اما خدا را سپاس نگویى.
🙏 خدایا مراقبم باش اینگونه نشوم! آمین
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
@Emam_kh
رهبر فقط نواده ی مولا علی بقیه نواده ها سوء تفاهمن...
#لبیک_یا_خامنه_ای
🇮🇷 @Emam_kh
📷تو ایران روز مادر و روز زن هست و ایرانی ها برای خانومشون و مادرشون کادو میخرن، دستشو میبوسن و تو آغوش میگرن
🔹ولی این پسر بچه توی اروپا میخواد مامانشو با لباس رشفورد بازیکن فوتبال مبادله کنه!
🔹زن زندگی آزادی اینجوری معنا میشه براشون! این تفکر از بچگی به اینها آموخته شده که مادر هیچ جایگاه معنوی و تربیتی ندارد لذا با بیارزش ترین چیز ها قابل معامله و معاوضه هست. میزان خیانت در جوامع غربی نشان میدهد آنها به همسرشان هم متعهد نیستند و برایشان ارزشی ندارد. اما رهبر ایران میگوید "یار یکی، خدا یکی" و اکثر مردان ایرانی حاضرند جانشان را فدای خانواده شان کنند.
🔹جالب اینجاست همان جامعه غربی و رسانههایشان به دنبال احیای حقوق زنان در جامعه زن سالار ایران است!
🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با سلام و احترام
مهتاب امشب سرگردونه
دریا دریا گل بارونه...
💐پیشاپیش ولادت حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها مبارک باد💐
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقانه های حاج قاسم با مادرش 🌼
روز_مادر
@Emam_kh
👌 22 دی ماه سالروز دستگیری تفنگداران آمریکایی متجاوز به خاک میهن در خلیج فارس مبارکباد
چی بودیم:
مرد با همسر و فرزندش در حال عبور از پل معلق اهواز بودند.
از روبرو دو سرباز آمریکایی و انگلیسی مست ! به طرف آنها می آمدند.سرباز آمریکایی با چشمان دریده به زن خیره شده و تلوتلوخوران به سمتش می آمد.گویا قصد بدی داشت؛ مرد جلو رفت تا از ناموسش دفاع کند؛ دعوا شد.مردم جمع شدند؛ پاسبان های ایرانی هم بودند!! سربازهای مست، مرد را از بالای پل به رودخانه انداختند. مردم با عصبانیت از پاسبان ها خواستند تا آنها را دستگیر کنند؛ گفتند: ماحق دستگیری و محاکمه آنهارا نداریم!! (بخاطر قانون کاپیتولاسیون)پدر جلوی چشم زن وبچه اش غرق شد.
دو سرباز آمریکایی و انگلیسی بلندبلند میخندیدند و دور می شدند.
مادر و فرزند نرده های پل را گرفته بودند و هق هق کنان می گریستند.
37 سال بعد
نعمت انقلاب:
"شما وارد محدوده آبهای جمهوری اسلامی ایران شده اید. بدون مقاومت تسلیم شوید."این صدای بلندگوی قایق سپاه ایران بود که به طرف تفنگداران امریکایی در نزدیکی یک جزیره ایرانی می آمد...
وقتی شناورهای ایرانی به قایق امریکایی رسیدند،آنها با ترس و خفت، دستها را بالا بردند. و برای همیشه تصویر درازکشیدن سربازان امریکا در مقابل ایران را بر صفحه رسانه ها حک کردند. و سرانجام، باعذرخواهی از ایران، آزاد شدند.
خدایا ما را قدردان انقلاب اسلامی قرار ده و نگذار با دیدن کاستی ها چشم مان را از خدمات انقلاب خوب مان ببندیم.
#قرارگاه_بسیج_والعصر_۲۷۹کمیل
🇮🇷 @Emam_kh
مردم ما حتی از میانگین جهانی هم انرژی کمتری مصرف میکنند، اما جریان لیبرال با تَکرارهای جعلی به هدف گرانسازی و تخریب نقاط قوت اقتصادی ما مردم ما را مسرف معرفی میکنند
#بحران_نیلی
@Emam_kh
📽تفاوت جنگ نرم و سخت بهروایت رهبر معظم انقلاب
🔺جنگ نرم یک عرصهی بسیار وسیعی است که روزبهروز با گسترش فضای مجازی، گسترده و خطرناکتر میشود...
🔺در جنگ سخت، جسمها به خاکوخون کشیده میشوند اما روحها پرواز میکنند بسوی بهشت...
🔺در جنگ نرم، جسمها سالم میمانند و پروار میشوند اما روحها میروند به قعر جهنم...
#لبیک_یا_خامنه_ای
@Emam_kh
درمان کمردرد با سیر و دمنوش دارچین
▫️اگر از کمردرد و درد شدید مسیر سیاتیک برخوردار هستید و پزشک جراح پیشنهاد جراحی داده است، بهمدت 40 روز هر روز صبح ناشتا 3 حبه سیر را بدون آنکه در دهان بجوید قورت داده و سپس یک لیوان دمنوش دارچین میل کنید؛ این نسخه در درمان کمردردهای شدید و نیز بیماری روماتیسم قلبی و مفصلی نیز بسیار مجرب است.
.
☘☘☘☘☘☘
کیک با کاور کنجد
مواد لازم
(در این دستور اندازه لیوان 250mlاست)
4عدد تخم مرغ
1/5لیوان شکر
1لیوان روغن مایع
1لیوان ماست
1پاکت بگینک پودر(2/5قاشق چای خوری)
2 لیوان ارد
بعلاوه 2 قاشق غذاخوری کنجد
👈طرز تهیه
ایتدا فر را با دمای 180 درجه روشن کنید تا گرم شود.
تمام قسمتهای قالبتان را با کره جرب کنید و در همه جای آن کنجد بپاشید به صورتی که در شکل می بینید.
برای مایه کیک ،شکر و تخم مرغها را با همزن برقی به مدت 8 تا 10 دقیقه بزنید.سپس ماست و روغن مایع را اضافه کرده و با سرعت پایین هم بزنید.بگینک پودر و آرد را الک کرده و به مایه کیک اضافه کنید و دوباره با سرعت کم به صورت دایره ای هم بزنید.مایه کیک را در قالب بریزید و در فر از قبل گرم شده حدود 35 تا 40 دقیقه بدون اینکه عجله کنید و با کنترل بپزید.(بعد از 30 دقیقه تست خلال دندان را انجام دهید)
بعد از پخت از فر خارج کنید و وقتی به دمای اتاق رسید در ظرف پذیرایی انتقال داده و سرو کنید.نوش جان🌹
🍰🍰🍰🍰🍰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب: در مورد اسلام، نظام و انقلاب وحدت نظر هست بین مردم، نگذاریم این وحدت نظر از بین برود...
از آنجا که از فردا احتمالا انتقاد علیه هر شخص و گروهی، از سوی صورتیون به ضدیت با ولایت تعبیر خواهد شد، باید روشن کنیم طبق فرمایش حضرت آقا، وحدت ما با کسانی است که اسلام، نظام و انقلاب را قبول دارند!
و مواکداً روی اسلام هم تاکید می نمائیم
#حجاب
#هویت_اسلامی_را_به_ایران_برگردانیم
@Emam_kh
.
♻️ قهرمان من اینا هستن، قهرمان شما کیه
این تصویر دیروز و امروز جانباز قطع نخاع، محمد کریم کیانی فلاورجانی است که در عملیات خیبر، پایش رفت روی مین و قطع نخاع شد.
این عکس مربوط به همان لحظه انفجار مین و هنگام از دست دادن پای این جانباز است. نگاه او در این حالت، حکایت از عیار قهرمانیاش دارد. او قهرمان پفکی نیست، فضای بی در و پیکر مجازی او را قهرمان نکرده، او برای قهرمانی هزینه داده...
سلبریتیهای ورزشی و سینمایی، برای قهرمانی نه تنها هزینه ندادهاند که میلیارد میلیارد پول ملت را هزینه خود کردهاند و امروز گردن کلفتی میکنند!
قهرمان من این جماعت پفکی که خوشی زیر دلشان را زده، نیستند، قهرمان من این جانباز قطع نخاست، قهرمان همسری است که سالها از او مراقبت کرده...
🔺#حمید_رسایی
🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 میلاد_حضرت_زهرا(سلام الله)
💐از لحظهای که چشم وا کردم
💐در چشمهایم زل زد و خندید
🎤 صابر_خراسانی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 تقدیم به مادران آسمانی
💔 مادر که نداشته باشی...
هیچکس نمیفهمه توو دنیا
چی بهت میگذره...
💔 مادر که نداشته باشی..
هیچکس درک نمیکنه
پشت هر لبخندت
چند هزار تا بغض پنهان شده.
💔 مادرکه نداشته باشی...
نباید از هیچ کس
هیچ انتظاری داشته باشی ...
💔 مادر که نداشته باشی....
هرلحظه از زندگیت
توو دلت میگی اگه مادرم
بود الان اینجوری نمیشد....
💔 مادر که نداشته باشی...
همیشه یه هاله اشک توو چشماته ...
مادرکه نداشته باشی...
هیچ سایه ای بالا سرت نیست
🌹 شما که داری مثل پروانه دورش بچرخ
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب شب میلاد
فاطمہ زهرا (سلام الله) است
باز امشب عــشق
مــــهمان دل هاست ♥
🌷امام سجاد فرمود :
هرکس سه صلوات برای مادرم حضرت فاطمه س بفرستد🌷 گناههانش بخشیده میشود
به اشتراک بزارین تا سیل صلوات نثار آن حضرت شود
ان شاءالله شما هم در ثواب این کار شریک باشید🌸
خودم شروع ميکنم : اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُكَ
ولادت حضرت زهرا (سلام الله)و روز مادر مبارک 🌺
شبتون فاطمی🌺🍃
@Emam_kh