8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞▪️ابن زیاد چگونه مردم کوفه را به جنگ امام حسین علیه السلام برد؟
⁉️ما بودیم چه می کردیم؟
استاد رحیم پور
@Emam_kh
🔸 تباکی در مجلس اهل بیت (علیهم السلام)
⁉️ کسی که در مراسم عزاداری اهل بیت (علیهم السلام) نمیتواند گریه کند و اشکش هم جاری نمیشود ولی خود را به حالت گریه در میآورد (تباکی)، آیا این حالت از مصادیق دروغ و دورویی محسوب میشود؟
✅ تباکی نسبت به کسی که محزون و ناراحت میباشد دروغ و دورویی محسوب نمیشود.
@Emam_kh
🔰 پیام خانم زینب سلیمانی در محکومیت اهانت به ساحت مقدس قرآن کریم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#اَللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🇮🇷 @Emam_kh
7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 روایت رهبر انقلاب از ماجرای شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(علیهالسلام)
@Emam_kh
﹝👀کـوفـیـان مـدرن❗️﹞
°
°
👈🏻امام گذشته را عاشقند اما امام حاضر را نـ✗ـه!
+شهید آوینی
@Emam_kh
💛 چه کنیم که لذت نماز را درک کنیم؟
🌹 آیت الله العظمی بهجت رضوان الله علیه : این احساس لذت در نماز یک سری مقدمات خارج از نماز دارد و یک سری مقدمات در خود نماز.
🌸 آنچه که قبل از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه شود و عمل شود این است که انسان گناه نکند معصیت روح را مکدر می کند نورانیت دل را می برد.
🌼 و اما هنگام خود نماز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود بایستی فکرش را از غیر خدا منصرف کند و توجهش به غیر خدا مشغول نشود .
البته اگر به صورت غیر اختیاری توجهش به جایی رفت که هیچ اما به محض التفات پیداکردن بایستی قلبش را از غیر خدا منصرف کند.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جایگاه بی نماز در قیامت و جهنم
راه_های_تکمیل_نماز ؛ استاد کفیل
@Emam_kh
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
(عشق سرخ)قسمت نهم:
زهرا:عه یه پیام برام اومد,ناشناسه ,بزارببینم:زهرا جان ,گوشیم شارژش تموم شده,اصلا هول نکنید ما کنار عمود۷۱۵,لاین آسفالت موکب علی اصغر ع هستیم,منتظرتان میمونیم اگه جلوتر یاعقب ترید خودتان رابه ما برسانید...بابا محمد.
من:عه چه جالب بابا ومامان هم کنارهمین عمود هستند منتها تواون لاین,دست زهرا راگرفتم ورفتیم طرف لاین آسفالت...بالاخره موکب راپیداکردیم وکاپشن کرمی بابا محمد از دور چشمامون رانوازش میکرد.
مامان امد جلو دوتامون را گرفت بغلش وزد زیرگریه,بابا هم تند تند اشک میریخت منم که بدتراز اونا,فقط زهرا میخندید ومیگفت:وای,چه صحنه ی رمانتیکی,بابا از اسیری که برنگشتیم,ور دلتان بودیم ,فقط چندتا عمود این طرف واون طرف خخخخ
خلاصه نشستیم وهرکدوم قصه ی گمشدنش را یه جوری تعریف کرد,ازهمه سوزناک تر قصه ی من بود باگوشی خراب وکفشای گمشده,گفتم گوشی,, یکهو یادم افتاد گوشیم پیش اقای علوی مونده,آهسته کنارگوش زهرا گفتم:زهرا چکارررر کنم گوشیم پیش علوی مونده😔
زهرا پقی زد زیرخنده وگفت:مبارررکه
من:چی چی رامبارکه,میگم گوشی راگرفت یه نگاه بندازه,یادم رفت پسش بگیرم تومیگی مبارکه؟!
زهرا:خوب دیدار دوباره ی دلدار راگفتم مبارکه,قربون خدا برم که خودش بهانه برای عشاق جور میکنه,چوپان گیوه دوز در پی دخترک اردک پا به بهانه ی گوشی شکسته 😂😂
زدم پشتش وگفتم :بی مززه,ولی باخودم فکر میکردم راست میگه هااا,از وقتی علوی رفته بود,دلم بی قرار بود.
بابا:چیه دخترا؟چی شده زهرا جان ,باز چه آتیشی سوزوندی؟
زهرا:عه من کاری نکردم که,زینب خانمتان آتیش سوزونده ,آخ آخ دود آتیشش چشمم راکور کرد😂
من:هیچی باباجون,گوشیم که خراب شد دادم آقای علوی,همون که با گوشیش زهرا راپیدا کردم,بعد یادم رفت بگیرم .
زهرا:تازززه کفشاش هم که پاته خخخخخخ
بابا:اشکال نداره یه جا کفش برات میخرم بعدش زنگ میزنیم اقای علوی هم بیاد کفشاش رابگیره وهم گوشی را میگیریم.
پیش خودم گفتم,کاش میشد کفشاش پیشم میموند ,برای یادگاری,اما نمیدونستم سرنوشت چیزهای بهتری برام درنظر گرفته.
ادامه دارد....
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹