5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نمیدونم چرا شوهرم درِ خونه رو قفل میکنه!!!
#حیا_و_عفت
@Emam_kh
شباهت خوارج و مزدوران غربگرا
1⃣ خوارج در مورد کشتن پشه و پاک و نجس بودن خون آن نگران عدم رعایت شرع میشدند؛
اما ریختن خون امیرالمؤمنین علیه السلام را واجب دانستند
2⃣ رسانه ها و کانالهای غربزده و خواص غربزده که همه آمال و آرزوشون در تعامل با غرب تعریف میشود ، بخاطردیوار نویسی روی سفارت انگلیس ،
گفتند:
واااای مرتکب بداخلاقی و بی حرمتی به قوانین بین المللی شدیم
و آه و ناله شان در دفاع از انگلیس بلند شد
اما در مورد آتش زدن قرآن در سوئد و امروز در هلند،
اصلا نگران نیستند ویک کلمه اعتراض نمی کنند
#خوارج
#آتش_زدن_قرآن
@Emam_kh
‼️ غسلهای مستحب در ماههای مبارک رجب، شعبان و رمضان
💠 غسل_های_مستحب #ماه_رجب:
✅ غسل در اول و وسط و آخر و بيست و هفتم (روز مبعث) ماه رجب مستحب می باشد.
💠 غسل مستحب ماه_شعبان:
✅ غسل شب نيمه_ماه_شعبان مستحب ميباشد.
💠 غسل_های_مستحب_ماه_رمضان:
✅ انجام غسل در شبهای فرد ماه_رمضان، - شب اول و سوم و پنجم و به همين منوال- به ویژه نیمه ماه و شبهای ۱۷، ۱۹، ۲۱، ۲۳، ۲۵، ۲۷ و ۲۹؛ همچنین تمامی شبهای دهه آخر مستحب است.
🕣 وقت غسل شبهاى ماه رمضان تمام شب است و بهتر آن است كه اول شب نزديك غروب باشد ، مگر ده شب آخر ماه رمضان که بهتر است بین نماز مغرب و عشا انجام شود.
*⃣ در خصوص شب 23 ماه رمضان، افزون بر غسل اول شب، غسل دیگری در آخر شب (نزدیک اذان صبح) مستحب است.
@Emam_kh
9.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️مگر حدیث نداریم که خدا زیبا ست و زیبایی ها رو دوست داره؟!
پس چرا خواسته، خانم ها با حجاب زیباهاشون رو پنهان کنند؟
پس خدا این زیبایی ها رو برای چی آفریده ؟!!
•
•
🎙پاسخ خانم اسلاملو (نویسنده و پژوهشگر در حوزه زن و خانواده)
@Emam_kh
11.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خدایی شدن با #تسبیحات_حضرت_زهرا (سلام الله علیها)
📿📿📿📿📿
میدانستید تسبیحات 📿حضرت زهرا سلام الله علیها، چنین معنای قشنگی دارد؟
🎙حجت الاسلام پناهیان
@Emam_kh
روایت دلدادگی
#قسمت ۶۸ 🎬 :
فرنگیس همانطور که با تعجب به چهره ی مادرش خیره شده بود گفت : چه؟!...شما از چه حرف می زنید؟!
روح انگیز لبخندی زد و از جا بلند شد ، نزدیک دخترش آمد وگفت : فکر نکن من نفهمیدم که چرا آن تب عجیب به جانت افتاد و به یک باره از تنت بیرون شد ،آنهم فقط با یک بار رفتن به زیارت...درست است که زیارت شفاست ، اما شفای تو چیز دیگری بود که خبرهایش به من هم رسید ، یعنی آنقدر پرس و جو کردم تا موضوع را متوجه شدم.
فرنگیس که با هر سخن مادرش ، خون بیشتری به رخسارش می دوید و الان مطمئن بود که صورتش مثل لبو سرخ شده ،با من و من گفت : ب...ببینم ، گلناز چیزی گفته؟!
روح انگیز خنده ی بلندی کرد و گفت : نه من از گلناز چیزی نشنیدم ،اما دیدی حدسم درست بود....
فرنگیس باورش نمی شد که مادرش به این راحتی ، علاقه ی دختر یکی یکدانه اش را به پسرکی ندار و سیستانی پذیرفته باشد ، اما خدا را شکر می کرد که کارها کم کم رو به راه میشود ،تا اینکه با حرف بعدی مادر ، انگار کاسه ی آبی سرد بر سر او ریخته باشند، تمام رؤیاهایش به فنا رفت...
روح انگیز همانطور که از کشف جدیدش و عاشق شدن دخترش روی پا بند نبود ، روبه روی فرنگیس قرار گرفته ،دو طرف شانه ی او را گرفت و همانطور که با نوازشی مادرانه دست می کشید ادامه داد: وقتی شنیدم که تو به زیارت رفته ای و اتفاقا پس از تو مهرداد ،پسر مشاور اعظم حاکم هم به حرم مشرف شده و تو را پس از برگشتن، سرحال و قبراق یافتم ، فهمیدم که دخترکم دل در گرو چه کسی داده ...
روح انگیز روی پاشنه ی پایش چرخید و همانطور که به سمت آینه ی کنار دیوار می رفت و دستی به گونه اش می کشید گفت : من انتخابت را تحسین می کنم ، مهراد بسیار برازنده تر از بهادرخان است ، درست است بهادرخان ، جنگاوری بی نظیر است اما مهرداد چه از لحاظ قیافه و چه نسب و اصالت از بهادر سرتر است، درضمن رابطه اش با برادرت فرهاد هم بسیار نزدیک است و الان هم آمدم تا مژده دهم ، با پدرت در این مورد صحبت کردم و به زودی بساط عروسی را در همین قصر به راه می اندازیم ، چنان جشنی بگیرم که همه ی بزرگان ،انگشت به دهان بمانند ....
روح انگیز با زدن این حرف ، دل از آینه کند و به طرف دخترش برگشت تا عکس العملش را ببیند و فرنگیس چون مجسمه ای بی روح بر صندلی نشسته بود و سخنی نمی گفت ،در این هنگام تقه ای به درب خورد....
ادامه دارد...
📝 به قلم :ط_حسینی