28.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 میلاد_امام_حسن_مجتبی(علیه السلام)
🌹به ماه نیمه ی ماه خدا سلام میکنیم
💐خوش اومدی که ما همه گداتیم
💐خوش اومدی منتظر نگاهتیم
🎙 مهدی رسولی
@Emam-kh
دختر_شینا
قسمت:3⃣3⃣1⃣
دوست نداشتم دِینی به گردنم باشد. یا اینکه فکر کنند حالا که شوهرم نیست، به دیگران محتاجم. به همین خاطر بیشتر از توانم از خودم کار می کشیدم. سرما به چهل و دو سه درجه زیر صفر رسیده بود. نفت کافی برای گرم کردن خانه ها نبود. برای اینکه بچه ها سرما نخورند، توی خانه کاپشن و کلاه تنشان می کردم. یک روز صبح وقتی رفتم سراغ نفت، دیدم پیت تقریباً خالی شده. بچه ها خوابیده بودند. پیت های بیست لیتری نفت را برداشتم و رفتم شعبه نفت که سر خیابان بود و با خانه ما فاصله زیادی داشت. مردم جلوی مغازه صف کشیده بودند؛ پیت های نفت را با طناب به هم وصل کرده بودند؛ تا کسی نوبتش جا به جا نشود. پیت های نفتم را گذاشتم آخر صف و ایستادم. هنوز برای مغازه نفت نیامده بود. نیم ساعتی که ایستادم، سرما از نوک انگشت های پایم شروع کرد به بالا آمدن. طوری شد که دندان هایم به هم می خورد. دیدم این طور نمی شود. برگشتم خانه و تا می توانستم جوراب و ژاکت پوشیدم و برگشتم. بچه ها را گذاشته بودم خانه و کسی پیششان نبود تا ظهر چهار پنج دفعه تا خانه رفتم و برگشتم. بعدازظهر بود که نفت به شعبه آمد. یک ساعت بعد نوبتم شد. آن وقت ها توی شعبه های نفت چرخی هایی بودند که پیت های نفت مردم را تا در خانه ها می آوردند. شانس من هیچ کدام از چرخی ها نبودند. یکی از پیت ها را توی شعبه گذاشتم و آن یکی را با هزار مکافات دودستی بلند کردم و هنّ و هن کنان راه افتادم طرف خانه.
قسمت :4⃣3⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
اولش هر ده بیست قدم یک بار پیت نفت را زمین می گذاشتم و نفس تازه می کردم؛ اما آخرهای کار هر پنج قدم می ایستادم. انگشت هایم که بی حس شده بود را ماساژ می دادم و دستم را کاسه می کردم جلوی دهانم. ها می کردم تا گرم شوم. با چه مکافاتی اولین پیت نفت را بردم و زیر پله های طبقه اول گذاشتم. وقتی می خواستم بروم و پیت دومی را بیاورم، عزا گرفتم. پیت را که از شعبه بیرون آوردم، دیگر نه نفسی برایم مانده بود، نه رمقی. از سرما داشتم یخ می زدم؛ اما باید هر طور بود پیت نفت را به خانه می رساندم. از یک طرف حواسم پیش بچه ها بود و از طرف دیگر قدرت راه رفتن نداشتم. بالاخره با هر سختی بود، خودم را به خانه رساندم. مکافات بعدی بالا بردن پیت های نفت بود. دلم نمی خواست صاحب خانه متوجه شود و بیاید کمکم. به همین خاطر آرام آرام و بی صدا پیت اولی را از پله ها بالا بردم و نیم ساعت بعد آمدم و پیت دومی را بردم. دیگر داشتم از هوش می رفتم. از خستگی افتادم وسط هال. خدیجه و معصومه با شادی از سر و کولم بالا می رفتند؛ اما آن قدر خسته بودم و دست و پا و کمرم درد می کرد، که نمی توانستم حتی به رویشان بخندم. خداخدا می کردم بچه ها بخوابند تا من هم استراحت بکنم
ادامه دارد....
استراحت بکنم؛ اما بچه ها گرسنه بودند و باید بلند می شدم، شام درست می کردم.
تقریباً هر روز وضعیت قرمز می شد.
🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
قسمت :5⃣3⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
دو سه بار هواپیماهای عراقی دیوار صوتی شهر را شکستند که باعث وحشت مردم شد و شیشه های خیلی از خانه ها و مغازه ها شکست، همین که وضعیت قرمز می شد و صدای آژیر می آمد، خدیجه و معصومه با وحشت به طرفم می دویدند و توی بغلم قایم می شدند. تپه مصلّی رو به روی خانه ما بود و پدافندهای هوایی هم آنجا مستقر بودند، پدافندهای هوایی که شروع به کار می کردند، خانه ما می لرزید. گلوله ها که شلیک می شد، از آتشش خانه روشن می شد. صاحب خانه اصرار می کرد موقع وضعیت قرمز بچه ها را بردارم و بروم پایین؛ اما کار یک روز و دو روز نبود. آن شب همین که دراز کشیده بودم، وضعیت قرمز شد و بلافاصله پدافندها شروع به کار کردند، این بار آن قدر صدای گلوله هایشان زیاد بود که معصومه و خدیجه وحشت زده شروع به جیغ و داد و گریه زاری کردند. مانده بودم چه کار کنم. هر کاری می کردم، ساکت نمی شدند. از سر و صدا و گریه بچه ها زن صاحب خانه آمد بالا. دلش برایم سوخت. خدیجه را به زور بغل گرفت و دستی روی سرش کشید. معصومه را خودم گرفتم. زن وقتی لرزش خانه وآتش پدافندهای هوایی را دید،گفت: «قدم خانم! شما نمی ترسید؟!»
گفتم: «چه کار کنم.»
معلوم بود خودش ترسیده.
قسمت :6⃣3⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
گفت: «والله، صبر و تحملت زیاد است. بدون مرد، آن هم با این دو تا بچه، دنده شیر داری به خدا. بیا برویم پایین. گناه دارند این بچه ها.»
گفتم: «آخر مزاحم می شویم.»
بنده خدا اصرار کرد و به زور ما را برد پایین. آنجا سر و صدا کمتر بود. به همین خاطر بچه ها آرام شدند.
روزهای دوشنبه و چهارشنبه هر هفته شهید می آوردند. تمام دلخوشی ام این بود که هفته ای یک بار در تشییع جنازه شهدا شرکت کنم. خدیجه آن موقع دو سال و نیمش بود. بالِ چادرم را می گرفت و ریزریز دنبالم می آمد. معصومه را بغل می گرفتم. توی جمعیت که می افتادم، ناخودآگاه می زدم زیر گریه. انگار تمام سختی ها و غصه های یک هفته را می بردم پشت سر تابوت شهدا تا با آن ها قسمت کنم. از سر خیابان شهدا تا باغ بهشت گریه می کردم. وقتی به خانه برمی گشتم، سبک شده بودم و انرژی تازه ای پیدا کرده بودم.
دیگر نیمه های اسفند بود؛ اما هنوز برف روی زمین ها آب نشده بود و هوا سوز و سرمای خودش را داشت. زن ها مشغول خانه تکانی و رُفت و روب و شست وشوی خانه ها بودند. اما هر کاری می کردم، دست و دلم به کار نمی رفت.
🎀 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
قسمت :7⃣3⃣1⃣
آن روز تازه از تشییع جنازه چند شهید برگشته بودم، بچه ها را گذاشته بودم خانه و رفته بودم صف نانوایی و مثل همیشه دم به دقیقه می آمدم و به آن ها سر می زدم. بار آخری که به خانه آمدم، سر پله ها که رسیدم، خشکم زد. صدای خنده بچه ها می آمد. یک نفر خانه مان بود و داشت با آن ها بازی می کرد. پله ها را دویدم. پوتین های درب و داغان و کهنه ای پشت در بود. با خودم گفتم: «حتماً آقا شمس الله یا آقا تیمور آمدند سری به ما بزنند. شاید هم آقا ستار باشد.» در را که باز کردم، سر جایم میخ کوب شدم. صمد بود. بچه ها را گرفته بود بغل و دور اتاق می چرخید و برایشان شعر می خواند. بچه ها هم کیف می کردند و می خندیدند.
یک لحظه نگاهمان در هم گره خورد و بدون اینکه چیزی بگوییم چند ثانیه ای به هم نگاه کردیم. بعد از چهار ماه داشتیم دوباره یکدیگر را می دیدیم. اشک توی چشم هایم جمع شد. باز هم او اول سلام داد و همان طور که صدایش را بچگانه کرده بود و برای خدیجه و معصومه شعر می خواند گفت: «کجا بودی خانم من، کجا بودی عزیز من. کجا بودی قدم خانم؟!»
از سر شوق گلوله گلوله اشک می ریختم و با پر چادر اشک هایم را پاک می کردم. همان طور که بچه ها بغلش بودند، روبه رویم ایستاد و گفت: «گریه می کنی؟!»
قسمت :8⃣3⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
بغض راه گلویم را بسته بود. خندید و با همان لحن بچه گانه گفت: «آها، فهمیدم. دلت برایم تنگ شده؛ خیلی خیلی زیاد. یعنی مرا دوست داری. خیلی خیلی زیاد!»
هر چه او بیشتر حرف می زد، گریه ام بیش تر می شد. بچه ها را آورد جلوی صورتم و گفت: «مامانی را بوس کنید. مامانی را ناز کنید.»
بچه ها با دست های کوچک و لطیفشان صورتم را ناز کردند.
پرسید: «کجا رفته بودی؟!»
با گریه گفتم: «رفته بودم نان بخرم.»
پرسید: «خریدی؟!»
گفتم: «نه، نگران بچه ها بودم. آمدم سری بزنم و بروم.»
گفت: «خوب، حالا تو بمان پیش بچه ها، من می روم.»
اشک هایم را دوباره با چادر پاک کردم و گفتم: «نه، نمی خواهد تو زحمت بکشی. دو نفر بیشتر به نوبتم نمانده. خودم می روم.»
بچه ها را گذاشت زمین. چادرم را از سرم درآورد و به جارختی آویزان کرد و گفت: «تا وقتی خانه هستم، خرید خانه به عهده من.»
گفتم: «آخر باید بروی ته صف.»
🎀
🍃🌸🍃🌸🍃
✨﷽✨
🔴با کلمه زیبای «نمیدانم» آشنا شوید
✍روزی امتحان جامعهشناسی ملل داشتیم.
🔸استاد سر کلاس آمد. فقط یک سوال داد و رفت:
مادر یعقوب لیث صفار از چه نظر در تاریخ معروف است؟
🔹از هر که پرسیدم نمیدانست. تقلب آزاد بود چون ممتحنی نبود اما بهراستی کسی نمیدانست.
🔸همه دو ساعت نوشتیم؛ از صفات برجسته این مادر، از شمشیرزنی او، از آشپزی برای سربازان، از برپاکردن خیمهها در جنگ، از عبادتهای او و...
🔹استاد بعد از دو ساعت آمد و ورقهها را جمع کرد و رفت.
🔸تیرماه برای جواب آزمون امتحان تاریخ ملل رفتیم. روی تابلو مقابل اسامی همه با خط درشت نوشته شده بود: «مردود».
🔹برای اعتراض به ورقه، به سالن دانشسرا رفتیم.
🔸استاد آمد و گفت:
فردی اعتراض دارد؟
🔹همه گفتند:
آری.
🔸گفت:
خب چرا پاسخ صحیح را ننوشتید؟
🔹پرسیدیم:
پاسخ صحیح چه بود استاد؟
🔸گفت:
در هیچ کتاب تاریخیای نامی از مادر یعقوب لیث صفار برده نشده. پاسخ صحیح «نمیدانم» بود.
🔹همه پنج صفحه نوشته بودید اما فردی شهامت نداشت بنویسد: نمیدانم.
🔸کسی که همهچیز میداند ناآگاه است. بروید با کلمه زیبای «نمیدانم» آشنا شوید، زیرا فرداروز گرفتار نادانی خود خواهید شد.
@Emam_kh
🔥حرام سیاسی یعنی چی؟
🔻#حرام_سیاسی، یک عبارت نسبتا جدید ولی بسیار ریشه دار و عمیق است که در دیدار رمضانی نیمه فروردین ۱۴۰۲ توسط رهبر حکیم انقلاب استفاده شد و ایشان #کشف_حجاب را یکی از مصادیق حرام سیاسی برشمردند.
🔻برای ارائه یک تعریف کاربردی از حرام سیاسی، ابتدا چند جمله کلیدی از امام خامنهای تقدیم می شود:
🔹۱- سیاست یعنی اداره درستِ جامعه؛ این جزو دین است. (۸۱/۵/۵)
🔹۲- همه چیزهایی که در شرع حرام است، به توانِ دو در کار سیاسی باید مورد توجّه قرار گیرد و معتبر شمرده شود.(۸۰/۶/۵)
🔹۳- دشمنان با عالِم سیاسی، مرجع سیاسی، فقه سیاسی، دین سیاسی و اسلام سیاسی صریحاً میگویند مخالفند، چون حضور اینها، حضور ضدّ استکباری و ضدّ استعماری است(۱۴۰۰/۱۰/۱۹)
🔸پ.ن: بنابراین می توان گفت:
🔻حرام سیاسی، عمل و رفتار نادرستی است که علاوه بر زندگی خود انسان، به فرآیندها و تعاملات محیط اجتماعی خسارت وارد می کند و حتی زمینه سلطه دشمن خارجی را هم فراهم می کند.
🔻هر حرام سیاسی قطعا حرام شرعی هم است بنابراین آسیب و عقوبت آن مضاعف است.
✍حمیدرضا ابراهیمی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 ناامن ترین کشور دنیا برای زن ها!
♨️ وقت آن رسیده که با واقعیت آشنا شوید...
🔻 رتبه اول دنیا در #تجاوز به زنها!
🔻 کدام کشور رتبه اول جهان در تولید و استفاده از فیلمهای مستهجن است؟
🔻 #فقیرترین و #ثروتمندترین افراد دنیا در کدام کشور ساکنند؟!
🔻 بدهکارترین کشور دنیا!!
🔻 کشوری که رتبهدار #طلاق است!
🔻 رتبه پنجم سرطان در دنیا!
🔹 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
✅ انتشار به مناسبت فرمایشات مقام معظم رهبری در رابطه با #افول_آمریکا
🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخشی از شعرخوانی ناصر فیض طنز درباره شب پیروزی برجام!
🇮🇷 @Emam_kh
نامه ۱۲۰ پزشک زن به سران قوا: دشمن بهدنبال کمرنگکردن حیا در جامعه ایران است
🔹۱۲۰ پزشک، دندانپزشک و داروساز خانم در نامه به سران قوا و شورای عالی انقلاب فرهنگی نوشتند: اقتضائات خاص جامعه پس از اغتشاشات پارسال فضایی را فراهم کرد که دشمن به رسمیت نشناختن حریم عرفی و قانونی پوشش را نمادی از اعتراض مدنی جلوه دهد.
🔹در ادامه هم دشمن میخواهد با گسترش اقدامات هنجارشکنانه بیسابقه در حوزه پوشش، در جهت تحقق هدف دیرین خود یعنی کمرنگ کردن ارزش حیا در میان جامعه دینمدار و خانوادهمحور ایرانی حرکت کند.
🔹ما آمادهایم تا تمامی ظرفیتهای اجتماعیمان را در راستای اجرای احکام الهی به میدان بیاوریم.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📡 سلطان_شیاطین
⁉️افشاگری حجتالاسلام عالی در شبکه افق
⁉️برنامه رابرت مرداک سلطان رسانههای غربی برای زنان ایرانی‼️
🔴 رابرت مرداک غول رسانه ای اروپا و صاحب اکثر رسانه های فارسی زبان ماهواره ای و گرداننده اصلی جنگ نرم صهیونیسم بین الملل:
❓"برای نابودی ایران باید در خصوص کلمه ی مقدسی به نام خانواده هزینه کرد
❓و من قصد دارم تا موضوع مادر را در دستور کار خود قرار دهم
❓و در ایران مادر خانواده همه چیز را مدیریت می کند،
❗و اگر مادر را به لجن بکشیم
❓تمام این جامعه به لجن کشیده خواهد شد.
❗قصد این مجموعه رسانه ای ان است که تا سال ۲۰۲۰ واژه ای به نام مادر و حیا را در ایران بدون مفهوم کند"
( برگرفته از مقاله مرداک سال۲۰۰۲)
👈شبکه های ماهواره ای فارسی زبان همگی برنامه های خود را رایگان پخش می کنند!
👈در صورتی که مردم در اروپا و آمریکا حتی برای دیدن یک مسابقه فوتبال هم باید حق اشتراک بپردازن؟
👈آیا واقعا این عجیب نیست!
👈آیا نباید از خود پرسید که بی بی سی و اینترنشنال و منو تو و جم تی وی و رادیو فردا و صدای آمریکا چرا و چرا؟!
👈این همه سرمایه گذاری کرده اند تا رایگان برنامه پخش کنند؟!
👈در این دنیای وا نفسا که سود بیشتر حرف اول را می زند؟
👈چطور امثال مرداک میلیاردها هزینه پخش ماهواره های فارسی زبان می کنند؟!
👈امروز ماهواره مصداق کامل دجال است، آوردن آن به خانه سپردن بنیان و عفت خانواده به دست شیطان است.
❓٪داشتن ماهواره در خانه کلاس نیست بلکه اوج وادادگی در مقابل هجوم ابتذال و سقوط است٪❗
@Emam_kh
حجاباولویتاستیااقتصاد.mp3
3.13M
📣بشنوید | اولویت امروز کشور #حجاب است یا اقتصاد!
⭕️اقتصاد قطعا اولویت است اما حجاب در حکم #تنگه_ابوقریبی است که دشمن در صدد عبور از آن است!!!
🎙 میلاد خورسندی
@Emam_kh
🔴 یک بام و دو هوای صمتی ها
اگر شورای رقابت با نظر وزارت صمت مخالفت کند مثل مخالفت اواخر سال گذشته با عرضه خودرو در بورس، از نظر وزارت صمت عملکرد این شورا بد است و مصوبه آن نباید اجرا شود؛
ولی اگر امسال و در ماه #رمضان برخلاف امر صریح مقام معظم رهبری (حفظه الله) در مهار تورم، نظر صمتی ها را در افزایش قیمت خودروها تامین کند می شود شورای رفاقت و صمتی ها خودشان را موظف به اجرای مصوبات آن می دانند!!! ...
اما امروز معاون اول رئیس جمهور در اقدامی شایسته با افزایش قیمت خودروها مخالفت کرده اند.
امیدواریم با تصمیمات درست انقلابی و با تامین کافی خودروی مورد نیاز از طرق مختلف، انحصار خودروسازها برای همیشه شکسته شود و مردم منتفع نهایی باشند ...
#مهارتورم_رشدتولید
#لبیک_یا_خامنه_ای
✍ "قاسم اکبری"
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اجتماع بزرگ و باشکوه امروز روزه اولی ها در حرم حضرت زینبیه (سلام الله)
@Emam_kh
🛑تکنیک درمان سنتی پسوریازیس :🛑
📚حکیم خیر اندیش
✔الف ) خوردن سرکه انگبین (۲ واحد عرق نعنا + ۲ واحد عسل + ۱ واحد سرکه انگور طبیعی ) یک سوم لیوان از این شربت ریخته و باقی را آب ریخته و شبها قبل از خواب میل شود .
✔ب ) مالیدن روغن بنفشه یا سیاه دانه شبانگاه
✔ج ) شستن موضع با سرکه صبحها
✔د ) حجامت عام ماهی یکبار ( ۲ الی ۳ مرتبه )
✔ه ) در صورت برطرف نشدن حجامت موضعی و یا زالو درمانی
🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه نمونه بند کیف تریکو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تبلیغ حجاب در غرب
🔻باور میکردید زیر این همه هجمه های اسلام ستیزانه در غرب و زیر بمباران خبری منت آزادی آزادی برای زنان غرب ،این چنین دختران جوان به اسلام پناه بیاورند و بخواهند با تمام مشکلات مبلغ حجاب آن هم با چنین استدلال های عقلانی باشند ،شاید جواب اش همین باشد که حجاب یک امر فطری است وفطرت زن به سوی حجاب کشش دارد و نهاد او این زیبایی را میپسندد
🔻برای تبلیغ حجاب فیلم مناسبی است،چون این زن غربی به دنبال تعریف دیگری از آزادی در مهد آزادی غربی است.
✍عالیه سادات
@Emam_kh
🎙 ارزشِ ماه رمضانهای زندگی
✏️ رهبر انقلاب: برادران عزیز، خواهران عزیز! قدر این ماه رمضانی را که الان در آن هستیم، بدانیم. هزاران هزار ماه رمضان در طول تاریخ آمده و رفته؛ هزاران هزار ماه رمضان خواهد آمد که من و شما در آن ماه رمضان نیستیم؛ حالا در بین این میلیاردها ماه رمضان تاریخ، ما در چند ماه یا چند ده ماهش هستیم، توفیق به ما داده شده که حالا بیست ماه، سی ماه، پنجاه ماه، شصت ماه رمضان را از دورهی تکلیف تا آخر عمرمان در بین این مجموعهی ماه رمضانهای تاریخ [حضور] داشته باشیم؛ خب، همینها را قدر بدانیم. پارسال در همین ماه رمضان، کسانی بودند از دوستان ما و از نزدیکان ما که امسال نیستند. نمیدانیم سال دیگر کدامِ از ما خواهیم بود، کدام نخواهیم بود؛ این ماه رمضان را قدر بدانید. ماه استغفار است، ماه توبه است، ماه تذکّر است، ماه توجّه به خدای متعال است، ماه عبادت است، ماه گریه است، ماه دلبستن به معنویّات است؛ گفت:
بسا تیر و دیماه و اردیبهشت
بیاید که ما خاک باشیم و خشت
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | روایت 🌹حاج_قاسم از وصیت امیرالمومنین به امام حسن مجتبی(علیه السلام)
🎞 برشی از مستند پرواز ۱:۲۰
🌟 بازنشر به مناسبت 🥀🥀میلاد_امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجْ
🇮🇷 @Emam_kh